«درخت توت» عنوان کتاب تازهای است به زبان انگلیسی از «لیلی منجمی» که به تازگی از سوی انتشارات «آستین مکاولی» در لندن منتشر شدهاست.(۱)
لیلی منجمی نویسنده این رمان، کتاب خود را به قربانیان تجاوزهای جنسی در جهان هدیه کردهاست، در آغاز از خواننده میخواهد که خود را در نقش سلطان هارونالرشید مجسم کند و اجازه دهد که او چون «شهرزاد قصهگو» برایش روایتهای گوناگونی را تعریف کند.
در گفت وگو با لیلی منجمی، در پاریس، ابتدا از او میخواهیم که چرا از خواننده کتاب، چنین درخواستی کردهاست.
لیلی منجمی: این اولین کتابی است که من نوشتهام و واقعی نیست بلکه قصه است؛ در صورتی است که نکتههایی که در کتاب میآید نکتههایی اجتماعی است.
مخصوصا این را میگویم تا خواننده تصور نکند که من در این کتاب راجع به یک شخص حقیقی دارم حرف میزنم.
شخصیتهای اصلی کتاب من واقعی نیستند. ولی اینها واقعیتهایی است که در زمانی که در دانشگاه روانشناسی تدریس میکردم، دانشجوهایم در مورد موقعیتهای تجاوزهای جنسی با من صحبت میکردند. آنها مسائل و مشکلاتشان را با من در میان میگذاشتند واین مسائل خیلی ناراحت کننده بود. به همین دلیل هم بود که من تصمیم گرفتم رمانی بنویسم که این مصائب رو در آن بیاورم.
خانم منجمی، رویدادهای این رمان از سال ۲۰۰۹ میلادی، یعنی سه سال پیش آغاز شدهاست، و از شمال ایران هم این قصه آغاز میشود. چرا شما کاراکتر خانم را به عنوان شخصیت اصلی «درخت توت» انتخاب کردهاید؟ آیا با شخصیت خانم احساس نزدیکی هم دارید؟
فکر میکنم هر زنی میتواند با خانم احساس نزدیکی داشته باشد. این داستانی است که از سال ۲۰۰۹ شروع میشود و برمیگردد به سال ۱۹۵۲، و از نقطه نظر این داستان تحولات اجتماعی رخ داده در این سالها را منعکس میکند و اثرات این تحولات را در زندگی مردم ایران نشان میدهد.
در این کتاب موقعیتهای سیاسی مختلفی را میگذرانیم و خانم تحت شرایط مختلف سیاسی و اجتماعی، زندگیاش تغییر میکند.
من در این داستان میخواهم نشان دهم که تا چه حد وقایع سیاسی به روی زندگی مردم عادی اثرگذار است.
در واقع زندگی پر فراز و نشیب خانم تمثیلی است از زندگی ایرانیها طی سه دهه گذشته؟
بله. درست است. تحولات اجتماعی اثر زیادی بر زندگی مردم و طرز فکرشان دارد. هم از نظر مادی و هم از نظر فکری.
در این مدتزمانی که در کتاب ذکر میشود، دوران مصدق، انقلاب سفید، انقلاب اسلامی و جنگ با عراق از سر گذرانده میشود و اینها تحولات خیلی بزرگی هستند که بر زندگی مردم اثرگذارند.
این تحولات برخی را نابود میکند و زندگی بعضی از افراد را هم بهبود میبخشد. اینها همگی بستگی دارد به طرز نگاه و فکر آن شخص و عقاید و نگاهی که فرد نسبت به اتفاقات رخداده دارد.
چرا این کتاب را به کسانی هدیه کردهاید که از پیامدهای آزارهای جنسی رنج میبرند؟
به این دلیل که زمانی که تدریس میکردم، دو تن از دانشجوهایم به من اعتماد کرده و با من درد دل کردند. من خیلی تحت تاثیر آنها قرار گرفتم.
از آن جایی که خودم هم روانشناس هستم، با آدمهایی که امراض روانی دارند و این امراض روانیشان به دلایل اجتماعی برمیگردد، نه اینکه ذاتا بیمارند و هرمونهایشان آنها را ناخوش کردهاست، سرو کار داشتهام.
در مملکت ما که فضای بستهای دارد آبرو خیلی مهم است. و بعضی از پدرو مادرها آبرویشان را بیشتر دوست دارند تا اینکه بخواهند با دخترشان صحبت کنند و او را ببخشند و به او بفهمانند که (به عنوان یک قربانی) واقعا گناهکار نیست.
وقتی که تجاوزهای جنسی برای انسانها اتفاق میافتد، این افراد به تدریج قبول میکنند که خودشان مقصر بودهاند، و نه تنها عزت نفس خودشان را از دست دادهاند بلکه احترام به خودشان هم خدشهدار شدهاست.
پانویس
لیلی منجمی نویسنده این رمان، کتاب خود را به قربانیان تجاوزهای جنسی در جهان هدیه کردهاست، در آغاز از خواننده میخواهد که خود را در نقش سلطان هارونالرشید مجسم کند و اجازه دهد که او چون «شهرزاد قصهگو» برایش روایتهای گوناگونی را تعریف کند.
در گفت وگو با لیلی منجمی، در پاریس، ابتدا از او میخواهیم که چرا از خواننده کتاب، چنین درخواستی کردهاست.
لیلی منجمی: این اولین کتابی است که من نوشتهام و واقعی نیست بلکه قصه است؛ در صورتی است که نکتههایی که در کتاب میآید نکتههایی اجتماعی است.
مخصوصا این را میگویم تا خواننده تصور نکند که من در این کتاب راجع به یک شخص حقیقی دارم حرف میزنم.
شخصیتهای اصلی کتاب من واقعی نیستند. ولی اینها واقعیتهایی است که در زمانی که در دانشگاه روانشناسی تدریس میکردم، دانشجوهایم در مورد موقعیتهای تجاوزهای جنسی با من صحبت میکردند. آنها مسائل و مشکلاتشان را با من در میان میگذاشتند واین مسائل خیلی ناراحت کننده بود. به همین دلیل هم بود که من تصمیم گرفتم رمانی بنویسم که این مصائب رو در آن بیاورم.
خانم منجمی، رویدادهای این رمان از سال ۲۰۰۹ میلادی، یعنی سه سال پیش آغاز شدهاست، و از شمال ایران هم این قصه آغاز میشود. چرا شما کاراکتر خانم را به عنوان شخصیت اصلی «درخت توت» انتخاب کردهاید؟ آیا با شخصیت خانم احساس نزدیکی هم دارید؟
فکر میکنم هر زنی میتواند با خانم احساس نزدیکی داشته باشد. این داستانی است که از سال ۲۰۰۹ شروع میشود و برمیگردد به سال ۱۹۵۲، و از نقطه نظر این داستان تحولات اجتماعی رخ داده در این سالها را منعکس میکند و اثرات این تحولات را در زندگی مردم ایران نشان میدهد.
در این کتاب موقعیتهای سیاسی مختلفی را میگذرانیم و خانم تحت شرایط مختلف سیاسی و اجتماعی، زندگیاش تغییر میکند.
من در این داستان میخواهم نشان دهم که تا چه حد وقایع سیاسی به روی زندگی مردم عادی اثرگذار است.
در واقع زندگی پر فراز و نشیب خانم تمثیلی است از زندگی ایرانیها طی سه دهه گذشته؟
بله. درست است. تحولات اجتماعی اثر زیادی بر زندگی مردم و طرز فکرشان دارد. هم از نظر مادی و هم از نظر فکری.
در این مدتزمانی که در کتاب ذکر میشود، دوران مصدق، انقلاب سفید، انقلاب اسلامی و جنگ با عراق از سر گذرانده میشود و اینها تحولات خیلی بزرگی هستند که بر زندگی مردم اثرگذارند.
این تحولات برخی را نابود میکند و زندگی بعضی از افراد را هم بهبود میبخشد. اینها همگی بستگی دارد به طرز نگاه و فکر آن شخص و عقاید و نگاهی که فرد نسبت به اتفاقات رخداده دارد.
چرا این کتاب را به کسانی هدیه کردهاید که از پیامدهای آزارهای جنسی رنج میبرند؟
به این دلیل که زمانی که تدریس میکردم، دو تن از دانشجوهایم به من اعتماد کرده و با من درد دل کردند. من خیلی تحت تاثیر آنها قرار گرفتم.
از آن جایی که خودم هم روانشناس هستم، با آدمهایی که امراض روانی دارند و این امراض روانیشان به دلایل اجتماعی برمیگردد، نه اینکه ذاتا بیمارند و هرمونهایشان آنها را ناخوش کردهاست، سرو کار داشتهام.
در مملکت ما که فضای بستهای دارد آبرو خیلی مهم است. و بعضی از پدرو مادرها آبرویشان را بیشتر دوست دارند تا اینکه بخواهند با دخترشان صحبت کنند و او را ببخشند و به او بفهمانند که (به عنوان یک قربانی) واقعا گناهکار نیست.
وقتی که تجاوزهای جنسی برای انسانها اتفاق میافتد، این افراد به تدریج قبول میکنند که خودشان مقصر بودهاند، و نه تنها عزت نفس خودشان را از دست دادهاند بلکه احترام به خودشان هم خدشهدار شدهاست.
پانویس
The Mulberry Tree by Lili Monadjemi. Publisher: Austin Macauley