یادداشتی از مهدی جلالی تهرانی: در مطالعات امنیت بینالملل دو شیوه متفاوت برای دو هدف متفاوت جهت دستیابی به سلاح هستهای میبینیم؛ شیوه آشکار و شیوه پنهان.
شیوه آشکار با آزمایش هستهای همراه میشود و هدف آن «بازدارندگی» است. در این روش کشوری که سلاح هستهای تولید کرده، در یک یا چند نوبت کلاهکهای هستهای خود را آزمایش میکند. با این آزمایشها به «کشور حریف» (که ضرورتاً صاحب نیروی نظامی هستهای است) نشان میدهد که در صورت حمله قادر به پاسخ تلافیجویانه اتمی است.
در استراتژی هستهای به این اقدام نمایش «توانایی حمله دوم» گفته میشود. کشوری که به آزمایش اتمی دست میزند، با این آزمایشها به کشوردیگری که خیال حمله اتمی را در سر بپرود، اطمینان میدهد که میتواند به همان شدت یا شدت بیشتری به حمله اتمی پاسخ دهد. به این ترتیب بازدارندگی تحقق مییابد.
این استراتژی که به دکترین MAD یا «تخریب تضمینی دوسویه» نیز مشهور است، هم حملهکننده و هم پاسخدهنده را قانع میکند که هر دو کشور نابود خواهند شد. در نتیجه میان دو کشور «موازنه قدرت» برقرار میشود تا حدی که نظریهپردازان واقعگرا در روابط بینالملل این دکترین را کمککننده به حفظ صلح جهانی دانستهاند.
اما دو شرط استفاده از سیاست بازدارندگی هستهای، ابتدا وجود بالقوه کشوری متخاصم است که صاحب سلاح اتمی باشد و نیز وجود تهدیدی بالفعل که معمولاً مناقشه سرزمینی است، میان دو کشور است. به عنوان مثال زمانی هند به دنبال تولید سلاح اتمی رفت و آشکارا آن را آزمایش کرد که بر سر مناطقی در شمال غربی مرزهای خود با چین اختلاف ارضی داشت و این اختلاف به درگیری نظامی نیز منجر شده بود.
پاکستان نیز به همین ترتیب به سلاح اتمی دست یافت و آن را آشکارا آزمایش کرد. این بار پاکستان بر سر مناطقی از جمله کشمیر با هند اختلاف ارضی داشت و هر دو کشور در معرض تهدید بالفعل از سوی هم بودند. کشورهای بریتانیا و فرانسه نیز با توجه به تجربه جنگ جهانی دوم و نیز تهدید ابرقدرت شوروی به منظور برقراری سیاست بازدارندگی آشکارا سلاح هستهای تولید کردند و آن را آزمایش کردند. پیش از آنها، اتحاد جماهیر شوروی برای بازدارندگی آمریکا سلاح اتمی خود را آزمایش کرده بود.
اما دو کشور آمریکا و اسرائیل شیوه پنهانی را برای دسترسی به سلاح هستهای برگزیدند. چرا که هدف هیچ کدام، دستکم در هنگام تولید سلاح هستهآی، سیاست بازدارندگی نبود. آمریکا از سلاح هستهای علیه ژاپن استفاده کرد. اسرائیل نیز توسط کشوری اتمی تهدید نمیشد تا دکترین تخریب تضمینی دوسویه بر آن قابل اطلاق باشد. آن چه اسرائیل را به برخورداری از سلاح هستهای واداشت، مسئله دفاع در برابر حمله کشورهای عرب بود. به همین جهت اسرائیل نیازی به آزمایش هستهای نمیدید.
میتوان حدس زد که اسرائیل ابایی نداشت تا برای دفاع از خود در برابر کشورهای عرب سلاح هستهای به کار بگیرد. گفته میشود در سال ۱۹۷۳ پیش از حمله مشترک سوریه و مصر به اسرائیل، گلدا مئیر نخستوزیر وقت به ارتش اسرائیل دستور داده بود که برای حمله اتمی پیشگیرانه آماده شود اما با مخالفت شدید هنری کسینجر روبهرو شده بود.
حال به وضعیت ایران میرسیم. هیچ کدام از شرایطی که نیازمند سیاست بازدارندگی هستهای باشد درباره ایران موجود نیست. دو کشور برخوردار از سلاح هستهای در منطقه، یعنی اسرائیل و پاکستان، ادعای ارضی یا مناقشه سرزمینی با ایران ندارند. برعکس این جمهوری اسلامی ایران است که به صراحت از نابودی اسرائیل سخن میگوید.
از طرف دیگر، مقامات جمهوری اسلامی میدانند که تولید چند کلاهک اتمی نمیتواند آنان را در برابر حمله احتمالی آمریکا مصون کند. پس هدف حکومت مستقر در ایران نیز برای ساخت سلاح هستهای قاعدتاً نمیتواند در چارچوب سیاست بازدارندگی تعریف شود.
به این ترتیب برای درک بهتر انگیزههای احتمالی حکومت ایران باید به ماهیت نظام سیاسی و انقلابی جمهوری اسلامی رجوع کرد. سیاست خارجی جمهوری اسلامی اصولاً یک سیاست تهاجمی، ایدئولوژیک و آخرالزمانی است. بجز سخنان رهبر جمهوری اسلامی که بارها صراحتاً بر سیاست تهاجمی در تعاملات جهانی تأکید کرده، در مقدمه قانون اساسی به «حکومت مستضعفین بر زمین» اشاره شده و همچنین در تبیین اهداف انقلاب ذکر شده: «محتوای اسلامی انقلاب ایران که حرکتی برای پیروزی تمامی مستضعفین بر مستکبرین بود زمینه تداوم این انقلاب را در داخل و خارج کشور فراهم میکند؛ به ویژه در گسترش روابط بینالملی، با دیگر جنبشهای اسلامی و مردمی میکوشد تا راه تشکیل امت واحد جهانی راهموار کند.»
«صدور انقلاب» و «زمینهسازی برای ظهور» از ابتدای انقلاب یکی از بنیانهای فکری و اهداف ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی بوده است. این اهداف که همواره با اشارات صریح از جمله پیشبینی نابودی اسرائیل در ۲۵ سال و اقامه نمازجمعه در قدس بیان شده است، باعث میشود نسبت به نیت بازدارندگی در تولید سلاح هستهای بیشتر تردید کنیم.
اما داستان تنها به تردید ختم نمیشود. سخنان مقامات جمهوری اسلامی گاه به قدری صریح و روشن است که هرگونه خوشبینی را به زیر سؤال میبرد. از این منظر سخنان اخیر فریدون عباسی رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی ایران بهغایت هشداردهنده است. او در گفتوگویی با روزنامه دولتی ایران، در سالگرد ترور محسن فخریزاده از برنامه گستردهتر و پرخطرتری پرده برمیدارد که نه تنها فرضیه بازدارندگی را کاملاً ابطال میکند، بلکه ما را با وضعیتی روبهرو میکند که در مطالعات امنیت به عنوان بزرگترین کابوس هستهای از آن یاد میشود.
فریدون عباسی میگوید: «تحفظ ما درباره سلاح هستهای بر اساس فتوای صریح رهبر معظم انقلاب بر حرمت سلاح هستهای کاملاً مشخص است. منتها فخریزاده این سیستم را ایجاد کرده بود و مسئلهاش هم فقط دفاع از کشور خودمان نبود. زیرا کشور ما پشتیبان جبهه مقاومت است و وقتی شما وارد این مسائل بشوید، صهیونیستها حساس میشوند.»
اگرچه او توضیح نمیدهد که منظور او از «سیستم» دقیقاً چیست، اما با جمله پیشین او جای شکی باقی نمیگذارد که به تولید سلاح هستهای اشاره میکند و حتا خطر امکان دسترسی جبهه مقاومت به آن را به یک احتمال قابل توجه تبدیل میکند.
بیش از ۷۰ سال است که حمله اتمی در صدر لیست تهدیدات جهانی قرار دارد. اما آنچه به عنوان بدترین کابوس برای زندگی بشر و صلح جهانی از آن یاد میشود «تروریسم هستهای» است. هیچ چیزی نمیتواند از دسترسی «بازیگران غیرکشوری» به سلاح هستهای هولناکتر قلمداد شود. چرا که بازیگران غیرکشوری مسئولیتی ندارند تا اصولاً استراتژی بازدارندگی در برابر آنان مصداق پیدا کند.
همچنین میدانیم که امروزه برای استفاده از سلاح هستهای امکانات نظامی پیچیدهای نیاز نیست که فقط در اختیار دولتها و نیروی نظامی کشوری باشد. اکنون فناوری ساخت پهپاد به حدی رسیده که قابلیت حمل سلاح هستهای را داشته باشد و میدانیم که جمهوری اسلامی پهبادهای خود را در اختیار نیروهای نیابتی خود میگذارد.
در مطالعات صلح و امنیت سخنی در رابطه با سلاح هستهای و دسترسی بازیگران غیرکشوری به آن مشهور است. میگویند هرگز نگوییم تا به حال اتفاق نیفتاده؛ بپرسیم چگونه میتوان از چنین اتفاقی جلوگیری کرد.