هفته گذشته حسین جابر انصاری سخنگوی وزارت خارجه ایران عربستان سعودی را متهم به استفاده ابزاری از تروریسم کرد و گفت ریاض از گروههای تروریستی و تکفیری حمایت میکند.
اما اوج گفتههای او آنجا بود که سازمان همکاری اسلامی را جزئی از وزارت خارجه عربستان سعودی توصیف کرد. این در حالی است که در این سازمان بزرگ ۵۷ کشور عضو هستند.
اما به گفته سخنگوی وزارت خارجه ایران طرح شکایت درباره حج سال گذشته که بیش از ۴۰۰ زائر ایرانی در آن کشته شدند در سازمان یادشده بینتیجه است. او افزود میان تهران و ریاض هم در این مورد گفتگویی رسمی نشده است.
مناسبات تهران و ریاض در پی اعدام نمر شیخ نمر، رهبر شیعیان عربستان و از سوی دیگر حمله به اماکن دیپلماتیک عربستان در تهران و مشهد در سال گذشته قطع شده است.
اما حتی پیش از آن هم اختلاف نظر بر سر درگیریهای حکومتها و مخالفان در یمن، سویه، بحرین و عراق تنش در روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی را شدت بخشیده بود.
برخی از ناظران سیاسی علاوه بر شماری از پیامدهای حمله نظامی به عراق، نتایج بهار عربی و آثار به سلطنت رسیدن امیر سلمان پس از مرگ ملک عبدالله را عواملی میدانند که سبب افزایش تنش میان ایران و عربستان شده است.
اما در چه شرایطی سطح تنش میان تهران و ریاض فروکش خواهد کرد؟ آیا اصلاً دو طرف خواستار کاهش تنش در مناسبات دوجانبه هستند؟ پیش شرط های کاهش تنش میان دو کشور کدامند؟
این پرسشها را با دو میهمان این هفته برنامه دیدگاهها مطرح کردم. حسین علیزاده، دیپلمات سابق جمهوری اسلامی ایران در هلسینکی و علیرضا نامور حقیقی، مدرس خاورمیانه شناسی در دانشگاه تورونتو.
اول بپردازیم به عوامل موثر در افزایش تنش میان ایران و عربستان سعودی. آقای علیزاده، ریشه این افزایش تنش را باید در نتایج حمله ۱۳ سال پیش به عراق جستجو کرد، یا پیامدهای جنبش ضد حکومتی بیش از ۵ سال پیش در خاورمیانه که به بهار عربی معروف شد؟
حسین علیزاده: تهران و ریاض دو کشور رقیب همدیگر هستند. از زمانی که دولت عربستان به عنوان یک کشور نفتخیز شکل گرفت. اما اینها تقریبا تا انقلاب اسلامی با همدیگر در حد مسئله رقابت نفتی بودند. اما با انقلاب اسلامی میدانیم که نگاه اینها عوض شد و مسئله توسعه هجمونی شیعه شدیدا پررنگ شد در نگاه عربها به ویژه سعودیها که یک نقش محوری دارند در هدایت جهان عرب.
اما پس از انقلاب هم شاهد شکوفایی روابط دو کشور بودیم. مثل زمان آقای رفسنجانی و یا آقای خاتمی. تا جایی که زمان آقای خاتمی تهران و ریاض رفتند قرارداد همکاری امنیتی بین وزارتهای کشور و داخله امضا کردند. چرا این سطح تنش اینقدر افزایش پیدا کرده؟ آنها نگاه منفی دارند به حمله به عراق و حذف صدام حسین که موجب قدرت گرفتن شیعه شد و سوء ظن نسبت به این مسئله دارند.
اما بازهم این هم افزایش تنش را شاهد نبودیم تا اینکه بهار عربی شکل گرفت و تهران خواست در مسئله بحرین دخالت داشته باشد و عربستان هم با زور هرچه تمامتر مسئله را تثبیت کرد. دولت بحرین را در قدرت نگاه داشت. در نتیجه وقتی بازی معکوس شد و قصه سوریه مطرح شد دقیقا برعکس شد و عربستان خواستار حذف بشار اسد بود و تهران خواستار ابقای او.
وضعیت به جنگ داخلی ۵ ساله سوریه کشید و عربستان از نیروهای مخالف حمایت کرد در حالی که تهران شدیدا ایستاده پای دولت بشار اسد. این آتش همینطور سرایت پیدا کرد رسید به لبنان، رسید به درون عراق و یمن و بعدش هم که رسید به حوادثی مثل کشته شدن حجاج سال گذشته و در این میان که تصور سعودیها این بود و هست که تهران از پتانسیل شیعیان تاعث میخواهد استفاده کند، تا وضعیت درون کشور عربستان را برهم بزند، کار به جایی منتهی شد که عربستان دست به اعدام شخص بسیار مهمی در نزد مقامات جمهوری اسلامی باقر نمر زد و ما واکنش تهران را هم شاهد بودیم.
ولی آنچه که برای من قابل فهم نیست و نمیتوانم برایش هیچ دلیل عقلی بیاورم، که انسان میتواند رقابت و معارضه و هرکاری بکند، ولی خبط بسیار بزرگی که در تاریخ ایران نوشته میشود مسئله حمله به سفارت عربستان بود که به دست عربستان بل داد. عربستان هم که محکومیت تهران را برد در نشست شورای همکاری خلیج فارس و در اتحادیه عرب محکومیت ایران را گرفت و در سازمان کنفرنس اسلامی محکومیت ایران را گرفت.
من پیشبینی میکنم در این برنامه که مسئله محکوم کردن ایران در حمله به سفارت عربستان را به سازمان ملل هم ببرد. نتیجهاش هم این شده که این همه سطح تنش بالا گرفته که من فعلا در افق چیز روشنی نمیبینم.
آقای حقیقی، پاسخ شما به همین پرسش؟ ریشههای افزایش تنش میان عربستان و ایران.
علیرضا نامور حقیقی: بعد از بهبود رابطه ایران در دوره آقای خاتمی و آقای هاشمی رفسنجانی، یک فاکتورهایی این عوامل را تغییر داد. که بیشتر به موازنه قوا در منطقه مربوط میشد.
مسئله یازده سپتامبر و عملیات نظامی آمریکا در عراق و افغانستان بود که یک کشور عربی همجوار عربستان که موازنهای بود میان قدرت عربستان و ایران به طور نظامی برداشته شد و همینطور دولت طالبان هم. میدانید که عربستان و امارات و پاکستان آخرین کشورهایی بودند که مراوده میکردند با طالبان و تفکر عربستان در دولت طالبان نفوذ داشت. یعنی از جنبه ایدئولوژیک و استراتژیک دولت طالبان قبل از همه آمریکا خیلی نزدیک بود به عربستان.
با برداشته شدن این دو موازنه قوا به نفع ایران تغییر کرد. و بعد مسئله کلیدی این بود که عربستان مایل بود ایران رهبری عربستان را بر جهان عرب به رسمیت بشناسد. در دوره آقای خاتمی این کار صورت گرفته بود. ولی در وضعیت کنونی همه موازنهها تغییر کرده بود و طبیعی است که عربستان رفت به سمت این که این موازنه را به نفع خودش بچرخاند. مضافا که با تغییر دولت خاتمی و روی کار آمدن دولت احمدینژاد که سیاست تهاجمی را دنبال میکرد، اینها دست به دست هم داد که دولت عربستان سعی کند از وحشت غرب از دولت آقای احمدینژاد و موقعیت جدیدی که پیش آمده بود به نفع خودش بهره برداری کند.
مسئله هستهای هم یک فاکتور جدیدی بود در موازنه میان قوا و بنابراین در این موازنه قوا که هم مسئله امنیتی داشت و هم منطقهای سبب شد که عربستان هم غرب را به خودش نزدیک تر ببیند و یک جورهایی اسرائیل هم حمایت میکرد از این مواضع. همه اینها باعث شد که سیاست عربستان در جهت تشویق و تحریک غرب برای مقابله با ایران شود. ولی اینها را به طور پنهانی انجام میداد. همانطور که در اسناد ویکی لینکس هم آمده. ولی سعی میکردند روابط را خیلی بحرانی نکنند. آن هم به خاطر این بود که شخص ملک عبدالله سیاستهای پختهتری را دنبال میکرد و حد رقابت و حتی خصومت را نمیخواست تبدیل به یک جنگ ناخواسته کند.
اما دو تا عامل تشدید کرد این مسئله را. یک موردش بهار عرب بود و موارد مربوط به بهار عرب که آقای علیزاده مطرح کردند. البته فقط بحرین نبود. در مصر هم سیاست عربستان تهاجمی بود. برای اینکه تغییرات دموکراتیک در این کشورها و تغییرات در ساخت قدرت در این کشورها میتواند از جنبه فکری هم تاثیر بگذارد در عربستان. برای اولین بار عربستان از جنبه فکری چرخش ایدئولوژیک پیدا کرد. در تئوری وهابیت مسلمانان باید از حاکم اطاعت کنند حتی اگر حاکم فاسد باشد. برای اولین بار عربستان از قیام علیه حاکم حمایت کرد. حتی در لیبی هم.
در چنین وضعیتی که بهار عرب میتوانست موازنه را به ضرر عربستان تغییر دهد، سبب شد که عربستان سیاست خصمانهتری گرفته شود قبل از اینکه ملک عبدالله فوت کند. حاکمان جدید هم مسئلهشان این بود که بتوانند بسیج نیرو کنند. چون با بحران جانشینی مواجه هستند و پسر ملک سلمان تئوری درازمدت تری برای جانشینی خودش دارد مسئله شیعه بودن ایران را برجسته کرد که بتواند بسیج نیرو کند و یک جوری افکار عمومی را متوجه آن نقطه کند که مسئله یمن هم به این افزوده شد.
آقای علیزاده، شما گفتید که بهبود روابط در افق نیست. آیا نشانههایی از این دیده میشود که دست کم ایران و عربستان خواست کاهش سطح تنش را داشته باشند؟
حسین علیزاده: صحنه این معارضه که حاصل شده به گونهای است که جمهوری اسلامی به دنبال کاهش سطح تنش است. این کاملا روشن است و در سخنان وزیر خارجه ایران هم آمده که ما دنبال کاهش سطح تنش هستیم. اما هیچ علایمی را من تا امروز نمیبینم مبنی بر اینکه در جانب سعودی آنها به دنبال کاهش سطح تنش با تهران باشند. هیچ.
من گمان بر این دارم که آنها به دنبال افزایش فشار بر تهران هم هستند. یعنی دلیل هم دارد. آنها وقتی مسئله نمر باقر را مسئله داخلی خودشان حساب میکنند، مثل اعدامهایی که در ایران دارد انجام میشود، یا فرض کنید عربستان بیاید دفاع کند که چرا شما آقای میرحسین موسوی را در حصر دارید. این مثال است. چه استنباطی در ایران شکل میگیرد که به شما چه ربطی دارد که ما یک مسئله داخلی را میخواهیم به این صورت حل کنیم.
مسئله باقر نمر که تهران میگفت یک آیتالله است که نبود و نمیدانم که یک رهبر شیعه است. این طور بگویم که این فرد حسن نصرالله سعودی حساب میشد. وقتی آنها آمدند و حسن نصرالله سعودی را اعدام کردند و منتظر واکنش تهران هم بودند مسلم است که در چنین شرایطی اینها دلیلی برای کوتاه آمدن که ندارند هیچ، هزینهها را بیشتر میکنند.
کشوری مثل جیبوتی و کومور و اخیرا هم مالدیو قطع رابطه کردند با ایران و پول و هزینه عربستان پشت سرش بوده. مواردی مثل این من انتظار دارم دوباره تکرار شود. این را هم بگویم. با این حساب وقتی دو کشور اساسا دو استراتژی در منطقه دارند این استراتژیها با هم همسویی ندارند، دلیلی نمیشود پیدا کرد که عربستان کوتاه بیاید. به ویژه که اگر ما کارتهای در دست دو کشور را هم بررسی کنیم، من با کمال تاسف باید بگویم که عربستان سعودی کارتهای بسیار زیاد و موثری را دارد در حالی که تهران کارتهای کم و نه چندان موثری را دارد.
یک مثال ساده اینکه قدرت مانووری که عربستان در جهان اسلام دارد و ایران ندارد. اشاره من به سیزدهمین اجلاس سازمان همکاریهای اسلامی است که کافیست این بندها را بخوانید. من همه ۲۰۴ بند را مطالعه کردم. انگار وزارت خارجه عربستان نشسته یک متن را تهیه کرده و داده ۵۰ کشور تصویب کردند. این حرف را من نمیزنم.
آقای جابر انصاری سخنگوی وزارت امور خارجه گفته که سازمان همکاریهای اسلامی گویا از ادارههای وزارت خارجه عربستان است. این ابزار را شما در نظر بگیرید. ابزارهای متعددی دارند که جایش نیست که مطرح کنم. عربستان قدرت مانوور بسیار زیادی دارد.
حتی اینکه الان رای کشوری که در حوزه قلمرو فرهنگی ایران بوده مثل افغانستان یا تاجیکستان را هم در کنار خودش دارد. ما هیچ کشوری را نداریم. وقتی میگویم هیچ کشوری علی الاطلاق... را نداریم که جانبداری از ایران کند. منهای عراق و سوریه و حزبالله.
آقای حقیقی، با توجه به گفته قبلی آقای علیزاده که حمله به دفاتر دیپلماتیک عربستان سعودی در ایران موضوع را بغرنج تر کرده و اینکه گفته میشود سیاستهای کلان جمهوری اسلامی ایران تحت نظر رهبر جمهوری اسلامی ایران است، آیا شما نشانههایی را در طرف ایران میبینید که خواست کاهش سطح تنش را داشته باشد؟ در سطح سیاستگذاری کلان که زیرنظر رهبر جمهوری اسلامی ایران است.
علیرضا نامور حقیقی: به هر حال دو کشور میدانند که نمیتوانند وارد جنگ شوند و جنگ راه حل موضوع نیست. اما کاهش سطح تنش به معنای این که در یک جاهایی به طور استراتژیک کوتاه بیایند، بعید میدانم. مسئله عربستان در ایران الان مسئله عراق است. این که ایران در کشورهای عربی به هیچ عنوان حضور نداشته باشد. در مورد مسئله عراق هم سوریه به خاطر مسئله عراق ایجاد شده.
حضور عربستان در سوریه به خاطر این است که بتواند کارت عراق را از دست ایران خارج کند. این از نظر عربستان خط قرمز است و ایران هم در عین حال به خاطر مسئله امنیتی و این که عراق حیاط خلوت ایران محسوب میشود از جنبه امنیتی، موضوع کلیدی است. اگر عربستان در مورد عراق بتواند با ایران مصالحه کند ایران هم ممکن است بتواند در مورد سوریه یا لبنان و یا یمن و بحرین مصالحهای با عربستان انجام دهد.
از آن ور هم عربستان برخلاف دوره ملک عبدالله تمایل دارد تهدیداتش را برجسته کند. حالت تهاجمی به خود گرفته به خاطر آن بحران جانشینی که وجود دارد و کاراکتری که با مسئله تشیع برای بسیج نیرو میخواهند از جهان اسلام و جهان عرب علیه ایران انجام دهند. در این میان هم سیاست ایران میتوانست به طور کلی بهتر باشد.
ناحهایی در بلوک قدرت ایران میخواهند دولت آقای روحانی را پیاده کنند و خب بخشی از آن جناحها خیلی تمایل ندارند که آقای روحانی در وعده خودش برای تنشزدایی با عربستان موفق باشد. در حالی که از ناکامیهای دولت روحانی، عدم تحقق وعدههای انتخاباتیاش در مورد بهبود رابطه با عربستان و جهان عرب خوشنودند.
این هم نکتهای است که میتواند تاثیر بگذارد. همه اینها وضعیت را به گونهای کرده که تمایل اصلی بلوک قدرت ایران کنترل و مدیریت این بحران و تنش است. ولی در طرف عربستان به نظر من دارد میرود به سمتی که این تنش را افزایش دهد و علتش هم این است که میتواند بخشهایی از جامعه بینالمللی، و قدرتهای بینالمللی را بیاورد پشت سر خودش. جناحهای تندرو در آمریکا، اسرائیل و کمپانیهای اسلحه سازی که حامی این تنش هستند ومی شود گفت بیشترین سود خودشان را در قرن بیست و یکم از این تنش میبرند.
آقای علیزاده، شرایط کاهش سطح تنش میان تهران و ریاض چیست؟
حسین علیزاده: عرض کردم عربستان کارتهای بسیار و موثری دارد و تهران کارتهای اندکی دارد که شاید چندان موثر نباشد. به رغم این وضعیت نامتعادل شما وقتی تاریخ جنگها را نگاه کنید ای بسا ارتش قدرتمند از یک ارتش کوچک شکست بخورد. میخواهم بگویم به رغم اینکه این وضعیت الان حاکم است، آن اندک کارتهایی هم که در دست ایران هست اگر خوب بازی کند میتواند معادله را به هم بزند.
کارتها کدام اند؟
حسین علیزاده: بله همین را می خواهم بگویم. مثال بزنم. علیرغم نزدیک به چهل سال دعوای بین ایران و آمریکا وقتی ؟؟؟ اندیشه استراتژیستهای آمریکا را مطالعه کنید از تئوری انقلاب اسلامی آن مقدار احساس خطر نمیکنند که احساس خطر میکنند از اندیشه بنیادگرایی اسلامی نوع سلفی وهابی که در عربستان مثل چشمهای میجوشد و بیرون میریزد.
اگر تهران مثلا توانسته حزبالله یا انصار حزبالله در یمن درست کند عربستان با اندیشهای که دارد در سرتاسر دنیا از فیلیپین گرفته تا قلب آمریکا و کانادا میتوانند نیروهای بنیادگرا را تحریک کنند. بعضی استراتژیستهای آمریکایی میگویند که اگر بخواهیم رابطه درستی با عربستان داشته باشیم باید عربستان بیاید و تعهد بدهد که کتابهای درسیشان را که در مدرسه دارند به بچهها یاد میدهند که جهاد در راه خدا را اصلاح کنند.
پس شما دارید میگویید که ایران میتواند از کارت بنیادگرایی استفاده کند؟
حسین علیزاده: دقیقا. حرف من همین است. اگر جمهوری اسلامی بتواند رابطه منطقی با ایالات متحده آمریکا برقرار کند و بگوید خطری که شما را تهدید میکند ما نیستیم و این فاز تندگرایی که در ایران هست کوتاه بیاید مسلم بدانید که آمریکا خطر خودش را در قلب ریاض میبیند و آن موقع نه کارتی که در سازمان همکاریهای اسلامی دارد و نه کارتش در شورای همکاری خلیج فارس و نه اتحادیه عرب موثر نخواهد بود. در یک کلام من گمان میکنم این وضعیت وخیمی که دارد هر روز برای ما هزینه ساز میشود نه صرفا به دلیل خوب بازی کردن عربستان سعودی است بلکه به گمان من به دلیل بد بازی کردن تهران است.
آقای حقیقی، همان سئوال را از شما بپرسم که شرایط کاهش سطح تنش در میان تهران و ریاض چیست و آیا آنطور که آقای علیزاده میگویند مناسبات تهران و ریاض در شرایط کنونی مدیون بد بازی کردن تهران است تا خوب بازی کردن ریاض؟
علیرضا نامور حقیقی: یک جاهایی خب ایران بد بازی کرده. کارهایی که ایران میتواند بکند و در این بازی موازنه را به نفع خودش تغییر بدهد، اول این است که ایران میتوانست بعد از مذاکرات موفق هستهای گفتگو برای کاهش تنش با آمریکا در مورد مسایل منطقهای و دیگر موضوعاتی که میان دو کشور وجود دارد ادامه دهد. سیاست تنش زدایی با آمریکا متاسفانه در دستور کار بلوک قدرت ایران قرار نگرفت. اگر این کار صورت میگرفت، عربستان نمیتوانست از این شکاف میان ایران و آمریکا استفاده کند.
نکته دوم درباره مسئله اسرائیل است. ایران بایستی یک سیاست مشخص در مورد اسرائیل به کار ببرد. این سیاست جواب نمیدهد. ایران میتواند اسرائیل را به رسمیت نشناسد و بگوید ما آن را به رسمیت نمیشناسیم ولی از طرحهایی حمایت کند که توپ را به زمین دولتهای عرب و اسرائیل بیاندازد. مثل حمایت از طرح صلح ملک عبدالله در مورد مسئله فلسطین. آن طرح صلح را اسرائیل قبول نمیکند. ولی لزومی ندارد ایران بابت فلسطین هزینههایی بدهد که بیش از اندازه از لحاظ سیاست خارجی آن تاثیر بگذارد. یعنی بدون به رسمیت شناختن اسرائیل میتواند جبهه اصلی مقابله با اسرائیل را کشورهای عربی قرار دهد و خودش مثل بقیه کشورهای اسلامی مسوولیتهای خودش را انجام دهد.
نکته سوم که ایران میتواند انجام دهد این است که ایران میتواند کمکهای مالی بکند به موسسات لابیگری در آمریکا. نه برای خودش بلکه همانطور که آقای علیزاده گفتند لابی کنند علیه سیاستهای عربستان سعودی. این هم مساعد است. برای اینکه بانکهای آمریکایی در حوزه سرمایهگذاری نفتی متضرر شده اند و شرکتهای آمریکایی که در حوزه نفت شل سرمایهگذاری کردند که بعد از سقوط قیمت نفت که توسط عربستان انجام شد متضرر شدند، آنها آماده هستند که علیه دولت عربستان کارهایی انجام دهند. و اگر دقت کنید از جنبه تبلیغاتی هیچ دورهای در مطبوعات غرب به این اندازه به عربستان حمله نمیکردند. اشتباهات استراتژیک عربستان هم مثل مواردی که در مورد یمن پیش آمد و مسایلی که از جنبه تبلیغاتی با رییس سازمان ملل ایجاد شد که در جریان هستید که نشان میدهد که پول عربستان دارد فساد ایجاد میکند، همه اینها وضع تبلیغاتی را بر علیه عربستان دارد دشوارتر میکند.
نکته بعد هم اینکه ایران نباید اجازه دهد رقابتهای داخلی مثلا علیه آقای روحانی در حوزه سیاست خارجی تاثیر بگذارد و محکم برخورد کنند. مثلا برخورد کردن خیلی جدی به کسانی که به سفارت حمله کردند میتوانست تاثیر بهتری در افکار عمومی بگذارد. و نکته دیگر اینکه ایران باید تماسهای دیپلماتیک و نمایندههای ویژه را سراغ عربستان بفرستد و به آنها نشان بدهد راه حلی به جز مذاکره و گفتگو وجود ندارد. عربستان هم به خوبی میداند که با ایران که نمیتواند وارد جنگ شود. بنابراین دو کشور باید وارد دیالوگ شوند و یک نقشه راهی ترسیم کنند که بتوانند منافعشان را متوازن پیش ببرند. این راهحلهایی است که وجود دارد.
در عین حال نباید فراموش کرد که ایران باید توجه کند که فضای بینالمللی به گونهای است که شعارهایی که ایران بخواهد از جنبه رهبری جهان اسلام برجسته کند جزو خط قرمزهای عربستان است. و در این مورد هم بایستی خیلی واقعبینانه و با توازن برخورد کنند وگرنه هزینههایی که ایران در حوزه سیاست خارجی میدهد بیش از دستاوردهایی است که خواهد داشت.