از آبان سال ۱۳۹۸ به این سو دوباره شدم روزنامهنگاری که وقتی صبحها از خواب بیدار میشود در تمامی کانالهای ارتباطیاش با مردم، از اینستاگرام گرفته تا واتسآپ و تلگرام و توئیتر صدای گریه میشنود.
پیامهای صوتی مادران، پدران و خانوادههای کسانی که عزیزانشان در اعتراضات سراسری کشته شدند، مهمترین پیامهایی است که روزانه در شبکههای اجتماعی دریافت میکنم.
خانوادههایی که بارها برایم نوشتند؛ اینجا در داخل ایران هم نهادهای امنیتی ما را تهدید میکنند که اگر در مورد جزئیات کشته شدن فرزندانتان حرف بزنید با شما برخورد خواهیم کرد، هم برخی از فعالان حقوق بشر نیز دلسوزانه به ما توصیه میکنند که به جای سر و صدای رسانهای بهتر است از مسیر شکایت به دستگاه قضایی و دادخواهی در داخل ایران پرونده قتل عزیزانمان را پیگیری کنیم.
برخیها از خانوادههای کشتهشدگان آبان، هرگز به دستگاه قضایی شکایتی نبردهاند و برخی از آنان که شکایت کردهاند، بارها از سوی مسؤلان قضایی تهدید و تحقیر شده و شکایتهایشان با پاسخهایی نظیر «کشتیم که کشتیم» یا «خوب کردیم کشتیم و باز هم میکشیم» مواجه شده است.
به همین دلیل اکثر این خانوادهها جان به لب رسیده و خستهاند. گریههای شان به خشم بدل شده و هیچ امیدی به طرح شکایت در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ندارند. آنها دنبال رسانهای میگردند تا صدای دادخواهیشان را به گوش مردم ایران و جهان برساند.
بارها از طریق پیامهای صوتی که مادران دادخواه ارسال میکنند متوجه شدم که هراس اولیه شان با بیان رنج و دردشان کمکم فرو میریزد. دیوار ترسی که دورشان ساختهاند ترک بر میدارد و بر خلاف روزهای نخست که سکوتشان را شکستند، کم کم تبدیل میشوند به نمادهای قدرتمند دادخواهی که هیچ هراسی در صدایشان نیست.
از سال ۸۸ که تصمیم گرفتم به جای مصاحبه با سیاستمداران، پلتفرم خودم را به عنوان روزنامهنگار در اختیار مردم عادی و خانوادههای کشتهشدگان قرار دهم، بارها خودم بیمار شدم. از حجم اندوه مادران چندین بار با افسردگی دست و پنجه نرم کردم اما با کمک مشاوران متخصص و حرفهای دوباره روی پاهایم ایستادم تا قصههای پر از اندوه و رنج بیشمار مادران آبان را مستند کنم.
هنوز هم در حین قدم زدن در خیابان گاهی خودم را شبیه به آدمی میبینم که صدها پیکر بیجان کشتهشدگان کشورش را روی شانههایش به این سو و آن سو میکشد و هر بار با بیان قصهی دردناکشان، یکی از جانباختگان را زمین میگذارد تا دیگری را به دوش بکشد.
پیکرهایی که برای من هنوز جان دارند. از جان و جهانشان برای مخاطبانی مینویسم که شاید برخیشان برای نخستین بار این نامها را میشنوند اما آنها جملگی انسانهایی هستند که تا زنده بودند هرگز گمان نمیبردند که به این سرعت زندگیشان به تاریخ و بایگانی بپیوندد.
ماجرا از این قرار است که در آبان ۹۸، خیابانهای ایران به محلی تبدیل شد برای شلیک به معترضان. معترضان کسانی بودند که به گواهی بسیاری از رسانهها و مقامهای رسمی ایران، برای نخستین بار پس از انقلاب سال ۵۷، اینچنین گسترده در بیش از صد شهر ایران به خیابان آمده بودند که ابتدا علیه گران شدن بنزین و سپس علیه کل حکومت فریاد بزنند. اما این اعتراض به میدانی پر از خون و زخمی و کشته بدل شد.
مقامهای جمهوری اسلامی پس از رسانهای شدن اخبار مربوط به کشته شدن معترضان در جریان اعتراضهای آبان وادار به واکنش شدند اما بارها این معترضان را « اراذل و اوباش» خطاب قرار دادند بدون آنکه هیچگاه رسانهای در اختیار خود خانوادهها قرار دهند تا صدای این خانوادهها در کنار صدای مقامها و رسانههای رسمی ایران به گوش مردم برسد.
به این معنا که اگر در ایران تنها گزارش مقامهای مسئول به اطلاع افکار عمومی میرسید، این بار میشد صداهایی که از دل ایران بود اما در داخل ایران سهمی در رسانهها نیافت را نیز به گوش مخاطبان رساند و من فرصت ثبت و ضبط و مستندسازی این روایتها را فرسنگها دور از ایران یافتم؛ از طریق مصاحبههای تلفنی، اسکایپی و استفاده از شبکههای اجتماعی که در دنیای اینترنت اجازه نمیدهد تا خانوادههای کشته شدگان آبان ۹۸ همانند خانوادههای کشتهشدگان دهه ۶۰ سانسور توسط حکومت به راحتی سانسور شوند.
صداهایی که گواهی میدهند در راهپیماییهای اعتراضی آبان، معترضان را به شکل فجیعی از فاصله نزدیک مورد هدف گلوله قرار دادند. مادرانی که شهادت میدهند گلولهها به قلب و سر و سینه فرزندانشان شلیک شده است. پدران و خانوادههایی که شهادت میدهند اعضای خانوادهشان از طریق ضرب و جرح با باتوم به کما رفتند و جان باختند.
مادرانی که گواهی میدهند شانه به شانهی فرزندانشان در اعتراضات بودند که با چشمان خودشان دیدند چگونه ماموران امنیتی به فرزندانشان که با دستهای خالی در اعتراضات حضور داشتند شلیک کردند و عزیزانشان مقابل چشمان این مادران غرق در خون به زمین افتادند و جان باختند.
روایتهای خانوادههایی که گواهی میدهد برخی از شهروندان معترض علی رغم مجروح شدن در اعتراضات، توسط نهادهای امنیتی بازداشت شده و به دلیل عدم رسیدگی پزشکی در دوران بازداشت جان خود را از دست دادند.
خانوادههایی که در این مجموعه مستندهای دادخواهی شهادت میدهند که مأموران دستگاه قضایی ایران از آنها پول گرفتهاند در ازای آن پیکر عزیزان شان را تحویل دهند.
بسیاری از خانوادههای کشته شدگان آبان در سلسله مصاحبههایی که با آنها انجام دادهام تأکید میکنند که با امضای تعهدنامه پیکر فرزندانشان را تحویل گرفته اند تا با هیچ رسانهای مصاحبه نکنند اما در عین حال مأموران امنیتی آنان را وادار کردند تا پیکر عزیزانشان را به جای دفن کردن در آرامگاه نزدیک به محل اقامت خود، شبانه به روستاها و شهرهای دورافتاه منتقل کرده و همانجا به خاک بسپارند.
در این میان اما هیچگاه آمار مشخص و ثابتی از شمار کشتهشدگان اعتراضآبان در اختیار افکار عمومی قرار نگرفت.
رحمانی فضلی، وزیر کشور دولت روحانی، آمار کشتهشدگان را بین ۲۰۰ تا ۲۲۵ نفر اعلام کرد. سازمان عفو بینالملل در سندی مشخصات ۳۰۴ تن از کسانی را که در جریان اعتراضات آبان ۱۳۹۸ به دست نیروهای امنیتی ایران کشته شدند، منتشر کرد. خبرگزاری رویترز به نقل از نهادهای امنیتی نوشت که در اعتراضات آبان ۱۵۰۰ نفر کشته شدند.
کاوه مدنی و ماهان غفاری دو تن از پژوهشگران دانشگاههای ییل و آکسفورد اعلام کردند همزمان با اعتراضات آبان ۹۸، ناگهان میزان مرگ پنج هزار مورد بیشتر شد. به این ترتیب با مقایسه آمار ثبت احوال در فصل پاییز ۹۸ با آمار میانیگین پاییز سالهای قبل درمییابیم که در این فصل بیش از ۷ هزار و ۵۰۰ فوت اضافه ثبت شده است که بیشترین آمار فوت اضافه مربوط به آبان ۹۸ است.
تلاش بسیاری از کاربران و فعالان گمنام در توئیتر، اینستاگرام و شبکههای اجتماعی ونیز فعالیت منسجم صفحه ۱۵۰۰ تصویر موجب شد که بسیاری از خانوادههای کشتهشدگان آبان تسلیم تهدیدها و توصیهها به سکوت نشدند و در شبکههای اجتماعی خودشان و یا از طریق مصاحبه با رسانهها به قتل رسیدن فردی از نزدیکان خود را در جریان اعتراضهای آبان تأیید و علنی کردهاند.
باورم این بود که میشود به عنوان یک روزنامهنگار با جستجو و تحقیق درباره رویدادهای آبان خونین، و از طریق گفتوگوهای چندین ماهه با خانوادههای کسانی که کشته شدهاند، بخشی از تاریخ اعتراضات سراسری در ایران و به خون کشیده شدن این اعتراضات توسط حکومت را مستندسازی کرد.
وظیفهی روزنامهنگار، حتی اگر فقط نوشتن از وقایع روز باشد، تا زمانی که هنوز پرونده کشتهشدگان باز و بیفرجام باقی مانده، تا زمانی که هنوز «که، کی، کجا، چه، چرا، چگونه» اخبار نامشخص است، باید بدانیم که آن خبر همچنان خبر روز است و باید در موردش آنقدر نوشت و تکرار کرد تا تمامی ابعاد پیدا و پنهان یک فاجعه به صورت شفاف در اختیار افکار عمومی قرار گیرد. هرگز نباید اخبار کسانی را که دادخواهیشان در داخل ایران بیفرجام مانده به آرشیو و بایگانی اخبار فرستاد.
در مورد پرونده قربانیان سال آبان ۹۸ نیز ما با کسانی سرو کار داریم و صداهایی را میشنویم که همچنان پرسشگر هستند و همچنان دنبال روشن شدن حقایق میگردند. اما خیلی زود توسط برخی از رسانهها و مقامات مسئول به بایگانی تاریخ سپرده شدند، در حالی که همچنان خبر روز هستند.
مستند شدن پرونده قربانیان آبان ۹۸، هرگز ممکن نبود اگر خود این خانوادهها ارادهای برای شکستن سکوت نداشتند.
برخیها برای سخن گفتن و بیان واقعهای که بر آنها گذشت هزینههای سنگینی پرداختند، زندانی شدند، کتک خوردند، اعضای خانوادهشان تهدید به قتل شدند تا پروندههای کشتهشدگان سال ۹۸ درست مثل خود کشتهشدگان زیر خروارها خاک دفن نشود و آنچه در این مسیر امیدبخش بود، تکثیر شجاعت بود، چنان که گویی شجاعت واقعاً مسری است.
دادخواهی مادران آبان باعث شد که چند تن از مادرانی که فرزندانشان در اعتراضات سراسری دی ماه ۹۶ کشته شدند و یا مادرانی که فرزندانشان در بیمارستان در حالی که در بازداشت به سر میبردند جان باختند مهر سکوت از لب برداشتند و برایم نوشتهاند که میخواهند همانند مادران دادخواه آبان، فریاد بزنند تا صدایشان شنیده شود. آنها از فریادهای آگاهی بخش مادران دادخواه این سالها آموختهاند که سکوت در برابر کشتار و قتل، راه چاره نیست.
نظرات طرح شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.