با شکایت سازمان بازرسی کل کشور از معاون اول رییس جمهور ایران در هفته گذشته بگومگو در درون جناح حاکم اصولگرا تشدید شد.
آغاز این فصل تازه از حملات متقابل درونجناحی به زمانی باز میگردد که مصطفی پورمحمدی، وزیر سابق کشور و رییس فعلی سازمان بازرسی کشور اعلام کرد پرونده محمدرضا رحیمی معاون اول محمود احمدینژاد در ارتباط با اتهام فساد مالی برای رعایت مصالحی در مراحل بازرسی نهایی در قوه قضاییه متوقف شده.
در پی این گفته، محمدرضا رحیمی، مصطفی پورمحمدی را متهم کرد در دورانی که وزیر کشور بوده میلیاردها تومان پول وزارت کشور را خارج کرده و باز نگردانده است. مصطفی پورمحمدی در پاسخ به این اتهام گفته بود در دوران وزارتش ۳۱ میلیارد تومان وام در اختیار کارمندان وزارت کشور گذاشته است.
به دنبال این واکنش، روزنامه ایران، روزنامه دولت، روز سه شنبه از مرگ فردی به نام «مسعود. م» خبر داد که بنا به گزارش این روزنامه، مشاور مصطفی پورمحمدی بوده است.
همین روزنامه روز پنجشنبه هفته گذشته افزود نام فرد یاد شده در دادگاه اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومانی فاش شده. یعنی همان پرونده فساد مالی که بزرگترین اختلاس در تاریخ ایران نامیده شده و منشاء آن همکاری مسوولان دولتی با تعدادی سرمایهگذار صاحب نفوذ برای گرفتن وامهای کلان بانکی است.
حالا سازمان بازرسی کل کشور به ریاست مصطفی پورمحمدی با صدور اطلاعیهای گزارش روزنامه ایران را سراپا دروغ خوانده است. سازمان بازرسی کل کشور که خبر از شکایت از روزنامه ایران و معاون اول رییس جمهور داده در آن بخش از اطلاعیه خود که مربوط به گزارش خود از روزنامه دولت درباره درگذشت مشاور مصطفی پورمحمدی است پرسیده چرا مرگ یک جانباز را در هالهای از تردید قرار داده است؟
پیش از این هم در برگ دیگری از بگومگوهای درونی اصولگرایان گفتههای تلویزیونی محمود احمدینژاد درباره ادامه دولتش در آینده با واکنشهای محافل و چهرههای رقیب اصولگرا و محافظه کار روبهرو شده بود. از جمله با واکنش محمدرضا مهدوی کنی رییس مجلس خبرگان که گفت دولت نباید فکر کند که در دور بعدی نامزدش رای خواهد آورد.
حتی انعکاس این خبر در سایت «بازتاب امروز» مبنی بر اینکه «خانواده حسین شریعتمداری مدیر مسوول روزنامه کیهان و نماینده رهبر جمهوری اسلامی ایران در این روزنامه در آمریکا به سر میبرند» در برخی محافل مطبوعاتی و سیاسی مرتبط با اختلافات درون جناحی تلقی شدهاست.
در برنامه این هفته دیدگاهها با سه میهمان حاضر به ریشهیابی اختلافات میان جناح راست جمهوری اسلامی ایران نشستهایم. با علی مزروعی، نماینده پیشین مجلس ششم در بلژیک، مهدی مهدوی آزاد، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی در بن و مرتضی کاظمیان فعال و تحلیلگر سیاسی از طیف ملی مذهبی در پاریس.
آقای علی مزروعی، لطفا اول به این پرسش پاسخ بدهید که آیا به نظر شما واکنش سایت بازتاب امروز به روزنامه کیهان هم انعکاسی از اختلافات درون جناح راست و اصولگرایان است یا نه؟
علی مزروعی: یک کم من تردید دارم که آنها را بشود در یک جناح قرار داد. برای اینکه کسانی که سایت بازتاب را اداره میکنند به هر حال میشود گفت یک فاصلههای روشنی را با جناح راست دارند و فکر میکنم که این بیشتر یک نوع عمل و عکسالعملی است که این دو طرف نسبت به هم نشان دادند و خیلی نمیشود این را به عنوان یک شکاف درون جناحی ازش یاد کرد.
طبیعی است که دوستان سایت بازتاب یک نگرش آزادتر و بازتری دارند. خب کیهان که هیچ نگرش آزاد و بازی را تحمل نمیکند عکسالعمل نشان داده به آنها. ولی این را به نظرم نمیشود تعمیم داد به کل جناح راست.
آقای مهدی مهدوی آزاد، مورد رد و بدل شدن اتهامات متقابل میان محمدرضا رحیمی معاون رییس جمهور و مصطفی پورمحمدی وزیر سابق کشور چه؟ آیا آن را میشود در چارچوب اختلافات داخلی میان جناح راست ارزیابی کرد؟ میشود؟
مهدی مهدوی آزاد: دقیقا همینطور است. ضمن تایید فرمایشات آقای مزروعی که فاصله میان فواد صادقی در سایت بازتاب به شدت زیاد است با فاصله حسین شریعتمداری، اما اختلافاتی که بین محمدرضا رحیمی و پور محمدی، اختلافات لفظی که این روزها وجود دارد را من میخواهم در یک پازل بزرگتری ببینم. آن هم نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری است.
همه کارشناسان تایید میکنند که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری همواره اتهامزنی بین جناحهای مختلف و گروههای مختلف وجود داشته. البته اصلاحطلبان یک زمانی اندکی اخلاقمدارتر بودند. اما همیشه وجود داشته.
الان سه طیف مختلف وارد این بازی اختلاف در واقع اتهام افکنی شدهاند.
نخست اتهاماتی است که متوجه طیف دولت است. یعنی از مثلث دولت، آقای رحیمی، بقایی و اسفندیار رحیم مشایی را گرفته که از پروندههای اختلاس در بیمه یا اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومانی یا اختلاس شرکت سمگا، اینها را متهم میکنند، تا رییس سابق سازمان بهزیستی تا روسای سابق تربیت بدنی استان تهران و قس علیهذا. بسیار اسامی که بگوییم.
طیف دیگری از داخل دولت، قوه قضاییه را متهم میکنند که آقای جواد لاریجانی این روزها در راس آن قرار دارد. آقای پورمحمدی با حرفهایی که آقای رحیمی زد ناگهان به سر برگشت در مورد این اختلاس ۳۱ میلیاردی در وزارت کشور و حتی مثلا آقای محسنی اژهای در ماجرای فرار آقای خاوری از ایران هم مقصر شناخته شده.
نهایتا طیف سومی که مورد افشاگری قرار میگیرد طیف اصولگرایان منتقد دولت هستند. از احمد توکلی گرفته تا علی لاریجانی تا محمدرضا باهنر، آقای ناطق نوری که از مدتها پیش بود، تعدادی از نمایندگان مجلس از مصباحی مقدم تا علاءالدین بروجردی رییس کمیسیون امنیت ملی و... مختلف.
هر سه این طیف در داخل بدنه اصولگرایان هستند. به گمان من هیچکدام از این سه طیف داعیه مبارزه با فساد یا عدالت اجتماعی ندارند. بلکه یک رقابت خیلی جدی برای تصاحب قدرت دارند و سعی میکنند با پروندههایی که علیه هم رو خواهند کرد دست پیش را بگیرند.
آقای مرتضی کاظمیان، ویژگی این منازعات داخلی درون اصولگرایان و جناح راست که آقای مهدوی آزاد به آن اشاره کردند، به نظر شما چیست؟
مرتضی کاظمیان: من در ادامه توضیحات دوستان از زاویه متفاوتی نگاه می کنم. به هر حال آنچه که در جریان هست منازعه باندهای قدرت جمهوری اسلامی است برای تصاحب قدرت و ثروت بیشتر و البته برخورداری از ویژگیهای دولت رانتی در ایران.
یعنی با توجه به اینکه ماهیت دولت در ایران بازتاب دهنده دولت رانتی یعنی متکی به درآمدهای نجومی نفت و گاز هست و نه برخوردار از مالیات جامعه مدنی و تولید ملی و همین طور یک دولت ایدئولوژیک، طبیعتا باندهایی که مستقرند در ساخت قدرت جمهوری اسلامی تلاش میکنند حوزههای بیشتری را به تصاحب خودشان در بیاورند. و این مقدور نیست مگر اینکه رقبا را به حاشیه برانند.
در حال حاضر با آرایشی که نیروهای سیاسی دارند دست بالا در اختیار رهبر جمهوری اسلامی و یک جریان امنیتی نظامی - رانتی هست در حاکمیت. بقیه جریانهایی که حضور دارند در ساخت قدرت به نسبتهای مختلف تلاش میکنند که برخوردار شوند از این ویژگی و امکاناتی که دولت رانتی در اختیارشان قرار میدهد.
با چشماندازی که وجود دارد برای انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و البته با خیزی که برداشته آقای پورمحمدی به عنوان کسی که ظاهرا با نقدهای تندی که متوجه دولت احمدینژاد میکند مایل است خودش را به عنوان یک نامزد برای انتخابات آتی معرفی کند یا در سوی دیگری آقای محسن رضایی به عنوان کسی که همیشه به عنوان یکی از گزینههای ریاست جمهوری مطرح بوده، این کاملا مشخص است که جریانهای رقیب تلاش میکنند که با روکردن پروندههای جدید علیه باندهای مقابل به نوعی برای خودشان اعتبار اجتماعی ایجاد کنند یا بدنه اجتماعی حامی حاکمیت را به نفع خودشان تهییج کنند.
در سویی که آقای احمدینژاد قرار دارد طبیعتا باند ایشان یعنی آقای مشایی، رحیمی و بقایی، آنها هم تلاش میکنند با استفاده از پتانیسلهایی که در اختیار دارند به ویژه اسناد و مدارکی که در وزارت اطلاعات وجود دارد و امکاناتی که این قوه در اختیارشان قرار دارد تا حد امکان رقبا را به حاشیه ببرند و این امکان غریبی را که در اختیار دارند به آسانی به دست رقبا ندهند و واگذار نکنند. اجمالا عرض کنم که ماهیت، ماهیت منازعه بر سر تصاحب هرچه بیشتر امکانات قدرت است. قدرتی که متاسفانه در دولت رانتی متمرکز شده.
آقای مزروعی، آقای کاظمیان اشاره کردند به رقابتهای پیش انتخاباتی انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲. روی همین موضوع متمرکز کنیم و بپردازیم به تحلیل واکنشهایی از نوع محمدرضا مهدوی کنی رییس مجلس خبرگان به گفتههای محمود احمدینژاد رییس جمهوری ایران در گفت و گوی تلویزیونیاش درباره ادامه دولت در دور آتی. در متن اختلافات درونی جناح راست.
اصلا ظهور و بروز این اختلافات بر میگردد به وقایع بعد از انتخابات سال ۸۸ و ورود جناح حاکم به انتخابات مجلس نهم. دلیل اصلیاش هم که چنین اختلافاتی به وجود آمده و اوج گرفته، ناکارآمدی مفرطی است که دولت احمدینژاد در اداره کشور به وجود آورده.
میدانید که بیشترین درآمد نفتی را دولت احمدینژاد در سالهای گذشته داشته نسبت به همه دولتهای بعد از انقلاب و قبل از انقلاب. اما به لحاظ عملکردی که در کشور داشته دلارهای نفتی را به هرز داده. این باعث شده که در درون جناح حاکم یک عده به این فکر بیافتند که خودشان را از دولت جدا کنند. حالا آن بحث جریان انحرافی و این مسایل هم کمک کرده.
این بود که ما در انتخابات گذشته شاهد بودیم که جناح حاکم تقریبا سه پاره شد. یک عده در قالب جبهه پایداری ظاهر شدند، یک عده جبهه متحد اصولگرایان و یک عده هم جبهه دولت بودند که البته جبهه متحد اصولگرایان تقریبا در انتخابات مجلس نهم توانست سبقت بگیرد از بقیه. الان هم صفبندی برای انتخابات ریاست جمهوری دارد شکل میگیرد و آقای مهدوی کنی هم نگران یک چنین وضعیتی بوده و برگشته به اینکه دولت احمدینژاد بایستی به مسایل پایهای مردم مثل مسایل اقتصادی و معیشتی توجه کند و اظهار امیدواری کرده که نیروهایی که در درون جناح راست هستند با هم در انتخابات بتوانند متحد شوند و یک نامزد معرفی کنند. که البته من بعید میدانم یک چنین خواستهای تحقق پیدا کند همان طور که در انتخابات مجلس نهم هم اینها نتوانستند با همدیگر یکی شوند.
ضمن این که اگر فضا مثل امروز باشد و اصلاحطلبان به هیچ شکلی نتوانند در انتخابات شرکت کنند مثل مجلس نهم آنها احتیاج دارند که یک رقابت صوری را هم در انتخابات داشته باشند و بنابراین نیاز دارند که این رقابت درون جناحی را حفظ کنند که نشان بدهند انتخابات به صورت رقابتی برگزار میشود.
آقای مهدوی آزاد، آقای مزروعی اشاره کردند به اینکه به نظرشان این اختلافات درونی که بروز پیدا کرده لازم است برای آن برنامهای که اصولگرایان در پیش دارند. آقای کاظمیان اشاره کردند به نقش رهبر جمهوری اسلامی ایران. رهبر جمهوری اسلامی ایران به نظر شما فعلا در مدیریت این اختلاف نظرهای درونی در میان اصولگرایان یا میان اصولگرایان و محافظهکاران پرهیز کرده که ما شاهد افزایش آن هستیم یا به رغم دخالت او بر دامنه این اختلافات افزوده شده، یا اینکه مهار اختلافات در برنامه کار نیست؟
پیش از آن در یک جمله بگویم دو دیدگاه همواره در مورد اختلافات بین اصولگرایان افراطی و حتی طیف اصولگرایان معتدل وجود داشته. یک دیدگاه، دیدگاه دایی جان ناپلئونی بوده که من اسمش را میگذارم دایی جان ناپلئونی. دیدگاهی که این را جنگ زرگری میداند.
دیدگاه دوم هم دیدگاهی است که آقای کاظمیان هم فرمودند و آقای مزروعی هم گفتند به نوعی،ناشی از کسب منافع هرچه بیشتر منافع قدرت و منافع امنیتی است. قدرتها و ابزارهای امنیتی است و این درگیری بسیار جدی است. من معتقد به دیدگاه دوم هستم.
آیتالله خامنهای طبیعتا دست بالا را در این منازعه دارد. من معتقدم آیتالله خامنهای و تیم نزدیک به ایشان و کسانی که فرمانبر ایشان هستند یعنی آیتالله لاریجانی در قوه قضاییه، فرمانده سپاه پاسداران و بخشی از اطلاعات نیروی نظامی، وزارت اطلاعات که الان به تصاحب ایشان درآمده، آقای مصلحی... اینها سعی میکنند بحران را در میان اصولگرایان مدیریت کنند با چند هدف اصلی. هدف اصلی و اولیه آیتالله خامنهای این است که با توجه به هزینه هنگفت و سرسامآوری که برای بقای دولت احمدینژاد داده به قتل هموطنانمان انجامید این دولت یعنی دولت احمدینژاد تا پایان کار بتواند به بقای خودش ادامه دهد.
به شما اطمینان میدهم که اگر یک روز حمایت واقعی آیتالله خامنهای برداشته شود همین مجلسی که الان از نظارت بر دولت قاصر است و زورش نمیرسد ظرف یک روز آقای احمدینژاد را استیضاح خواهد کرد و به پایین خواهد کشید و همین قوه قضاییه ایشان را به زندان خواهد انداخت. این نقش اول آیتالله خامنهای است.
نقش دوم آیتالله خامنهای این است که نوعی رقابت تصنعی ایجاد کند بین اصولگرایان با هدف اینکه هم یک شمایی از انتخابات آزاد داشته باشیم و هم اینکه انتخابات دوباره دو قطبی نشود. دوباره شاهد برخوردهای مردمی نشویم و هزینههای حاکمیت بالا نرود و نهایتا یک فردی از طیف آیتالله خامنهای که من معتقدم یک فرد مشترک خواهد بود بین طیف سردار عزیز جعفری و طیف آقای مجتبی خامنهای به قدرت برسد و ریاست جمهوری بعدی را به عهده بگیرد.
با این سه هدف من معتقدم آیتالله خامنهای روزانه در حال مدیریت این بحران است با توجه به عمق بحران هم معتقدم آیتالله خامنهای با توجه به ابزارهایی که دارد تا به حال نسبتا هم موفق عمل کرده و توانسته اصولگرایان را مهار بزند.
آقای کاظمیان، با توجه به این نظر آقای مهدوی آزاد که رهبر جمهوری اسلامی ایران در مدیریت و مهار کردن اختلافات درونی میان اصولگرایان کوشیده، این سطح از اختلاف نظرها تا چه حد میتوانند ارتقاء پیدا کنند؟
برمیگردد پاسخ به ماهیت ساختار سیاسی در جمهوری اسلامی. یعنی اگر معتقد باشیم که رژیم سیاسی در ایران ماهیت اقتدارگرایانه دارد، متکی به شخص ولایت مطلقه فقیه است و البته وجه سرکوبگرانه دارد البته طبیعتا همه راهها ختم میشود به رم رهبر جمهوری اسلامی. در غیر این صورت در شهر اگر قرار باشد مست گیرند به نظر میرسد همه باندهای قدرت در جمهوری اسلامی هدف قرار خواهند گرفت.
به این معنا مدیریت رهبر جمهوری اسلامی برمیگردد به ماهیت ساختار سیاسی در جمهوری اسلامی و این که گریزناپذیر است که جریانهای رقیب تا سطحی از منازعه را ادامه دهند. یعنی ماههای اخیر شاهد بودیم که در مورد آن پرونده فساد بینظیری که وجود داشت اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومانی آیتالله خامنهای تاکید کرد که مطبوعات قضیه را کش ندهند یا در چالش جریانهای رقیب با آقای احمدینژاد ایشان مجلس را به نوعی مکلف کرد که خیلی پاپیچ دولت احمدینژاد نشود.
یا در سوی مقابل در نزاعی که آقای احمدینژاد داشت به نوعی با مراجع سنتی قم در رابطه با حضور زنان در استادیومها باز این توصیه و دستور آیتالله خامنهای به صراحتی که بیان شد از طرف خود آقای احمدینژاد و سخنگوی دولتش منجر شد که این دستور به حاشیه برود. گریزناپذیر است که این منازعه میان باندهای قدرت تا جایی امکان پیشروی دارد و تا جایی به آنها مجال داده میشود که چارچوب نظام مستقر را به خطر نیاندازد و تهدید جدی علیه ولایت مطلقه فقیه ارزیابی نشود.
اما جایی که از طرف مرکز ثقل قدرت این ارزیابی وجود داشته که سطح منازعه داشته به یک جای بحرانی و نقطه خطرخیزی برای نظام سیاسی میرفته به نظر من با دستور و توبیخ و هشدار به طرفین متوقف میکند این چالشها ومنازعهها را.
چون همان طور که گفتم اگر قرار باشد افراد هدف قرار گیرند و کار به برخورد منصفانه با طرفین بیانجامد گریزناپذیر است که همه جریانهای قدرت به نوعی درگیر این مفاسد اقتصادی و سوء استفادههای مالی و حتی اطلاعاتی هستند. طوری که در جدیدترین نمونهاش که سایت بازتاب هم افشا کرد مثلا خانواده حسین شریعتمداری که کسی است که کاملا از موضع راست و افراطی صحبت میکند الان در غرب ساکن هستند و خب این نشان میدهد که تا چه حد جریانهای اصلی حاضر در حاکمیت جمهوری اسلامی دارند برخوردار میشوند از این ماهیت دولت رانتی در ایران.
میرسیم به جمعبندی. یک پرسش مشترک از هر سه شما. اختلافات داخلی میان اصولگرایان و میان اصولگرایان و محافظهکاران پیامدهایی برای توسعه سیاسی دارد یا نه؟ با توجه به گفتههای آخر آقای کاظمیان. آقای مزروعی اول شما.
والله من فکر نمیکنم خیلی پیامد مثبتی برای توسعه سیاسی در ایران داشته باشد. برای این که کل اینها یک نوع تفکر اقتدارگرایانه دارند و هیچ پایبندی به قواعد دموکراسی و حتی قانون اساسی موجود در جمهوری اسلامی ندارند.
ببخشید، از اصطکاکهایی که میان شان هست ممکن است فضایی ایجاد شود که مثلا گشایش سیاسی ازش سر بیرون بیاورد؟
نه. من چنین برداشتی ندارم. به دلیل اینکه گفتم اینها یک ماهیت مشترک دارند و در یک چیز تفاهم دارند و آن این که اتفاقا فضا، فضای بسته و استبدادی در کشور باشد و همان طور که دوستان گفتند اینها همه مدیریت میشوند و در نهایت بر این اختلافات در یک جایی غلبه پیدا میشود و تنها توافقی که اینها دارند این است که امکانات قدرت و حاکمیت را در دست داشته باشند. سر توزیع آن و چگونگی استفاده از منافعی که دارد با هم اختلاف دارند اما آن هم در نهایت در این که فضای کشور فضای استبدادی و بسته باشد خیلی اختلاف ندارند.
آقای مهدوی آزاد، شما در این مورد چه فکر میکنید؟ آیا پیامد این اختلاف داخلی میان طیف راست به توسعه سیاسی کمکی میرساند یا نه؟
سووال شما دو نکته پنهان در خود داشت. یکی اینکه آیا کمکی به باز شدن فضای سیاسی میکند و دوم اینکه آیا کمکی به توسعه سیاسی در ایران خواهد کرد یا نه. در مورد بازشدن فضای سیاسی کاملا با آقای مزروعی موافقم. یک جنگ داخل قدرت است و در نهایت حتی ممکن است فضا بسته تر هم شود. اما برخلاف جناب مزروعی در مورد این که آیا کمکی به توسعه سیاسی در ایران خواهد کرد یا خیر، نظر من این است که بله کمک بسیار شایانی خواهد کرد.
من معتقدم که درست است که یکی از علتهای اصلی یا شاید ۷۰ درصد علت شکست پروژه اصلاحطلبی در ایران رقابتهای خشن سیاسی، باندهای قدرت، عملکرد شخص آیتالله خامنهای و غیره بود، اما ما باید بخشی از علل شکست پروژه اصلاحطلبی در ایران را هم متوجه مردم و مخصوصا طبقه محروم بدانیم. طبقهای که اطلاع چندانی از کارکردها و تحولات پشت پرده قدرت ندارد. حتی بخشی از آنها که مذهبی هستند هنوز اعتقاد دارد به حاکمیت.
این نوع افشاگریها باعث خواهد شد که این طبقه از مردم به ماهیت واقعی حاکمیت و قدرت در ایران بیشتر آگاه شوند و این آگاهی باعث میشود که زمینه برای توسعه سیاسی فراهم تر شود. قدرت دارد روز به روز به جای این که قدسیتر شود، زمینیتر میشود و مردم میفهمند کسانی که شعار ضد اختلاس میدادند و با این شعار به قدرت رسیدند الان هر روز یک خبری میرسد که فلانی اختلاس کرد، فلانی دزدی کرد.
ارقام اختلاس ارقام عجیب و غریبی است. من معتقدم این اطلاعبخشی به مردم در یک برهه طولانی مدت مثلا ده ساله میتواند ساختارهای توسعه سیاسی را در ایران فراهمتر کند و قدرت را هرچه بیشتر زمینیتر کند.
آقای کاظمیان، نظر شما چیست؟ عواقب این منازعات داخلی در درون طیف راست و اصولگرا و محافظهکار برای گشایش و توسعه سیاسی چیست؟
من اگر از زاویه دموکراتیزاسیون به قضیه نگاه کنم این است که به هر حال منازعات یاری میرساند به گذار به دموکراسی در ایران. ولی مبنای تحولات نخواهد شد. چون مبنای تحولات و نقطه عزیمت خود جامعه مدنی است و عزم شهروندان ایران و همان طور آن جنبش اجتماعی که گذار به دموکراسی را تعقیب میکند.
این شکل از منازعه و رقابت باندهای قدرت البته واجد یک پیامد غیرقابل اجتناب است. این که به هر حال افکار عمومی از ماهیت نظام جمهوری اسلامی و به خصوص باندهایی که شریک قدرت هستند بیش از پیش مطلع میشوند. ارتقاء آگاهی شهروندان و شکلگیری آن چه که افکار عمومی نامیده میشود به معنای دقیق سیاسی این خودش گذار به دموکراسی را تسهیل میکند. جنبش اجتماعی را تقویت میکند. اما مثل تحولات خارجی یا دیگر زمینههای اقتصادی به هر حال فقط یک شرط است. یعنی مبنا دوباره برمیگردد به همان جنبش اجتماعی.
باید این نکته را هم در حاشیه اشاره کنم که هرچند افکار عمومی به خصوص بدنههای حامی جریان اقتدارگرایی با شنیدن این اخبار بیش از پیش فاصله میگیرند از باندهای قدرت اما متاسفانه چون ساختار سیاسی مبتنی شده بر ولایت مطلقه فقیه، همواره شخص رهبر جمهوری اسلامی در یک جایگاه کاملا متمایز و منفک قرار میگیرد و همه ایرادات و اشکالات متوجه جریانهای رقیب میشود.
دستگاههای تبلیغی جمهوری اسلامی و بازیهای رسانهای حاکمیت تلاش میکنند که از ارجاع هرگونه فساد یا مشکل به شخص رهبر به مرکز ثقل قدرت پرهیز کنند. به خاطر این است که طبیعتا متن منازعه سرنوشت ساز نیست. اما بر گذار به دموکراسی و دموکراتیزاسیون در ایران طبیعتا تاثیر میگذارد و یک یاری غیرقابل اغماضی میرساند که این از نتایج فرعی آن است. اما اینکه شهروندان و جامعه مدنی چشم انتظار باشند که از این منازعه یا شکاف در نهایت یک دگرگونی جدی در ماهیت قدرت یا حاکمیت سیاسی در ایران رخ بدهد من چنین نظری ندارم و معتقد نیستم که چنین اتفاقی رخ خواهد داد بدون عزم جنبش اجتماعی برای تغییر.
آغاز این فصل تازه از حملات متقابل درونجناحی به زمانی باز میگردد که مصطفی پورمحمدی، وزیر سابق کشور و رییس فعلی سازمان بازرسی کشور اعلام کرد پرونده محمدرضا رحیمی معاون اول محمود احمدینژاد در ارتباط با اتهام فساد مالی برای رعایت مصالحی در مراحل بازرسی نهایی در قوه قضاییه متوقف شده.
در پی این گفته، محمدرضا رحیمی، مصطفی پورمحمدی را متهم کرد در دورانی که وزیر کشور بوده میلیاردها تومان پول وزارت کشور را خارج کرده و باز نگردانده است. مصطفی پورمحمدی در پاسخ به این اتهام گفته بود در دوران وزارتش ۳۱ میلیارد تومان وام در اختیار کارمندان وزارت کشور گذاشته است.
به دنبال این واکنش، روزنامه ایران، روزنامه دولت، روز سه شنبه از مرگ فردی به نام «مسعود. م» خبر داد که بنا به گزارش این روزنامه، مشاور مصطفی پورمحمدی بوده است.
همین روزنامه روز پنجشنبه هفته گذشته افزود نام فرد یاد شده در دادگاه اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومانی فاش شده. یعنی همان پرونده فساد مالی که بزرگترین اختلاس در تاریخ ایران نامیده شده و منشاء آن همکاری مسوولان دولتی با تعدادی سرمایهگذار صاحب نفوذ برای گرفتن وامهای کلان بانکی است.
حالا سازمان بازرسی کل کشور به ریاست مصطفی پورمحمدی با صدور اطلاعیهای گزارش روزنامه ایران را سراپا دروغ خوانده است. سازمان بازرسی کل کشور که خبر از شکایت از روزنامه ایران و معاون اول رییس جمهور داده در آن بخش از اطلاعیه خود که مربوط به گزارش خود از روزنامه دولت درباره درگذشت مشاور مصطفی پورمحمدی است پرسیده چرا مرگ یک جانباز را در هالهای از تردید قرار داده است؟
پیش از این هم در برگ دیگری از بگومگوهای درونی اصولگرایان گفتههای تلویزیونی محمود احمدینژاد درباره ادامه دولتش در آینده با واکنشهای محافل و چهرههای رقیب اصولگرا و محافظه کار روبهرو شده بود. از جمله با واکنش محمدرضا مهدوی کنی رییس مجلس خبرگان که گفت دولت نباید فکر کند که در دور بعدی نامزدش رای خواهد آورد.
حتی انعکاس این خبر در سایت «بازتاب امروز» مبنی بر اینکه «خانواده حسین شریعتمداری مدیر مسوول روزنامه کیهان و نماینده رهبر جمهوری اسلامی ایران در این روزنامه در آمریکا به سر میبرند» در برخی محافل مطبوعاتی و سیاسی مرتبط با اختلافات درون جناحی تلقی شدهاست.
در برنامه این هفته دیدگاهها با سه میهمان حاضر به ریشهیابی اختلافات میان جناح راست جمهوری اسلامی ایران نشستهایم. با علی مزروعی، نماینده پیشین مجلس ششم در بلژیک، مهدی مهدوی آزاد، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی در بن و مرتضی کاظمیان فعال و تحلیلگر سیاسی از طیف ملی مذهبی در پاریس.
آقای علی مزروعی، لطفا اول به این پرسش پاسخ بدهید که آیا به نظر شما واکنش سایت بازتاب امروز به روزنامه کیهان هم انعکاسی از اختلافات درون جناح راست و اصولگرایان است یا نه؟
علی مزروعی: یک کم من تردید دارم که آنها را بشود در یک جناح قرار داد. برای اینکه کسانی که سایت بازتاب را اداره میکنند به هر حال میشود گفت یک فاصلههای روشنی را با جناح راست دارند و فکر میکنم که این بیشتر یک نوع عمل و عکسالعملی است که این دو طرف نسبت به هم نشان دادند و خیلی نمیشود این را به عنوان یک شکاف درون جناحی ازش یاد کرد.
طبیعی است که دوستان سایت بازتاب یک نگرش آزادتر و بازتری دارند. خب کیهان که هیچ نگرش آزاد و بازی را تحمل نمیکند عکسالعمل نشان داده به آنها. ولی این را به نظرم نمیشود تعمیم داد به کل جناح راست.
آقای مهدی مهدوی آزاد، مورد رد و بدل شدن اتهامات متقابل میان محمدرضا رحیمی معاون رییس جمهور و مصطفی پورمحمدی وزیر سابق کشور چه؟ آیا آن را میشود در چارچوب اختلافات داخلی میان جناح راست ارزیابی کرد؟ میشود؟
مهدی مهدوی آزاد: دقیقا همینطور است. ضمن تایید فرمایشات آقای مزروعی که فاصله میان فواد صادقی در سایت بازتاب به شدت زیاد است با فاصله حسین شریعتمداری، اما اختلافاتی که بین محمدرضا رحیمی و پور محمدی، اختلافات لفظی که این روزها وجود دارد را من میخواهم در یک پازل بزرگتری ببینم. آن هم نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری است.
با توجه به اینکه ماهیت دولت در ایران بازتاب دهنده دولت رانتی یعنی متکی به درآمدهای نجومی نفت و گاز هست و نه برخوردار از مالیات جامعه مدنی و تولید ملی و همین طور یک دولت ایدئولوژیک، طبیعتا باندهایی که مستقرند در ساخت قدرت جمهوری اسلامی تلاش میکنند حوزههای بیشتری را به تصاحب خودشان در بیاورند. و این مقدور نیست مگر اینکه رقبا را به حاشیه برانند.مرتضی کاظمیان، فعال سیاسی
همه کارشناسان تایید میکنند که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری همواره اتهامزنی بین جناحهای مختلف و گروههای مختلف وجود داشته. البته اصلاحطلبان یک زمانی اندکی اخلاقمدارتر بودند. اما همیشه وجود داشته.
الان سه طیف مختلف وارد این بازی اختلاف در واقع اتهام افکنی شدهاند.
نخست اتهاماتی است که متوجه طیف دولت است. یعنی از مثلث دولت، آقای رحیمی، بقایی و اسفندیار رحیم مشایی را گرفته که از پروندههای اختلاس در بیمه یا اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومانی یا اختلاس شرکت سمگا، اینها را متهم میکنند، تا رییس سابق سازمان بهزیستی تا روسای سابق تربیت بدنی استان تهران و قس علیهذا. بسیار اسامی که بگوییم.
طیف دیگری از داخل دولت، قوه قضاییه را متهم میکنند که آقای جواد لاریجانی این روزها در راس آن قرار دارد. آقای پورمحمدی با حرفهایی که آقای رحیمی زد ناگهان به سر برگشت در مورد این اختلاس ۳۱ میلیاردی در وزارت کشور و حتی مثلا آقای محسنی اژهای در ماجرای فرار آقای خاوری از ایران هم مقصر شناخته شده.
نهایتا طیف سومی که مورد افشاگری قرار میگیرد طیف اصولگرایان منتقد دولت هستند. از احمد توکلی گرفته تا علی لاریجانی تا محمدرضا باهنر، آقای ناطق نوری که از مدتها پیش بود، تعدادی از نمایندگان مجلس از مصباحی مقدم تا علاءالدین بروجردی رییس کمیسیون امنیت ملی و... مختلف.
هر سه این طیف در داخل بدنه اصولگرایان هستند. به گمان من هیچکدام از این سه طیف داعیه مبارزه با فساد یا عدالت اجتماعی ندارند. بلکه یک رقابت خیلی جدی برای تصاحب قدرت دارند و سعی میکنند با پروندههایی که علیه هم رو خواهند کرد دست پیش را بگیرند.
آقای مرتضی کاظمیان، ویژگی این منازعات داخلی درون اصولگرایان و جناح راست که آقای مهدوی آزاد به آن اشاره کردند، به نظر شما چیست؟
مرتضی کاظمیان: من در ادامه توضیحات دوستان از زاویه متفاوتی نگاه می کنم. به هر حال آنچه که در جریان هست منازعه باندهای قدرت جمهوری اسلامی است برای تصاحب قدرت و ثروت بیشتر و البته برخورداری از ویژگیهای دولت رانتی در ایران.
یعنی با توجه به اینکه ماهیت دولت در ایران بازتاب دهنده دولت رانتی یعنی متکی به درآمدهای نجومی نفت و گاز هست و نه برخوردار از مالیات جامعه مدنی و تولید ملی و همین طور یک دولت ایدئولوژیک، طبیعتا باندهایی که مستقرند در ساخت قدرت جمهوری اسلامی تلاش میکنند حوزههای بیشتری را به تصاحب خودشان در بیاورند. و این مقدور نیست مگر اینکه رقبا را به حاشیه برانند.
در حال حاضر با آرایشی که نیروهای سیاسی دارند دست بالا در اختیار رهبر جمهوری اسلامی و یک جریان امنیتی نظامی - رانتی هست در حاکمیت. بقیه جریانهایی که حضور دارند در ساخت قدرت به نسبتهای مختلف تلاش میکنند که برخوردار شوند از این ویژگی و امکاناتی که دولت رانتی در اختیارشان قرار میدهد.
با چشماندازی که وجود دارد برای انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و البته با خیزی که برداشته آقای پورمحمدی به عنوان کسی که ظاهرا با نقدهای تندی که متوجه دولت احمدینژاد میکند مایل است خودش را به عنوان یک نامزد برای انتخابات آتی معرفی کند یا در سوی دیگری آقای محسن رضایی به عنوان کسی که همیشه به عنوان یکی از گزینههای ریاست جمهوری مطرح بوده، این کاملا مشخص است که جریانهای رقیب تلاش میکنند که با روکردن پروندههای جدید علیه باندهای مقابل به نوعی برای خودشان اعتبار اجتماعی ایجاد کنند یا بدنه اجتماعی حامی حاکمیت را به نفع خودشان تهییج کنند.
اگر فضا مثل امروز باشد و اصلاحطلبان به هیچ شکلی نتوانند در انتخابات شرکت کنند مثل مجلس نهم آنها (اصولگرایان)احتیاج دارند که یک رقابت صوری را هم در انتخابات داشته باشند و بنابراین نیاز دارند که این رقابت درون جناحی را حفظ کنند که نشان بدهند انتخابات به صورت رقابتی برگزار میشود.علی مزروعی، فعال سیاسی
در سویی که آقای احمدینژاد قرار دارد طبیعتا باند ایشان یعنی آقای مشایی، رحیمی و بقایی، آنها هم تلاش میکنند با استفاده از پتانیسلهایی که در اختیار دارند به ویژه اسناد و مدارکی که در وزارت اطلاعات وجود دارد و امکاناتی که این قوه در اختیارشان قرار دارد تا حد امکان رقبا را به حاشیه ببرند و این امکان غریبی را که در اختیار دارند به آسانی به دست رقبا ندهند و واگذار نکنند. اجمالا عرض کنم که ماهیت، ماهیت منازعه بر سر تصاحب هرچه بیشتر امکانات قدرت است. قدرتی که متاسفانه در دولت رانتی متمرکز شده.
آقای مزروعی، آقای کاظمیان اشاره کردند به رقابتهای پیش انتخاباتی انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲. روی همین موضوع متمرکز کنیم و بپردازیم به تحلیل واکنشهایی از نوع محمدرضا مهدوی کنی رییس مجلس خبرگان به گفتههای محمود احمدینژاد رییس جمهوری ایران در گفت و گوی تلویزیونیاش درباره ادامه دولت در دور آتی. در متن اختلافات درونی جناح راست.
اصلا ظهور و بروز این اختلافات بر میگردد به وقایع بعد از انتخابات سال ۸۸ و ورود جناح حاکم به انتخابات مجلس نهم. دلیل اصلیاش هم که چنین اختلافاتی به وجود آمده و اوج گرفته، ناکارآمدی مفرطی است که دولت احمدینژاد در اداره کشور به وجود آورده.
میدانید که بیشترین درآمد نفتی را دولت احمدینژاد در سالهای گذشته داشته نسبت به همه دولتهای بعد از انقلاب و قبل از انقلاب. اما به لحاظ عملکردی که در کشور داشته دلارهای نفتی را به هرز داده. این باعث شده که در درون جناح حاکم یک عده به این فکر بیافتند که خودشان را از دولت جدا کنند. حالا آن بحث جریان انحرافی و این مسایل هم کمک کرده.
این بود که ما در انتخابات گذشته شاهد بودیم که جناح حاکم تقریبا سه پاره شد. یک عده در قالب جبهه پایداری ظاهر شدند، یک عده جبهه متحد اصولگرایان و یک عده هم جبهه دولت بودند که البته جبهه متحد اصولگرایان تقریبا در انتخابات مجلس نهم توانست سبقت بگیرد از بقیه. الان هم صفبندی برای انتخابات ریاست جمهوری دارد شکل میگیرد و آقای مهدوی کنی هم نگران یک چنین وضعیتی بوده و برگشته به اینکه دولت احمدینژاد بایستی به مسایل پایهای مردم مثل مسایل اقتصادی و معیشتی توجه کند و اظهار امیدواری کرده که نیروهایی که در درون جناح راست هستند با هم در انتخابات بتوانند متحد شوند و یک نامزد معرفی کنند. که البته من بعید میدانم یک چنین خواستهای تحقق پیدا کند همان طور که در انتخابات مجلس نهم هم اینها نتوانستند با همدیگر یکی شوند.
ضمن این که اگر فضا مثل امروز باشد و اصلاحطلبان به هیچ شکلی نتوانند در انتخابات شرکت کنند مثل مجلس نهم آنها احتیاج دارند که یک رقابت صوری را هم در انتخابات داشته باشند و بنابراین نیاز دارند که این رقابت درون جناحی را حفظ کنند که نشان بدهند انتخابات به صورت رقابتی برگزار میشود.
آقای مهدوی آزاد، آقای مزروعی اشاره کردند به اینکه به نظرشان این اختلافات درونی که بروز پیدا کرده لازم است برای آن برنامهای که اصولگرایان در پیش دارند. آقای کاظمیان اشاره کردند به نقش رهبر جمهوری اسلامی ایران. رهبر جمهوری اسلامی ایران به نظر شما فعلا در مدیریت این اختلاف نظرهای درونی در میان اصولگرایان یا میان اصولگرایان و محافظهکاران پرهیز کرده که ما شاهد افزایش آن هستیم یا به رغم دخالت او بر دامنه این اختلافات افزوده شده، یا اینکه مهار اختلافات در برنامه کار نیست؟
پیش از آن در یک جمله بگویم دو دیدگاه همواره در مورد اختلافات بین اصولگرایان افراطی و حتی طیف اصولگرایان معتدل وجود داشته. یک دیدگاه، دیدگاه دایی جان ناپلئونی بوده که من اسمش را میگذارم دایی جان ناپلئونی. دیدگاهی که این را جنگ زرگری میداند.
دیدگاه دوم هم دیدگاهی است که آقای کاظمیان هم فرمودند و آقای مزروعی هم گفتند به نوعی،ناشی از کسب منافع هرچه بیشتر منافع قدرت و منافع امنیتی است. قدرتها و ابزارهای امنیتی است و این درگیری بسیار جدی است. من معتقد به دیدگاه دوم هستم.
آیتالله خامنهای طبیعتا دست بالا را در این منازعه دارد. من معتقدم آیتالله خامنهای و تیم نزدیک به ایشان و کسانی که فرمانبر ایشان هستند یعنی آیتالله لاریجانی در قوه قضاییه، فرمانده سپاه پاسداران و بخشی از اطلاعات نیروی نظامی، وزارت اطلاعات که الان به تصاحب ایشان درآمده، آقای مصلحی... اینها سعی میکنند بحران را در میان اصولگرایان مدیریت کنند با چند هدف اصلی. هدف اصلی و اولیه آیتالله خامنهای این است که با توجه به هزینه هنگفت و سرسامآوری که برای بقای دولت احمدینژاد داده به قتل هموطنانمان انجامید این دولت یعنی دولت احمدینژاد تا پایان کار بتواند به بقای خودش ادامه دهد.
به شما اطمینان میدهم که اگر یک روز حمایت واقعی آیتالله خامنهای برداشته شود همین مجلسی که الان از نظارت بر دولت قاصر است و زورش نمیرسد ظرف یک روز آقای احمدینژاد را استیضاح خواهد کرد و به پایین خواهد کشید و همین قوه قضاییه ایشان را به زندان خواهد انداخت. این نقش اول آیتالله خامنهای است.
نقش...آیتالله خامنهای این است که نوعی رقابت تصنعی ایجاد کند بین اصولگرایان با هدف اینکه هم یک شمایی از انتخابات آزاد داشته باشیم و هم اینکه انتخابات دوباره دو قطبی نشود. دوباره شاهد برخوردهای مردمی نشویم و هزینههای حاکمیت بالا نرود و نهایتا یک فردی از طیف آیتالله خامنهای که من معتقدم یک فرد مشترک خواهد بود بین طیف سردار عزیز جعفری و طیف آقای مجتبی خامنهای به قدرت برسد و ریاست جمهوری بعدی را به عهده بگیرد.مهدی مهدوی آزاد، روزنامه نگار
نقش دوم آیتالله خامنهای این است که نوعی رقابت تصنعی ایجاد کند بین اصولگرایان با هدف اینکه هم یک شمایی از انتخابات آزاد داشته باشیم و هم اینکه انتخابات دوباره دو قطبی نشود. دوباره شاهد برخوردهای مردمی نشویم و هزینههای حاکمیت بالا نرود و نهایتا یک فردی از طیف آیتالله خامنهای که من معتقدم یک فرد مشترک خواهد بود بین طیف سردار عزیز جعفری و طیف آقای مجتبی خامنهای به قدرت برسد و ریاست جمهوری بعدی را به عهده بگیرد.
با این سه هدف من معتقدم آیتالله خامنهای روزانه در حال مدیریت این بحران است با توجه به عمق بحران هم معتقدم آیتالله خامنهای با توجه به ابزارهایی که دارد تا به حال نسبتا هم موفق عمل کرده و توانسته اصولگرایان را مهار بزند.
آقای کاظمیان، با توجه به این نظر آقای مهدوی آزاد که رهبر جمهوری اسلامی ایران در مدیریت و مهار کردن اختلافات درونی میان اصولگرایان کوشیده، این سطح از اختلاف نظرها تا چه حد میتوانند ارتقاء پیدا کنند؟
برمیگردد پاسخ به ماهیت ساختار سیاسی در جمهوری اسلامی. یعنی اگر معتقد باشیم که رژیم سیاسی در ایران ماهیت اقتدارگرایانه دارد، متکی به شخص ولایت مطلقه فقیه است و البته وجه سرکوبگرانه دارد البته طبیعتا همه راهها ختم میشود به رم رهبر جمهوری اسلامی. در غیر این صورت در شهر اگر قرار باشد مست گیرند به نظر میرسد همه باندهای قدرت در جمهوری اسلامی هدف قرار خواهند گرفت.
به این معنا مدیریت رهبر جمهوری اسلامی برمیگردد به ماهیت ساختار سیاسی در جمهوری اسلامی و این که گریزناپذیر است که جریانهای رقیب تا سطحی از منازعه را ادامه دهند. یعنی ماههای اخیر شاهد بودیم که در مورد آن پرونده فساد بینظیری که وجود داشت اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومانی آیتالله خامنهای تاکید کرد که مطبوعات قضیه را کش ندهند یا در چالش جریانهای رقیب با آقای احمدینژاد ایشان مجلس را به نوعی مکلف کرد که خیلی پاپیچ دولت احمدینژاد نشود.
یا در سوی مقابل در نزاعی که آقای احمدینژاد داشت به نوعی با مراجع سنتی قم در رابطه با حضور زنان در استادیومها باز این توصیه و دستور آیتالله خامنهای به صراحتی که بیان شد از طرف خود آقای احمدینژاد و سخنگوی دولتش منجر شد که این دستور به حاشیه برود. گریزناپذیر است که این منازعه میان باندهای قدرت تا جایی امکان پیشروی دارد و تا جایی به آنها مجال داده میشود که چارچوب نظام مستقر را به خطر نیاندازد و تهدید جدی علیه ولایت مطلقه فقیه ارزیابی نشود.
اما جایی که از طرف مرکز ثقل قدرت این ارزیابی وجود داشته که سطح منازعه داشته به یک جای بحرانی و نقطه خطرخیزی برای نظام سیاسی میرفته به نظر من با دستور و توبیخ و هشدار به طرفین متوقف میکند این چالشها ومنازعهها را.
چون همان طور که گفتم اگر قرار باشد افراد هدف قرار گیرند و کار به برخورد منصفانه با طرفین بیانجامد گریزناپذیر است که همه جریانهای قدرت به نوعی درگیر این مفاسد اقتصادی و سوء استفادههای مالی و حتی اطلاعاتی هستند. طوری که در جدیدترین نمونهاش که سایت بازتاب هم افشا کرد مثلا خانواده حسین شریعتمداری که کسی است که کاملا از موضع راست و افراطی صحبت میکند الان در غرب ساکن هستند و خب این نشان میدهد که تا چه حد جریانهای اصلی حاضر در حاکمیت جمهوری اسلامی دارند برخوردار میشوند از این ماهیت دولت رانتی در ایران.
میرسیم به جمعبندی. یک پرسش مشترک از هر سه شما. اختلافات داخلی میان اصولگرایان و میان اصولگرایان و محافظهکاران پیامدهایی برای توسعه سیاسی دارد یا نه؟ با توجه به گفتههای آخر آقای کاظمیان. آقای مزروعی اول شما.
والله من فکر نمیکنم خیلی پیامد مثبتی برای توسعه سیاسی در ایران داشته باشد. برای این که کل اینها یک نوع تفکر اقتدارگرایانه دارند و هیچ پایبندی به قواعد دموکراسی و حتی قانون اساسی موجود در جمهوری اسلامی ندارند.
ببخشید، از اصطکاکهایی که میان شان هست ممکن است فضایی ایجاد شود که مثلا گشایش سیاسی ازش سر بیرون بیاورد؟
نه. من چنین برداشتی ندارم. به دلیل اینکه گفتم اینها یک ماهیت مشترک دارند و در یک چیز تفاهم دارند و آن این که اتفاقا فضا، فضای بسته و استبدادی در کشور باشد و همان طور که دوستان گفتند اینها همه مدیریت میشوند و در نهایت بر این اختلافات در یک جایی غلبه پیدا میشود و تنها توافقی که اینها دارند این است که امکانات قدرت و حاکمیت را در دست داشته باشند. سر توزیع آن و چگونگی استفاده از منافعی که دارد با هم اختلاف دارند اما آن هم در نهایت در این که فضای کشور فضای استبدادی و بسته باشد خیلی اختلاف ندارند.
آقای مهدوی آزاد، شما در این مورد چه فکر میکنید؟ آیا پیامد این اختلاف داخلی میان طیف راست به توسعه سیاسی کمکی میرساند یا نه؟
سووال شما دو نکته پنهان در خود داشت. یکی اینکه آیا کمکی به باز شدن فضای سیاسی میکند و دوم اینکه آیا کمکی به توسعه سیاسی در ایران خواهد کرد یا نه. در مورد بازشدن فضای سیاسی کاملا با آقای مزروعی موافقم. یک جنگ داخل قدرت است و در نهایت حتی ممکن است فضا بسته تر هم شود. اما برخلاف جناب مزروعی در مورد این که آیا کمکی به توسعه سیاسی در ایران خواهد کرد یا خیر، نظر من این است که بله کمک بسیار شایانی خواهد کرد.
من معتقدم که درست است که یکی از علتهای اصلی یا شاید ۷۰ درصد علت شکست پروژه اصلاحطلبی در ایران رقابتهای خشن سیاسی، باندهای قدرت، عملکرد شخص آیتالله خامنهای و غیره بود، اما ما باید بخشی از علل شکست پروژه اصلاحطلبی در ایران را هم متوجه مردم و مخصوصا طبقه محروم بدانیم. طبقهای که اطلاع چندانی از کارکردها و تحولات پشت پرده قدرت ندارد. حتی بخشی از آنها که مذهبی هستند هنوز اعتقاد دارد به حاکمیت.
این نوع افشاگریها باعث خواهد شد که این طبقه از مردم به ماهیت واقعی حاکمیت و قدرت در ایران بیشتر آگاه شوند و این آگاهی باعث میشود که زمینه برای توسعه سیاسی فراهم تر شود. قدرت دارد روز به روز به جای این که قدسیتر شود، زمینیتر میشود و مردم میفهمند کسانی که شعار ضد اختلاس میدادند و با این شعار به قدرت رسیدند الان هر روز یک خبری میرسد که فلانی اختلاس کرد، فلانی دزدی کرد.
ارقام اختلاس ارقام عجیب و غریبی است. من معتقدم این اطلاعبخشی به مردم در یک برهه طولانی مدت مثلا ده ساله میتواند ساختارهای توسعه سیاسی را در ایران فراهمتر کند و قدرت را هرچه بیشتر زمینیتر کند.
آقای کاظمیان، نظر شما چیست؟ عواقب این منازعات داخلی در درون طیف راست و اصولگرا و محافظهکار برای گشایش و توسعه سیاسی چیست؟
من اگر از زاویه دموکراتیزاسیون به قضیه نگاه کنم این است که به هر حال منازعات یاری میرساند به گذار به دموکراسی در ایران. ولی مبنای تحولات نخواهد شد. چون مبنای تحولات و نقطه عزیمت خود جامعه مدنی است و عزم شهروندان ایران و همان طور آن جنبش اجتماعی که گذار به دموکراسی را تعقیب میکند.
این شکل از منازعه و رقابت باندهای قدرت البته واجد یک پیامد غیرقابل اجتناب است. این که به هر حال افکار عمومی از ماهیت نظام جمهوری اسلامی و به خصوص باندهایی که شریک قدرت هستند بیش از پیش مطلع میشوند. ارتقاء آگاهی شهروندان و شکلگیری آن چه که افکار عمومی نامیده میشود به معنای دقیق سیاسی این خودش گذار به دموکراسی را تسهیل میکند. جنبش اجتماعی را تقویت میکند. اما مثل تحولات خارجی یا دیگر زمینههای اقتصادی به هر حال فقط یک شرط است. یعنی مبنا دوباره برمیگردد به همان جنبش اجتماعی.
باید این نکته را هم در حاشیه اشاره کنم که هرچند افکار عمومی به خصوص بدنههای حامی جریان اقتدارگرایی با شنیدن این اخبار بیش از پیش فاصله میگیرند از باندهای قدرت اما متاسفانه چون ساختار سیاسی مبتنی شده بر ولایت مطلقه فقیه، همواره شخص رهبر جمهوری اسلامی در یک جایگاه کاملا متمایز و منفک قرار میگیرد و همه ایرادات و اشکالات متوجه جریانهای رقیب میشود.
دستگاههای تبلیغی جمهوری اسلامی و بازیهای رسانهای حاکمیت تلاش میکنند که از ارجاع هرگونه فساد یا مشکل به شخص رهبر به مرکز ثقل قدرت پرهیز کنند. به خاطر این است که طبیعتا متن منازعه سرنوشت ساز نیست. اما بر گذار به دموکراسی و دموکراتیزاسیون در ایران طبیعتا تاثیر میگذارد و یک یاری غیرقابل اغماضی میرساند که این از نتایج فرعی آن است. اما اینکه شهروندان و جامعه مدنی چشم انتظار باشند که از این منازعه یا شکاف در نهایت یک دگرگونی جدی در ماهیت قدرت یا حاکمیت سیاسی در ایران رخ بدهد من چنین نظری ندارم و معتقد نیستم که چنین اتفاقی رخ خواهد داد بدون عزم جنبش اجتماعی برای تغییر.