وقتی از احمد فردید صحبت میکنیم، منظورمان سید احمد مهینی یزدی است. کسی که در حوالی انقلاب مشروطه ایران، یعنی سال ۱۲۸۹ در یزد به دنیا آمد و در سال ۱۳۱۸ نام خانوادگیش را به فردید تغییر داد.
نام فردید در تاریخ سیاسی ایران خواسته یا ناخواسته، به یک نام مهم تبدیل شده است. داریوش آشوری نویسنده و مترجم درباره اهمیت فردید به رادیو فردا میگوید:
«احمد فردید از یک بابتی آدم خیلی مهمی است و مفهومی را خلق کرد که نقش تاریخی مهمی داشت. مفهوم غربزدگی. همان چیزی که جلال آل احمد گرفت و آن را عنوان کتابش کرد. به هر حال این مفهوم نقش تاریخی مهمی بازی کرد برای یک دورانی. اگرچه هنوز هم مطرح است و هنوز هم کسانی در این خط میاندیشند و یا مینویسند.
این مفهوم که طرد کلی تمدن غرب و طرد کلی آنچه که حتی انحطاط بشریت خوانده میشود در این کنتکست که در واقع فردید فرموله کرده بود یک عنصر اساسی ایدئولوژیک برای انقلاب اسلامی و بعدش شد که هنوز هم ادامه دارد. گرچه آنچه آل احمد میفهمید و ارائه کرد با آنچه که فردید از مساله میفهمید متفاوت بود.
فردید با پشتوانهای که از هایدگر گرفته بود و نظریه انتقادی او نسبت به کل تاریخ فلسفه غرب به عنوان متافیزیک که با افلاطون و ارسطو شروع میشود از دیدگاه او، قضیه را به صورت یک مفهوم خیلی جهانروا (یونیورسال) طرح میکرد که کل بشریت و عالم موجود به خاطر تاثیر تمدن مدرن غربزده است. و از این بابت تفاوت اساسی داشت این دو رهیافت این مفهوم. رهیافت فردید میتوانیم بگوییم فلسفی بود. مال آل احمد بیشتر اجتماعی سیاسی بود.»
اما نام فردید، در محافل فلسفی ایران با نام مارتین هایدگر فیلسوف مشهور آلمانی گره خوده است. با این وجود آنچه محل اختلاف نظر است میزان اصالت نگاه فردید به هایدگر است.
احمد فردید از یک بابتی آدم خیلی مهمی است و مفهومی را خلق کرد که نقش تاریخی مهمی داشت. مفهوم غربزدگی. همان چیزی که جلال آل احمد گرفت و آن را عنوان کتابش کرد. به هر حال این مفهوم نقش تاریخی مهمی بازی کرد برای یک دورانی. اگرچه هنوز هم مطرح است و هنوز هم کسانی در این خط میاندیشند و یا مینویسند.داریوش آشوری
رومان زایدل،ایرانشناس و استاد دانشگاه آزاد برلین به رادیو فردا درباره اصالت هایدگریسم فردیدی میگوید:
« به نظر من در واقع اسم هایدگر و نه فلسفه و تفکرهایدگر برای بعضی دیدگاهها و ایدئولوژی هایدگری (اگر اینطوری بخواهیم بگوییم) از طریق احمد فردید در ایران مطرح شده. منتها خود احمد فردید با هایدگر از طریق هانری کوربن که در آن زمان در ایران تشریف داشت آشنا شد و از آن طریق ایشان علاقمند شد به هایدگر. شروع کرد به حرف زدن از فلسفه هایدگر و از این طریق مطرح شد.»
اما آنطور که زایدل میگوید آنچه که فردید را به هایدگر وصل میکند نه اشراف او به فلسفه هایدگری، که نحوه بیانی است که فردید از این اندیشهها دارد:
«احمد فردید یک آدم مخصوصی بود. نوع حرف زدنش را مثلا در فیلمی که آقای میرسپاسی آماده کردند خوب میتوانید ببینید که طرز حرف زدن و بیانش چطوری بود. نوعی تفکر هایدگری-فردیدی بیشتر از احمد فردید است. جوری که بیان کرد و جوری که میخواست یک چیز نو بگوید در واقع از طریق خود احمد فردید مطرح شد.
با خود هایدگر راستش را بگوییم به تازگی است که در ایران آشنایی بیشتری وجود دارد. چون ایرانیها مخصوصا کسانی که با احمد فردید آشنایی بیشتری داشتند و در جلساتش شاید شرکت کرده باشند، شروع کردند به تاریخی کردن دریافت تفکر هایدگری- احمد فردیدی در ایران. یعنی دارند شروع میکنند که خودشان تاریخی بخوانند.
چه جوری اسم هایدگر مطرح شده و شروع کردند به واقعا ترجمه متون هایدگر به فارسی که الان سه تا از ترجمههای او را داریم در ایران ولی آنها به تازگی ترجمه شدهاند. الان میتوانیم بگوییم که فلسفه هایدگر دارد مطرح میشود. اسم هایدگر قبل از این بیشتر با احمد فردید مربوط بود.»
داریوش آشوری اما شناخت هایدگر از مسیر فردید را اینگونه توصیف میکند:
«هایدگر را به هیچ وجه نمیشود از طریق احمد فردید فهمید. یعنی اگر آدم مستقیم برود و بخواند، خب متن و فکر و فرهنگ و فلسفه آلمانی است و اندیشه بسیار اساسی است. بعضیها او را بزرگترین فیلسوف قرن بیستم میدانند. بسیار هم تاثیر گذار بوده و فلسفهاش یکی از عناصر زنده حاضر همیشگی دنیای فکر غرب است که به هیچ وجه از طریق فردید نمیشود فهمید. ولی فردید یک نوع کاربردی از آن یا بگوییم اپلیکیشن داده به عالم ما که آن را باید در عالم فردیدی و کانتکست زبان او فهمید.»
آشوری مطرح شدن مفهوم غربزدگی در اندیشههای فردید را یکی از مهمترین مفاهیمی میداند که در اندیشه فردید مطرح شده است:
«محوری ترین مفهومی که فردید آفریده مفهوم غربزدگی است. شاید هم این تنها مفهومی است که در دنیای مدرن ما در قلمرو زبان فارسی ساخته شده. چون ما تولید فکری خیلی اساسی نداریم. بازهم چیزهای دیگری را میشود مثال زد.
مفهوم دینخویی آقای آرامش دوستدار یک مفهوم دیگری است که در حوزه فکر فلسفی یا فلسفه تاریخی توضیح بدهد گرفتاری ما را. آنچه که از فردید مانده به هر حال پیرامون همین مفهوم محوری غربزدگی میگذرد. آنچه که او از غرب میفهمد و تفسیر میکند که به یک معنایی بنیاد هایدگری دارد.»
محوری ترین مفهومی که فردید آفریده مفهوم غربزدگی است. شاید هم این تنها مفهومی است که در دنیای مدرن ما در قلمرو زبان فارسی ساخته شده. چون ما تولید فکری خیلی اساسی نداریم. بازهم چیزهای دیگری را میشود مثال زد. مفهوم دینخویی آقای آرامش دوستار یک مفهوم دیگری است که در حوزه فکر فلسفی یا فلسفه تاریخی توضیح بدهد گرفتاری ما را. آنچه که از فردید مانده به هر حال پیرامون همین مفهوم محوری غربزدگی میگذرد.داریوش آشوری
زایدل اما از منظری دیگرنکاتی مهم را در باب شناخت رابطه هایدگر و فردید مطرح می کند:
«دو چیز است که باید به آن اشاره کنیم. یکی آن چیزی است که گفتم چون اسم هایدگر خیلی وقت مطرح بود ولی درواقع یک فهم و دریافت «درستی» از هایدگر وجود نداشت. این الان کمک میکند که بیشتر نقش خود احمد فردید و طرفدارانش چطور بود. یعنی از طریق اینتلکچوئل هیستوری یعنی تاریخ تفکر از لحاظ فلسفی البته خب هایدگر یک نقش مهمی دارد.
مخصوصا مربوط به فنومنولوژی (پدیدارشناسی) و الان تا آنجایی که من میتوانم قضاوت کنم خود ایرانیها بهتر میتوانند این کار رابکنند، فکر میکنم الان که متون هایدگر بیشتر شناخته شده اند، میتواند مثلا کمک کند به این که آن جریان پدیدارشناسی بیشتر و جدی تر مطرح شود در ایران.»
چیزی که باعث شده فردید به یک چهره خاص در محافل مختلف فلسفی و روشنفکری ایران تبدیل شود جاذبههای شخصی فردید بود. آشوری این جاذبه شخصی فردید را اینگونه توصیف میکند:
« من چون به فلسفه علاقه داشتم و فردید هم به عنوان فیلسوف کلاس داشت و من سرکلاسهایش هم میرفتم، آن دورانی که دوران طغیان جهان سومی بر علیه دنیای مدرن و غرب و دنیای امپریالیسم بود، طبیعتا همه ما درش مشارکت داشتیم و جاذبه فردید از این ابعاد بود.»
با وجود این برجستگیها، فردید نقاط ضعف زیادی هم داشته است. سیدحسین نصر، رییس دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۷ کسی است که احمد فردید را علیرغم نداشتن مدرک دکترا و آثار مکتوب به عنوان استاد به کلاسهای دانشگاه برده است. او در مصاحبه با علی میرسپاسی توضیح میدهد:
« خیلیها در دانشکده با او(فردید) بد شده بودند چون با این و با آن پرخاشگری و گاهی فحاشی میکرد. نمیخواهم پشت سر او صحبت کنم ولی بالاخره خلق و خوی او چنین بود.» ( مصاحبه با نشریه اندیشه پویا شماره ۳۱)
داریوش آشوری هم در مورد مشکلات و ضعفهای اخلاقی فردید نظرات جالبی دارد:
«فردید ضعفهای اخلاقی مهمی داشت. از لحاظ رفتار شخصیاش و از لحاظ روانشناسی. ولی آنچه که باعث جاذبهاش شد و به خصوص انعکاس بزرگش با انقلاب اسلامی و در میان جوانان انقلابی مسلمان همین قضیه ضدیتش با غرب بود. حالا هرجور که این و آن فهمیدند.
که حتی یک عدهای را به شدت مبتلا کرد به یک معنایی و حتی یک عده را به آستانه بحران روانی کشاند. این تجربه را همه کسانی که کمابیش دورانی به گرایشهای ضد غرب متمایل شدند شاید داشته باشند.»
احمد فردید در حالی در ۲۵ مرداد ۱۳۷۳ در تهران درگذشت که هنوز ابهامات زیادی درباره زندگی، تفکرات و مشی سیاسی او، قبل و بعد از انقلاب ایران وجود دارد. شخصیتی که به دلیل نداشتن آثار مکتوب زیاد، «فیلسوف شفاهی» لقب داده شده و به گفته علی میرسپاسی، محققی که تلاش زیادی برای روشن شدن ابعاد زندگی و چارچوب فکری فردید کرده است، حتی فرزندان وی در آمریکا هم علاقهای به صحبت کردن درباره پدرشان ندارند.