بازداشت گروهی از طراحان لباس و مدلهای ایرانی و مسدود کردن کانالها و سایتهای اینترنتی آنها در کنار پخش ویدیوی اعترافات اجباری یک مدل ایرانی لباس و آرایش (الهام عرب) در برابر دادستان تهران از تلویزیون دولتی در قالب عملیاتی تحت عنوان «عنکبوت ۲» هم نکاتی در مورد نوع حکمرانی در ایران و هم روابط جامعه و حکومت در بردارد.
آخرین توطئهگر علیه جمهوری اسلامی: کیم کارداشیان
در برنامهٔ تلویزیونی مربوطه برای اولین بار نام کیم کارداشیان در تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی به زبان آورده شد. سخنگوی مرکز بررسی جرایم سازمان یافته سایبری سپاه پاسداران برای ارتباط دادن مدلینگ در ایران به بیگانگان و قرار دادن این موضوع تحت عنوان پروژهٔ نفوذ، این مدل آمریکایی را نیز در این توطئه شریک دانست: «خانم کیم کارداشیان یک مدل جدی در حوزه لباس است و مدیرعامل اینستاگرام به او میگوید این را بومی کن. بومی کردن مدلها در دستور کار است. قطعاً پشتیبانی مالی جدی صورت میگیرد. ما با تقسیم نقشِ جدی با این موضوع روبرو هستیم.»
این نوع برخورد به دلیل ذکر نام کیم کارداشیان و نسبت دادن فعالیتهای وی به «استکبار جهانی» مورد توجه بسیاری از رسانههای خبری در آمریکا قرار گرفت. نوع پرسشهای دادستان تهران از خانم عرب نیز متوجه بود به پیدا کردن عواملی در غرب که هدایت کنندهٔ این نوع فعالیتها باشند که البته زمینهای در اعترافات تلویزیونی خانم عرب پیدا نکرد.
ماشین سرکوب و سبک زندگی روحانیت
در ایران یک ماشین سرکوب وجود دارد که نمیتواند بدون پروژه و کار روزمره روز را به شب برساند و هیچ حیطهای از زندگی مردم از محدودهٔ کار آن بیرون نیست. ادارهکنندگان این ماشین عملیات آن را بر اساس اولویتهای رهبر جمهوری اسلامی تعیین میکنند و به همهٔ مسائل ایران از جمله نحوهٔ زندگی مردم نگاه امنیتی دارند. هنگامی که در دانشگاهها یا کارخانهها خبری نباشد، وبلاگنویسان کارشان را تعطیل کرده باشند، فعالان سیاسی نهادهای انتصابی را مورد انتقاد قرار ندهند و معلمان و روزنامهنگاران منتقد در زندان باشند آنها به سراغ گروهی دیگر میروند. آخرین این گروهها مدلها و طراحان لباس و آرایش و عکاسان این قلمرو بودند. برای آن که برخورد مدلها به یکی از ماموریتهای این ماشین سرکوب تبدیل شود کار مدلینگ باید به دولتهای غربی و توطئهٔ آنها برای مقابله با سبک زندگی اسلامی (یا همان سبک زندگی روحانیت و اسلامگرایان همراه با آن) نسبت داده میشد.
اطلاعیهٔ سپاه در عملیات «عنکبوت ۱» در سال ۹۳ تلاش دشواری برای برقراری این رابطه انجام میدهد: «براساس اشراف کامل بهدستآمده، این شبکه [فعال در اینترنت که مأموریت ترویج فساد و استحاله سبک زندگی ایرانی - اسلامی و هدف قرار دادن نهاد مقدس خانواده در سطح کشور را در دستور کار داشتند] با سوء استفاده از بستر اینترنت و با حمایت پنهان و غیر مستقیم دولتهای غربی، توانسته بود طی ۲ سال فعالیت در پوشش موضوعات فرهنگی - اجتماعی، در قالب حدود ۳۵۰ صفحه، تعداد قابل توجهی از کاربران را در شبکه اجتماعی فیسبوک مخاطب خود قرار دهد. این شبکه عموماً در جریانهای رسانهای که بیگانگان هدایت آن را به عهده داشتند، مورد سوء استفاده دستگاه رسانهای ضد انقلاب قرار میگرفتهاست.» مقابله با استحالهٔ سبک زندگی اسلامی از اموری است که رهبر جمهوری اسلامی و روحانیون حاکم بارها در سخنانشان بدان اشاره داشتهاند.
در عملیات «عنکبوت ۲» که صفحات مختلف اجتماعی در حوزه مدلینگ، مزون، آتلیه، عکاسی و طراحی را هدف قرار میدهد در مجموع ۱۷۰ نفر توسط این مرکز شناسایی شدند. توجیه این عملیات نیز همانند عملیات عنکبوت ۱ این بود که افراد روی خانوادهها هدفگذاری کرده و در پی «ترویج سازمانیافته ابتذال» بودهاند. از این تعداد برای ۲۹ نفر پرونده قضایی تشکیل شد که ۸ نفر آنها بازداشت و سایر آنها احضار شدهاند و «اماکن مرتبط با جرایم» آنها مهر و موم شدهاست.
این که مدل شدن گروهی از افراد جهت تبلیغ لوازم آرایشی و لباسهای خاص و انتشار عکسهای آنان چگونه نهاد خانواده را سست و جمهوری اسلامی را تهدید میکند پرسشی است که در اعترافات اجباری و اطلاعیههای سپاه مکتوم ماندهاست. اتفاقاً لباس زیباتر و لوازم آرایشی میتوانند به تحکیم روابط زن و شوهر کمک کنند. اخیراً چندین کانال تلگرامی که زنان «خودی» جمهوری اسلامی اداره میکنند با استفاده از همین ابزارها تلاش دارند طلاق را در ایران کاهش دهند.
زندگی در جنب ماشین سرکوب
گزارش این عملیات مقارن شد با انتشار اخبار مربوط به شرکت سینماگران ایران در جشنوارهٔ فیلم کن و رژه رفتن زنان ایرانی سینماگر بر روی فرش قرمز بدون هیچ انتقادی در داخل کشور- صرفاً به دلیل داشتن حجابهایی که در داخل کشور موجب تذکر و بازداشت آنها میشد. سایتهای داخلی در گزارش اخبار جشنوارهٔ فیلم کن بدون استثنا بر لباس زنان ایرانی حاضر در جشنواره تمرکز داشتند (بدون ذکر نام طراحان این لباسها)؛ سایتهایی که همه تحت نظر مقامات نظام اداره میشوند.
تنها در حساسیت به حجاب است که سایتهای خبری داخلی با سایتهای خارجی در این گزارشها تفاوت دارند اما در بقیهٔ داستان (پاسخ به توجه عمومی به مد روز و آرایش، اشاره به در کنار هم قرار گرفتن رنگها و طراحی لباسها، توضیح شرکتهای طراحی و تولید لباس، یا مناسبت پوشیده شدن یک لباس خاص) آنها یک مسیر را دنبال میکنند.
تمرکز البته فقط بر روی لباس و آرایش و جواهرات زنان ایرانی حاضر در کن نبوده و مردان را نیز شامل میشدهاست. این بدین معناست که نگرش مردم ایران به موضوع مد روز و جلوهنمایی فاصلهٔ زیادی با دیگر جوامع ندارد و بدون محدودیت حکومت میتوانستیم شاهد هفتهٔ مد، مجلات مد و اصولاً صنعت و بازار مد در ایران بدون بخش زیرزمینی آن باشیم. علیرغم همهٔ محدودیتهایی که برای زنان ایرانی در داخل و خارج کشور (با اعمال انواع ممنوعیتهای کاری اگر محدودیتها را در خارج رعایت نکنند) وجود دارد باز هم از هر روزنهای برای نشان دادن همجهتی با روندهای دنیای امروز بهره میگیرند.
ده سال پیش امکان نداشت در عرض چند روز فرش قرمز و لباس و آرایش زنان ایرانی حاضر در کن به بخش غالب اخبار روزانه در ایران تبدیل شود. به نظر میآید نهادهای مختلف در ایران بدون احساس تعارض در کنار هم زندگی میکنند: یک دسته نهاد (سپاه و بیت و قوهٔ قضائیه) به مد روز به عنوان تهدید امنیتی نگاه کرده و طراحان لباس را بازداشت میکند و نهادهای دیگر (رسانهها، فیلمسازان) به پوشش کار همین طراحان اشتغال دارند. البته در نقاطی خاص این نهادها و افرادی که در آنها کار میکنند با هم سرشاخ میشوند و به همین دلیل بخشهایی از فعالیت نهادهای از جنس دوم زیرزمینی است. ظاهراً نهادهای نظامی و امنیتی بیشتر خواهان زیرزمینی بودن این فعالیتها هستند تا شفاف بودن آنها چون با سرکوب این گونه فعالیتها از میان نمیروند. تقاضا در هیچ جامعهای با سرکوب از میان نمیرود. سرکوب تنها فرایند عرضه را دچار اختلال میکند.
فرصت یا تهدید
نهادها و افرادی که از این گونه برنامهها دفاع میکنند میدانند دارند با سبک زندگی حاکمان فاصله میگیرند اما نمیخواهند فرصت ارتباط با جهان خارج را از دست بدهند. به همین دلیل به جای معرفی کردن این امور به عنوان حق طبیعی (انتخاب پوشش و آرایش) به توجیهات ملیگرایانه یا بومیگرایانه که غربستیزان نیز بدانها تمسک میجستهاند پناه میآورند. استدلال یا توجیه کسانی که به موضوع لباس و آرایش در فرشهای قرمز بینالمللی توجه دارند- برای مشروع جلوه دادن آن در برابر اسلامگرایان و غربستیزان- آن است که از این طریق میتوانند ظرفیتهای بومی هنری ایرانیان را به نمایش بگذارند اما این امر مستلزم وجود نوعی بازار داخلی برای این امور است که ماشین سرکوب حکومت و فقهگرایان به آن به عنوان یک تهدید نگاه میکنند.
هنگامی که روشنفکران مذهبی و سکولار بومیگرا در دههٔ پنجاه خورشیدی تلاش میکردند حقوق فردی دیگران را با توجیهات غربستیزانه به فراموشی بسپارند، نمیدانستند که روزی یک حکومت اقتدارگرا و تمامیتخواه با همان توجیهات سبک زندگی حاکمان را بر آنها تحمیل خواهد کرد. در همین شرایطِ بیتوجهی به پیامدهای باورهای بومیگرایانه (که به سرعت به شعارهای عامهگرایانه تبدیل شده و نقض حقوق افراد را توجیه میکند) است که مرز میان تهدید و فرصت از میان برداشته میشود، قدرت مطلقه بر فراز همهٔ ارزشها مینشیند و قدرتمندان به ارزشگذاران جامعه تبدیل میشوند.
-------------------------------
نظرات طرح شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.