جنگ هشت ساله ایران و عراق که یکی از فاجعههای بشری در قرن گذشته بود، روز ۲۷ تیر ۱۳۶۷ با قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل از سوی ایران، به سر آمد.
اکنون به مناسبت سی امین سالگرد پایان جنگ ایران و عراق، روند این جنگ را به اختصار با طرح دو پرسش پی میگیریم:
چرا جمهوری اسلامی بعد از آزادسازی خرمشهر پیشنهاد آتشبس را نپذیرفت؟
چرا جمهوری اسلامی با سر کشیدن «جام زهر» آیتالله خمینی مجبور به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شد؟
حمله عراق
جنگ ایران و عراق از ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ با حمله سراسری نیروهای ارتش صدام به ایران آغاز شد. چند ماه قبل از این حمله، گزارشها و نشانههای بارزی از تحرکات نیروهای عراقی در مناطق مرزی و آمادگی آنها برای دست یازی به ایران وجود داشت. اما مقامهای وقت جمهوری اسلامی هیچگونه تمهیدی برای مقابله با تهدیدهای احتمالی عراق به کار نگرفتند و ارتش ایران که با اعدام، اخراج، برکناری و پاکسازی بسیاری ازافسران رده بالای آن، کارایی و اثربخشیاش را از دست داده بود، نتوانست گامی بردارد. مهمتر اینکه ارتش باقیمانده از زمان شاه مورد اعتماد حکومت اسلامی نبود، و کودتای نوژه هم مزید بر علت شد.
یک از مهمترین ویژگیهای حمله سراسری نیروهای عراق در استان خوزستان ظاهر شد که طی آن آبادان محاصره و خرمشهر اشغال شد.
ارتش به رغم اینکه از نظر نیروی انسانی و روحیه به شدت ضعیف شده بود و به تبع آن تعمیر و نگهداری جنگافزارهایش مغفول مانده بود، در حالی که دشمن خانگی را کماکان پشت سر داشت، با ورود خصم خارجی به خاک وطن، در اندک زمانی انسجام خود را بازیافت و در شرایط بسیار دشوار در دریا و زمین و هوا به رویارویی با نیروهای عراقی برخاست و صدام حسین را که ارتشِ پس از انقلاب را تمام شده میدانست، بر برداشت نادرستش واقف ساخت.
بازخیزی ارتش، آزاد سازی خرمشهر
نیروی هوایی ایران مقابله خود را یک روز بعد از حمله صدام به ایران، با عملیات سایه البرز (کمان ۹۹) آغاز کرد. نیروی دریایی به یکی از وظایفش که محاصره دریایی عراق بود، جامه عمل پوشاند و ضمن قطع تردّد کشتیها به بندر امالقصرعراق، صدمات سنگینی به سکوهای فراساحلی صدور نفت این کشور موسوم به البکر و الامیه وارد کرد و در نهایت در هفتم آذر ۱۳۵۹، یعنی حدود ده هفته پس از آغاز جنگ، با اجرای «عملیات مروارید» با همکاری نیروی هوایی، سکوهای یاد شده را منهدم کرد و نیروی دریایی عراق را به طور کامل شکست داد.
نیروی زمینی یکسال بعد از آغاز جنگ، با اجرای عملیات ثامن الائمه، به محاصره آبادان پایان داد و متعاقب آن سه عملیات کارساز دیگر را نیز به اجرا در آورد: عملیات طریق القدس در منطقه عمومی بستان و سوسنگرد، حدود ۱۴ ماه پس از حمله عراق؛ عملیات فتح المبین در منطقه غرب شوش و اندیمشک، ۱۸ ماه بعد از تعرض صدام به ایران؛ و بالاخره عملیات بیتالمقدس که در تاریخ سوم خرداد ۱۳۶۱ منجر به آزادسازی خرمشهر شد.
تا مقطع آزادسازی خرمشهر، تدوین طرحهای عملیاتی وهدایت جنگ با فرماندهان ارتش بود، گو اینکه پاسداران نوپا و نیروهای مردمی نیز برای کمک در جبههها حاضر بودند. در این برهه از جنگ، مقابله با نیروهای عراقی برای ارتشیان، از جمله پرسنل نیروی دریایی، نه از اعتقادشان به حکومت اسلامی مایه میگرفت ونه از زاویه اسلامی به جنگ نگاه میکردند. نگاه و هدفشان دفاع از ایران بود که ریشه در غرور ملی و میهنپرستی آنان داشت.
رد پیشنهاد آتشبس
پس از آزادسازی خرمشهر شرایط بسیار مناسبی برای پایان دادن به جنگ فراهم شده بود. جدا ازهیئتهای میانجی برای صلح و قطعنامه ۵۱۴ شورای امنیت که تأکید به برقراری آتشبس و قطع عملیات نظامی داشت، صدام حسین نیز خواستار آتشبس بود و قطعنامه مذکور را پذیرفت. اما جمهوری اسلامی آن را رد کرد و بر خلاف نظر فرماندهان ارتش خواهان ادامه جنگ بود.
در ارتباط با این خواسته، در سالهای اخیر شمار زیادی از مقامهای جمهوری اسلامی و فرماندهان سپاه با بازاندیشی و ادارکِ ماوقع، سعی کردهاند که تصمیم به ادامه جنگ را توجیه کنند. در این ارتباط، مجتبی ذوالنور، نماینده پیشین ولی فقیه در سپاه گفته است: «هیچکس در آن موقع به ایران پیشنهاد صلح نداد و تنها بحث آتشبس مطرح بود». در حالی که آتشبس اولین حلقه از زنجیرِ سه حلقهای آتشبس، متارکه و ترک مخاصمه است که معمولاً از جنگ تا برقراری صلح ادامه دارد.
ادامه جنگ، اهداف، طلایهداری سپاه
در واقع پس از آزادسازی خرمشهر، سه استراتژی برای جمهوری اسلامی وجود داشت: قبول آتشبس و شروع مذاکرات صلح؛ تعلیق جنگ و حفظ حالت نه صلح و نه جنگ وتلاش برای براندازی حکومت صدام از طریق اپوزیسیون عراقی؛ و ورود به خاک عراق. جمهوری اسلامی بدترین گزینه را انتخاب کرد. مقامهای جمهوری اسلامی از جمله آیتالله خمینی به دنبال آن بودند که با شکست نظامی عراق و تشکیل یک حکومت اسلامی در آن کشور از راه کربلا به قدس بروند و لبنان را نجات دهند و در بعدی وسیعتر حکومت الله را بر کره ارض حاکم کنند. دیگر اینکه خواستار غرامت از صدام بودند.
از این رو جنگ با عراق ادامه یافت و در واقع جنگ به جنگِ آیتالله خمینی با صدام حسین تبدیل شد. مدیریت جنگ نیز به سپاه پاسداران محول شد و در نتیجه طرحریزی عملیاتِ حسابشده و دقیق، آمادگی سیستماتیک برای اجرای آنها از جمله آموزش و حمایتهای لجستیکی، که شیوه ارتش بود، کمرنگ شد و تعبد جای تخصص و دانش و تجربه نظامی را گرفت.
در نتیجه سپاه در اغلب موارد با استفاده از حمله به شیوه امواج انسانی و بدون زره وپشتیبانی هوایی، «والفجرها» و «کربلاها» را یکی پس از دیگری به اجرا در آورد و جنگ با طی فازهای مختلف به جنگی فرسایشی تبدیل شد در حالی که قول حمله نهایی و شکست صدام و «پیروزی حق بر باطل» مرتباً تکرار میشد.
این در خالی بود که عراق با برخورداری از کمکهای مالی و لجستیکی کشورهای عرب منطقه، به ویژه عربستان و کویت، و همچنین پشتیبانی اتحاد جاهیر شوروی و اکثر کشورهای غربی از جمله آمریکا، به تکنولوژی و انواع ساز و برگهای نظامی پیشرفته این کشورها دسترسی داشت.
عملیات موفقیتآمیز، برتری نسبی
در این راستا، سپاه و ارتش در اجرای عملیات والفجر ۸ (نبرد اول فاو) با عبورازعرض اروند رود (شط العرب) با حملهای حساب شده و دینامیک با استفاده از اصل غافلگیری شبهجزیره فاو را در ۲۰ بهمن ۱۳۶۴ تصرف کردند. دیگر عملیات به نسبت موفقیتآمیز، کربلای ۵ در دی ماه ۱۳۶۵ بود.
پرسنل شرکتکننده در این عملیاتِ گسترده بسیار پرهزینه و پرتلفات که در واقع ششمین تلاش برای فتح بصره محسوب میشد گو اینکه از هدف غاییاش بازماندند ولی بخشهایی از جنوب عراق به تصرف خود در آوردند. یکی از اهداف ثانویه این عملیات اتصال نیروهای مستقر در شبهجزیره فاو و به دیگر نیروهای ایرانی بود که محقق نشد.
قطعنامه ۵۹۸
در این برهه زمانی، متعاقب این دو عملیات که جمهوری اسلامی در جبهههای زمینی جنگ در وضعیت به نسبت بهتری قرارداشت، شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ۵۹۸ را در ۲۹ تیر ۱۳۶۶ صادر کرد. این قطعنامه ۱۰ مادهای ضمن درخواست «آمرانه» از ایران و عراق برای آتشبس و عقبنشینی به مرزهای شناخته شده بینالمللی، از دبیرکل سازمان ملل خواست که با مشورت با ایران و عراق، تحقیق درباره مسئولیت منازعه را به یک هیئت بیطرف واگذار کند و نتیجه را به شورای امنیت گزارش کند.
جمهوری اسلامی این قطعنامه را نپذیرفت و یک هفته پس از صدور آن، آیتالله خمینی گفت: «تب جنگ در کشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست و انشاءالله تا رسیدن به این هدف فاصله چندانی نمانده است و اکنون که به مرز پیروی مطلق رسیدهایم، صدام و جهانخوران صلحطلب شدهاند».
جنگ شهرها، جنگ نفتکشها
در حالی که آیتالله خمینی به ادامه جنگ پا میفشرد، صدام حسین با داشتن برتری هوایی که در اصل ناشی از کاهش چشمگیر توان نیروی هوایی ایران بود، دور چهارم بمباران و موشکباران شهرهای ایران (بهمن ۶۵ - اردیبهشت ۶۶) موسوم به جنگ شهرها را که نزدیک به سه ماه طول کشید، به پایان برده بود. دور پنجم، یعنی آخرین فاز جنگ شهرها در زمستان ۶۶ صورت گرفت. صدام با این حملات خواسته بود به ایران نشان دهد که به رغم عمق راهبردی عمیقاش، آسیبپذیر است.
همزمان با آغاز جنگ شهرها (بهمن ۶۲)، عراق که به سبب محاصره دریایی قادر به صدور نفت از خلیج فارس نبود، بمباران تأسیسات نفتی ایران در خلیج فارس و حمله هوایی به نفتکشهای حامل نفت صادراتی ایران را به راه انداخت. اهداف صدام عبارت بودند از: فلج کردن اقتصاد ایران، مجبور کردن جمهوری اسلامی به مذاکره، بالا بردن خطرات برای صدور نفت از خلیج فارس با امید به کشاندن کشورهای غربی به معرکه جنگ و بینالمللی کردن آن.
تغییر مکان مرکز ثقل جنگ به پهنه خلیج فارس
در جریان جنگ نفتکشها، عراق علاوه بر اجاره پنج فروند هواپیماهای سوپراتاندارد، نزدیک به ۵۰۰ فروند موشک هوا به دریای ضدِ کشتی اِگزوسِت را از فرانسه دریافت کرد.
از این رو، عراق در سال ۱۳۶۶ پس از صدور قطعنامه ۵۹۸، حملات خود علیه نفتکشهای حامل نفت ایران را شدت داد. در مقابل ایران بر شدت رهگیری، کنترل و بازرسی کشتیهای عبوری از تنگه هرمز به منظور جلوگیری از حمل سلاح به عراق افزود و به کشورهای عرب منطقه هشدار داد که از یاری صدام دست بردارند. از آنجا که عراق توانایی خود را برای صادرات نفت از خلیج فارس از دست داده بود، ایران حملههای خود را به کشتیها و نفتکشهای در حال تردد به بنادر کشورهای عرب منطقه به ویژه کویت و عربستان معطوف کرد.
در سایه این تحولات و تشدید حملات، کشورهای عرب از کشورهای غربی تقاضای کمک کردند و در نتیجه بریتانیا، فرانسه و آمریکا حضور نظامی خود را در خلیج فارس افزایش دادند تا جریان آزاد نفت به بازارهای بینالمللی ادامه داشته باشد.
در طول سال ۱۹۸۷ میلادی، دو کشور عراق و ایران، ۱۶۱ فروند نفتکش و کشتی تجاری را هدف قرار دادند.
در این میان، اتحاد جماهیر شوروی که حمایت خود را از عراق افزایش داده بود، رسماً وارد میدان شد و سه نفتکش خود را برای حمل نفت صادراتی به کویت اجاره داد و آمریکا نیز شماری از نفتکشهای کویتی را زیر پرچم خود برد ومسئولیت اسکورت این کشتیها به ناوهای آمریکایی سپرده شد.
پاسخ جمهوری اسلامی به این اقدامات، مینگذاری بود که به دنبال آن بریتانیا، فرانسه، ایتالیا، هلند و بلژیک شماری از شناورهای مین روب و ناوهای خود را برای اسکورت نفتکشها به خلیج فارس اعزام کردند. در این برهه زمانی، با تغییر مکان مرکز ثقل جنگ ایران و عراق از زمین به پهنه خلیج فارس، جنگ کاملاً بینالمللی شده بود.
درگیری آمریکا و ایران
مینگذاری ایران صدماتی چند به نفتکشها وارد آورد، از جمله به یک تانکر کویتی با پرچم آمریکا به نام «بریجتُون» که به وسیله یک ناو آمریکایی اسکورت میشد. در پی این رویداد، آمریکا کشتی مینگذار «ایران اَجر» را غرق کرد و در ۲۷ مهر ۱۳۶۶، دو سکوی نفتی فراساحلی ایران به نامهای رشادت و رسالت را که از سوی پاسداران برای پشتیبانی عملیات نظامی استفاده میشد، از بین برد.
متعاقب صدمه دیدن ناو آمریکایی «ساموئل بی رابرتس» در ۲۵ فروردین ۱۳۶۷ در اثر برخورد با یک مین دریایی در حوالی کویت، آمریکا با اجرای عملیاتی موسوم به «آخوندک» سکوهای نفتی سلمان و سکوهای نفتی جزیره سرّی را منهدم کرد. با ادامه درگیری در خلیج فارس و واکنش نیروی دریایی ارتش، ناو شکن سهند و ناوچه موشکانداز جوش به وسیله ناوها و یکانهای پروازی آمریکا غرق شدند و ناو سهند به شدت صدمه دید.
عملیات توکلنا علی الله
در روز درگیری نیروی دریایی ایران و آمریکا، ۲۹ فروردین ۱۳۶۷، نیروهای عراقی طی یک نبرد ۳۶ ساعته با رعایت اصل غافلگیری و اجرای حجم انبوه آتش توپخانه با استفاده از گلولههای معمولی و شیمیایی مقاومت نیروهای ایران در فاو را درهم شکست. این نبرد یک رشته از پنج عملیات تهاجمی عراق موسوم به «عملیات توکلنا علی الله» بود که با ادامه نبرد با نیروهای ایران در ماههای خرداد و تیر در دریاچه ماهی، جزابر مججنون، دهلران، و قصر شیرین ادامه یافت و نیروهای عراقی توانستند دوباره قسمتهایی از خاک ایران را تصرف کنند.
پذیرش قطعنامه ۵۹۸؛ پیامدها
صدمات وارده آمریکا به ایران در خلیج فارس و شکستهای پیاپی نیروهای ایران در جریان «عملیات توکلنا علی الله» توأم با وضع اسفبار اقتصادی کشور و صدمات بسیار سنگین انسانی و غیرانسانی که به آن وارد شده بود، مقامهای جمهوری اسلامی را به این نتیجه رهنمون شد که پیروزی ایران در این جنگ ناممکن است. هدف قرار گرفتن پرواز شماره ۶۵۵ شرکت ایرانایر به وسیله ناو آمریکایی «وینسنس» نیز مزید بر علت شد.
جنگ نفتکشها و شوک نفتی معکوس در سال ۱۹۸۶ که قیمت یک بشکه نفت را به زیر ۱۰ دلار رسانده بود، درآمد نفتی ایران را در سالهای ۱۹۸۶، ۱۹۸۷ و ۱۹۸۸ تقریباً به نصف سالهای پیشین به ترتیب به ۶.۶، ۷.۷ و ۷.۴ میلیارد دلار کاهش داده بود.
سرانجام جمهوری اسلامی قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت و آیتالله خمینی سرکشیدن «جام زهر» و قبول قطعنامه را به اطلاع مردم رساند و در پی آن آتشبس برقرار شد.
در طول جنگ هشت ساله، ۲۶۵ هزار ایرانی جان خود را از دست دادند و ۴۰۰ هزار نفر زخمی شدند، گو اینکه آمارهای متفاوتی در این باره ارائه شده است. به گفته، یحیی رحیم صفوی، فرمانده وقت سپاه پاسداران، از پایان خرداد ۱۳۴۲ تا پایان جنگ ایران و عراق، ۲۱۳ هزار نفر ایرانی کشته و ۳۲۰ هزار نفر معلول شدند که از این شمار ۴۵ هزار نفر از ناراحتی روانی رنج میبرند و ۱۰۰ هزار نفر مصدومین شیمیایی هستند.
بر اساس آمارهای بینالمللی خسارات مستقیم وغیرمستقیم اقتصادی ایران در طول جنگ ۶۲۷ میلیارد دلار برآورد شده، در حالیکه جمهوری اسلامی میزان این خسارات را یک هزار میلیارد دلار میداند.
سر آخر اینکه، جمهوری اسلامی به هیچیک از اهداف اعلام شده خود نرسید: نه رژیم صدام را سرنگون کرد؛ نه حکومت اسلامی در عراق دایرکرد؛ نه عراق را وادار به پرداخت غرامت جنگی کرد، و نه راه را برای رسیدن به قدس از طریق کربلا هموار کرد.
جنگ ایران و عراق از نظر اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و استراتژیک برای هر دو طرف فاجعهبار بود ولی به خواسته اصلی کشورهای غربی مبنی بر این که «ایران نباید جنگ را ببرد و عراق نباید جنگ را ببازد»، جامه عمل پوشاند.