انتخاب دوباره امانوئل مکرون به ریاست جمهوری فرانسه، با وجود اقبال بیسابقه بخش قابل توجهی از مردم به جریان راست افراطی این کشور و انتقادهای گسترده چپگرایان علیه سیاستهای پنج سال گذشته و «وضع موجود»، بیش از هر چیز نشانگر نیاز فرانسویها به حفظ ثبات است.
در فرانسه، این برای اولین بار پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۲ است که یک رئیسجمهور-نامزد توانست بار دیگر اعتماد عمومی را به خود جلب کند و برای بار دوم بر مسند ریاست جمهوری بنشیند.
پس از ژاک شیراک، رئیسجمهور اسبق فرانسه که مسیری طولانی و پرفراز و نشیب را در سیاست طی کرده و او را به وزنهای معتبر حتی برای مخالفانش تبدیل کرده بود، فرانسویها اغلب از پایان دوران دولتمردان بزرگ در کشورشان سخن میگفتند و به ویژه دو رئیسجمهور بعدی پس از شیراک -نیکلا سارکوزی و فرانسوا اولاند- را لایق جایگاهی که به دست آورده بودند، نمیدانستند.
در فاصله سالهای ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۷، به مدت ۲۶ سال، فرانسه فقط دو نفر (فرانسوا میتران و سپس ژاک شیراک) را به عنوان رئیسجمهور تجربه کرد و انتخاب نشدن دوباره یک رئیسجمهور، در کشوری که به دورههای طولانی ریاست جمهوری یک فرد عادت دارد، تاحدودی حس بیثباتی و تاامنی سیاسی را به شهروندان داده بود؛ برخلاف آلمان که حضور طولانیمدت آنگلا مرکل در قدرت در سالهای اخیر، ثبات سیاسی را برای این کشور به ارمغان آورده بود.
قانون اساسی جمهوری پنجم فرانسه در ابتدا یک دوره هفت ساله را برای ریاست جمهوری در نظر گرفته بود که این دوره میتوانست برای یک فرد دو بار تکرار شود. اما از زمان همهپرسی اصلاح قانون اساسی در سال ۲۰۰۰ دوره ریاست جمهوری فرانسه به پنج سال کاهش یافت.
این کاهش یک دوره ریاست جمهوری، از سوی لیونل ژوسپن نخستوزیر سوسیالیست وقت فرانسه پیشنهاد شده بود که با شیراک رئیسجمهور راستگرای وقت اختلاف سیاسی داشت و دلیل اصلی آن بود که تفاوت مدت ریاست جمهوری (هفت سال) با مدت یک دوره پارلمان (پنج سال) میتوانست موجب اختلاف رویکرد سیاسی میان رئیسجمهور و نخستوزیر برآمده از پارلمان شود و مدیریت کلان کشور را با مشکلاتی همراه سازد.
به همین دلیل، در جریان کوتاهتر شدن مدت ریاست جمهوری، زمان برگزاری انتخابات پارلمانی چند ماه پس از زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری تعیین شد تا موج سیاسی ایجاد شده در جامعه با انتخاب یک رئیسجمهور جدید، موجب شود پارلمانی انتخاب شود که اکثریت آن نزدیکی و هماهنگی بیشتری به رئیسجمهور جدید دارند.
اما به نظر میرسد در سالهای اخیر، تجربه یک دوره ریاست جمهوری کوتاهتر، که حتی میتواند با تغییر چندباره نخستوزیر در یک دوره ریاست جمهوری همراه باشد (در دوره ریاست جمهوری فرانسوا هولاند، دولت فرانسه سه نخست وزیر متفاوت تجربه کرد) بسیاری از گروههای سیاسی از جمله خود رئیسجمهور را به این نتیجه رسانده که پنج سال برای پیش بردن اهداف ریاست جمهوری کافی نیست.
در کارزارهای انتخابات اخیر فرانسه هم نامزدها بر این نکته تأکید کردند. مکرون در یک گفتوگو با نشریه لوپوئن گفت که پنج سال «برای یک دوره ریاست جمهوری در فرانسه خیلی کوتاه» است. او بار دیگر در روز دوازدهم آوریل، در شهر استراسبورگ گفت که «به یک دوره هفت ساله بیشتر تمایل» دارد.
لوپن نیز در دفاع از طولانیتر شدن دوره ریاست جمهوری در فرانسه گفت این امر «به رئیسجمهور ظرفیت اقدام طولانیتر میبخشد، بدون آن که او مجبور باشد خود را در یک کارزار انتخاباتی مداوم حس کند».
هر چند تغییر دوباره قانون اساسی فرانسه در این زمینه الزامات خاص خود را دارد، اما بدون شک، طولانیتر شدن یا نشدن دوره ریاست جمهوری یکی از موضوعات مورد بحث در دومین دوره ریاست جمهوری امانوئل مکرون خواهد بود.
اما چرا موضوع ثبات سیاسی که مهمترین نتیجه طولانیتر شدن احتمالی دوران ریاست جمهوری خواهد بود، اکنون به یک ضرورت تبدیل شده است؟
پاسخ به این پرسش را باید در پیدایش بحرانهای مداوم در سالهای اخیر جستوجو کرد؛ به این معنا که گاهی تمایل به تداوم سیاستها، لزوماً به معنای تأیید این سیاستها نیست، بلکه ناشی از نگرانی از تغییر زودهنگام سیاستها در دوران بحران است، زیرا تغییر فوری و یکباره سیاستها در دوران بحران این حس یا منطق را پیش میکشد که منجر به بحرانیتر شدن اوضاع میشود.
مورد انتخاب دوباره امانوئل مکرون تا حدود زیادی زاده چنین شرایطی است و از قضا خود او نیز بر این موضوع آگاهی دارد.
امانوئل مکرون در یکی از میتینگهای انتخاباتیاش که در شهر مارسی در جنوب فرانسه برگزار شد، گفت «یک چیز را میخواهم اعتراف کنم: دیگر هیچ تمایلی به تکرار پنج سال دیگر ندارم. نمیخواهم کارهایی را که در پنج سال گذشته انجام دادم، دوباره انجام دهم. میخواهم کاملاً دوباره از نو شروع کنم. میخواهم که این پنج سال یک بازنگری کامل باشد».
اینکه چه قدر این گفتههای مکرون مبنی بر تغییر بنیادین در سیاستهای پنج سال پیش خود، به ویژه در زمینه اصلاحات اقتصادی که به مذاق چپگرایان خوش نیامد، صادقانه است یا صرفاً تاکتیکی بوده برای جلب آرای بیشتر، به عملکرد او در سالهای آینده بستگی دارد و نمیتوان اکنون با قطعیت درباره آن سخن گفت.
هر چند که نظرسنجیهای صورت گرفته پس از نتیجه نهایی انتخابات نشان میدهد که اکثریت فرانسویها مایل نیستند که حزب مکرون در انتخابات پارلمانی هم به پیروزی برسد و این نشان میدهد که اکثریت فرانسویها به سیاستهای او اعتقاد ندارند.
اما صرف نظر از باور داشتن یا نداشتن فرانسویها به سیاستهای مکرون، یا این که او چه قدر به وعده خود برای بازنگری اساسی در سیاستهایش پایبند باشد، یک موضوع را به وضوح مشخص است: اینکه «اکثریت مردم» به رفتار مکرون در برابر بحرانهای مختلف سالهای اخیر که تقریباً همه آنها کموبیش ادامه دارد، بیش از رقیبش اعتماد دارند وگرنه زمام قدرت را به رقیبش سپرده بودند.
آثار ویرانگر تغییرات اقلیمی، پیامدهای اقتصادی و اجتماعی شیوع کرونا و تبعات تهاجم روسیه به اوکراین که حتی بر زندگی روزمره فرانسویها هم تأثیر گذاشت، از عمده بحرانهایی بود که مکرون در پنج سال گذشته از سر گذراند.
این بحرانها همگی در بستری بینالمللی و جهانی اتفاق افتادهاند که اتفاقاً مکرون در همین عرصه بینالمللی و جهانی از خود ظرفیت و توانایی بیشتری نشان داده است.
مکرون به ویژه در سالهای اخیر در نقش یک «رئیسجمهور-دیپلمات» ظاهر شده و به تحرکات و حتی سفرهای صرفاً دیپلماتیک خود افزوده است. مثلاً او در میان رهبران غربی، در جریان تهاجم روسیه به اوکراین، بیشترین تماس را با ولادیمیر پوتین داشته است.
همچنین مکرون چندین بار با حسن روحانی و ابراهیم رئیسی، رؤسای جمهور پیشین و فعلی ایران، درباره پرونده هستهای این کشور که یکی از چالشهای بزرگ جهانی است، گفتوگو کرده است.
روزنامه لوموند به نقل از ژان پییر رافارن، نخستوزیر پیشین فرانسه، نوشت که «وضعیت تهدیدآمیز ویژه بینالمللی»، ثبات را ضروری میکند.
ثبات سیاسی، بدون وجود یک رهبر مقتدر به وجود نمیآید. خود مکرون نیز در جریان کارزار انتخاباتیاش بر این نکته تأکید کرد و گفت: «در مواجهه با پدیدههای غیرقابل پیشبینی، شما تصور خاصی از رفتار من دارید».
این حرفهای مکرون نسبت به دوره پیشین انتخابات ریاست جمهوری جدید بود. پنج سال پیش که مکرون برای اولین بار میخواست رئیسجمهور فرانسه شود، قطعاً خود او به اندازه اکنون، بر اهمیت چنین رفتاری و همچنین چنین ثباتی آگاهی نداشت.
ثبات ناشی از انتخاب دوباره مکرون ابعاد اقتصادی و دیپلماتیک نیز دارد که فراتر از مرزهای فرانسه است؛ به دلیل همین ثبات بود که اغلب رهبران جهان از پیروزی دوباره مکرون استقبال کردند و ارزش یورو نیز در واکنش به این پیروزی، افزایش یافت.
به عبارت دیگر، مکرون در پنج سال گذشته، برخلاف برنامهریزی و انتظارش، با اصلاح امور کشور نتوانست بر مردم تأثیر بگذارد، بلکه مقاومت او در برابر بحرانها بود که زمینه را برای حفظ قدرتش و در کل «حفظ وضعیت موجود» فراهم کرد.