یادداشتی از علی افشاری: ظهور غافلگیرکننده و گسترش سریع ویروس کرونا دنیا را وارد دوران جدیدی کرده است که چه بسا بعد از این، تاریخ معاصر جهانی به قبل و بعد از شیوع بیماری کووید ۱۹ تقسیم شود.
بحثهای مفصلی درباره پیامدهای فصلی و ماندگار کرونا در سطح داخلی و جهانی در جریان است، اما یکی از سرفصلهای مهم، سنجش کارآمدی و حساسیت نسبت به سلامت عمومی و کیفیت نظامهای سیاسی است.
از این نظرگاه، بررسی عملکرد جمهوری اسلامی از زمان پذیرش رسمی شیوع ویروس مرگبار کرونا در قم تا اکنون، پردههای جدیدی از مدیریت فاجعهبار نظام جمهوری اسلامی را آشکار ساخته است.
این پردههای جدید، علیرغم کارنامه سیاه جمهوری اسلامی در ارتکاب فجایع متعدد، مرزهای جدیدی را در قساوت، فریبکاری، افکندن مردم به سختی و رنج مضاعف، و بیاعتنایی در برابر جان باختن انسانها در نوردیده است.
اگر ابتدا تصور میشد که سهلانگاری، اشتباه در تشخیص، نبودِ کیتهای تشخیص کرونا، فقدان ساختار تصمیمگیری یکپارچه، بحران مزمن ساختار مدیریت بحران، تقدیرگرایی و فقدان زیرساخت بازدارنده و تشخیص اپیدمی باعث تأخیر در مهار و کنترل بیماری کووید ۱۹ و، در نتیجه، گسترش بیش از اندازه و شتابآلود بحران زیستی در ایران شد، اکنون، با مقاومت در برابر ایجاد سطح چهار و صددرصدی قرنطینه و مواضع اخیر رهبری و حسن روحانی، تردیدهای جدی ایجاد شده مبنی بر اینکه عمدی در کار است تا مانع از افزایش تلفات انسانی کرونا در ایران نشود.
طرح غربالگری که از طریق تماس تلفنی انجام میشود نیز تا کنون خروجی روشنی نداشته و صرفاً مقامات وزارت بهداشت، با تبلیغات و تعریف از خود، ادعاهای ثابتنشدهای را طرح کردهاند.
عدم ممانعت از سفرهای نوروزی، که علیرغم کاهش چشمگیر ناشی از اقدام داوطلبانه مردم باز در حدی است که خطر اتمی شدن شیوع کووید ۱۹ بعد از بازگشت مسافران را در پی دارد، و خودداری نامتعارف نظام از قرنطینه کردن باعث حیرت فراوان شده است.
«نتوانستن» نخستین گزینهای است که به ذهن میرسد، اما بررسی شرایط صحت این ادعا را منتفی میکند. جمهوری اسلامی در سرکوب و استفاده از قوای قهریه برای تسلیم هدف مورد نظر مهارت دارد. تازه این بار حمایت اکثریت جامعه را برای جلوگیری از ناقل شدن شهروندان غیرمسئول و بیمبالات و خودخواه را هم دارد.
از سوی دیگر، نیاز به برخورد فیزیکی و حکومت نظامی نیز چندان نیست؛ اعلام جریمه مالی و حقوقی میتواند عامل بازدارنده مهمی باشد. نظام علیرغم ناکارآمدی در حوزههای دیگر، با توجه به زمینه مساعد اجتماعی، احتمال موفقیت بالایی در منع تردد کامل در شهرها و جادههای بین شهری دارد.
مسئله تأمین مالی میتواند مانع جدی باشد. اما با توجه به اینکه در ماه فروردین به دلیل تعطیلات نوروزی عملاً دو هفته کشور تعطیل است، قرنطینه این ماه نیاز به دو هفته تعطیلی کشور و رسیدن سطح فعالیتهای افتصادی به پایینترین حد با حفظ فعالیتهای ضروری دارد.
این دو هفته با توجه به شرایط بحرانی کشور در سالیان اخیر فشار زیادی به دولت نمیآورد. از سوی دیگر، فقط کافی است به هر خانوار ایرانی مبلغ یک میلیون تومان به طور متوسط به صورت نقدی و یا غیرنقدی پرداخت شود تا فضای شهرها کاملاً خالی شود و بدین ترتیب گامی مهم به سمت ایجاد اختلال در چرخه انتقال ویروس کرونا، مدیریت بهینه درمانی، غربالگری جمعیت برای تشخیص و شناسایی قبل از مراجعه به مراکز درمانی و تخصیص مناسب امکانات برای بیماران حاد فراهم شود.
این مبلغ در حد یک ۱.۶ میلیارد دلار میشد که علیرغم محدودیت منابع مالی دولت، در شرایط فعلی ناشدنی نیست؛ بهخصوص اگر از منابع مالی نهادهای زیر نظر ولی فقیه استفاده شود.
اما جمهوری اسلامی حتی یک روز را در ماه اسفند تعطیل نکرد و محدودیتهای جدی برای مسافرت و تردد اعمال نشد. تأسفبارتر آنکه حسن روحانی در ابتدای گسترش بحران زیستی به دنبال این بود که مدارس و دانشگاهها بعد از چند روز باز شوند، که با توجه به مقاومت جامعه مجبور به عقبنشینی شد.
دولت در حال حاضر دستور تعطیلی مراکز خرید و پاساژها به غیر از خواربارفروشیها و سوپرمارکتها را صادر کرده است، که جدیت در اجرای آن نیز معلوم نیست. ادارات و صنوف تعطیل نشدهاند و بعد از پنجم فرودین بازشدن ادارات به معنای فعال شدن شبکه حملونقل شهری و حضور اربابرجوع در ادارات خواهد بود.
ناگفته پیداست که با این وضعیت، چرخه حیات ویروس کرونا استمرار پیدا میکند و نقطه اوج بیماری کووید ۱۹عقبتر میافتد.
همین الان، کادر درمانی کشور در زیر فشار مضاعفی قرار دارد و با توجه به پر شدن ظرفیت اتاقهای مراقبت ویژه، هرآینه ممکن است ساختار درمانی کشور فروبپاشد و آهنگ رشد قربانیها شتاب بگیرد. ایران بیشترین تعداد قربانی را در بین کادر درمانی در بحران زیستی کرونا در دنیا دارد که دلایل اصلی آن نبود امکانات محافظتی برای کادر درمان، فشار زیاد کار و نبود پروتکل و آموزش لازم برای کارکنان درمانی است.
در مواجهه با این امر، مسئولان جمهوری اسلامی، اعم از نهاد ولایت فقیه و قوه مجریه، منفعلانه شاهد این وضعیت فاجعهبار هستند و ستاد ملی مبارزه با کرونا در وضعیتی واکنشی و بدون برنامهٔ مشخص به صورت روزمره به دنبال کاهش مشکلات است.
عارضه «بیدولتی» کاملاً مشاهده میشود به این صورت که اقتدار و انسجام در جایی که باید وجود داشته باشد، عملاً نیست و به جایش تشتت حاکم است.
در این شرایط، رهبر جمهوری اسلامی، با کوچک جلوه دادن بحران، لبه تیز حملات را به سمت آمریکا برده و با طرح تئوری توطئه و توهم پراکنی بر خلاف موازین علمی مدعی میشود که «ویروس کرونا را آمریکاییها در آزمایشگاه تولید کرده و به طور اختصاصی برای ژن ایرانیها طراحی کردهاند تا آسیب بیشتری به کشور وارد شود». البته این حرف آنقدر نسنجیده و باورناپذیر است که خودش هم میگوید نمیداند این گمانهزنی اعتبار دارد یا نه. اما عامدانه بذرهای تردید را در جامعه پخش میکند و نظام را در موقعیت مظلوم قرار میدهد، که گرفتار توطئه دشمن است.
حسن روحانی از سوی دیگر در ادامه تلاشهای چندهفتهایِ جواد ظریف، به اقدامی سیاسی متوسل شده تا در پوشش نامهنگاری به مردم آمریکا با ادبیاتی تهاجمی خواهان برداشته شدن مطلق تحریمها شوند.
در واقع، بر خلاف آنچه اعلام میکنند، هدف وارد کردن دارو و تجهیزات پزشکی و مواد حفاظتی مورد نیاز مانند دستکش مخصوص، ماسک و گان و غیره نیست، بلکه استفاده از فرصت برای ایجاد فشار جهت برداشته شدن تحریمها به صورت مطلق است.
نظام در این شرایط بحرانی نیز برای نجات مردم کشورش حاضر نیست ملاحظات سیاسی و ایدئولوژیکش را کنار بگذارد و با تنشزداییِ مقطعی به دنبال تسهیل مسیر ارسال دارو، مواد غذایی و تجهیزات پزشکی به ایران شود، بلکه در این شرایط میکوشد، با رد ارسال کمک دولت آمریکا، پروپاگاندای خودش را جلو ببرد که دولت آمریکا مروج «تروریسم اقتصادی» است. حتی حکومت در این شرایط نیز سطح تنش با آمریکا در منطقه را بالاتر برده است.
وزیر بهداشت نیز، با تسلیم در برابر نهاد ولایت فقیه، مجوز ورود متخصصان «طب ایرانی» که منظور همان «طب اسلامی» است را به مراکز درمانی صادر کرده تا احتمال مرگ بیماران افزایش یابد. جریان مجعول و موهوم طب اسلامی نقش زیادی در بحرانی شدن شرایط قم در ابتدا داشت و الان هم، علیرغم هشدارهای متعدد، سرسختانه به دنبال حفظ بقای خود و استمرار هویتی و مناسباتی است که در سالیان گذشته با چراغ سبز آقای خامنهای به دست آورده است.
امتناع هدفمند از قرنطینهسازی کامل، وقتی در کنار نکات پیشگفته قرار میگیرد، این فرضیه را قوت میبخشد که جمهوری اسلامی و هر دو جناح در قدرت توافق کردهاند که عملاً راهکاری شبیه به «امنیت گلهای» در مواجهه با ویروس کرونا در کشور به کار بسته شود.
«امنیت گلهای» نوعی روش در مواجهه با اپیدمی است که اول اقدام درمانی و پیشگیرانه را توصیه نمیکند تا همه کسانی که میتوانند بالقوه مبتلا شوند، بیمار شوند، و سپس اقدامات درمانی شروع شود.
دولت بریتانیا مدعی استفاده از این روش بود، اما بعداً به دلیل ریسک بالا از اجرای این راهکار منصرف شد. در عین حال باید توجه داشت که دولت بریتانیا با توجه به سیستم درمانی قوی، از قبل نیروهای سالمند و آسیبپذیر را شناسایی کرده بود تا تحت مداوای ویژه قرار دهد.
در برنامه احتمالی بلوک قدرت ظاهراً مشکلی نیست که جمعیت زیادی این بیماری را بگیرند. در این صورت، اکثر افراد مبتلا بدون مشکل سلامتیشان را باز مییابند. افرادی که دچار مشکل حاد شدهاند نیز بخشی در بیمارستانها مداوا میشوند.
نظام دغدغه فوت جمع زیادی از مردم را که عمدتاً سالمندند ندارد، که میتواند تا پانصد هزار نفر برسد. به تعبیری، ترجیح میدهد از دست این بخش رهایی یابد که هم از دید آنان هزینههای درمانی بالایی دارند، هم به لحاظ سن بالا کارآمدی چندانی برای اقتصاد کشور ندارند و عمدتاً هم به دلیل بازنشستگی و یا مالباختگی از دولت طلبکارند و معترض هم هستند.
در سطحی دیگر، با مهندسی و دستکاری در آمار واقعیِ افراد گرفتار این بیماری و شمار درگذشتگان، جایگاه ایران از ردههای بالای جهانی خارج میشود و مسئولان نیز مانور میدهند که «وضعیت ایران از کشورهای دیگر، بهخصوص غربیها بهتر شده است، با وجود آنکه تحریم بودیم.» همزمان، پروژه انداختن بار تقصیرات بر دوش تحریمها و دولت آمریکا نیز با قدرت در سطح داخلی و خارجی دنبال میشود.
نظام با تعقیب این پروژه در وهله اول میکوشد که تحریمها را متوقف سازد و یا شرایط مذاکره را به نفع خود تغییر دهد و یا، در صورت ناکامی، دیدگاه توطئهمحور و آمریکاستیزی را توسعه دهد. ظریف و روحانی نیز مدتهاست به جریان آمریکاستیزی پیوستهاند و به شیوه خود آب به آسیاب این جریان میریزند.
در این راستا شمار بیشتر جانباختگان، فشار مورد نظر نظام را بیشتر میکند. بنابراین در این پروژه بار دیگر مردم ایران و سلامتشان به گروگان گرفته شده و نظام ملاحظات سیاسی و امنیتی خود را بالاتر از امنیت بهداشتی و سلامت جامعه قرار داده است.
بنابراین، در چارچوب این فرضیه، میتوان سیاست نظام در مواجهه با ویروس مرموز کرونا را در این مراحل دستهبندی کرد:
نخست سهلنگاری و انکار، بعد غافلگیری و پنهانکاری، سپس عادیسازی، و در نهایت بهرهبرداری برای جلو بردن پروژه سیاسی و گفتمانی خود. بنابراین در اینجا توهّم و شرارت با هم در میآمیزد و نشان میدهد چگونه جمهوری اسلامی، با گسترش مناسبات مافیایی و رواج فساد لجامگسیخته، سیمای هیولا را پیدا کرده است.
یکی از معانی هیولا زشت و آسیبرسان است؛ دقیقاً همین کاری که جمهوری اسلامی با مردم و کشور ایران میکند و حتی در تراژیکترین صحنههای اجتماعی که عواطف انسانها و همدردی آنها با اوج میرسد و مصیبت بزرگ نیاز انسانها به یکدیگر و ضرورت کنار گذاشتن خودخواهیها را گوشزد میسازد، باز اولیای نظام در پی برنامههای خود هستند و ارزشی برای جان، منزلت و رفاه شهروندان ایرانی قائل نیستند. این دقیقا ویژگی مناسبات مافیایی است که در هنگام بحران و برای رهایی از مخمصه، نیروها را قربانی میکند.
خشونت و افراطیگریِ نهادینهشده، خرافات، تقدیس جهل، عدم تعادل، واپسگرایی و ستیز آشتیناپذیر با گفتمان زمانه، هزارهگرایی عقلستیز، باور به برتری عقیده بر انسان، و فساد سیستماتیک، از جمهوری اسلامی هیولایی ساخته است که در پروسه تکاملی خود هرآینه ویرانگرتر و خطرناکتر میشود.
البته در چشمانداز تاریخی، واقعیت تلخ بیپناهی مردم ایران در برابر بلایای طبیعی و خطرات امنیتی در تاریخ ۱۵۰ساله اخیر بازنمایی میشود؛ گویی پیشرفت زمانه در بیاعتنایی حکومتها به جان، سلامت، امنیت و رفاه اتباع خود دستخوش دگرگونی معنادار نشده است.
ناصرالدین شاه قاجار ۱۲۷ سال پیش وقتی بیماری «وبای عام» بخشهای زیادی از ایران، از مشهد تا دارالخلافه تهران، را در برگرفته بود، اقدام مؤثری نکرد و در نتیجه تعداد زیادی از مردم فوت کردند، که در صورت تمهیدات مناسب بهداشتی میتوانستند زنده بمانند.
وقتی خبر شیوع وبا گسترده نشده بود، سلطان صاحبقران با کاروانی از حرم و درباریان به نقاط مرکزی ایران رفته بود، اما علیرغم گسترش آن بیماری مرگبار و لزوم تصمیمگیری سریع حکومت، بعد از سه ماه به پایتخت برگشت. ابتدا انکار برخی درباریان درخصوص شیوع وبا به تهران را پذیرفت، اما وقتی معلوم شد وبا در آبادیهای اطراف تهران در حال کشتار مردم است، بهسرعت با پنجاه همسر خود به کاخ ییلاقیاش در شهرستانک رفت و تا زمانی که بلا از تهران دور نشد، برنگشت.
معلوم نیست این چرخه باطل کی در تاریخ ایران متوقف میشود و نظام حکمرانی دلسوز و مسئول در برابر مردم استقرار مییابد.