ایران- امارات؛ سه جزیره، شش سناریو (بخش اول)
بیانیه مشترک ۲۷ ژوئن کاخ سفید و امارات متحده عربی اشارهای داشت به مذاکرات مستقیم ایران و امارات بر سر جزایر تنب و ابوموسی. در بخشی از این بیانیه که متن آن در وبسایت کاخ سفید موجود است کاخ سفید از حل و فصل اختلاف میان امارات متحده و ایران از طریق «مذاکره مستقیم، مراجعه به دیوان دادرسی بینالمللی یا هرگونه مرجع مناسب بین المللی دیگر» حمایت میکند.
بهرغم این حمایت، بیانیه کاخ سفید وارد جزئیات و چگونگی قضیه نمیشود و به قول معروف چنگ و دندان نشان نمیدهد اما در طول چند دهه اخیر این نخستین باری است که ایالات متحده در قبال کشمکش میان ایران و امارات موضعگیری میکند. اینکه چگونه یک موضوع میتواند از مذاکره مستقیم و دوجانبه آغاز شود و به مراجع داوری بینالمللی و یا مراجع ذکر نشده دیگری احاله گردد خود پرسش بسیار مهمی است که بیانیه ظاهرا به آن نمیپردازد.
به نظر میرسد هدف از این بیانیه بهجز پشتیبانی از مواضع امارات در قبال جزایر، کسب حمایت امارات در جهت اجرای تحریمهای شدیدتر علیه ایران نیز بوده باشد. واکنش ایران به این بیانیه، آنهم در میانه مسایل مهمتری مانند شدیدترین تحریمهای نفتی و اقتصادی در تاریخ تحریم علیه ایران، در نوع خود جالب است و نوع تفسیر انجام شده جای تعمق دارد. ایران «بیانیه منتشره ... را دخالت آشکار در امور داخلی ایران دانسته و آن را به شدت رد کرد» (سحام نیوز ۲۸ ژوئن- ۸ تیر).
اینکه چگونه پشتیبانی آمریکا از مواضع امارات به قصد مذاکره مستقیم «دخالت در امر داخلی» ایران است خود از معماهای سیاست خارجی ایران است. دو کشور قصد ادامه مذاکره در قبال یک اختلاف را دارند و قبلا هم در همان مورد مذاکره کردهاند - حالا کجای این قضیه داخلی است؟
اختلافات سرزمینی میراث استعمار
میدانیم که اختلافات سرزمینی در خاورمیانه پدیدهای شناخته شدهاند که جای پای قدرتهای استعماری در آن کاملا مشهود است. منازعه ایران و امارات متحده عربی بر سر جزایر تنب و ابوموسی نیز یکی از همان منازعات ساخته و پرداخته قدرتهای استعماری است که در آن رسیدن به یک راه حل قابل قبول طرفین نیاز به درک و شامه قوی سیاسی دارد.
یادداشت تفاهمی که در ۱۹۷۱ میان ایران شاهنشاهی و شیخ شارجه امضا شده هنوز متن قانونی حاکم بر منازعه بین دو کشور است. حتی یکبار سازمان ملل متحد بدنبال شکایت امارات به نفع ایران رای دادهاست. از آن به بعد رهیافت مشترک دو کشور عمدتا در جهت حفظ وضع موجود و دوری گزیدن از تشدید منازعه بودهاست. اصولا در چنین مواردی اگر امکان بهتری وجود نداشته باشد، معمولا اجتناب از بر هم زدن وضع موجود بهترین راهبرد برای هر دو طرف است. عوامل خارجی معمولا یا به سود یک طرف مداخله میکنند و یا بدنبال منافع خود هستند. به همین دلیل هرچه تعداد عوامل خارجی دخیل در منازعه بیشتر باشد امکان پیچیدگی و لاینحل شدن معضل بیشتر میشود.
اقداماتی که موجب تحریک احساسات ملی یا تحقیر سیاسی هر یک از طرفین باشد تنها اوضاع را پیچیدهتر میکند. بنا برهمین استدلال سفر محمود احمدینژاد به ابوموسی [علیرغم اینکه از دیدگاه حاکمیت ملی ایرادی بر آن وارد نیست] اشتباه بود چرا که اقدامی تحریکآمیز و بیموقع و غیر ضروری به شمار میآید. در شرایطی که ایران باید از اصطکاک در سیاست خارجی اجتناب کند این سفر و پیامدهای آن تنها موجب تیرگی هرچه بیشتر روابط منطقهای شده و واکنش امارات، و بازدید شاهزاده محمد بن زاید آل نهیان، معاون فرمانده عالی نیروهای مسلح ارتش امارات، از کاخ سفید حاصل مستقیم این سفر است.
افزون برآن در چنین مواردی دولتی که احساس ضعف و ناامنی میکند سعی خواهد کرد با نزدیکی به قدرتی بزرگتر معادله را به نفع خود تغییر دهد واین دقیقا همان کاری است که امارات انجام داد. آیا چنین تغییری در روابط منطقهای به سود ایران است؟ آیا نزدیکی امارات به ایالات متحده تنها سناریوی ممکن است؟
این مقاله با بررسی سناریوهای ممکن به پیامدهای این اصطکاک و واکنش طرفین در منازعه میان ایران و امارات متحده عربی میپردازد. نظر شخصی نگارنده این است که این جزایر جزئی از سرزمین ایران و متعلق به ایرانیان است اما سوء مدیریت در سیاسی خارجی ایران این مالکیت را با تهدیدهایی مواجه کردهاست که میتواند خطرهایی را متوجه منافع ملی ایران کند. متاسفانه این سوء مدیریت در قبال جزایر از دوران ایران شاهنشاهی آغاز شده و در زمان ما به اوج خود رسیده و هماکنون با مسئله هستهای ایران ترکیب شده و موجب پیچیدگی هرچه بیشتر معادله و پیشبینیناپذیر شدن تحولات مربوط به ایران و خلیج فارس گردیدهاست.
شاید در زمان و شرایط بینالمللی دیگری ایران بهتر میتوانست با همسایه جنوبیاش به توافقهای ضمنی و یا مقطعی برسد و یا اینکه نگذارد وضعیت از بد به بدتر تبدیل شود. در حال حاضر بیشتر کارتهای بازی یا سوختهاند و یا زمان بازیشان هنوز فرانرسیدهاست. آیا ایران قادر خواهد بود پرونده این ستیزه طولانی را با هزینهای کم و یا حتی بدون هزینه مختومه کند؟ چه سناریوهایی قابل تصور است و کدام سناریو امکان وقوع بیشتری دارد؟
در مجموع این منازعه میتواند به صورت بالقوه وارد مراحل مختلفی شود. طیفی از انتخابهای درست و غلط در مقابل دو دولت و حامیان و ناظران وجود دارد. اگرچه در روابط بین المللی توسل به جنگ معمولا آخرین انتخاب است ولی سایر سناریوها ترتیب خاص ندارند و حتی می توان بیش از یک سناریو را بطور همزمان آزمون کود. این سناریوها بدون هیچ ترتیب خاصی عبارتند از:
۱- حفظ وضع موجود،
۲- حل و فصل منازعه از طریق دیپلماسی فعال بینالمللی،
۳- حل منازعه از طریق مذاکرات و یا گفتوگوهای مستقیم دوجانبه،
۴- احاله به مراجع بینالمللی و یا دیوان داوری بینالملل
۵- حل و فصل قضیه با توسل به مذاکرات و گفتوگوهای بینالمللی، و سرانجام
۶- توسل به زور و جنگ و تبدیل خلیج فارس به دریای خون.
سناریوی «حفظ وضع موجود» و جنبههایی از سناریوی «دریای خون» را نظر به اهمیتی که دارند در بخش دوم به تفصیل بررسی خواهیم کرد. اما، در شرایط کنونی ایران فاقد توان لازم برای آغاز یک دیپلماسی فعال بینالمللی است که بر تصمیمگیری امارات یا سایر کشورهای عربی خلیج فارس تاثیرگذار باشد (سناریوی شماره ۲). یک وجه دیپلماسی فعال بینالمللی برقراری روابط سازنده با قدرتهای بزرگ و غرب است. در چنین حالتی طرف ضعیفتر که نمیخواهد با قدرتهای بزرگ درگیر شود تمایل بیشتری به سازش پیدا میکند. این وجه دیپلماسی فعال بینالمللی در دوران شاه برای مهار منازعه توسط ایران استفاده میشد ولی پس از انقلاب عملا میسر نبودهاست. بر عکس به نظر میرسد اکنون امارات دارد در آن جهت حرکت میکند.
در شرایط کنونی، برای تحقق سناریوی دیپلماسی فعال بینالمللی ایران باید روابط بهتری با عربستان سعودی و مصر برقرار کند تا خارج از نفوذ ایالات متحده بتواند از نفوذ سیاسی آن دو کشور در جهان عرب استفاده کرده قضیه جزایر را در جهت مطلوب هدایت کند. اما این وجه دیپلماسی فعال بینالمللی نیز برای ایران مسدود است.
خوب میدانیم که مصر و ایران بیش از سی سال است ارتباط دیپلماتیک ندارند و تازه به فرض برقراری روابط بعد از آمدن محمد مُرسی از حزب اخوانالمسلمین معلوم نیست روابط دو کشور آنقدر صمیمانه باشد که مصریها بخواهند از نفوذ خود در جهان عرب برای حل مشکل ایران و امارات استفاده کنند. فراموش نکنیم که نام خلیج عربی را مصریها بر خلیج فارس نهادند. محمد مرسی هم نخستین سفرش را به عربستان سعودی خواهد کرد و تازه وقتی به ایران برود – اگر برود- باید اول کشمکش مصر و ایران را بر سر نامگذاری خیابان جردن سابق حل و فصل کند که نامش به نام قاتل سادات، رئیسجمهوری اسبق مصر، تبدیل شدهاست.
تا تثبیت روابط ایران و مصر هنوز راه درازی باقی است.
سناریوی شماره ۵ هم کم و بیش شبیه سناریوی شماره ۲ است با این تفاوت که مثلا مجموع کشورهای غیر متعهد یا اتحادیه عرب پادرمیانی کرده بتوانند هر دو کشور ایران و امارات متحده را به راه حلی که رضایت هر دو طرف در آن لحاظ شده باشد و حیثیت هر دو رعایت شود نزدیک کنند.
در تاریخ روابط ایران با اعراب چنین لحظه خطیری یکبار در زمان شاه پیش آمد که منجر به امضای قرارداد الجزایر بین ایران و عراق بر سر منازعه شطالعرب (اروندرود) گردید. آن قرارداد در ۱۹۸۰ توسط صدام باطل و پس از ۸ سال جنگ مجددا پذیرفته شد هر چند که رابطه ایران و عراق علیرغم همه رویدادهای سی سال اخیر به «نه جنگ نه صلح» نزول کرد که خود نیازمند بحث دیگری است.
بیانیه کاخ سفید به دو سناریوی شماره ۳ و ۴ به طور همزمان اشاره دارد. اتفاقا این دو سناریو به صورت عملی توسط ایران و امارات متحده عربی (به ویژه پس از اصطکاک ۱۹۹۲) دنبال میشدهاست. اوضاع و احوال منطقهای و جهان نیز به اجرای این دو سناریو کمک کردهاند.
مدت کوتاهی پس از تشکیل امارات متحده عربی (از زمان دولت شاه) تا به امروز دو دولت ایران و امارات پیوسته مذاکرات مستقیم داشتهاند، و هیچوقت دست از مذاکره برنداشتهاند. حتی در نتیجه این مذاکرات توافقهای جزیی در نحوه اداره مشترک جزیره ابوموسی بدست آمدهاست. اما، از نظر حقوقی احاله دعوا به مراجع بینالمللی تا زمانی که یکی از طرفین همچنان مایل به ادامه گفتوگوی دوجانبه و مستقیم باشد امکانپذیر نیست. اگرچه حمایت کاخ سفید میتواند شیوه این مذاکره را تغییر داده و با افزودن عوامل جدیدی صورت مسئله را عوض کند.
معلوم نیست امارات متحده یا ایران علاقه یا منفعتی در آزمودن سناریوی شماره ۶ (دریای خون) داشته باشند ولی این احتمال هم وجود دارد که چنین سناریویی خارج از حیطه علاقه، منفعت و حتی تصمیمگیری دو دولت قرار گیرد. مثلا اگر یارگیریهای فعلی در منطقه گستردهتر شود و بازیگران دیگری درگیر شوند که منافعشان ایجاب کند تا قضیه را با توسل به جنگ حل کنند؛ یا اگر فشارهای موجود برای پایان بخشیدن به برنامه اتمی ایران کافی نبوده و نتواند موجب توقف آن گردد، یا حتی اگر ایران در ادامه سیاست هستهای مسئلهساز خود پافشاری کند خودبهخود شرایط توسل به زور و جنگ خارج از اراده دو دولت ایران و امارات فراهم میشود. در بخش دوم این مقاله سناریوی «حفظ وضع موجود» و جنبههای دیگری از چگونگی تحقق سناریوی «دریای خون» مورد بحث قرار خواهد گرفت.
------------------------------------------------------------
* دکتر جلیل روشندل استاد علوم سیاسی و امنیت بینالمللی در دانشگاه کارولینای شرقی در آمریکا است. وی در مراکز مطالعاتی مختلفی مانند دانشگاه استفورد، دوک، یوسیال ای و دانشگاه تهران سابقه تدریس و پژوهش داشتهاست. از وی تالیفات متعددی در زمینه امنیت بینالمللی، خاورمیانه و خلیج فارس منتشر شدهاست.
------------------------------------------------------------
نظرات نویسنده الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.
بیانیه مشترک ۲۷ ژوئن کاخ سفید و امارات متحده عربی اشارهای داشت به مذاکرات مستقیم ایران و امارات بر سر جزایر تنب و ابوموسی. در بخشی از این بیانیه که متن آن در وبسایت کاخ سفید موجود است کاخ سفید از حل و فصل اختلاف میان امارات متحده و ایران از طریق «مذاکره مستقیم، مراجعه به دیوان دادرسی بینالمللی یا هرگونه مرجع مناسب بین المللی دیگر» حمایت میکند.
بهرغم این حمایت، بیانیه کاخ سفید وارد جزئیات و چگونگی قضیه نمیشود و به قول معروف چنگ و دندان نشان نمیدهد اما در طول چند دهه اخیر این نخستین باری است که ایالات متحده در قبال کشمکش میان ایران و امارات موضعگیری میکند. اینکه چگونه یک موضوع میتواند از مذاکره مستقیم و دوجانبه آغاز شود و به مراجع داوری بینالمللی و یا مراجع ذکر نشده دیگری احاله گردد خود پرسش بسیار مهمی است که بیانیه ظاهرا به آن نمیپردازد.
به نظر میرسد هدف از این بیانیه بهجز پشتیبانی از مواضع امارات در قبال جزایر، کسب حمایت امارات در جهت اجرای تحریمهای شدیدتر علیه ایران نیز بوده باشد. واکنش ایران به این بیانیه، آنهم در میانه مسایل مهمتری مانند شدیدترین تحریمهای نفتی و اقتصادی در تاریخ تحریم علیه ایران، در نوع خود جالب است و نوع تفسیر انجام شده جای تعمق دارد. ایران «بیانیه منتشره ... را دخالت آشکار در امور داخلی ایران دانسته و آن را به شدت رد کرد» (سحام نیوز ۲۸ ژوئن- ۸ تیر).
اینکه چگونه پشتیبانی آمریکا از مواضع امارات به قصد مذاکره مستقیم «دخالت در امر داخلی» ایران است خود از معماهای سیاست خارجی ایران است. دو کشور قصد ادامه مذاکره در قبال یک اختلاف را دارند و قبلا هم در همان مورد مذاکره کردهاند - حالا کجای این قضیه داخلی است؟
اختلافات سرزمینی میراث استعمار
میدانیم که اختلافات سرزمینی در خاورمیانه پدیدهای شناخته شدهاند که جای پای قدرتهای استعماری در آن کاملا مشهود است. منازعه ایران و امارات متحده عربی بر سر جزایر تنب و ابوموسی نیز یکی از همان منازعات ساخته و پرداخته قدرتهای استعماری است که در آن رسیدن به یک راه حل قابل قبول طرفین نیاز به درک و شامه قوی سیاسی دارد.
یادداشت تفاهمی که در ۱۹۷۱ میان ایران شاهنشاهی و شیخ شارجه امضا شده هنوز متن قانونی حاکم بر منازعه بین دو کشور است. حتی یکبار سازمان ملل متحد بدنبال شکایت امارات به نفع ایران رای دادهاست. از آن به بعد رهیافت مشترک دو کشور عمدتا در جهت حفظ وضع موجود و دوری گزیدن از تشدید منازعه بودهاست. اصولا در چنین مواردی اگر امکان بهتری وجود نداشته باشد، معمولا اجتناب از بر هم زدن وضع موجود بهترین راهبرد برای هر دو طرف است. عوامل خارجی معمولا یا به سود یک طرف مداخله میکنند و یا بدنبال منافع خود هستند. به همین دلیل هرچه تعداد عوامل خارجی دخیل در منازعه بیشتر باشد امکان پیچیدگی و لاینحل شدن معضل بیشتر میشود.
اقداماتی که موجب تحریک احساسات ملی یا تحقیر سیاسی هر یک از طرفین باشد تنها اوضاع را پیچیدهتر میکند. بنا برهمین استدلال سفر محمود احمدینژاد به ابوموسی [علیرغم اینکه از دیدگاه حاکمیت ملی ایرادی بر آن وارد نیست] اشتباه بود چرا که اقدامی تحریکآمیز و بیموقع و غیر ضروری به شمار میآید. در شرایطی که ایران باید از اصطکاک در سیاست خارجی اجتناب کند این سفر و پیامدهای آن تنها موجب تیرگی هرچه بیشتر روابط منطقهای شده و واکنش امارات، و بازدید شاهزاده محمد بن زاید آل نهیان، معاون فرمانده عالی نیروهای مسلح ارتش امارات، از کاخ سفید حاصل مستقیم این سفر است.
سوء مدیریت در سیاسی خارجی ایران مالکیت بر جزایر را با تهدیدهایی مواجه کردهاست.
افزون برآن در چنین مواردی دولتی که احساس ضعف و ناامنی میکند سعی خواهد کرد با نزدیکی به قدرتی بزرگتر معادله را به نفع خود تغییر دهد واین دقیقا همان کاری است که امارات انجام داد. آیا چنین تغییری در روابط منطقهای به سود ایران است؟ آیا نزدیکی امارات به ایالات متحده تنها سناریوی ممکن است؟
این مقاله با بررسی سناریوهای ممکن به پیامدهای این اصطکاک و واکنش طرفین در منازعه میان ایران و امارات متحده عربی میپردازد. نظر شخصی نگارنده این است که این جزایر جزئی از سرزمین ایران و متعلق به ایرانیان است اما سوء مدیریت در سیاسی خارجی ایران این مالکیت را با تهدیدهایی مواجه کردهاست که میتواند خطرهایی را متوجه منافع ملی ایران کند. متاسفانه این سوء مدیریت در قبال جزایر از دوران ایران شاهنشاهی آغاز شده و در زمان ما به اوج خود رسیده و هماکنون با مسئله هستهای ایران ترکیب شده و موجب پیچیدگی هرچه بیشتر معادله و پیشبینیناپذیر شدن تحولات مربوط به ایران و خلیج فارس گردیدهاست.
شاید در زمان و شرایط بینالمللی دیگری ایران بهتر میتوانست با همسایه جنوبیاش به توافقهای ضمنی و یا مقطعی برسد و یا اینکه نگذارد وضعیت از بد به بدتر تبدیل شود. در حال حاضر بیشتر کارتهای بازی یا سوختهاند و یا زمان بازیشان هنوز فرانرسیدهاست. آیا ایران قادر خواهد بود پرونده این ستیزه طولانی را با هزینهای کم و یا حتی بدون هزینه مختومه کند؟ چه سناریوهایی قابل تصور است و کدام سناریو امکان وقوع بیشتری دارد؟
در مجموع این منازعه میتواند به صورت بالقوه وارد مراحل مختلفی شود. طیفی از انتخابهای درست و غلط در مقابل دو دولت و حامیان و ناظران وجود دارد. اگرچه در روابط بین المللی توسل به جنگ معمولا آخرین انتخاب است ولی سایر سناریوها ترتیب خاص ندارند و حتی می توان بیش از یک سناریو را بطور همزمان آزمون کود. این سناریوها بدون هیچ ترتیب خاصی عبارتند از:
۱- حفظ وضع موجود،
۲- حل و فصل منازعه از طریق دیپلماسی فعال بینالمللی،
۳- حل منازعه از طریق مذاکرات و یا گفتوگوهای مستقیم دوجانبه،
۴- احاله به مراجع بینالمللی و یا دیوان داوری بینالملل
۵- حل و فصل قضیه با توسل به مذاکرات و گفتوگوهای بینالمللی، و سرانجام
۶- توسل به زور و جنگ و تبدیل خلیج فارس به دریای خون.
سناریوی «حفظ وضع موجود» و جنبههایی از سناریوی «دریای خون» را نظر به اهمیتی که دارند در بخش دوم به تفصیل بررسی خواهیم کرد. اما، در شرایط کنونی ایران فاقد توان لازم برای آغاز یک دیپلماسی فعال بینالمللی است که بر تصمیمگیری امارات یا سایر کشورهای عربی خلیج فارس تاثیرگذار باشد (سناریوی شماره ۲). یک وجه دیپلماسی فعال بینالمللی برقراری روابط سازنده با قدرتهای بزرگ و غرب است. در چنین حالتی طرف ضعیفتر که نمیخواهد با قدرتهای بزرگ درگیر شود تمایل بیشتری به سازش پیدا میکند. این وجه دیپلماسی فعال بینالمللی در دوران شاه برای مهار منازعه توسط ایران استفاده میشد ولی پس از انقلاب عملا میسر نبودهاست. بر عکس به نظر میرسد اکنون امارات دارد در آن جهت حرکت میکند.
در شرایط کنونی، برای تحقق سناریوی دیپلماسی فعال بینالمللی ایران باید روابط بهتری با عربستان سعودی و مصر برقرار کند تا خارج از نفوذ ایالات متحده بتواند از نفوذ سیاسی آن دو کشور در جهان عرب استفاده کرده قضیه جزایر را در جهت مطلوب هدایت کند. اما این وجه دیپلماسی فعال بینالمللی نیز برای ایران مسدود است.
بعد از آمدن محمد مُرسی از حزب اخوانالمسلمین معلوم نیست روابط دو کشور آنقدر صمیمانه باشد که مصریها بخواهند از نفوذ خود در جهان عرب برای حل مشکل ایران و امارات استفاده کنند.
خوب میدانیم که مصر و ایران بیش از سی سال است ارتباط دیپلماتیک ندارند و تازه به فرض برقراری روابط بعد از آمدن محمد مُرسی از حزب اخوانالمسلمین معلوم نیست روابط دو کشور آنقدر صمیمانه باشد که مصریها بخواهند از نفوذ خود در جهان عرب برای حل مشکل ایران و امارات استفاده کنند. فراموش نکنیم که نام خلیج عربی را مصریها بر خلیج فارس نهادند. محمد مرسی هم نخستین سفرش را به عربستان سعودی خواهد کرد و تازه وقتی به ایران برود – اگر برود- باید اول کشمکش مصر و ایران را بر سر نامگذاری خیابان جردن سابق حل و فصل کند که نامش به نام قاتل سادات، رئیسجمهوری اسبق مصر، تبدیل شدهاست.
تا تثبیت روابط ایران و مصر هنوز راه درازی باقی است.
سناریوی شماره ۵ هم کم و بیش شبیه سناریوی شماره ۲ است با این تفاوت که مثلا مجموع کشورهای غیر متعهد یا اتحادیه عرب پادرمیانی کرده بتوانند هر دو کشور ایران و امارات متحده را به راه حلی که رضایت هر دو طرف در آن لحاظ شده باشد و حیثیت هر دو رعایت شود نزدیک کنند.
در تاریخ روابط ایران با اعراب چنین لحظه خطیری یکبار در زمان شاه پیش آمد که منجر به امضای قرارداد الجزایر بین ایران و عراق بر سر منازعه شطالعرب (اروندرود) گردید. آن قرارداد در ۱۹۸۰ توسط صدام باطل و پس از ۸ سال جنگ مجددا پذیرفته شد هر چند که رابطه ایران و عراق علیرغم همه رویدادهای سی سال اخیر به «نه جنگ نه صلح» نزول کرد که خود نیازمند بحث دیگری است.
بیانیه کاخ سفید به دو سناریوی شماره ۳ و ۴ به طور همزمان اشاره دارد. اتفاقا این دو سناریو به صورت عملی توسط ایران و امارات متحده عربی (به ویژه پس از اصطکاک ۱۹۹۲) دنبال میشدهاست. اوضاع و احوال منطقهای و جهان نیز به اجرای این دو سناریو کمک کردهاند.
مدت کوتاهی پس از تشکیل امارات متحده عربی (از زمان دولت شاه) تا به امروز دو دولت ایران و امارات پیوسته مذاکرات مستقیم داشتهاند، و هیچوقت دست از مذاکره برنداشتهاند. حتی در نتیجه این مذاکرات توافقهای جزیی در نحوه اداره مشترک جزیره ابوموسی بدست آمدهاست. اما، از نظر حقوقی احاله دعوا به مراجع بینالمللی تا زمانی که یکی از طرفین همچنان مایل به ادامه گفتوگوی دوجانبه و مستقیم باشد امکانپذیر نیست. اگرچه حمایت کاخ سفید میتواند شیوه این مذاکره را تغییر داده و با افزودن عوامل جدیدی صورت مسئله را عوض کند.
معلوم نیست امارات متحده یا ایران علاقه یا منفعتی در آزمودن سناریوی شماره ۶ (دریای خون) داشته باشند ولی این احتمال هم وجود دارد که چنین سناریویی خارج از حیطه علاقه، منفعت و حتی تصمیمگیری دو دولت قرار گیرد. مثلا اگر یارگیریهای فعلی در منطقه گستردهتر شود و بازیگران دیگری درگیر شوند که منافعشان ایجاب کند تا قضیه را با توسل به جنگ حل کنند؛ یا اگر فشارهای موجود برای پایان بخشیدن به برنامه اتمی ایران کافی نبوده و نتواند موجب توقف آن گردد، یا حتی اگر ایران در ادامه سیاست هستهای مسئلهساز خود پافشاری کند خودبهخود شرایط توسل به زور و جنگ خارج از اراده دو دولت ایران و امارات فراهم میشود. در بخش دوم این مقاله سناریوی «حفظ وضع موجود» و جنبههای دیگری از چگونگی تحقق سناریوی «دریای خون» مورد بحث قرار خواهد گرفت.
------------------------------------------------------------
* دکتر جلیل روشندل استاد علوم سیاسی و امنیت بینالمللی در دانشگاه کارولینای شرقی در آمریکا است. وی در مراکز مطالعاتی مختلفی مانند دانشگاه استفورد، دوک، یوسیال ای و دانشگاه تهران سابقه تدریس و پژوهش داشتهاست. از وی تالیفات متعددی در زمینه امنیت بینالمللی، خاورمیانه و خلیج فارس منتشر شدهاست.
------------------------------------------------------------
نظرات نویسنده الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.