شاه رفت. تیتر اول روزنامههای ایران در ۲۶ دی ۱۳۵۷، چهل سال قبل درست در همین روزها.
اما آیا واقعاً شاه از ایران رفته است؟ سالهای نخست بعد از انقلاب برخی دوستداران شاه معتقد بودند او از ایران نرفته و اگر رفته، روزی برخواهد گشت. اما واقعیت این بود که محمدرضا شاه پهلوی، ۲۶ دی ۵۷ ایران را به مقصد مصر ترک کرد و پس از مدتی سرگردانی در کشورهای مختلف در وضعیتی نه چندان محترمانه برای یک سیاستمدار در مرداد ۵۹ درگذشت و در مصر به خاک سپرده شد. از نگاه حکومت جمهوری اسلامی نیز درگذشت شاه به معنای از بین رفتن خطر بازگشت نظام پادشاهی و سلطنتی تفسیر شد.
واقعیت سیاسی نیز این بود که پس از درگذشت شاه، جریان طرفدار نظام پادشاهی اگرچه به مخالفت خود با جمهوری اسلامی ادامه داد، اما برای مدتی طولانی و در سه دهه نخست عمر جمهوری اسلامی یک اپوزیسیون فعال، پرتحرک و جریانساز علیه آن به شمار نمیرفت.
شواهد و قرائن نشان میدهد این وضعیت در دهه چهارم جمهوری اسلامی تغییر کرده است. جریان سیاسی طرفدار نظام پادشاهی صرف نظر از دیدگاههای مختلف طیفهای درونی آن (مشروطه یا مطلقه) و نیز صرف نظر از میزان طرفدارانش در بین جمعیت ۸۵ میلیونی ایران و فارغ از انتقادات مخالفانش، هماکنون یک شاخه جدی و فعال از اپوزیسیون جمهوری اسلامی است و از نگاه طرفدارانش محبوبترین و پرطرفدارترین شاخه اپوزیسیون به شمار میرود.
شکلگیری چالشهای کلامی بین طرفداران دو گروه جمهوریخواه و پادشاهیخواه اپوزیسیون در شبکههای اجتماعی از یک سو و موضعگیریهای رسمی و غیررسمی جمهوری اسلامی و طرفدارانش علیه نظام پادشاهی و نمادهای این جریان از سوی دیگر، نشانگر مطرح شدن جدیتر و مؤثرتر جریان طرفدار نظام پادشاهی در عرصه سیاسی ایران است.
این افزایش توجه به جریان طرفدار نظام پادشاهی از یک سو میتواند محصول فعالتر شدن شاهزاده رضا پهلوی به عنوان نماد اصلی این جریان در عرصه سیاست ایران و از سوی دیگر ذهنیت مثبت طرفداران این جریان به میراث سیاسی محمدرضا شاه، آخرین شاه ایران باشد. ذهنیت مثبتی که در مقایسه با عملکرد حکومت شاه و حکومت جمهوری اسلامی تولید و عرضه میشود.
از نگاه جریان طرفدار نظام پادشاهی، ایران تحت رهبری شاه با حرکت به سمت توسعه و پیشرفت در حال تبدیل شدن به یک قدرت فرامنطقهای بود و جمهوری اسلامی نقطه مقابل آن یعنی حرکت دادن ایران به سمت ویرانی محسوب میشود. از نگاه طرفداران احیای نظام پادشاهی، چنین نظامی گزینه مناسبی برای بازگشت به مسیری است که تعالی ایران را در پی خواهد داشت. طبیعی است که مخالفان نظام پادشاهی نیز ضمن تأکید بر ضرورت براندازی جمهوری اسلامی، با ذکر نقاط ضعف و کاستیهای حکومت شاه، بازگشت نظام پادشاهی را برای آینده ایران نامناسب میدانند.
در میانه این چالش عقیدتی و کلامی، مسئله این است که میراث سیاسی ۵۳ ساله دو شاه پهلوی بویژه میراث سیاسی ۳۷ ساله محمدرضا شاه و نگاه به شاهزاده رضا پهلوی به عنوان نماد نظام پادشاهی در آینده ایران، امروزه موتور محرکه برآمدن مجدد جریان طرفدار نظام پادشاهی در عرصه سیاست ایران است. (گرچه خود شاهزاده رضا پهلوی هدف خود را براندازی جمهوری اسلامی فارغ از جمهوری یا پادشاهی شدن نظام سیاسی آینده ایران تعریف میکند).
از همین نگاه اگر ملاک زنده و مرده بودن نه فیزیک و بدن رهبران بلکه میراث سیاسی آنها باشد به نظر میرسد شاه چهل سال بعد از وقایع ۱۳۵۷ نه تنها از ایران نرفته، بلکه همچنان در سیاست ایران به طور مؤثری حی و حاضر است.
امروز موافقان و مخالفان میراث سیاسی شاه یکی از جدیترین صفآراییهای تاریخ معاصر ایران را شکل دادهاند. حتی فراتر از گذشته و حال، شاه در حال تأثیرگذاری بر آینده ایران است. اینکه نظام سیاسی بعد از جمهوری اسلامی پادشاهی باشد یا جمهوری امروز داغترین بحث اپوزیسیون جمهوری اسلامی است، حتی قبل از آنکه جمهوری اسلامی سقوط کرده باشد.
با نگاهی به دادهها، اطلاعات، بحثها و جدلهای روزمره سیاست در ایران به وضوح میتوان دید که شاه در ۴۰ سال گذشته نه تنها از ایران نرفته بود بلکه هیچوقت به اندازه امروز در ایران نبوده است. با تمامی موافقان و مخالفانش و فارغ از اینکه انتخاب آینده مخالفان جمهوری اسلامی حکومت پادشاهی باشد یا جمهوری و یا حتی جمهوری اسلامی بماند یا برود.