دهمین اجلاس مجلس خبرگان رهبری تحت الشعاع بحثها پیرامون موروثی شدن ولایت فقیه برگزار شد. در این دوره برخلاف ادوار قبلی نمایندگان مجلس خبرگان در انتهای نشست دیداری با رهبر جمهوری اسلامی نداشتند. هاشم هاشمزاده هریسی از اعضای مجلس خبرگان دلیل این دیدار را «راحت گذاشتن رهبری و عدم تحمیل باری دیگر به وی برای بیان سخنرانی» عنوان کرد.
برگزاری دو نشست در سال بعد از فروکش کردن بحران زیستی کرونا مهمترین نمود بیرونی فعالیتهای مجلس خبرگان است که حالت تشریفاتی دارد. معمولاً در قطعنامه نهایی این مجلس مواضعی شبیه سمتگیریهای خامنهای در موضوعات مختلف اتخاذ شده و به تمجید و تأیید مطلق عملکرد او پرداخته میشود. این مجلس بر خلاف کارویژه ذاتی نظارتی بر عملکرد رهبری و نهادهای زیرمجموعه آن ندارد.
هشدار میرحسین موسوی در خصوص تلاشهای سازمان یافته برای جانشین شدن مجتبی خامنهای در مقام پدرش فضای نشست عمومی اعضای مجلس خبرگان رهبری را متأثر ساخته بود.
البته قابل پیشبینی بود که مطابق رویه ۱۳ سال گذشته اشاره صریحی به بحث احتمالی رهبر شدن مجتبی خامنهای در دوره پساخامنهای نشود، ولی عبارتهای استفاده شده و نوع موضعگیری اتخاذ شده میتواند دریچهای برای درک شدن نسبت مجتبی خامنهای و ولیفقیه سوم باشد.
در قطعنامه مجلس خبرگان به صورت غیرمستقیم موضعگیری میرحسین موسوی «شبههپراکنی» توصیف شد و باز به شیوه کلی و کلیشهای تأکید شد که انتخاب این نهاد برای رهبری آینده بر اساس «شایستهگزینی و انتخاب اصلح» خواهد بود.
«شایستهگزینی» و «انتخاب اصلح» در چارچوب نگاه بخش مسلط قدرت در روندی غیرمشارکتی و به صورت آمرانه معنای خاص و تقلیلگرانه پیدا کرده وبه عنوان برچسبی برای توصیف و توجیه سیاستهای کلان اتخاذ شده به کاررفته است. شایستهگزینی بر اساس ملاکهای عقلانی و پذیرفته شده در سطح بینالمللی نیست بلکه به پشتوانه زور و تقلیل عرصه رسمی به گفتمان حکومت معنای معکوسی پیدا کرده است.
از سوی دیگر اگر مجتبی خامنهای روزی به عنوان ولی فقیه سوم انتخاب شود حامیان و رایدهندگان اقدام خود را در قالب شایستگی وی توجیه میکنند. هیچکس علناً نخواهد گفت که به خاطر موروثی شدن ولایت فقیه این انتخاب انجام شده، بلکه تأکید میکنند که پسر دوم خامنهای در بین گزینههای موجود «اصلح» بوده، همانطور که ولیفقیه دوم را بر دیگر گزینهها مرجح دانسته و میدانند و با انحصار رسانهای و سیاسی سعی در جاانداختن ادعای خلاف واقع خود دارند.
آنچه «اصلح و شایسته» نامیده میشود، در چارچوب بحث عمومی و مشارکت جمعی بخصوص اهل فن نیست بلکه هر آنچه نظر خامنهای و حلقه نزدیکان او است پیشاپیش معیار گزینش «شایسته» و «اصلح» میشود. تمامی تصمیات نظام در دهههای گذشته بدینگونه گرفته شده و سپس توسط جریان حاکم به صورت یک طرفه و بدون دادن تریبون به مخالفان و منتقدان به عنوان بهترین اتفاقات توجیه و تبیین شدهاست!
از این رو نتیجه پاسخ تلویحی مجلس خبرگان به هشدار موسوی افزایش احتمال رهبری مجتبی خامنهای است. به عبارت دقیقتر مجتبی خامنهای یکی از گزینههای جدی روی میز است. اما آیا این اتفاق حتمی است؟ در پرتو شواهد موجود نمیتوان با قطعیت نظر داد و جانشینی مجتبی خامنهای را حتمی دانست اما او یکی از کاندیداهای جدی است که در عین حال چالشهایی نیز دارد.
نخست معلوم نیست جانشینی امری مربوط به آینده نزدیک باشد. علیرغم اینکه شایعات زیادی پیرامون بیماری خامنهای مطرح است و برخی از سال پیش مدعی شدهاند که او دو سال بیشتر عمر نخواهد کرد، هنوز شواهد محکمی وجود ندارد که بتوان نتیجه گرفت خامنهای در کوتاه مدت با زندگی وداع خواهد کرد و با بیماری مرگبار دست و پنجه نرم میکند.
سن خامنهای ۸۳ سال است که سن بالایی در شرایط کنونی کشور برای مرگ نیست. بنابراین اگر نظام جمهوریاسلامی ایران دستخوش تغییر نشود این امکان که او تا پایان دوره هشت ساله فعالیت مجلس خبرگان پنجم نیز زنده بماند، منتفی نیست. در این صورت اتفاقاتی که در عرصه سیاسی در دهه نهم عمر خامنهای رقم میخورد در حل معادله جانشینی اثرگذار است.
موروثی کردن با توجه به مباحث مطرح در انقلاب بهمن ۵۷ و فقدان سابقه در مواضع آیتالله خمینی با دشواریهایی در جا انداختن مواجه است. رقبا از این موضوع برای ازصحنه به در کردن مجتبی خامنهای استفاده میکنند. تجربه ناموفق سید احمد خمینی در جانشینی پدر و یا حضور در شورای رهبری نیز بر رهبری محتمل مجتبی خامنهای سایه افکنده است.
پردهنشینی در سیاست، نداشتن سابقه مسئولیت ارشد در نظام، عدم حضور او در مجامع عمومی و فعالیت علنی دیگر نقاط ضعف بزرگ او هستند. جا انداختن رهبری فردی که تا کنون بیشتر پشت پرده بوده است کار راحتی نیست. در عین حال باید در نظر داشت که حکومت در دهه گذشته رویهای را پیموده است که دشواری در توجیه موضوعی لزوماً مانع تحقق آن نمیشود. نظام سالهاست که علاوه بر جامعه اهمیتی برای اقناع پایگاه و جناحهای سیاسی وابسته به خود قائل نیست.
نقش فعال در بیت خامنهای و مشارکت در تصمیمگیریهای اصلی نظام در دو دهه گذشته، ادعای اجتهاد و گسترش درس خارج فقه در حوزه علمیه قم و قرار گرفتن در مسیر مرجعیت، رابطه نزدیک و خوب با بخش رسمی سپاه، حضور در کانون بلوک قدرت، تمایل به فعالیتهای پیچیده، سید بودن، جوانی نسبی برای تصدی ولایت فقیه، آشنایی با حکمرانی، قدرت مالی و موقعیت امنیتی نقاط قوت و زمینههای تقویت کننده موقعیت جانشینی مجتبی خامنهای هستند.
کاهش تعداد گزینههای بالقوه با توجه به روند طی شده در سالیان اخیر از جمله مواردی چون به حاشیه رانده شدن لاریجانیها، درگذشت محمود هاشمی شاهرودی و تضعیف هر چه بیشتر حسن خمینی نیز بخت مجتبی خامنهای را به به صورت نسبی زیاد کردهاست.
منتهی باید توجه داشت که نیروهای امنیتی و نظامی تا کنون نشانه محکمی دال بر حمایت از رهبری او ارائه ندادهاند. البته آنها برای هیچکس چنین کاری نکردند. خبرگزاری شبه امنیتی فارس هشدار موسوی را «توهم» نامیدهاست. تا کنون هیچیک از مقامات ارشد و مهم نظام سمتگیری به نفع رهبری مجتبی خامنهای نداشتند اگرچه سکوت آنها شک برانگیز است. اظهارات چند ائمه جمعه که در ردههای پایین هستند نمیتواند در خور اعتنا باشد.
از این رو با ضریب اطمینان بالا میتوان گفت که اراده و تمایل برای جانشینی مجتبی خامنهای وجود دارد ولی تحقق این خواست و اراده هنوز با عدم قطعیت مواجه است. تحولات در آینده نشان میدهد که نهاد ولایت فقیه بعد از خامنهای چه گونه مدیریت شده و چه کسی در رأس آن قرار میگیرد.
منتهی پیش از آن نیاز است تا مشخص شود که این موضوع متعلق به آینده نزدیک است و یا اینکه در درازمدت مشخص میشود. اگر متعلق به آینده دور باشد، نمیتوان انتظار داشت که اطلاعات و اخبار مشخص و روشنکنندهای در این خصوص در عرصه عمومی طرح شود.
نظرات طرح شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.