پایگاه اطلاعرسانی دفتر رهبر جمهوری اسلامی، روز چهارشنبه ۲۴ بهمن پیام مفصل آیتالله خامنهای را منتشر کرده است. در روزهای اخیر تبلیغات رسانهای گستردهای درباره این پیام به عنوان یک «پیام مهم» صورت گرفته بود. صدور این پیام در شرایط کنونی چه اهمیتی دارد؟
علت صدور پیام «چهلمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی و ورود جمهوری اسلامی به فصل جدیدی از زندگی» اعلام شده و همزمان با برگزاری کنفرانس بینالمللی ورشو صادر شده است. این همزمانی میتواند برنامهریزیشده و یک تلاش رسانهای هدفمند برای تحت تأثیر قراردادن اخبار این کنفرانس باشد ولی آیا این پیام مفصل از چنین قدرتی برخوردار است؟
مخاطب اصلی این پیام جوانان هستند. مخاطب قرار دادن جوانان در سالهای اخیر، به یک دستورکار خامنهای تبدیل شده است. نامه به جوانان غربی، تداوم دیدار با دانشجویان و نخبگان جوان، انتصاب چهرههای جوان، تأکید مداوم بر جوانگرایی و خلق کلیدواژههایی چون «جوان مؤمن» و اصرار بر بهرهگیری از پتانسیل آنها در مدیریت و رویکرد کشور، نمونههایی از تلاش مداوم او برای ارتباطگیری مؤثر و بیشتر با نسل جوان و جدید ایران است.
محتوی پیام را میتوان در توصیه به برداشتن «گام دوم» با تکیه بر «مدیریت جهادی» و تداوم «مقاومت» خلاصه کرد. رهبر جمهوری اسلامی که پیش از این یک مجموعه پنج مرحلهای شامل «انقلاب اسلامی»، «حکومت اسلامی»، «دولت اسلامی»، «جامعه اسلامی» و «تمدن اسلامی» را به عنوان نقشه راه تعریف کرده بود، در این بیانیه، با اشاره کمرنگ به نقشه راه قبلی، تلاش کرده نقشه راه جدیدی را توصیف کند. نقشه راهی که «دوّمین مرحله خودسازی و جامعهپردازی و تمّدنسازی» توصیف شده است.
چنین رویکردی از کارهای تکراری آیتالله خامنهای است که در دهه اخیر شدت گرفته است. «ناتوی فرهنگی»، «فتنه»، «اقتصاد مقاومتی»، «نفوذ»، «جوان مومن»، «سبک زندگی اسلامی»، «پیشرفت و آبادانی» از نمونه این کلیدواژههای پرکاربرد هستند. او متخصص خلق کلیدواژهها و تکرار آن در سخنرانیهای مختلف است. اغلب این کلیدواژهها به رغم تکرار و تبلیغات گسترده سازمانیافته از قابلیت تبدیل به یک الگو یا گفتمان برخوردار نیستند ولی این ناکامیها مانع از تکرار این رویکرد نشده است.
رهبر جمهوری اسلامی در این پیام تازه کوشیده با همان سرسختی و لجاجت خاص خود، به اصول انقلابی مدنظرش که از نظر منتقدان و مخالفان او ریشه بنبستهای مهمی در سیاست داخلی و خارجی ایران است، وفادار بماند. از همین منظر او تأکید کرده که انقلاب اسلامی «تجدیدنظر پذیر» نیست و «از نظریه نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند.» او این اصرار را با کلیشه قدیمی خودی-غیرخودی همراه کرده و گفته: «به مرزبندیهای خود با رقیبان و دشمنان به شدّت حسّاس است» و با برکت دانستن تحریم، مذاکره با آمریکا را نفی کرده و بر رفتار توأم با مقاومت و تهاجم در مواجهه با سیاست و فرهنگ غرب تاکید ورزیده است.
در این بخشها او هیچ حرف تازهای را با مخاطبان خود در میان نگذاشته است. از همین زاویه، او طبق معمول ادعای تکراری ولی بدون سندی مانند اینکه جمهوری اسلامی در شمار «موفّقترین حاکمیّتهای جهان در جابهجایی خدمت و ثروت از مرکز به همه جای کشور» است و رفتارهای مذهبی «در همه جا بویژه میان جوانان رونق یافت و تا امروز، روز به روز بیشتر و با کیفیتتر شده»، مطرح کرده است.
خامنهای در ادامه با وجود تأکید بر وجود «فاصله ژرف» بین «آنچه که تاکنون شده» با «آنچه که باید میشد و بشود»، با تمرکز بر سفیدنمایی مطلق از وضعیت موجود و دستاوردهای جمهوری اسلامی، از لحن اپوزیسیونوار خود تا حدود زیادی فاصله گرفته و با کمرنگنمایی حداکثری اختلافاتش با دولت، تأکید کرده که انقلاب اسلامی «بیرحم و خونریز» نبوده و «مرتکب افراطها و چپرویهایی که مایهی ننگ بسیاری از قیامها و جنبشها است، نشده است.»
این بخش از پیام که با مقایسه مفصل با رژیم پهلوی همراه شده، را میتوان دفاعیهای دانست که متأثر از شرایط کنونی سیاسی ایران نوشته شده و کوشش کرده با افزایش تردیدهای اخلاقی و اجتماعی سالهای اخیر که ناشی از افزایش آگاهی عمومی درباره کشتار تابستان ۶۷، فسادهای مقامهای ارشد، ناکارآمدی سیستماتیک، ظلم به اقلیتها، دخالت در جنگ سوریه، ماجراجوییهای منطقهای، اشتباهات دوران جنگ و افراطگراییهایی دهه ۶۰ بوده، مقابله کند. از این منظر، میتوان گفت بر خلاف اصرار خامنهای بر عدم انفعال انقلاب اسلامی، روح کلی حاکم بر نامه مفصل او که تکراری، شعارگونه، تلاش برای توضیح و بزرگنمایی کارنامه خود با لحن دفاعی و اقناعی است، منفعلانه است.
مهمترین بخش نامه رهبر جمهوری اسلامی اما سرفصلهای هفتگانهای است که او به عنوان نقشه راه و «گام دوم» توصیه کرده و خواستار پیگیری آن توام با «امید و نگاه خوشبینانه به آینده» شده است. در این بخش، خامنهای بر محورهایی چون علم و پژوهش، معنویت و اخلاق، اقتصاد، عدالت و مبارزه با فساد، سبک زندگی، حراست از استقلال، آزادی و عزت ملی تأکید کرده و با اشاره مجدد به «مرزبندی با دشمن»، خواستار جهاد علمی و اخلاقی و پیگیری اقتصاد مقاومتی شده است.
فارغ از مناقشههای موجود درباره این این توصیهها، مسئله مهم این است که او هیچ اشاره کاربردی و قابل توجهای در این محورها ارائه نداده است. او ۸ سال پس از طرح موضوع اقتصاد مقاومتی، در بیانیه امروز خود نوشته: «باید برنامههای اجرایی برای همه بخشهای آن تهیّه و با قدرت و نشاط کاری و احساس مسئولیّت، در دولتها پیگیری و اقدام شود.»
میتوان به روشنی پیشبینی کرد که سرانجام بقیه توصیههای رهبر جمهوری اسلامی هم چنین خواهد شد. پس از سالها هیچ کس دقیقاً متوجه نخواهد شد چه چیزی مدنظر او بوده و چه کاری باید انجام شود. کما اینکه او از سال ۱۳۸۴ بحث الگوی پیشرفت را مطرح کرد و امسال پس از ۱۳سال، جلسه و برنامهریزی و نظرخواهی و کارشناسی در این زمینه وقتی «سند چشم انداز ۱۴۴۴» ارائه شد، داد همه درآمد که این سند نه حرف تازهای دارد و نه اساساً حرفی برای گفتن دارد.
یک نمونه قابل اشاره دیگر، تأکید رهبر جمهوری اسلامی بر ضرورت پیگیری مبارزه با فساد و عدالت است. آیتالله خامنهای سال ۱۳۸۰ یک فرمان ۸ مادهای درباره مبارزه با فساد، فقر و تبعیض خطاب به مسئولان جمهوری اسلامی صادر کرده است. او در طول ۱۷سال گذشته هیچگاه گزارشی از سرانجام و نتایج این فرمان منتشر نکرده است و کماکان بر شعار مبارزه با فساد تصریح میکند.
بدین اعتبار میتوان گفت قدرت نفوذ، اعتبار و اهمیت پیام امروز آیتالله خامنهای که نامهای به جوانان ایرانی است، به اندازه نامههایی است که او به جوانان غربی نوشته است.
واقعیت این است که یک گشت و گذار کوتاه در فضای شبکههای اجتماعی به خوبی نشان میدهد که این پیام حتی به سؤالها و ابهامات جوانان موسوم به ارزشی، انقلابی یا حزباللهی هم پاسخ نمیدهد. در سالهای اخیر به موازات افشای فسادهای گسترده، بنبستهای مدیریتی و اقتصادی، افزایش شکافهای سیاسی و بحرانهای اجتماعی و اخلاقی در جامعه ایران، پرسشهای صریحی از سوی بدنه حزباللهی حامی رهبری مطرح شده که چرا با وجود همه این مشکلات، رهبر جمهوری اسلامی برای خروج از بحران، شخصاً دخالت و اقدام مؤثر نمیکند.
چهل سال پس از انقلاب ۵۷، خامنهای بیش از هر زمان دیگر به عنوان «مسئول» وضعیت موجود و کارنامه جمهوری اسلامی شناخته میشود و در معرض پرسش بسیار و درخواست پاسخگویی قوی قرار دارد، نامه امروز او در هیبت یک «مرشد انقلابی» نوشته شده است. نامه امروز او به انبوه سؤالهای موجود درباره امروز و آینده جمهوری اسلامی هیچ پاسخ روشن و تازهای نمیدهد؛ بازی باخت-باخت.