لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ تهران ۲۲:۰۸

مصائب پایان‌ناپذیر ناصر تقوایی بودن


ناصر تقوایی در پشت‌صحنه فیلم «چای تلخ»، ۱۳۸۲، عکاس: سعید صادقی
ناصر تقوایی در پشت‌صحنه فیلم «چای تلخ»، ۱۳۸۲، عکاس: سعید صادقی

ناصر تقوایی کارنامه‌ای شناخته‌شده و مهم دارد؛ آثاری که بارها مرور شده و در مورد تک‌تکشان حرف زده‌اند‌ و نقدها نوشته‌اند.

می‌توان گفت او هنرمندی است که در بیش از پنجاه سال فعالیت، با کمترین تعداد تولیدات در عرصه‌هایی که در آن‌ها فعال بوده، بیشترین تأثیر را گذاشته و بیشترین تحسین را برانگیخته است.

او چه در داستان‌نویسی، چه در مستندسازی، چه در ساخت فیلم‌ کوتاه، چه در عکاسی و چه در ساخت فیلم بلند و سریال تلویزیونی، گزیده‌کار اما جریان‌ساز و اثرگذار بوده است و به قول خودش، به عنوان یک کودک بازیگوش در هر یک از این عرصه‌ها سنگ‌هایی را به سوی آینده پرتاب کرده که هنوز در پروازند و زمین نخورده‌اند.

اما مقصود از نوشتن این مطلب، بررسی و یا نقد آثار دیده‌شده او نیست، بلکه می‌خواهم در این نوشته به‌اختصار به دلایل ساخته نشدن آثار دیگری از تقوایی و سکوت‌های معنادار او در سینمای ایرانِ پس از انقلاب بپردازم و از اهمیت این دوره‌های سکوت‌ و همچنین عوارض و تبعات آن برای او و خانواده‌اش تا همین امروز سخن بگویم.

در آغاز لازم می‌دانم کوتاه و کلی و با ذکر مثال‌های مشخص توضیح بدهم که این سکوت به چه معناست، از کجا و به چه شکل آغاز شده و چگونه ادامه یافته است، زیرا روشن شدن معنا و تأثیر این سکوت‌ها به درک بهتر عملکرد تقوایی در تمام این سال‌ها کمک خواهد کرد.

ماجرای طولانی و دامنه‌دار این سکوت‌ها و کناره‌گیری‌ها که آرام‌آرام به تقابلی آشکار میان تقوایی با متصدیان سینمایی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بدل شده، با اولین «نه» قاطع تقوایی به صداوسیمای جمهوری اسلامی، و ترک صحنه فیلم‌برداری به قصد اعتراض، در نخستین پروژه او پس از انقلاب آغاز می‌شود و معنا می‌یابد، و قدم‌به‌قدم او را به سمت سکوت‌های طولانی‌تر سوق می‌دهد.

به این معنا که تقوایی با درک شرایط جاری در هر دوره -که همواره بغرنج بوده- از این سکوت‌ها و کناره‌گیری‌ها به‌عنوان اعتراض و البته سلاحی در برابر سانسور و دخالت‌های آشکار حکومتی در محتوا و شیوه‌ی ساخت آثارش استفاده می‌کند.

در واقع تقوایی نمی‌خواهد و نمی‌گذارد که تنها یک قربانی بی‌عمل سانسور و یک مجری اوامر بالادستی‌ها باشد و همواره با سکوت و کناره‌گیری‌های به‌موقع خود، کنش‌مند و موضع‌دار در برابر سانسور و حذف خود و اندیشه‌اش باقی می‌ماند.

او بی‌کم‌وکاست می‌کوشد به عنوان خالق یک اثر، همان‌چیزی را بسازد که خودش می‌خواهد و از قبل به آن فکر کرده است، و به شدت در برابر هر دخالتی در محتوا و شیوه ساخت آثارش می‌ایستد و به آن واکنش نشان می‌دهد؛ واکنش‌هایی که گاهی به‌شکل ترک صحنه فیلمبرداری است و گاهی در سکوت‌های طولانی چندین ساله، به دلیل برآورده نشدن خواست‌های روشنش جلوه می‌یابد.

شرح مختصر سرگذشت و سرانجام نخستین پروژه‌ی تلویزیونی تقوایی پس از انقلاب می‌تواند به روشن‌تر شدن موضوع کمک کند.

آغاز دهه شصت است و آقایان تورهایشان را برای صید سینماگران نام‌آشنا و استخوان‌دار پیش از انقلاب پهن کرده‌اند و تقوایی هم از این موضوع مستثنا نیست. به تلویزیون دعوت می‌شود تا سریالی پرمخاطب در حد دایی‌جان ناپلئون بسازد و رونقی به صداوسیمای جمهوری اسلامی بدهد.

او که دو سه سالی است مشغول تحقیق و نوشتن مجموعه میرزا کوچک خان است، خیال می‌کند فرصت برای ساخت این اثر، به دلیل محتوایش در آن شرایط و زمانه، مغتنم است، پس حرف‌هایش را با مسئولان می‌زند و قرارهایش را می‌گذارد و جواب‌های مثبت را می‌گیرد و با همان متن مهم وارد میدان می‌شود.

پیداست که در آغاز، هر دو سوی قرارداد همدیگر را خوب نمی‌شناسند و این نشناختن یکدیگر، با خود خوش‌بینی‌ای می‌آورد که با تکیه بر آن، پروژه ساخت یک مجموعه تلویزیونی سیاسی-جنگی عظیم کلید می‌خورد.

طبیعی است که پیش‌تولید و جمع کردن گروه و انتخاب لوکیشن‌ها و ساخت دکور و دوخت لباس و تهیه وسایل صحنه و... به دلیل سنگین بودن کار و تنوع لوکیشن‌ها و صعب‌العبور بودن برخی از آن‌ها، ماه‌ها به طول می‌انجامد.

اما همین گذر زمان، گام‌به‌گام دو سوی میدان را با هم آشنا‌تر می‌کند. یک‌سو تقواییِ جدی و حرفه‌ای است که آمده تا با دقت و نکته‌سنجی همیشگی‌اش یک سریال درست از یک برهه مهم از تاریخ معاصر ایران را بدون جرح و تعدیل بسازد، و سوی دیگری که نه اهل فرهنگ است، نه تاریخ می‌داند، نه سینما می‌شناسد، و نه راستگو و صادق است و حتی قصد دارد نرم‌نرم و قطره‌چکانی خواسته‌‌ها و تعاریف جعلی خودش از قیام جنگل را هم وارد مجموعه کند.

در حین همین آماده‌سازی‌هاست که کارشکنی‌ها و دروغ‌گویی‌ها و کم‌کاری‌ها و زد و بندهای پشت‌پرده، و صد البته دخالت‌های آشکار در متن فیلم‌نامه، به شکل مستقیم و غیرمستقیم شروع می‌شود و آرام‌آرام خوش‌باوری‌ طرفین و اعتمادشان به یکدیگر از بین می‌رود و ماجرا آن‌قدر بالا می‌گیرد که تقوایی مطمئن می‌شود آن شرایط غریب و پیچیده روی محصول کارش اثری منفی و جبران‌ناپذیر خواهد گذاشت.

به همین دلیل، پس از حدود چهار سال تحقیق و نوشتن و پیش‌تولید و سرمایه‌گذاری شخصی و زحمات طاقت‌فرسا، صحنه را به اعتراض و با دست‌های خالی ترک می‌کند تا میرزا کوچک خانی که قرار است با مسئولیت او روی صفحه تلویزیون‌ها ظاهر شود، میرزای واقعی و درست باشد، نه نسخه جعلیِ گذشته از دروازه تنگ و ایدئولوژیک صداوسیمای جمهوری اسلامی.

او برای اولین بار و با قاطعیت در سال ۱۳۶۴ به حضرات می‌گوید و می‌فهماند که به هیچ‌وجه زیر بار فشارهای آن‌ها نخواهد رفت و با سلیقه‌ و فکر آنان کار نخواهد کرد، ولو این‌که حاصل سال‌ها کوشش او از دست برود و به دست کارگردان و گروه دیگری بیفتد.

این ترک صحنه اعتراضی، آغاز تقابل با متولیان سینما و تلویزیون و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است؛ تقابل و کشمکشی که در تمام این سال‌ها به صورت آشکار و پنهان ادامه داشته، و این فیلمساز پرکار، مستقل، خوش‌ذوق و پر از ایده و فکر سال‌های پیش از انقلاب را به سویی سوق داده که در طی ۴۱ سال تنها امکان ساخت سه فیلم بلند، دو فیلم مستند و یک فیلم کوتاه را پیدا کند و چندین پروژه‌اش نیمه‌کاره رها شود و چند فیلم‌نامه‌ دیگرش هم در کشوی میزش باقی بماند.

او صحنه میرزا را به اعتراض رها می‌کند و مدتی بعد به بندر لنگه می‌رود و در سال ۱۳۶۵ شاهکار بی‌بدیل سینمای ایران، «ناخدا خورشید»، را با تبحری مثال‌زدنی می‌سازد.

سه سال بعد در سال ۱۳۶۸ باز هم با دشواری‌های بسیار فیلم «ای ایران» را که یکی از معدود آثار غیرحکومتی ساخته‌شده در مورد انقلاب سال ۵۷ است، به پایان می‌رساند.

سپس، پس از ۱۲ سال سکوت و با باز شدن روزنه‌ای کوچک، تقوایی دوباره پشت دوربین می‌رود و یکی از مهم‌ترین درام‌های اجتماعی-سیاسی-خانوادگی معاصر، یعنی «کاغذ بی‌خط»، را به سینمادوستان تقدیم می‌کند.

پس از آن هم دو بار دیگر می‌کوشد تا دو فیلم‌نامه بلند ضد جنگ خود «زنگی و رومی» و «چای تلخ» را بسازد که هر دو در مرحله فیلم‌برداری و به دلایل تکراری و ذکرشده در بالا، اولی در ابتدای کار و دومی پس از انجام ۶۰ درصد فیلم‌برداری، با اعتراض قاطع تقوایی نیمه‌کاره رها می‌شوند.

در سال‌های میانی این وقفه‌ها و سکوت‌ها هم تقوایی بیکار ننشسته و مشغول نوشتن فیلم‌نامه و عکاسی‌ است.

او فیلم‌نامه «کبریت بی‌خطر» را در سال ۷۲ به پایان می‌برد و فیلم‌نامه ارزشمند «انسان کامل» را در سال‌های ۷۳ و ۷۴ می‌نویسد. سال ۷۶ فیلم مستند دیدنی و متفاوت «پیش» را می‌سازد و در سال ۷۷ فیلم کوتاه «کشتی یونانی» را جلوی دوربین می‌برد.

او همچنین پس از تعطیلی پروژه‌های زنگی و رومی و چای تلخ، فیلم مستند «تمرین آخر» را در سال ۸۳ به سفارش یونسکو و به قصد ثبت تعزیه در این سازمان می‌سازد که در واقع آخرین اثر سینمایی ساخته‌شده او به حساب می‌آید.

او همچنین از اوایل دهه هشتاد تدریس فیلم‌نامه‌نویسی را به‌صورت جدی آغاز می‌کند و تا اواسط دهه ۹۰ و در حدود ۱۵ سال به صورت مستمر ادامه می‌دهد. او در طول این سال‌ها چند نمایشگاه عکس نیز برگزار کرده است.

به‌نظرم ذکر فعالیت‌ها و تلاش‌های مستمر و خستگی‌ناپذیر تقوایی در تمام این سال‌ها و در عرصه‌های گوناگون، با وجود وقفه‌های طولانی ۱۲ ساله و حالا ۱۹ ساله میان ساخت آثار بلند سینمایی، او لازم است و بیانگر این نکته مهم که سکوت او و سکوتی که ما از آن صحبت می‌کنیم به‌هیچ‌وجه به‌معنای خانه‌نشینی و هیچ‌کار نکردن و اعلام شکست و تسلیم نبوده و او همواره کوشیده از هر مسیر فرهنگی ممکن و در هر زمان و از هر روزنه‌ای برای رساندن صدا و اندیشه خود به مخاطبانش استفاده کند.

اما در کنار تقابل و کشمکش همیشگی و پرهزینه این فیلمساز با نهادهای دولتی و دست‌اندرکار سینما برای ساخت آثارش، حضور و فعالیت بخشی از همکاران و سینماگران و منتقدان این عرصه علیه او نیز ماجرا را تأسف‌آورتر و زخم‌ها را عمیق‌تر کرده است.

آن‌هایی که در تمام این‌سال‌ها و با توجه به شناختی که از تقوایی و سبک و سیاق کار و توانمندی‌هایش داشته و دارند، به جای پرداختن به ماهیت اصلی این سکوت‌های معنادار و طولانی و پرهزینه، و مطرح کردن دلایل اصلی آن که همواره در نفی سانسور و رد دخالت‌های آشکار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان‌های سینمایی و تهیه‌کنندگان معلوم‌الحال در ساخت آثار این فیلم‌ساز به وجود آمده، با دادن آدرس‌های غلط سعی در مغشوش کردن اذهان عمومی نسبت به تقوایی کرده‌ و کوشیده‌اند علت اصلی این واکنش‌های اعتراضی او را در پشت موضوعات حاشیه‌ای و پرت پنهان کنند.

در عملکرد این گروه از کارورزان و دست‌اندرکاران سینما یک هم‌دستی آشکار با جریان‌هایی وجود داشته و دارد که نمی‌خواهند فیلمسازان مستقل و جریان‌سازی امثال تقوایی فیلم بسازند و در صحنه باشند.

روش آشنایی است و آن این‌که وقتی زورت نمی‌رسد یک‌ نفر را رام و سربه‌زیر و شبیه خودت کنی، با زدن برچسب‌های دروغین به او، در جهت خراب کردنش در میان مردم و همکارانش گام بردار.

حضراتِ هم‌دست‌شده با نهادهای معلوم، به دلیل نداشتن جسارت و مایه‌ کافی برای مانند تقوایی عمل کردن، و صد البته استفاده از رانت‌ها و روابط و امتیازهای این هم‌دستی‌ها، گاه و بی‌گاه در برابر او می‌ایستند و به جای نوشتن و گفتن از واقعیت کناره‌گیری یک فیلم‌ساز روشنفکر و مهم در دورانِ بیداد سانسور و سرکوب، با دامن زدن به حواشی‌ و برچسب‌هایی که معلوم بوده و هست که از کدام دفاتر و ادارات صادر شده و می‌شود، تلاشی آشکار برای منزوی کردن بیشتر تقوایی و همچنین مخدوش کردن معنای کنش اعتراضی او را در پیش می‌گیرند، غافل از این‌که ناظر و قاضی اصلی مردمی هستند که تقوایی و سکوت و پرهیز هوشیارانه‌ او از کشتی گرفتن با خوک‌ها را در طول این سال‌ها خوب فهمیده‌اند و جایگاه و احترامی ویژه و منحصربه‌فرد برای او قائل‌اند.

این آقایان همواره در تمام این سال‌ها به جای گفتن از واقعیت، در بوق‌های رسانه‌ها و محفل‌هایشان دمیده‌اند که تقوایی تنبل است، تقوایی وسواس دارد، تقوایی پروژه را کِش می‌دهد، تقوایی ناسازگار است، تقوایی ناتوان است، تقوایی دیگر نمی‌تواند فیلم بسازد، و بدبختانه تنها تعداد معدودی از سینماگران و اصحاب رسانه در حمایت از این فیلمساز جریان‌ساز و اعتقادات راسخش، از واقعیت‌های سکوت تقوایی حرف‌های روشن و واضح زده و می‌زنند؛ واقعیت‌هایی که به‌خوبی می‌توانند متر و معیار سنجش یک سینماگر مستقل، آزاداندیش، خلاق و مسئول باشند.

من اما صلاح می‌دانم بخشی از این واقعیت‌ها را در مورد تقوایی و دلایل سکوت و کناره‌گیری‌اش با صدای بلند در این‌ متن نیز تکرار کنم.

تقوایی با پول‌های کثیف و با منابع مالی نامعلوم فیلم نمی‌سازد. تقوایی فیلم‌ساز ارگان‌های حکومتی و نهادهای امنیتی و نظامی نیست. تقوایی اصول خلل‌ناپذری برای خودش و کارش دارد که از آن‌ها عدول نمی‌کند. تقوایی اهل زدوبندهای مرسوم پشت‌ پرده‌ی سینمای دیروز و امروز نبوده و نیست. تقوایی مخالف سرسخت سانسور است و در تمام عمر کاری‌اش از آن زخم خورده اما در برابرش ایستاده و در هر مصاحبه و سخنرانی و فرصتی هم، بی‌پرده و بی‌هراس، از حضور وحشتناک و ویرانگر سانسور در سینما و ادبیات ایران حرف زده است.

برای تقوایی، کیفیت از کمیت اهمیت بیشتری دارد. تقوایی سینما را دکان چنددهنه نمی‌بیند و در نهایت این‌که تقوایی یک نویسنده و فیلم‌ساز روشنفکر، مستقل، صاحب‌سبک و با دانش است که برای کار و اندیشه‌اش تا آن‌جایی ارزش قائل است که می‌تواند به خاطر حفظ ارزش‌هایش و پافشاری بر آن‌ها سال‌ها کار نکند یا حتی یک پروژه‌ نزدیک به پایان را هم رها کند و به خانه بازگردد. تقوایی امضایش را زیر اثری که حتی یک پلانش متعلق به خودش نباشد، نمی‌گذارد.

این واقعیت‌ها، واقعیت‌های آشکاری هستند که تقوایی را امروز تقوایی‌ کرده‌اند و باید بدون تعارف اعتراف کرد که نبود و یا کمبود همین ارزش‌ها در سینمای ما وضعیت سینمای ایران را به این سراشیب تأسف‌آور سقوط کشانده است.

این سینما از سر تا پا از وابستگی فکری و ایدئولوژیک، از سانسور، از حضور پول‌های کثیف، از نبود جسارت، از نبود دانش و بینش، و از نبود سلیقه، و البته از وفور ابتذال رنج می‌برد، و این‌ها همان عوامل کلیدی‌ای هستند که تقوایی به خاطر مبارزه آشکار با آن‌ها یک عمر هزینه‌های سنگین پرداخته است.

این داستان کش‌دار و فرسایشی اما هنوز پس از ۴۰ سال تمام نشده است و تلاش آقایان برای زخم زدن یا آلودن و مصادره‌ تقوایی و سوءاستفاده‌های معمول از هنرمندانی چون او، حتی در آستانه ۸۰ سالگی هم با تمام روش‌های ممکن ادامه دارد.

حالا با کمرنگ‌تر شدن حضور تقوایی در میان جامعه به خواست خودش و توصیه پزشکان، دوباره سر و کله لشکر نودلواپسانی که معلوم نبوده و نیست در طول تمام این سال‌ها -که سال‌های پختگی فیلمساز توانمندی چون تقوایی بر باد داده شد- کجا بوده‌اند، با خواست‌ها و شعارهای مختلفِ کوتاه و بلند و دهان‌پرکنِ رسانه‌پسند پیدا شده است.

عده‌ای از مدیران مدام و مکرر دنبال بزرگداشت گرفتن و انتخاب تقوایی به عنوان داور این جشنواره و آن جشنواره‌اند، جماعت دیگری می‌خواهند نام او را بر سردر این پروژه و آن پروژه‌‌ سینمایی و هنری و فرهنگی بیاویزند، برخی به دنبال برپایی کلاس و تشکیل کرسی تدریس برای او در آموزشگاه‌هایشان هستند، و صفی از مستندسازان هم پشت در منتظرند تا در مورد تقوایی فیلم بسازند. اما زهی خیال باطل؛ تقوایی همچنان هوشمند و استوار است و در کنار خود همسری را دارد که اگر بیشتر از خودش نگران او و جایگاهش نباشد، کمتر هم نیست و دم به تله‌های کوچک و بزرگ نمی‌دهد.

آقایان اما به همین دلایل ذکرشده و به خاطر برخورد دوباره‌ی تیرهای زهرآلودشان به سنگ، نیاز به راه‌انداختن جنجالی تازه دارند و برای برای پیشبرد اهداف‌شان، این‌بار نه تقوایی که مرضیه وفامهر، همسر او، را نشانه گرفته‌ و زیر فشار گذاشته‌اند.

دوستان محترم دوباره شال و کلاه کرده‌اند و درست با همان روش کهنه و نخ‌نما، باز هم از گفتن واقعیت‌ها در مورد تقوایی خودداری کرده و مشغول دادن آدرس‌های غلط و مغرضانه‌ دیگری برای ایجاد تشویش در اذهان سینمادوستان و علاقه‌مندان تقوایی و زخم زدن به او و خانواده‌اش هستند و حالا می‌خواهند این‌طور جلوه بدهند که مانع حضور و کار این فیلمساز بزرگ در این روزها، نه شرایط اسف‌بار سینما و سانسور و همچنین عدم تحقق خواسته‌های روشن تقوایی، که همسر اوست؛ همسری که بیست و چند سال است در کنار تقوایی زندگی می‌کند و هم‌رنج و هم‌راه او، تمام این مصائب را بر دوش کشیده و قدمی پا پس نگذاشته و همواره با پشتیبانی‌های خود کوشیده است تا تقوایی هم استوارتر بایستد و پیش‌تر برود.

حالا قلم‌به‌دستان این جریان‌ها، در این رسانه و آن رسانه آه و فغان سر داده‌اند که نگران استاد تقوایی هستند و ایشان توسط کسانی (بخوانید همسر تقوایی) از دسترس‌شان خارج شده‌ و نمی‌توانند او را ببینند و به او دسترسی داشته باشند و از دانش و بینشش فیض ببرند و چند عکس یادگاری هم با او بگیرند.

این‌جا و آن‌جا پر کرده‌اند که می‌خواهند شرایط بازگشت تقوایی به سینما را فراهم کنند و کلاس‌هایش را دوباره راه بیندازند و در موردش فیلم مستند بسازند، اما راه‌های تماس با او بسته شده است!

می‌شنوید؟ این صداها صداهای غیرمسئولانه‌ و بیمارگونه‌ای است که باید واضح و روشن به صاحبانش اعلام کرد شما نمی‌توانید و حق ندارید از همسر ناصر تقوایی، مرضیه وفامهر، به عنوان اهرم فشار برای نزدیک شدن به تقوایی و رسیدن به خواسته‌های عجیب و غریب و همواره غیرشفاف و مغرضانه‌تان استفاده کنید.

و بدبختانه انگار کسی هم نیست که خیلی کوتاه و در چند جمله به شما بگوید و بفهماند:

  • ۱. شرایط تقوایی برای کار کردن و فیلم ساختن مشخص است و محدودیت‌ها و سنگ‌اندازی‌های همیشگی مسئولان ذی‌ربط هم مشخص‌تر. هیچ چیز تغییر نکرده است، که اگر تغییری رخ داده بود، نیازی به دادوبیداد رسانه‌ای و زرد در این زمینه وجود نداشت و کارها روال طبیعی خودش را طی می‌کرد.
  • ۲. کلاس‌های فیلمنامه‌نویسی ناصر تقوایی‌، توسط خود او، پس از حدود ۱۵ سال تدریس مداوم تعطیل شده‌ و دیگر علاقه و حوصله‌ای در ایشان برای ادامه‌ آن‌ها وجود ندارد.
  • ۳. مستندسازان عزیز اگر به راستی قصد ساختن فیلمی در مورد این نویسنده و فیلمساز دارید، دست‌به‌کار شوید! بسیار هم عالی خواهد بود، زیرا هنوز و در تمام این سال‌ها جز فیلم «پس از سکوت» که شاهد احمدلو از پشت صحنه فیلم «کاغذ بی‌خط» ساخته، حتی یک فیلم مستند هم در مورد ناصر تقوایی ساخته و ارائه نشده است.
  • حتی فیلم‌هایی که فیلمسازان متعدد از پشت‌صحنه ساخت فیلم‌های «زنگی و رومی» و «چای تلخ» گرفته‌اند هم در آرشیوهایشان باقی مانده و خبری از آن‌ها نیست. پس اگر شما هم اسیر تب‌های زودگذر نیستید، کاری بکنید! بسیاری از اهالی فرهنگ و ادبیات و سینما می‌توانند در مورد او سخن بگویندو تمام آثار او در دسترس و قابل بررسی است، اما یادتان نرود که ناصر تقوایی هنوز هم مانند تمام سال‌های فعالیتش جلوی دوربین هیچ فیلمسازی برای حرف زدن در مورد خودش نخواهد نشست.
  • ۴. و در آخر باید یادآور شد که تقوایی همواره و در تمام عمرش اهل خلوت‌ بوده و از سر و صداها و حاشیه‌ها فاصله مطمئن گرفته و در همین فاصله مطمئن زیسته و کار کرده است، و حالا در این سن و سال هم بیشتر به دنبال آرامش و استراحت و پی‌گیری علایق شخصی‌ خودش است و کمترین حق او این است که در شرایط بد موجود، هیچ علاقه و کششی برای حضور در مجامع عمومی، برنامه‌ها و جشن‌های مرسوم نداشته باشد.

به خواست روشن ناصر تقوایی و خانواده‌اش احترام بگذارید.

نظرات طرح‌شده در یادداشت‌های نویسندگان لزوماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.
XS
SM
MD
LG