دستیابی به «اقتصاد بدون نفت» بار دیگر به یکی از مهمترین شعارهای اقتصادی جمهوری اسلامی بدل شده است. گفتوگوی اقتصادی روز رادیوفردا با فریدون خاوند، کارشناس اقتصاد رادیو، به همین موضوع میپردازد.
رادیوفردا: در پی سخنرانی نوروزی آیت الله خامنهای، رسانههای جمهوری اسلامی بر آن بخش از پیام او که خواستار دستیابی ایران به «اقتصاد بدون نفت» شده است، تاکیدی ویژه دارند. پیش از پرداختن به عملی بودن یا نبودن این شعار، نخست این پرسش مطرح میشود که اصولا نفت در اقتصاد ایران چه وزنهای دارد؟
فریدون خاوند: صادرات نفتی ایران اعم از نفت، فرآوردههای نفتی، میعانات گازی و فراوردههای پتروشیمی، حدود هشتاد و پنج درصد کل ارز حاصل از صادرات ایران را تامین میکند و بر پایه ارزیابیهای کارشناسی میشود گفت که دستکم نزدیک به سی و پنج درصد تولید ناخالص داخلی ایران مستقیم و غیرمستقیم در گرو صادرات نفتی است.
بنابراین تولید ناخالص داخلی ایران، اگر از صادرات نفت و فرآوردههای نفتی محروم شود، سی و پنج درصد سقوط میکند و کشور زمین میخورد.
در حال حاضر ارزش پول ایران، یا آن چیزی که از آن باقی مانده، وابسته به صادرات نفت است، بخش بسیار بزرگی از واردات کشور با تکیه بر نفت تامین میشود، بودجه ایران سر چاههای نفت بسته میشود، کسری بودجه با نفت تامین میشود، ارتش ایران با نفت میچرخد و این فهرست را میتوان ادامه داد. اگر ایران طی چند دهه گذشته، با وجود همه سختیها، به مناظری که ما در کشورهای بسیار فقیر جهان سوم میبینیم شباهت پیدا نکرد، این را مدیون نفت است.
اصولا آیا دستیابی به «اقتصاد بدون نفت»، از لحاظ اقتصادی، هدف مطلوبی است؟
«اقتصاد بدون نفت»، که از دهه ۱۳۳۰ خورشیدی در ایران مطرح شد، اصطلاح غلطی است. کشوری که نفت داشته باشد، دلیلی ندارد که چاههای نفت خود را ببندد، آن گونه که آیتالله خامنهای بار دیگر در سخنرانی روز اول فروردینماه امسال خود در خواست کرد. در همین سخنرانی آقای خامنهای دستیابی به «اقتصاد بدون نفت» را یکی از برنامههای اصلی و اولویتهای دولت آینده دانست، و گفت چند سال پیش هم ضرورت بستن در چاههای نفت را مطرح کرده، اما با لبخند «معنادار» و ناباوری تکنوکراتها روبهرو شده است.
لبخند ناباورانه تکنوکراتها در برابر شعار «اقتصاد بدون نفت»، آن گونه که رهبر انقلاب نقل میکند، کاملا قابل درک است. اصولا چرا ایران باید یکی از برگهای برنده خود را، که برخورداری از منابع عظیم نفت و گاز است، دور بریزد؟
آمریکاییها به تازگی به ذخایر عظیم نفت و گاز غیرمتعارف دست پیدا کردهاند و میخواهند به بهترین صورت ممکن از آنها استفاده کنند و حتی از لحاظ تولید و صدور نفت به «عربستان قرن بیست و یکم» تبدیل بشوند. اگر نفت این قدر بد است، پس چرا آمریکاییها از کشف و بهرهبرداری منابع تازه نفت و گاز غیرمتعارف خود این همه خوشحالند؟
با توجه به اهمیت نفت در اقتصاد جهانی، چه دلیلی دارد که ایران به «اقتصاد بدون نفت» روی بیاورد. شاید استدلال این باشد که چون ایران به بدترین شکل ممکن از نفت استفاده کرده و بخش بسیار بزرگی از این سرمایه را، که باید در خدمت توسعه ایران و به سود نسلهای آینده مورد استفاده قرار میگرفت، به باد داده، پس باید نفت را دور بریزد تا به اقتصاد سالم دست پیدا کند. چنین استدلالی از بیخ و بن نادرست است، زیرا برای منابع نفت تنها دو سناریو را در نظر میگیرد. سناریوی اول فرو رفتن در کام اقتصاد نفتی و پروار کردن هر چه بیشتر یک قشر مافیایی است که از نفت تغذیه میکند. سناریوی دوم بستن چاههای نفت است، تا کشور از شر این محصول آزاد شود.
ولی سناریوی سومی هم وجود دارد و آن استفاده عقلایی از تولید و بازرگانی نفت با هدف دستیابی به «اقتصاد فرانفتی» است. نفت و گاز سرمایههای گرانقدری هستند که میتوانند و باید در خدمت توسعه کشور مورد استفاده قرار بگیرند. منتهی کشور باید از مرز یک اقتصاد نفتی فراتر برود و و اقتصاد متنوعی را بر پایه صنعت و کشاورزی و خدمات به وجود بیاورد. این همان «اقتصاد فرانفتی» است که باید جانشین شعار نادرست «اقتصاد بدون نفت» بشود.
آیا میتوان هم نفت صادر کرد و هم به یک اقتصاد پویا و پیشرفته رسید؟
تجربه تاریخی نشان میدهد که چنین چیزی کاملا امکانپذیر است. آمریکا در اواخر قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم یک کشور مهم صادرکننده نفت بود، ولی در عرصه صنعت و کشاورزی هم به اوج رسید. نروژ در حال حاضر نفت زیادی صادر میکند، ولی در همان حال یک قدرت صنعتی و کشاورزی است. امارات متحده عربی هم کم و بیش به اندازه ایران نفت تولید میکند، ولی تلاش کرده است در این سطح در جا نزند و به همین سبب به بازرگانی و توریسم رو آورده است. گناه وضعیت زار اقتصاد امروز ایران را نباید به گردن نفت بیندازیم. مقصر کسانی هستند که نتوانستند از نفت درست استفاده کنند و طلای سیاه را تبدیل کردند به بلای سیاه.
رادیوفردا: در پی سخنرانی نوروزی آیت الله خامنهای، رسانههای جمهوری اسلامی بر آن بخش از پیام او که خواستار دستیابی ایران به «اقتصاد بدون نفت» شده است، تاکیدی ویژه دارند. پیش از پرداختن به عملی بودن یا نبودن این شعار، نخست این پرسش مطرح میشود که اصولا نفت در اقتصاد ایران چه وزنهای دارد؟
فریدون خاوند: صادرات نفتی ایران اعم از نفت، فرآوردههای نفتی، میعانات گازی و فراوردههای پتروشیمی، حدود هشتاد و پنج درصد کل ارز حاصل از صادرات ایران را تامین میکند و بر پایه ارزیابیهای کارشناسی میشود گفت که دستکم نزدیک به سی و پنج درصد تولید ناخالص داخلی ایران مستقیم و غیرمستقیم در گرو صادرات نفتی است.
بنابراین تولید ناخالص داخلی ایران، اگر از صادرات نفت و فرآوردههای نفتی محروم شود، سی و پنج درصد سقوط میکند و کشور زمین میخورد.
در حال حاضر ارزش پول ایران، یا آن چیزی که از آن باقی مانده، وابسته به صادرات نفت است، بخش بسیار بزرگی از واردات کشور با تکیه بر نفت تامین میشود، بودجه ایران سر چاههای نفت بسته میشود، کسری بودجه با نفت تامین میشود، ارتش ایران با نفت میچرخد و این فهرست را میتوان ادامه داد. اگر ایران طی چند دهه گذشته، با وجود همه سختیها، به مناظری که ما در کشورهای بسیار فقیر جهان سوم میبینیم شباهت پیدا نکرد، این را مدیون نفت است.
اصولا آیا دستیابی به «اقتصاد بدون نفت»، از لحاظ اقتصادی، هدف مطلوبی است؟
«اقتصاد بدون نفت»، که از دهه ۱۳۳۰ خورشیدی در ایران مطرح شد، اصطلاح غلطی است. کشوری که نفت داشته باشد، دلیلی ندارد که چاههای نفت خود را ببندد، آن گونه که آیتالله خامنهای بار دیگر در سخنرانی روز اول فروردینماه امسال خود در خواست کرد. در همین سخنرانی آقای خامنهای دستیابی به «اقتصاد بدون نفت» را یکی از برنامههای اصلی و اولویتهای دولت آینده دانست، و گفت چند سال پیش هم ضرورت بستن در چاههای نفت را مطرح کرده، اما با لبخند «معنادار» و ناباوری تکنوکراتها روبهرو شده است.
لبخند ناباورانه تکنوکراتها در برابر شعار «اقتصاد بدون نفت»، آن گونه که رهبر انقلاب نقل میکند، کاملا قابل درک است. اصولا چرا ایران باید یکی از برگهای برنده خود را، که برخورداری از منابع عظیم نفت و گاز است، دور بریزد؟
آمریکاییها به تازگی به ذخایر عظیم نفت و گاز غیرمتعارف دست پیدا کردهاند و میخواهند به بهترین صورت ممکن از آنها استفاده کنند و حتی از لحاظ تولید و صدور نفت به «عربستان قرن بیست و یکم» تبدیل بشوند. اگر نفت این قدر بد است، پس چرا آمریکاییها از کشف و بهرهبرداری منابع تازه نفت و گاز غیرمتعارف خود این همه خوشحالند؟
با توجه به اهمیت نفت در اقتصاد جهانی، چه دلیلی دارد که ایران به «اقتصاد بدون نفت» روی بیاورد. شاید استدلال این باشد که چون ایران به بدترین شکل ممکن از نفت استفاده کرده و بخش بسیار بزرگی از این سرمایه را، که باید در خدمت توسعه ایران و به سود نسلهای آینده مورد استفاده قرار میگرفت، به باد داده، پس باید نفت را دور بریزد تا به اقتصاد سالم دست پیدا کند. چنین استدلالی از بیخ و بن نادرست است، زیرا برای منابع نفت تنها دو سناریو را در نظر میگیرد. سناریوی اول فرو رفتن در کام اقتصاد نفتی و پروار کردن هر چه بیشتر یک قشر مافیایی است که از نفت تغذیه میکند. سناریوی دوم بستن چاههای نفت است، تا کشور از شر این محصول آزاد شود.
ولی سناریوی سومی هم وجود دارد و آن استفاده عقلایی از تولید و بازرگانی نفت با هدف دستیابی به «اقتصاد فرانفتی» است. نفت و گاز سرمایههای گرانقدری هستند که میتوانند و باید در خدمت توسعه کشور مورد استفاده قرار بگیرند. منتهی کشور باید از مرز یک اقتصاد نفتی فراتر برود و و اقتصاد متنوعی را بر پایه صنعت و کشاورزی و خدمات به وجود بیاورد. این همان «اقتصاد فرانفتی» است که باید جانشین شعار نادرست «اقتصاد بدون نفت» بشود.
آیا میتوان هم نفت صادر کرد و هم به یک اقتصاد پویا و پیشرفته رسید؟
تجربه تاریخی نشان میدهد که چنین چیزی کاملا امکانپذیر است. آمریکا در اواخر قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم یک کشور مهم صادرکننده نفت بود، ولی در عرصه صنعت و کشاورزی هم به اوج رسید. نروژ در حال حاضر نفت زیادی صادر میکند، ولی در همان حال یک قدرت صنعتی و کشاورزی است. امارات متحده عربی هم کم و بیش به اندازه ایران نفت تولید میکند، ولی تلاش کرده است در این سطح در جا نزند و به همین سبب به بازرگانی و توریسم رو آورده است. گناه وضعیت زار اقتصاد امروز ایران را نباید به گردن نفت بیندازیم. مقصر کسانی هستند که نتوانستند از نفت درست استفاده کنند و طلای سیاه را تبدیل کردند به بلای سیاه.