«حتی المقدور دست و پای محکوم به محل اجرای حکم بسته می شود تا از حرکات اضافی محکوم که ممکن است منجر به اصابت شلاق به نقاط ممنوعه شود جلوگیری بعمل آید.»... «شلاق در حالتی که محکوم بر روی شکم خوابیده و پوشش او لباس معمولی است به پشت بدن بجز سر و صورت و عورت زده می شود.»... «شلاق به نحو یکنواخت و بطور متوسط زده می شود.»... « [در مورد زنا] تازیانه به شدت به تمام بدن وی غیر از سرو صورت و عورت زده می شود.»...
چنین موارد و بندهای قانونی است که ایران را در کنار ۳۲ کشور دیگر، در زمره پیشتازان تنبیه فیزیکی مجرمان در جهان قرار داده و بر اساس همین قوانین است که طی ماه های گذشته ازجمله، ۴۴۴ ضربه برای یک روزنامهنگار و وبلاگنویس در ساوه، ۳۰ تا ۱۰۰ ضربه برای۱۷کارگر معترض معدن در تکاب،۹۹ ضربه برای ۳۵ نفر در قزوین به «جرم» شرکت در میهمانی، ۵۰ ضربه برای ۹ کارگر در یزد، ۹۹ ضربه برای دو شاعر به خاطر روبوسی و دست دادن با «نامحرم»، ۷۴ ضربه برای معترضان تبریزی اجرا شده است؛ احکامی که از نگاه مدافعان حقوق بشر، «شکنجه» قانونی متهم محسوب می شود.
صدور این تعداد حکم شلاق در ایران به چه معناست؟ اساسا وجود پدیده ای به نام «شلاق» در زمانه فعلی چقدر الزامی است؟ تاثیر شلاق و احکام مشابه تنبیه بدنی بر میزان ارتکاب «جرم» در جامعه چیست؟ آیا وحشت از عقوبت، راه اصلاح جامعه است؟
میهمان این هفته برنامه «ساعت ششم» در کنار مخاطبان رادیو فردا، مهرداد درویش پور بود، جامعه شناس مقیم سوئد.