در تازه ترين سرشماری عمومی نفوس و مسکن که پاييز ۱۳۸۵ صورت گرفت، اعلام شد که جمعيت ايران از مرز ۷۰ ميليون نفر گذشته است. با اين حال همچنان از شمار ايرانيان پناهنده، پناهجو و يا مقيم ديگر کشورهای جهان، آمار دقيقی در دست نيست.
بنا به گزارش صندوق بين المللی پول، سالانه بين ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار ايرانی تحصيلکرده به دلايل مختلف از ايران راهی کشورهای ديگر می شوند و آمارهای تقريبی حاکيست که ميليون ها شهروند ايرانی در سنين مختلف، در کشورهای گوناگون اقامت گزيده اند.
در سفر به کره جنوبی با شماری از ايرانيانی ملاقات کردم که به شکل غيرقانونی مشغول کار هستند. محل اين ملاقات در فاصله حدود ۶۰ کيلومتری شهر سئول و اتاقی در پشت يک کارگاه بازيافت پلاستيک بود. مکانی که در طول روز شماری از اين ايرانيان در آن کار می کنند و شب در همان محل استراحت.
اولين ايرانی ها در کره جنوبی
بانی اين ملاقات، يک ايرانی ساکن و شاغل در شهر سئول بود که سال ها قبل در اوايل دهه ۱۹۹۰ به عنوان پناهجو راهی کره جنوبی شده است. فريبرز رحيمی که از لرهای شهرکرد است اکنون در سئول به گفته خودش «پس از سال ها رنج و مرارت» يک زندگی راحت و آرام فراهم کرده است.
او با شراکت يکی از همشهری هايش، يک دفتر تهيه قطعات و لوازم يدکی خودرو تاسيس کرده و اغلب برای خودروسازان کوچک در ايران يا ديگر کشورها، کالا ارسال می کند.
به گفته فريبرز رحيمی هنگامی که او و چند نفر ديگر از ايران گريخته و به کره جنوبی رسيدند، مردم کره کمتر با خارجی ها در ارتباط بودند و «مثل حالا اين قدر خارجی از مليت های مختلف در خيابان ديده نمی شد.»
با اين حال، فريبرز رحيمی و دوستانش نخستين ايرانيانی نيستند که برای پناهندگی، زندگی کار و يا تحصيل پا به خاک کره جنوبی گذاشتند؛ پيش از آنها معدود افراد ديگری هم وارد کره جنوبی شده اند که در سال های بعد اغلب به کشورهای ديگر رفتند.
شمار دقيق ايرانيان ساکن کره، دانشجو، کارگر و يا پناهجو مشخص نيست. گفته می شود اکنون حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ ايرانی ساکن کره جنوبی هستند، اما اين تعداد تا چند سال قبل ۲ برابر بوده است.
ساکنان غير قانونی
از ميان آن دسته ايرانيانی که به شکل غيرقانونی در کره جنوبی اقامت گزيده اند و در فاصله ای دور از سئول با آنها ملاقات کردم، تقريبا همه تاکيد داشتند که رنج اقامت غيرقانونی را «فقط برای کار کردن» و با هدف «ارسال دستمزد به ايران» متحمل می شوند.
در اتاق کوچک پشت کارگاه بازيافت پلاستيک که بيش از ۲۰ تن اين ايرانيان جمع شده بودند، همزمان ميهمانی خداحافظی، گودبای پارتی، يکی از افراد اين گروه برگزار می شد؛ به صرف ميوه، آبجو، نوشيدنی الکلی کره ای به نام «سوجو» و البته «جوجه کباب زعفرانی» که دستپخت «آقا شاپور» بود و اينها همه در فضايی سرشار از موسيقی پاپ لس آنجلسی صرف می شد.
آقا شاپور، مرد ميانسال در اين جمع ايرانيان عمدتا جوان می گويد پيشتر در ايران راننده «ماشين سنگين» بوده، اما آنچه او را برآن داشت که حدود ۶ سال پيش راهی کره جنوبی شود «ورشکستگی و تورم اقتصادی و سختی معيشت در ايران» بوده است.
آقا شاپور می گويد «ساکنان غيرقانونی در کره به هيچ وجه در رفاه زندگی نمی کنند. نيروهای پليس حتی در کارگاه ها می ريزند و ما را دستگير و ديپورت می کنند چون هيچ مدرکی برای اقامت نداريم. اما به اين دلخوشيم که می توانيم با درآمدمان، زندگی خود و اعضای خانواده در ايران را تامين کنيم.»
او می افزايد :« پولی هم که ما می فرستيم به تورم ايران نمی رسد. اين پول فقط شکم زن و بچه رو سير می کنه. پول آنچنانی نيستش، چون اينجا حق و حقوق ما را درست نمی دهند. به خاطر غيرقانونی بودن، اينها هم استفاده هايی از ما می برند. اينجا به ما اقامت نمی دهند و بايد با يک کره ای ازدواج کنيم، يا مسيحی شويم تا جواز اقامت بگيريم اما اکثر بچه ها با اين کارها مخالفند. از اون طرف با تورمی که در ايران هست به يه کارگر چقدر پول می دهند؟ ۲۰۰ هزار تومن. ولی اينجا يه کارگر داره ماهانه معادل يک ميليون می گيره.»
به گفته آقاشاپور« در کره به ما کارهايی می دهند که خود کره ای ها انجام نمی دهند و برای شان سخت است. پس هرکاری بود بايد انجام بديم؛ نجاری، ساختمان سازی، پلاستيک، ...»
اگر آقا شاپور، مسن ترين فرد در اين جمع است، کم سن ترين و نو رسيده ترين، پسری است جوان که چند ماه پيش و در جمع تماشاگران تيم ملی فوتبال ايران وارد کره جنوبی شده و اکنون در يک معدن مشغول به کار است.
اين کارگران غيرقانونی در کره جنوبی همگی فقط به قصد «پول درآوردن» به کره جنوبی رفته اند و دليلشان برای انتخاب اين کشور صرفا ارزان تر بودن هزينه قاچاق در راه اين سفر بوده است؛ هزينه ای که به گفته خودشان بالغ بر ۴ يا ۵ ميليون تومان بوده، اما اگر می خواستند به کشورهای ديگری بروند احتمالا بايد پول بيشتری می پرداختند.
کباب کوبيده با گوشت خوک
نسل ميانسال و پير ايرانی همواره روزهايی را در سال های پيش از وقوع «انقلاب اسلامی» به ياد می آورد که کارگران، مهندسان و پزشکانی از ديگر کشورهای جهان به ويژه کشورهای خاور دور و از جمله کره جنوبی، در جستجوی «شغل» راهی ايران می شدند.
ويدا وِلدان، دختر يکی از همان مهندسان کره ای است که سال ها قبل در ايران مشغول به کار بوده است. ويدا که يک شهروند کره ای ِ ايرانی تبار محسوب می شود چند سالی است در شبکه تلويزيونی KBS کره جنوبی به عنوان برنامه ساز کار می کند.
ويدا می گويد:« گرچه در ايران به دنيا آمدم، اما تقريبا همه سال های کودکی و نوجوانی ام را در کره بودم و فقط حدود ۱۰ سال قبل سفری به ايران داشتم.»
ويدا به واسطه شغلش در شبکه تلويزيونی KBS به دورافتاده ترين شهر و روستاهای کره جنوبی هم سفر کرده و با اغلب مراسم و آيين های جاری در آن کشور آشناست، اما می گويد «هنوز فرصتی پيش نيامده که با نقاط مختلف ايران آشنا شود.»
اين زن ۳۶ ساله که مادر ۲ فرزند است در شبکه تلويزيونی KBS مسئول تهيه برنامه ای است که «هر هفته با سفر به يکی از نقاط کره جنوبی، بخشی از فرهنگ غذايی، آيين ها و رسوم محلی را به نمايش می گذارد.»
ماجرای پيوستن ويدا به اين شبکه تلويزيونی از يک آگهی استخدام آغاز شده است «آگهی برای يافتن فردی که اندکی اطلاعات آشپزی (به ويژه از ديگر ملل) بداند و ارتباط عمومی خوبی داشته باشد.» اما ويدا اعتراف می کند که در نخستين جلسه امتحان و آزمايش که در استوديوی تلويزيون برگزار شد و او تهيه چلوکباب ايرانی را به عهده گرفت، موفقيتی حاصل نشد: «همه کباب کوبيده ها وارفت و روی آتش افتاد چون از گوشت خوک استفاده کرده بودم!»
خيابانی به نام تهران
«تهران – نو» يا «تهران- رو» يا «تهران» نام خيابانی مهم در قلب شهر سئول است. ارزش و اهميت شهری – اقتصادی اين خيابان به حدی است که برخی در قياس با محله مانهاتان نيويورک، آن را «مانهاتان ِ سئول» می نامند.
«خيابان تهران» در سئول، يادگار دورانی است که مقامات ايران و کره جنوبی در ميانه دهه ۱۹۷۰ تصميم گرفتند در هر يک از پايتخت های دو کشور، خيابانی به نام پايتخت طرف مقابل نامگذاری شود. «خيابان تهران» در پايتخت کره جنوبی به مراتب از اهميت و عظمت بيشتری نسبت به «خيابان سئول» در پايتخت ايران برخوردار است.