رأی «دادگاه ویژه لبنان» برای کشف حقیقت درباره ترور رفیق حریری، بدون شک محکومیتی بزرگ علیه حزبالله لبنان و تمام گروهها و دولتهایی مثل جمهوری اسلامی ایران است که به «حذف» مخالفان خود باور دارند و «ترور سیاسی» را برای رسیدن به اهداف خود مشروع میدانند.
هر چند که از نظر بسیاری از مخالفان و منتقدان حزبالله لبنان، رأی دادگاه لاهه در حد و اندازه حادثه موحش و عظیم فوریه ۲۰۰۵ که کشور را دگرگون کرد، نبود و در حالی که بخش عمدهای از جامعه لبنان، حزبالله و سوریه را در ترور حریری مقصر میدانند، این دادگاه حکم قاطعانه و محکمی را علیه این گروه شبهنظامی شیعی تحت حمایت جمهوری اسلامی و همچنین رژیم بشار اسد صادر نکرد.
اما در عین حال، بسیاری از حقوقدانان و حتی سیاستمداران لبنانی و غیرلبنانی، معتقدند با رأیی که صادر شده، به روشنی بر «انگیزههای سیاسی» ترور رفیق حریری تأکید شده و حد و حدود «منافع سیاسی» این ترور نیز مشخص شده است.
انگیزههای قتل، مهمتر از شخص قاتل
دادگاه در ابتدای جلسه روز سهشنبه اعلام کرد به «هیچ مدرکی» برای مجرم شناختن رهبری حزبالله و سوریه دست نیافته، اما ساعاتی بعد همین دادگاه محکومیت سلیم عیاش، عضو ۵۶ ساله حزبالله لبنان را اعلام کرد که اصلیترین متهم در میان چهار متهم باقی مانده بود.
بر اساس تصریح خود دادگاه و شرحی که قضات از این ترور به دست دادهاند، نمیتوان تنها محکوم این پرونده را مثل محکوم دیگر پروندههای معمولی قتل در نظر گرفت و دادگاه با این که فقط سلیم عیاش را محکوم کرد، اما خود تأکید داشت که «انگیزههای قتل»، انگیزههای «شخص» سلیم عیاش نبوده است.
دادگاه بر این نکته پافشاری کرده که ترور رفیق حریری یک «قتل سیاسی» بوده است.
چنین پافشاری و تأکیدی به معنی فراتر رفتن انگیزههای قتل از یک شخص (در این جا سلیم عیاش) یا حتی یک «سلول» و «کمیته» عملیات تروریستی است.
برای فهم ابعاد «انگیزههای سیاسی» ترور رفیق حریری، لازم است مروری شود بر تاریخ سیاسی معاصر لبنان، شخصیت سیاسی خود رفیق حریری، نفوذ داخلی و منطقهای او و اهمیت حضورش در لبنان، حتی در زمانی که دیگر نخستوزیر نبود.
دانستن اینکه رفیق حریری چه تأثیری بر معادلات قدرت در لبنان داشت، وجود و غیبتش چه تغییری در مسیر تحولات میگذاشت، و حتی مرگ او به چه آثار بزرگی انجامید، حکم دادگاه لاهه را معنادارتر میکند.
همچنین لازم است شرایط سیاسی لبنان در زمان وقوع ترور رفیق حریری در نظر گرفته شود؛ اینکه سوریه حضور نظامی گستردهای در لبنان داشت، قدرتی بلامنازع در این کشور به شمار میرفت، و قطعاً مایل نبود «به هیچ قیمتی» لبنان را ترک کند. سعد حریری روز سهشنبه بار دیگر یادآوری کرد که پدرش از مخالفان حضور سوریه در لبنان بود.
وضعیت گروه شبهنظامی حزبالله هم که زبان و منطق اصلیاش، همواره زور و تنفگ، و هدفش همیشه سلطه ایدئولوژیک بوده است، مشخص است. آنچه در ۱۵ سال پس از ترور حریری رخ داده و همنطور تحولات کنونی لبنان، به خوبی آینهای برابر رفتار «خودکامه» و «منفعتطلبانه» این گروه گذاشته است.
برای حزبالله، هیچ چیزی بالاتر از تثبیت نفوذ نظامی و سیاسی در لبنان و منطقه، و همچنین حفظ «مصلحت» این گروه نیست، حتی اگر این نفوذ و مصلحت، به قیمت از بین رفتن اقتصاد و زندگی و ویرانی وطن لبنانیها تمام شود.
در چنین شرایطی، که مرزبندیهای سیاسی در یک کشور کوچک و پرتنش، با یک اظهارنظر غیرمعمول جابهجا میشود و با شلیک یک گلوله تغییر میکند، هر گونه کنش، مداخله و حذف سیاسی، به ویژه در ۱۵ سال پیش، توازن قدرت میان احزاب مختلف را بر هم میزند و آینده را به نفع یکی و ضرر دیگری واژگون میکند.
همانطور که دادگاه در مورد ترور رفیق حریری به آن اشاره کرد، بدون شک سوریه و حزبالله از این ترور «سود» بردهاند. اساساً به دلیل همین سود و منفعت بوده که نظام سوریه و تشکیلات حزبالله مخالف برگزاری دادگاه بودهاند، تا مبادا بخشی از این سود به دست آمده را از دست بدهند.
اولین محکومیت بینالمللی برای «ترورهای سیاسی» لبنان
همچنین به دلیل همین تأکید دادگاه بر «انگیزههای سیاسی» است، که خانواده رفیق حریری، احزاب مخالف حزبالله در لبنان و حتی کشورهای منطقه و جامعه بینالمللی، خواهان اجرای عدالت و احترام به همین حکم دادگاه هستند. حتی برای برخی از کشورهای منطقه، این حکم مجوزی برای اعمال تحریم علیه حزبالله لبنان است.
حزبالله لبنان که از همان ابتدای شکلگیری دادگاه ویژه برای ترور حریری، چنین دادگاهی را زیر سؤال برده و اعلام کرده بود که تن به حکم آن نخواهد داد، خود به خوبی معنای این حکم دادگاه را میداند، هرچند که شاید بخواهد بر آن قسمتی از نظر دادگاه تأکید کند که بیشتر به «نفع» این گروه است.
اما اساساً چنین سرپیچی و تمردی، آن هم در مقابل یک دادگاه بینالمللی -که نمیتوان به سادگی مدعی بود تحت نفوذ کشوری یا گروهی است- به چه معناست؟ عدم باور به عدالت بینالمللی و توقف «ترورهای سیاسی» از کجا ناشی میشود؟ سعد حریری تأکید کرده که دادگاه رفیق حریری نشان داد که ترورهای سیاسی در لبنان نباید بدون هزینه باقی بماند.
قطعاً حزبالله از پیش محکومیت خود یا دستکم اعضای خود را پیشبینی کرده بود و میدانست به هیچ وجه حکم دادگاه به کاملاً نفع این گروه نخواهد بود.
آن طور که سعد حریری نیز در اظهاراتش پس از اعلام رأی دادگاه تأکید کرد، بخش عمدهای از شهروندان لبنان حالا دیگر به خوبی میدانند که هدف و انگیزه اصلی حزبالله «تغییر هویت» لبنان بوده و است؛ چه رهبری این گروه، مسئول مستقیم ترور حریری دانسته شود، چه دانسته نشود.
اکنون تقریباً برای همه عین روز روشن شده است که حزبالله، لبنانی را که از دیرباز تا امروز وجود داشته، نمیخواهد. این گروه، لبنانی دیگر را میخواهد که با واقعیت و حقیقت اصلی آن، از زمین تا آسمان متفاوت است.
آغازی بر پایان حزبالله؟
اما حوادث و اتفاقات چند ماه اخیر، یک سراشیبی تندی را پیش پای این گروه قرار داده و سقوط اعتبار آن را رقم زده و هستیاش را در معرض خطر جدی قرار داده است.
حزبالله که به مقبولیت و مشروعیت خود دستکم در میان شیعیان لبنان میبالید، اکنون در وضعیتی قرار گرفته که با چالش مشروعیت حتی در میان بخشهایی از شیعیان لبنان مواجه است.
مسیر تحولات رابطه اسرائیل و اعراب -به عنوان نمونه توافق اخیر امارات متحده عربی و اسرائیل- دیگر در آن جهتی که حزبالله میخواست باشد، نیست. جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان اصلیترین حامی سیاسی و اقتصادی و نظامی این گروه، در ضعیفترین موقعیت اقتصادی و منطقهای تاریخ ۴۰ ساله خود است.
حضور حزبالله در دولت لبنان، ناتوانی و بیکفایتی سیاسی و رانتخواری اقتصادی این گروه را به خوبی نشان داده است و اکنون تقریباً تمام ورشکستی اقتصادی لبنان، به حساب حزبالله لبنان گذاشته شده و این گروه توان انکار آن ندارد.
انفجار عظیم و مرگبار اخیر بندر بیروت نیز نمادی از «بیمسئولیتی» حزبالله لبنان در حفظ جان شهروندان لبنانی است. به همین دلیل، به نوشته مطبوعات لبنان، این گروه پس از این انفجار شدیدا در «لاک دفاعی» فرو رفته است.
در چنین شرایطی، رأی دادگاه لاهه برای حزبالله لبنان، همچون آخرین میخهای یک تابوت است. با این رأی، گریزراههای بیشتری به روی حزبالله بسته شد.
نظرات طرح شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.