همزمان با برگزاری پنجمین اجلاس دوره پنجم مجلس خبرگان رهبری، انتقادها از این مجلس شدت گرفته است. مجلسی که متشکل از کسانی است که فقیههای واجدالشرایط خوانده میشوند و مسوولیت تعیین رهبر جمهوری اسلامی و نظارت بر فعالیتهای او را دارند.
با اینحال سخنگوی مجلس خبرگان محور اصلی اجلاس اخیر این نهاد را پیگیری مطالبات رهبر جمهوری اسلامی درباره وضع اقتصادی ایران و حل مشکلات معیشتی دانست. مسالهای که بهگواه برخی منتقدان ارتباطی با وظیفه اصلی این نهاد ندارد.
در برنامه این هفته دیدگاهها این پرسش را مطرح کردهایم که در جمهوری اسلامی مجلس خبرگان عملکرد رهبر را بررسی میکند یا رهبر بر این نهاد نظارت دارد؟
با حضور محسن کدیور، استاد مطالعات اسلامی دانشگاه دوک در آمریکا و حسن شریعتمداری، فعال و تحلیلگر سیاسی در آلمان.
آقای کدیور بحث را با شما شروع کنیم. اصولا اگر بخواهید یک نگاه اجمالی داشته باشید، عملکرد مجلس خبرگان را چطور ارزیابی میکنید؟
محسن کدیور: مجلس خبرگان یکی از اجزای نظام اقتدارطلب انتخاباتی جمهوری اسلامی است. اسم کوتاهتر آن میشود دموکراسی نمایشی. بنابراین مجلس خبرگان هر شش ماه یکبار تشکیل جلسه میدهد، در مسایلی که هیچ ارتباطی با وظایفشان ندارد، اظهار نظر میکنند اما وظایف قانونی خود را انجام نمیدهند. لذا مثل یک عروسک خیمهشب بازی است که بگویند ما هستیم وگرنه چیز خاصی از این مجلس در نمیآید و انقدر بد عمل کردهاند که دیگر انتظار خاصی از آنها نمیرود. بهنظرم مجلس خبرگان یکی از شرکای جرم بحرانهای اخیر کشور است و مثل سابق دارد عمل میکند و اتفاق خاصی هم نیفتاده. تصمیمات اصلی مجلس خبرگان هم در خارج از این مجلس در دفتر رهبر اتخاذ میشود، توسط عوامل ایشان به این مجلس ابلاغ میشود، اینها هم شکل نمایشیاش را برعهده دارند و انجام میدهند.
آقای شریعتمداری همین سوال را از شما میپرسم. به طور کلی عملکرد مجلس خبرگان چطور بوده تا اینجا؟
علاوه بر همه چیزهایی که آقای کدیور گفتند و کاملا صحیح است، این مجلس خبرگان اگر صحیح هم عمل میکرد و رهبری در ایران تحت کنترل مجلس خبرگان بود، این نظام همچنان نظامی است که اقتدار غیردموکراتیک خصوصیت اصلیاش بود. رهبر منتخب مجلس خبرگان که تحت کنترل آن هم باشد، نماد تبعیض یک نظام ایدئولوژیکی است که با دموکراسی هیچ ربطی ندارد و همانطور که گفتند نمایشی از یک نوع انتخابات است که در حقیقت آن هم انتصابات است، مجلس خبرگان در حقیقت عامل و دستنشانده شخص رهبر است و هم طرز انتخاب یا در حقیقت انتصاب آنها بوسیله شورای نگهبان صورت میگیرد هم اینکه بعد از اینکه وارد مجلس خبرگان شدند، وامدار رهبر هستند و در حقیقت خود را ذوب در او میدانند و گوش بهفرمان و مطیع اوامرش هستند. البته اگر به وظایفش عمل میکرد، اختیارات و قدرت حقوقی رهبر با قدرت حقیقیاش حدودا متعادل میشد اما راه حل قضیه نبود.
محسن کدیور:«مجلس خبرگان یکی از شرکای جرم بحرانهای اخیر کشور است. تصمیمات اصلی مجلس خبرگان هم در خارج از این مجلس در دفتر رهبر اتخاذ میشود، توسط عوامل ایشان به این مجلس ابلاغ میشود، اینها هم شکل نمایشیاش را برعهده دارند و انجام میدهند.»
آقای کدیور صحبت از وظیفه اصلی مجلس خبرگان شد و نظارتی که باید بر عملکرد رهبر داشته باشد. چرا این مجلس به وظیفه خود عمل نمیکند؟ مهدی کروبی هم در نامه سرگشاده ای که اخیرا نوشته، به این مساله اشاره کرده که خبرگان اگر خبرگان باشد باید گزارش جامع درباره نظارت خود بر رهبر و نهادهای زیر مجموعه او منتشر کند. فکر میکنید که از کی به این شکل درآمد و چرا نظارت بر عملکرد رهبر توسط مجلس خبرگان انجام نمیشود؟
از روز اول. مجلس خبرگان هرگز به وظیفه نظارتی خود عمل نکرده است. نه در زمان آقای خمینی و نه در زمان آقای خامنهای. من در این زمینه تحقیق عمیقی انجام دادم و منتشر و اثبات کردم که حتی در زمان آقای خمینی هم اینها نتوانستند وظیفه نظارتیشان را عملی کنند. آنجا حتی برای ملاقات با آقای خمینی اسم هیات نظارت عوض شده که ایشان به آنها وقت بدهد تحت عنوان دیگری و وقتی رفتند هم درباره مسایل دیگری صحبت کردند. یعنی اصلا رهبران جمهوری اسلامی، نظارت بر خودشان را کسر شان میدانند. هم بنیانگذار و هم رهبر فعلی. اسناد و مدارکش هم هست منتها گاهی امثال آقای کروبی فکر میکنند که این مساله از سال ۶۸ اتفاق افتاده و فراموش میکنند که مگر در دهه اول وظیفه نظارتی خبرگان صورت گرفت؟ نه صورت نگرفت.
میپرسید چرا اینها به وظیفه نظارتیشان عمل نمیکنند؟ چون نمیتوانند. یعنی دلیل اصلی آن نتوانستن است زیرا اعضای مجلس خبرگان نماینده واقعی مردم نیستند. اینها منصوبان شخص رهبر هستند توسط شورای نگهبان. بنابراین همانطور که آقای شریعتمداری هم اشاره کرد اینها هم وامدار رهبر هستند و به لحاظ بینشی، روشی و معیشتی اینها غیر مستقل هستند.
بسیاری از اینها نمایندگان ولیفقیه در منطقه خودشان هستند. حالا از اینها انتظار داشته باشیم که بر عملکرد ولیفقیه نظارت کنند؟ اینها فکر میکنند که این عملکرد درست بوده چون شبیه خودشان است. اصلا متوجه امر کشورداری نیستند، نه به لحاظ دانش چنین توانایی دارند و نه به لحاظ عملی. حالا اگر استثنائا فردی مثل آقای دستغیب انتقادی کند، عملا از مجلس حذف میشود.
با قضیه مرگ مشکوک آقای رفسنجانی در استخر، بقیه هم حساب کار خودشان را کردهاند. دیگر این مساله انقدر همهگیر شده که نماینده مجلس در صحن علنی به آن اشاره میکند و کسی هم نمیتواند آن را تکذیب کند. یعنی واقعا اتفاق افتاده. بعد هم این بخش از نامه آقای کروبی درست است اما ایشان همانطور که اشاره کردم فکر میکند که اخیرا اتفاق افتاده. نه. به نظر میرسد چیز جدیدی نیست. تازگی نامه آقای کروبی هم این است که این نامه در داخل کشور و خصوصا از داخل حصر نوشته شده وگرنه مفاد آن تازگی ندارد.
آقای شریعتمداری صحبت نامه آقای کروبی شد. شما این نامه را چقدر مهم و موثر میدانید؟
اهمیتش در این است که آقای کروبی که در حقیقت در دهه اول از پشتیبانان بلامنازع نظام بود و در دوران رهبری آقای خامنهای هم در مراحلی بهطور کلی پشتیبانی میکرد، امروز به جایی رسیده که مانع اصلی مملکت را شخص آقای خامنهای میداند. مفاد این نامه این است که چرا این شخص را بدون کنترل گذاشتهاید و مملکت را بههم میزند و بزرگترین مانع پیشرفت مملکت است و آن را در مقابل خطر جنگ و ویرانی و قحطی قرار میدهد. این جنبه قضیه هرچند به آن تصریح نشده ولی معلوم است که چرا امثال آقای کروبی به جان آمدهاند و نشانی را درست میدهند. هرچند ایشان (آقای خامنهای) تنها مسبب این اوضاع نیست و با کنار رفتن ایشان هم جمهوری اسلامی بههیچوجه نظامی که بتواند ایران را به ساحل نجات برساند نیست. ولی ایشان (آیتالله خامنهای) فیالجمله تبدیل به شخصیتی شده که سپاه، نیروهای فاسد درون نظام و آنهایی که میخواهند اوضاع به همین نحو ادامه پیدا کند، به نوعی خود را در پناه ایشان نشان میدهند و اگر ایشان نباشد، اوضاع بر آنها سختتر میشود.
بنابراین آدرس آقای کروبی درست است اما راهحل او غلط است. او میداند که مجلس خبرگان کاری نخواهد کرد و فقط به صورت استعاره در حقیقت دارد به وجود چنین مانعی تصریح میکند. به نظر من اهمیتش در این است که عدهای که همچنان بر طبل نافرجام اصلاحطلبی میکوبند، امروز حداقل نشانی به عنوان مانع اصلاحات به مردم میدهند و همچنان حرفهایشان را نمیزنند.
حسن شریعتمداری:«مجلس خبرگان درحقیقت عامل و دستنشانده شخص رهبر است و هم طرز انتخاب یا درحقیقت انتصاب آنها بوسیله شورای نگهبان صورت میگیرد و هم بعد از اینکه وارد مجلس خبرگان شدند، وامدار رهبر هستند و در حقیقت خود را ذوب در او میدانند و گوش بهفرمان و مطیع اوامرش هستند.»
آقای کدیور شما فکر میکنید که در وضعیت کنونی چه کسی مقصر است؟ آقای کروبی نامهای نوشته و آقای خامنهای را مقصر دانسته. آیا تنها کسی که باید مقصر شناخته شود، آقای خامنهای است یا افراد دیگری مثل آقای کروبی که خودش زمانی در قدرت بوده و میتوانسته به این وضعیت اعتراض کند هم مقصر هستند؟
مساله اصلی الان دنبال مقصر گشتن نیست. مساله اصلی این است که چه بکنیم که مملکت خرابتر از این که هست نشود. آقای کروبی نکات مهمی را اشاره کرده و تقصیر را متوجه شخص آقای خامنهای کرده و فکر میکند که اگر ایشان نبود، این اشکالات پیش نمیآمد و مملکت به روال درستی همچون زمانی که افراد «خط امامی» آن را «دوران طلایی امام خمینی» مینامند، پیش میرفت، دیگر شاهد این اشکالات نمیبودیم. اینکه شخص آقای خامنهای برود کنار، فکر میکنم مشکل اصلی نیست.
مشکل اصلی سیستم است. یعنی اینکه اگر نمایندگان مجلس، مردم، نخبگان به این نتیجه برسند که عامل اصلی این اشکالاتی که پیش آمده و بحرانهایی که برخی از آن لاینحل خودش را نشان میدهد، عاملش سیستمی است به نام جمهوری اسلامی که یکی از اجزای این سیستم از روز اول آقای خامنهای هم بوده.
اجزای دیگری هم بوده و جزء مهمتری از این سیستم خود آقای خمینی بوده و پیروانش. اولین قدم برای درمان، شناخت درد است. آقای کروبی دردشناسیاش به اینجا رسیده که عامل این بحرانها سیاستهای شخص رهبر فعلی است. ولی اگر ایشان کمی افق دیدش را گستردهتر کند و به این نتیجه برسد که بنای کجی گذاشته شد و این کجی از زمان آقای خامنهای ادامه پیدا کرد.
من یک مثال ساده بزنم. در نامه آقای کروبی او یکی بحث قوه قضاییه آن زمان را با این زمان مقایسه کرده و دیگر اینکه به شورای بازنگری قانون اساسی اشاره کرده. حالا من در حد وقت کوتاهمان به هر دو اشاره میکنم.
آیا قوهقضاییه فعلی بدتر از قوهقضاییه دوران آقای خمینی است؟ پاسخ من برخلاف آقای کروبی منفی است. من فکر نمیکنم با همه اشتباهات و کجفکریهای صادق لاریجانی، اقدامهایی که در این زمان، در زمان هاشمیشاهرودی، محمد یزدی و امثالهم صورت گرفته، اینها را اگر با اقدامهای دهه اول مقایسه کنیم و دقیقا همان اسمهایی که آقای کروبی در نامهاش بکار برده، میتوانم بگویم که کفه اقدامهای دهه اول متاسفانه بسیار سنگینتر از کفه سه دهه اخیر است.
این را باید منصفانه ابراز کرد. بههیچوجه قوهقضاییه آن زمان قابل دفاع نیست. صرف اینکه دوستان آقای کروبی و اعضای خط امام در آن زمان در مسند قدرت بودند، دلیل نمیشود که عملکردشان چه در سال ۶۷ و چه در سال ۶۰ و چه در بقیه اجزای آن دوره صحیح باشد.
در مورد نکته دوم شورای بازنگری قانون اساسی از اساس غیرقانونی بوده. به چه دلیل رهبر میتواند ۲۰ نفر را شخصا کنار ۵ نفر انتخابی منصوب کند؟ اگر قبل از انقلاب دوره مشروطه را هم ببینیم یک مجلس سنا بوده و یک مجلس شورای ملی. حالا سه چهارم آن انتصابی است. از جمله شخص خود آقای خامنهای و رفسنجانی و کروبی و موسوی خویینی و دیگران و پنج نفر هم به انتخاب مجلس هستند. نه در دورهای که آقای خمینی تعیین کرده بود آنها توانستند وظیفهشان را انجام دهند، لذا بعد از آن دوره حتی بر اساس حکم حکومتی آقای خمینی هم کارشان غیرقانونی بود. بعلاوه آن محورهایی هم که ایشان تعیین کرده بود، از آنها فراتر رفتند وقتی هم آقای خمینی از دنیا رفت و از آن مهلت هم فراتر رفتند، مجوز قانونی برای خودشان نتوانستند پیدا کنند.
من در مقالهای که در این زمینه نوشتم همه اینها را نشان دادم و اثبات کردم که این مجلس مصوباتش خلاف روح جمهوریت و اسلامیت بوده و وجاهت قانونی ندارد. بعد هم جزییاتی که آقای کروبی در آنجا ذکره کرده، مثلا در مورد موقت کردن رهبری به دوران دهساله، اتفاقا هاشمیرفسنجانی در کنار همه اشکالاتی داشت یکی از محاسنش این بود که همیشه از این مساله دفاع میکرد. کسی که مقابل این مساله بود، آقای فاضل لنکرانی بود که بعنوان دبیر جامعه مدرسین وقت، اعلامیه تکنفره نوشت و امضا کرد که مگر میشود نایب امام زمان ده سال نایب باشد و بعد نایب نباشد.
بعد یک رایگیری مشکوکی صورت گرفت و این مساله عوض شد. با اینکه رای آورده بود. آقای کروبی، اسم فاضل لنکرانی را ذکر نمیکند زیرا اجازهای که داشته از ایشان است و آقای لنکرانی هم خط امامی محسوب میشود. اینها را باید تحلیل کرد و حق مطلب را مشخص کرد. در مورد ولایت مطلقه هم وقتی در آن شورای بازنگری مطرح میشود، متاسفانه عملکرد جناح چپ و خط امام به هیچوجه بهتر از عملکرد جناح راست نیست.
هر دو جناح بد عمل کردند و اگر قرار باشد مساله را باز کنیم مشخص میشود که افراد معدودی از جناح چپ و خط امام هم که در آن شورای بازنگری بودند، متاسفانه به هیچوجه عملکردشان قابل دفاع نیست. متاسفانه آقای کروبی در مورد این نکات اغماض کرده و همه مطلب را ادا نکرده است.
آقای شریعتمداری شما نظرتان چیست؟ فکر میکنید مشکل شخص آقای خامنهای است یعنی ولایت مطلقه فقیه و مادامالعمر بودن حکومت او یا مشکلات دیگری هم وجود دارد؟
نخیر خانه از پایبست ویران است. اما در داخل همه این مسایل در حقیقت یکدندگی و لجبازی آقای خامنهای بخصوص در مورد سیاست جهانی و منطقهای آن و عدم انعطافش در اینکه قواعد جهان متمدن را بپذیرد و سرکشی نکند، یکی از مسایل اصلی بهخطر افتادن مملکت است. باید این را فراموش نکرد.
درست است که حتی اگر بهترین فرد ولیفقیه شود، این نظام عقبافتاده است و باید نباشد تا ایران به یک مملکت امروزی تبدیل شود و یک نظام متناسب با تمدن امروزی دنیا را داشته باشد. ولی لجبازی و یکدندگی ایشان یکی از عوامل تعیین کننده این انحطاط است و دخالت او در همه حوزههایی که هیچ تخصصی ندارد مانند اقتصاد و افزایش جمعیت ایران. ایشان میگوید جمعیت ایران باید به صد و پنجاه میلیون برسد. اظهارنظر درباره محیط زیست و مسایلی که هیچ از آنها نمیداند یکی از امالمصائب امروز ماست. این را هم نباید فراموش کرد.
در مورد آقای کروبی باید بگوییم که اگر ظلمی که امروز بر ایشان رفته نبود، ایشان خودش از کسانی است که باید بر صندلی اتهام مینشست و به عملکرد خود در کنار دیگران پاسخ میگفت. اما امروز ایشان گرفتار است و موقع تقسیم مسوولیتها نیست و باید در درجه اول فکر و ذکرمان این باشد که این مملکت بلازده چگونه میتواند در گذار از جمهوری اسلامی حداقل هزینه را بدهد.
مساله رهبر و شورای نگهبان و مجلس خبرگان و آقای کروبی نیست. مردم از همه اینها عبور کردهاند و کل نظام درحال فروپاشی است و کلاف و سرنخ از دست همه آنها در رفته است. باید با این دید نگاه کرد.
آقای کدیور شما آیا راهحلی متصور هستید برای این موضوع؟ دیدیم که پروانه سلحشوری و غلامرضا حیدری نمایندگان مجلس اخیرا در نطق خود در مجلس شورای اسلامی از مجلس خبرگان انتقاد کردند. خانم سلحشوری به طور مشخص به مساله نظارت استصوابی شورای نگهبان، به مجلس خبرگان اشاره کرد و گفت بعد جمهوریت نظام تضعیف شده. صحبتی درباره نیاز به همهپرسی کرد و گفت که همه مردم باید مشارکت داشته باشند. چقدر اصلا چنین مسالهای امکان دارد؟ آقای خامنهای آیا اجازه همهپرسی میدهد؟
نطقهایی که این نمایندگان کردند هم خانم سلحشوری و آقای حیدری مرحله جدیدی در مجلس شورای اسلامی است و باید از این نطقها استقبال کرد. اما کافی نیست. اول اینکه بسیار دیر است.
ایکاش این نمایندهها زمانی که این بحرانها داشت شروع میشد به وظایف نمایندگی خود عمل میکردند.
الان شاهد اظهار نظر برخی نمایندهها در فضای مجازی هستیم. یا اینکه نطق میان دستور و قبل از دستور یا بعد از دستور میکنند. خب پخش اینها برای روحیه مردم بسیار خوب است که در مجلس چهار نفر هم انتقاد میکنند.
اما وظیفه نماینده استفاده از حقوق نمایندگی برای احقاق حقوق ملت است. آیا همین نمایندگانی که اسم بردید توان این را داشتند که قوانینی تصویب کنند که جلوی این بحرانها گرفته شود؟ آیا کاری انجام دادهاند، از حق قانونی خود برای طرح و لوایح قانونی و سوالها و استیضاحهای بهموقع از افراد استفاده کردهاند؟
متاسفانه مهمترین تصمیمات ملت بدون نظر نمایندگان مردم گرفته میشود. من دو مثال ساده میزنم. ما دو رژیم در دریای خزر و خلیجفارس داریم. مطابق قانون اساسی هر قراردادی که ایران با خارجیها میبندد باید به تصویب مجلس برسد. آیا این مساله در مجلس تصویب شده؟ در مورد همین مساله برجام که مهمترین مساله چند سال اخیر بوده، با یک جلسه ۲۰ دقیقهای سر و ته آن را هم آوردهاند.
در مسایل مهم دیگر هم همینطور است. مثلا قانون مجازات اسلامی برای نزدیک به چهار دهه آزمایشی بوده و بعد با یک قیام و قعود توسط همین نمایندگان بعنوان قانون دایمی تصویب شده.
این قانون یکی از عقبافتادهترین قوانین جزایی در سراسر دنیا است. نه فقط در ایران. وظیفه این نمایندگان چه بوده؟ هیچکدام از بندهای این قانون که ۷۰۰ ماده دارد، در صحن علنی مجلس مورد بررسی قرار نگرفته است. مصوبه کمیسیون قضایی بوده و بعد به شکل فلهای در مجلس تصویب شده.
وقتی شورای نگهبان مهرهچینی میکند و نمایندگان ضعیف امکان ورود به مجلس پیدا میکنند، نماینده ضعیف توان نظارت بر قوه مجریه و قضاییه را ندارد. برای همین اگر همین نمایندگان از وظایف حقوق و قانونی خود استفاده کنند، نه اینکه نطق کنند. ببینند در همین قانون چه حقوقی برایشان نوشته شده، از آن حقوق استفاده کنند و اگر نمیتوانند به وظایفشان عمل کنند، رسما استعفا کنند تا مشخص شود آنها شریک جرم دیگر مسوولان نظام نیستند. بهنظرم اگر تعداد کسانی که اعتراض قانونی و مسالمتآمیز میکنند در کشور افزایش پیدا کند، امثال آقای خامنهای و سپاه مجبورند در برابر این فشار افکار عمومی عقبنشینی کنند.
این مقاومت مدنی است که از مردم انتظار داریم و از افرادی که مسما به نمایندگی مجلس هستند هم چنین انتظاری داریم. به آن خانم نماینده باید گفت نطق خوبی کرد اما آیا واقعا آقای خامنهای حلال مشکلات کشور است؟ تا فشار اجتماعی نباشد، آقای خامنهای که خودش امالمصائب این مشکلات است، عقبنشینی نمیکند. این نطق خوب است اما به هیچوجه کافی محسوب نمیشود.
آقای شریعتمداری دوست دارم نظر شما را هم در اینباره بدانم. بهنظر شما چه راه حلی برای این وضعیت وجود دارد. تنها صحبت از نظارت استصوابی یا اعتراض به ناکارآمدی خبرگان میتواند فایدهای داشته باشد؟ راه حلی شما دارید؟
بله. ببینید اینها همه نوعی مبارزه یا مقاومت است و در هر سطحی باید قدر آن را دانست و از آن پشتیبانی کرد. ولی اینها راهحل نیستند. تا مادامی که این نماینده محترم و امثالشان اقناع نشوند که در ساختار جمهوری اسلامی هیچ اصلاحاتی امکانپذیر نیست و یک گذار مسالمتآمیز از این نظام فقط میتواند ما را نجات دهد، این اقدامات جزیی در هر شکلی به جایی نخواهد رسید.
به این خانم محترم باید گفت که آیا دوستان اصلاحطلب شما حاضرند نظارت استصوابی کنار برود؟ اگر نظارت استصوابی کنار برود، آنها هم کنار خواهند رفت. فقط اصولگراها نیستند. مجلس جای هیچ کدام از آنها نبوده. خود ایشان هم میگوید که چه بسا افراد لایقتری اینجا بنشینند. آیا در نظامی که ابتکار عمل از دست خودیها برود، در وضع موجود دوام میآورد؟ خیر.
در مرحله بعدی به همانجا میرسد که ما از ابتدا میگوییم. یعنی گذار از یک نظام ایدئولوژیک شروع شده و این نظام در مرحله فروپاشی است. نمایندگان محترم مثل نمایندگان آخرین مجلس دوره شاه باید به این نتیجه برسند که با مردم هم صدا شوند و بگویند که اصولگرا، اصلاحطلب دیگه تمومه ماجرا. ماجرا بهپایان رسیده و باید همصدای مردم بود. این راهحلها مقداری سرگرمی است و مقداری هم برای انتخابات آینده است. شاید مقداری هم عرق ملی و وظیفهشناسی در آن باشد. باید ببینیم چنین هست یا نه. به هر صورت راهحلی در آن نیست.