اعلان توافق دولتهای ایران و عربستان، اتفاقی غیرمنتظره و خلافآمد عادت در شرایط پر تلاطم خاورمیانه و دنیا بود. البته این اتفاق نتیجه مذاکرات دو ساله بود که ابتدا با میانجیگری دولت عراق در اواخر دوره ریاست جمهوری حسن روحانی ریلگذاری شد. اما آنچه باعث به سرانجام رسیدن گفتوگوها شد مداخله دولت چین بود.
سفر شی جین پینگ، رئیس جمهور چین، به ریاض و حضور در نشست شورای همکاری کشورهای خلیج فارس در سه ماه پیش، و سفر ابراهیم رئیسی به پکن در دو هفته پیش قفل توافق مورد نظر را باز کرد.
البته کشورهای عراق، عمان، قطر و به درجاتی روسیه هم در شکلگیری این توافق نقش داشتند. اما نقش ویژه در عبور از اختلافات را دولت چین بر عهده داشت که اکنون نقش خود در تنظیم معادلات خاورمیانه را افزایش داده است.
در عین حال باید توجه داشت که منافع تنشزدایی در روابط ایران و عربستان به شرط ماندگاری آنقدر ارزشمند است که تقریباً همه دولتهای جهان از آن استقبال کردند. حمایت اتحادیه اروپا و دولت آمریکا نشان میدهد که این رویداد حالت برد-باخت برای چین و غرب نداشت، بلکه هر دو به درجاتی برنده شدند. اما قطعاً برد بیشتری فعلا برای چین دارد.
دولت آمریکا اعلام کرد که از طریق دولت عربستان در جریان مذاکرات قرار داشته است. تنها دولتی در دنیا که از عادی شدن روابط دیپلماتیک ایران و عربستان آشکارا ابراز ناخشنودی کرد دولت اسرائیل بود. کشورهای عربی نیز همه از این اتفاق که میتواند به به کاهش تنشهای غیرضروری در خاورمیانه کمک کند، استقبال کردند.
دولت چین با توجه به اهرم فشارهایی که بر جمهوریاسلامی ایران داشت، توانست آنها را وادار به نرمش و عقبنشینی کند. جمهوریاسلامی به دلیل نیاز برای خرید نفت و سرمایهگذاری چین، رهایی از فشار تحریمهای سنگین غرب و الزامات سیاست نگاه به شرق تحت تأثیر نفوذ چین است.
از سوی دیگر گسترش مراوادات تجاری بین چین و عربستان سعودی به نحوی که این کشور در سال ۲۰۲۲ بزرگترین شریک تجاری چین در خاورمیانه با تراز بازرگانی بیش از ۸۷ میلیارد دلار بود، نیز در ترغیب عربستان سعودی به نادیده گرفتن پیششرط تغییر سیاست منطقهای جمهوریاسلامی مؤثر و رضایت دادن به برخی از نرمشها اثرگذار بود.
عربستان سعودی سالهاست که سیاست خارجی خود را به سمت دور شدن از غرب و برقراری موازنه راهبردی بین چین، آمریکا و روسیه هدایت کردهاست. مقامات آلسعود دلایل متعددی دارند که برای حفظ حکمرانی مطلوب خود از قدرت گرفتن چین و روسیه در مناسبات جهانی استقبال کنند. البته ممکن است در صورت بازگشت جمهوریخواهان به کاخ سفید دامنه اجرای این سیاست، و نه اصل آن مورد بازبینی قرار بگیرد.
اما نادیده گرفتن انتظارات دولت اسرائیل از سوی عربستان سعودی رویکردی غیرمنتظره بود که نشان داد تصمیمگیران اصلی عربستان تمایلی به تشدید تنش اسرائیل با ایران و رفتن فضا به سمت تقابل نظامی مستقیم ندارند و از آن احساس خطر میکنند.
البته احتمالاً عربستان قولهایی دریافت کرده که سیاست توسعهطلبانه منطقهای جمهوریاسلامی به سمت مسیر تدافعی رفته و دستخوش تغییر میشود. تغییراتی که با توجه به سوابق جمهوریاسلامی حالت راهبردی نداشته، بلکه تاکتیکی است.
اما عربستان هم عقبنشینی کرده است؛ در واقع از منظر ریشهیابی و دلایل درازمدت توافق یادشده باید به واقعیتهای میدانی توجه داشت. مقامات آلسعود به این واقعیت ناخوشایند پی بردند که نمیتوانند یمن را در چارچوب مورد نظر خود حل و فصل کنند. حمله موشکی غیرمستقیم جمهوری اسلامی به تأسیسات آرامکو در سال ۲۰۱۹ شوک سنگینی به عربستان و همچنین امارات متحده عربی بود که آسیبپذیری آنها را نشان داد.
همچنین روند تحولات در جنگ داخلی یمن نشان داد که حوثیها و انصارالله یمن قابل حذف شدن نیستند، و دولت منصور عبدربه نیز نمیتواند یمن را نمایندگی کند. از سوی دیگر دولت حوثیها هم امکان پیشروی نداشته و بیش از یک سال است که از دست ندادن مناطق تحت کنترل هدف اصلی عملیاتی و سیاسی آنها بوده است. انصارالله و جمهوریاسلامی نیز در هدف قرار دادن اهداف داخل خاک عربستان با توجه به دگرگونی در ساختار دفاعی این کشور با کمک غرب با موانع مواجه شده و به مانند سابق دستشان باز نبود.
در چنین فضایی که دو طرف و نیروهای نیابتی آنها در دیکته کردن خواست خود در جنگ عملاً به بنبست رسیده بودند، نظریه کارل فون کلاوزویتس نظریهپرداز معروف جنگ یک بار دیگر اجرا شد که صلح ادامه جنگ است و بالعکس.
این آشتی که معلوم نیست تا چه میزان پایدار باشد، نشانگر فصل جدیدی از مناسبات خاورمیانه است که چین به عنوان یک بازیگر مهم خارج از منطقه در آن نقشآفرین شدهاست. خواست چین ایجاد یک توافق منطقهای برای ایجاد ثبات لازم جهت سرمایهگذاری سنگین اقتصادی، راهبردی و ژئوپلیتیک است. این روند باعث فعال شدن سیاست خاورمیانهای آمریکا و اروپا هم میشود. این رقابت میتواند مناسبات شکننده موجود در منطقه را تداوم بخشد. اما فعلاً چین از اهرمهای فشار خود با توجه به بنبست موجود در رویکرد تقابلی استفاده کرد تا ایران و عربستان دور دیگری از تنش زدایی را تجربه کنند.
دولت آمریکا و دمکراتها هم از این اتفاق و تأثیر آن بر پایان جنگ داخلی یمن راضی هستند. همچنین این اتفاق احتمال بازسازی برجام و پایداری آن را با ایجاد تعامل بین دولتهای ایران و عربستان در مورد سیاستهای منطقهای افزایش میدهد.
دمکراتها از زمان ریاست جمهوری باراک اوباما تمایل داشتند که از جانبداری در اختلافات بین ایران و عربستان کاسته و مشوق آنها در حل وفصل اختلافات به صورت مستقیم بشوند. اما جمهوریخواهان تندرو در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ به دنبال تبدیل عربستان سعودی به نیروی نیابتی آمریکا در تقابل با جمهوریاسلامی بودند که آشکارا مقامات سعودی حاضر به پذیرش مخاطرات آن نشدند. دوره حمایت نظامی مستقیم از عربستان در برابر تهدیدات منطقهای از سوی آمریکا عملاً به پایان رسیده و مدافع جدی در جناحهای سیاسی و جریان اصلی امنیتی و نظامی آن ندارد.
اما خطاست که فکر کرد روابط ایران و عربستان عادی و خالی از درگیری میشود. تقریباً برقراری روابط دوستانه پایدار بین این دو نظام سیاسی با توجه به اختلافات بسیار بعید است؛ آنها رقیب متخاصم باقی میمانند.
روابط ایران و عربستان سعودی در طول صد سال گذشته، بعد از تأسیس پادشاهی آلسعود دستخوش تغییرات زیادی بوده است. شکلگیری جمهوریاسلامی نیز رقابت را به سمت خصومت سوق داد که در طول چهار دهه گذشته فراز و نشیبهای زیادی داشته، اما منجر به جنگ هم نشده است.
کشته شدن جمعی از حجاج ایرانی بعد از اقدامات تحریکآمیز وابستگان به حکومت ایران، و اقدام خشونتآمیز و نامتناسب پلیس عربستان در حج سال ۱۳۶۵ یکی از نقاط اوج درگیری و قطع روابط بود. آیتالله خمینی بعد از آن رویداد خونین گفت اگر از صدام بگذریم از فهد نمیگذریم. اما جانشین او این توصیه را نادیده گرفت و روابط ایران و عربستان در دهه هفتاد خورشیدی به بهترین شرایط خود در ایران بعد از انقلاب رسید.
حمله عوامل سازماندهیشده توسط نهاد ولایت فقیه به سفارت عربستان در سال ۱۳۹۴ باعث گسترش حملات به عربستان سعودی در قالب «گاو شیرده» و «نیروی تکفیری خائن به جهان اسلام» شد، اما اکنون همان کسانی که در قطع شدن روابط ایران و عربستان نقش داشتند خوشحالند که «روابط طبیعی بین ایران و عربستان ظرفیتهای بزرگی را در اختیار دو کشور و جهان اسلام قرار میدهد».
تشدید فلاکت اقتصادی و به خطر افتادن بقای نظام به دلیل گسترش اعتراضات داخلی با سمت و سوی انقلابی تسریعکننده انعطاف جمهوریاسلامی در موضوعات بحرانی سیاست خارجی شدهاست. این انعطاف در عین حال درک این واقعیت از حاکمیت یکپارچه اصولگرایان است که سیاست چرخش به سمت شرق و اتکای راهبردی به آن در شرایط تنش منطقهای و روابط تیره و بشدت بحرانی با غرب شدنی نیست.
اگرچه توافق راضیکننده با آژانس بینالمللی اتمی و بازگشت روابط عادی در مناسبات خارجی ایران و عربستان نویدبخش خروج مذاکرات بازسازی برجام از بنبست حاکم از شهریور ۱۴۰۱ به این سوست، اما دور از انتظار است که بدون روشن شدن چشماندازی امیدوارکننده در پایان، و یا آتشبس در جنگ اوکراین، برجام احیا شود.