عدهای به سفارت بریتانیا و محل زندگی دیپلماتهای بریتانیایی در تهران حمله کردند. در حالی که انتظار این است که در مواردی اینچنین دستگاه وزارت خارجه یک کشور، مسئول اعلام مواضع رسمی باشد، اعضای مجلس شورای اسلامی، یعنی علی لاریجانی رئیس و علاءالدین بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، در کسوت مقام مسئول وزارت خارجه در این باره اعلام نظر میکنند.
بهرغم ابراز تأسف وزیر خارجه ایران در یک مکالمه تلفنی و یک بیانیه کوتاه وزارتی، هنوز جای یک واکنش رسمی قاطع و اعلام نظر صریح وزارت خارجه در این باره خالی است، چیزی که جامعه جهانی بنا به عرف دیپلماتیک از دستگاه متولی سیاست خارجی توقع دارد.
در این باره نظر ابوالفضل اسلامی، دیپلمات ارشد پیشین جمهوری اسلامی و رایزن پیشین سفارت ایران در توکیو، را جویا شدهایم:
ابوالفضل اسلامی: در وزارت امور خارجه دو گونه از مسائل وجود دارد که در موردش اظهار نظر میشود؛ یک گونه، مسائل عادی است که رخ میدهد و سخنگوی وزارت امور خارجه با اداره مربوطه صحبت میکند و سیاستی را تنظیم و اتخاذ کرده و در رسانهها آن را اعلام میکنند.
ولی در مورد برخی مسائل مثل حمله به سفارت کشور دیگر که توسط خود نیروهای رژیم انجام میشود؛ اینها دیگر از حیطه وزارت امور خارجه خارج است و وزارت امور خارجه حق دخالت یا اظهار نظر در این زمینهها را ندارد؛ مگر اینکه در آن مورد خاص از دفتر شخص آقای خامنهای کسب نظر شود.
بارها و بارها بودهاست که در مورد مسائل این گونهای، مثل رابطه با آمریکا، از شخص رهبری راهنمایی خواسته شده و از سوی شخص او باید دستورالعمل صادر شود که موضع گرفته شده کاملا توصیه او باشد.
در رابطه با چنین مواردی خود وزیر خارجه و دیپلماتهای این وزارتخانه حق اظهار نظر ندارند.
دقیقا سؤال من هم این است که چرا تا به الان واکنش رسمی در این مورد وجود نداشته است؟
بله. دقیقا. برای اینکه سیاست رسمی حکومت این بودهاست. اینهایی که به سفارت حمله کردهاند مردم نبودهاند که. اگر این افراد حملهکننده نیروهای خودشان نبودند اینها میتوانستند آنها را سرکوب و کنترل کنند.
پس آنهایی که وارد سفارت انگلیس شدهاند و این کارها را کردهاند، از نیروهای خودی بودهاند و برنامهریزی این حمله هم از سوی خودشان انجام شده بودهاست.
بنابر این دیگر نمیتوانند به اینها اعتراض کنند. چه اعتراضی میخواهند به اینها بکنند؟
اما اگر فرض شما را صحیح بدانیم، به ظاهر، یک واکنش قاطع و ظاهری هم میتوانست حداقل جمهوری اسلامی را تا حدودی از زیر ضرب کنونی خارج کند.
به اعتقاد من الان اینها آنقدر گیج شدهاند که قدرت تصمیمگیری مناسب را ندارند. شما نمیتوانید حجم فشارهایی را که الان بر جمهوری اسلامی وارد میشود تصور کنید. ما که در خارج از کشور هستیم به خوبی حس میکنیم که چقدر این فشارها سنگین است. اینها الان خودشان را گم کردهاند. خودشان را باختهاند. و واقعا باید بگویم که تصمیمات ناعاقلانهای میگیرند.
اینها از روی ناچاری و استیصال دست به این کار زدهاند.
به هر حال همان طور که خودتان هم میدانید، زمانی که این بحران آغاز شد، یک صدای واحد از ایران شنیده نشد. افرادی هم که در این زمینه به اظهار نظر پرداختند، کسانی بودند که در پستهای دیگری فعالیت میکردند، نظیر آقای علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی ایران که به طور تلویحی از این اقدام حمایت کرد.
من مایلم به صورت بنیانی به این موضوع بپردازم. شما را ارجاع میدهم به اختلافات اتحادیه اروپا و آمریکا با جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب که در رابطه با مسائل خاورمیانه و لبنان و فلسطین رخ داد.
در سفر اول [هانس-دیتریش] گِنشِر [وزیر خارجه وقت آلمان] به تهران در سال ۱۳۶۳ شمسی و سفر بعدی ایشان در سال ۱۳۶۷ که همان سال هم [رولان] دوما، وزیر امور خارجه فرانسه به ایران سفر کردند، نگرانیهای خودشان را در رابطه با دخالتهای جمهوری اسلامی در مسئله تحقق صلح خاورمیانه و فلسطین و لبنان بیان کردند.
در کنار آن به مسئله حقوق بشر در ایران و آزادی بیان و آزادی مطبوعات و آزادی زندانیان سیاسی پرداختند.
این مذاکرات منجر به ایجاد گفتوگوهای انتقادی اتحادیه اروپا با ایران شد که اولین جلسه آن در زمان ریاست دورهای انگلیس بر اتحادیه اروپا برگزار شد.
گفتوگوهای انتقادی مابین ایران و اتحادیه اروپا در آن سالها دو پرده داشت، یک پرده آشکار و یک پرده پنهان داشت.
طی مذاکرات آشکار، اتحادیه اروپا از جمهوری اسلامی میخواست که در روند صلح خاورمیانه دخالت نکند و ترورهای خارج از کشور را متوقف کند و همچنین حقوق بشر را در ایران رعایت کند.
در مذاکرات غیر آشکاری که در وزارت امور خارجه برگزار میشد، همین آقای جواد لاریجانی که یکی از تئوریسینهای جمهوری اسلامی بود، آقای دکتر ولایتی و آقای علاءالدین بروجردی تاکید داشتند که خواستههای اتحادیه اروپا همان درخواست آمریکاست که محو و مقابله با جمهوری اسلامی است، منتها اتحادیه اروپا آن را به زبان ملایمتری ابراز میکند.
یعنی آمریکا همان درخواست را با زبان تهدید میخواهد به نتیجه برساند ولی اروپاییها آن را به زبان انتقاد بیان میکنند.
بنابر این باید بگویم ما در ظاهر یک پرده مذاکره داریم و یک پرده هم پشت آن به نام پرده «مقابله» داریم.
شما میدیدید در همان زمانی که گفتوگوهای بین جمهوری اسلامی و اتحادیه اروپا، تحت عنوان گفتوگوهای انتقادی و حقوق بشری برگزار میشد، در همان زمان هم بمبگذاریهای جمهوری اسلامی انجام میشد، ترورهای خارج از مرز ایران هم انجام میشد.
در نتیجه شما دیدید که با ترور میکونوس این مذاکرات قطع شد و اتحادیه اروپا سفرای خودش را فراخواند و به طور کلی رابطه ایران با کشورهای اتحادیه اروپا قطع شد و در زمان خاتمی بود که مجددا این رابطهها از نو احیا شد.
بهرغم ابراز تأسف وزیر خارجه ایران در یک مکالمه تلفنی و یک بیانیه کوتاه وزارتی، هنوز جای یک واکنش رسمی قاطع و اعلام نظر صریح وزارت خارجه در این باره خالی است، چیزی که جامعه جهانی بنا به عرف دیپلماتیک از دستگاه متولی سیاست خارجی توقع دارد.
در این باره نظر ابوالفضل اسلامی، دیپلمات ارشد پیشین جمهوری اسلامی و رایزن پیشین سفارت ایران در توکیو، را جویا شدهایم:
ابوالفضل اسلامی: در وزارت امور خارجه دو گونه از مسائل وجود دارد که در موردش اظهار نظر میشود؛ یک گونه، مسائل عادی است که رخ میدهد و سخنگوی وزارت امور خارجه با اداره مربوطه صحبت میکند و سیاستی را تنظیم و اتخاذ کرده و در رسانهها آن را اعلام میکنند.
ولی در مورد برخی مسائل مثل حمله به سفارت کشور دیگر که توسط خود نیروهای رژیم انجام میشود؛ اینها دیگر از حیطه وزارت امور خارجه خارج است و وزارت امور خارجه حق دخالت یا اظهار نظر در این زمینهها را ندارد؛ مگر اینکه در آن مورد خاص از دفتر شخص آقای خامنهای کسب نظر شود.
بارها و بارها بودهاست که در مورد مسائل این گونهای، مثل رابطه با آمریکا، از شخص رهبری راهنمایی خواسته شده و از سوی شخص او باید دستورالعمل صادر شود که موضع گرفته شده کاملا توصیه او باشد.
در رابطه با چنین مواردی خود وزیر خارجه و دیپلماتهای این وزارتخانه حق اظهار نظر ندارند.
دقیقا سؤال من هم این است که چرا تا به الان واکنش رسمی در این مورد وجود نداشته است؟
بله. دقیقا. برای اینکه سیاست رسمی حکومت این بودهاست. اینهایی که به سفارت حمله کردهاند مردم نبودهاند که. اگر این افراد حملهکننده نیروهای خودشان نبودند اینها میتوانستند آنها را سرکوب و کنترل کنند.
پس آنهایی که وارد سفارت انگلیس شدهاند و این کارها را کردهاند، از نیروهای خودی بودهاند و برنامهریزی این حمله هم از سوی خودشان انجام شده بودهاست.
بنابر این دیگر نمیتوانند به اینها اعتراض کنند. چه اعتراضی میخواهند به اینها بکنند؟
اما اگر فرض شما را صحیح بدانیم، به ظاهر، یک واکنش قاطع و ظاهری هم میتوانست حداقل جمهوری اسلامی را تا حدودی از زیر ضرب کنونی خارج کند.
به اعتقاد من الان اینها آنقدر گیج شدهاند که قدرت تصمیمگیری مناسب را ندارند. شما نمیتوانید حجم فشارهایی را که الان بر جمهوری اسلامی وارد میشود تصور کنید. ما که در خارج از کشور هستیم به خوبی حس میکنیم که چقدر این فشارها سنگین است. اینها الان خودشان را گم کردهاند. خودشان را باختهاند. و واقعا باید بگویم که تصمیمات ناعاقلانهای میگیرند.
اینها از روی ناچاری و استیصال دست به این کار زدهاند.
به هر حال همان طور که خودتان هم میدانید، زمانی که این بحران آغاز شد، یک صدای واحد از ایران شنیده نشد. افرادی هم که در این زمینه به اظهار نظر پرداختند، کسانی بودند که در پستهای دیگری فعالیت میکردند، نظیر آقای علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی ایران که به طور تلویحی از این اقدام حمایت کرد.
من مایلم به صورت بنیانی به این موضوع بپردازم. شما را ارجاع میدهم به اختلافات اتحادیه اروپا و آمریکا با جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب که در رابطه با مسائل خاورمیانه و لبنان و فلسطین رخ داد.
در سفر اول [هانس-دیتریش] گِنشِر [وزیر خارجه وقت آلمان] به تهران در سال ۱۳۶۳ شمسی و سفر بعدی ایشان در سال ۱۳۶۷ که همان سال هم [رولان] دوما، وزیر امور خارجه فرانسه به ایران سفر کردند، نگرانیهای خودشان را در رابطه با دخالتهای جمهوری اسلامی در مسئله تحقق صلح خاورمیانه و فلسطین و لبنان بیان کردند.
در کنار آن به مسئله حقوق بشر در ایران و آزادی بیان و آزادی مطبوعات و آزادی زندانیان سیاسی پرداختند.
این مذاکرات منجر به ایجاد گفتوگوهای انتقادی اتحادیه اروپا با ایران شد که اولین جلسه آن در زمان ریاست دورهای انگلیس بر اتحادیه اروپا برگزار شد.
گفتوگوهای انتقادی مابین ایران و اتحادیه اروپا در آن سالها دو پرده داشت، یک پرده آشکار و یک پرده پنهان داشت.
طی مذاکرات آشکار، اتحادیه اروپا از جمهوری اسلامی میخواست که در روند صلح خاورمیانه دخالت نکند و ترورهای خارج از کشور را متوقف کند و همچنین حقوق بشر را در ایران رعایت کند.
در مذاکرات غیر آشکاری که در وزارت امور خارجه برگزار میشد، همین آقای جواد لاریجانی که یکی از تئوریسینهای جمهوری اسلامی بود، آقای دکتر ولایتی و آقای علاءالدین بروجردی تاکید داشتند که خواستههای اتحادیه اروپا همان درخواست آمریکاست که محو و مقابله با جمهوری اسلامی است، منتها اتحادیه اروپا آن را به زبان ملایمتری ابراز میکند.
یعنی آمریکا همان درخواست را با زبان تهدید میخواهد به نتیجه برساند ولی اروپاییها آن را به زبان انتقاد بیان میکنند.
بنابر این باید بگویم ما در ظاهر یک پرده مذاکره داریم و یک پرده هم پشت آن به نام پرده «مقابله» داریم.
شما میدیدید در همان زمانی که گفتوگوهای بین جمهوری اسلامی و اتحادیه اروپا، تحت عنوان گفتوگوهای انتقادی و حقوق بشری برگزار میشد، در همان زمان هم بمبگذاریهای جمهوری اسلامی انجام میشد، ترورهای خارج از مرز ایران هم انجام میشد.
در نتیجه شما دیدید که با ترور میکونوس این مذاکرات قطع شد و اتحادیه اروپا سفرای خودش را فراخواند و به طور کلی رابطه ایران با کشورهای اتحادیه اروپا قطع شد و در زمان خاتمی بود که مجددا این رابطهها از نو احیا شد.