خولیو ولاسکو، والیبال: تیم ملی والیبال ایران با با هدایت این مربی بلندآوازه آرژانتینی موفق شد ضمن کسب دومین پیروزی پیاپی مقابل ژاپن، برای نخستین بار سهمیه حضور در لیگ جهانی را کسب کند.
بازیکنان تیم ملی نیز ولاسکو را روی دست بلند کرده و به هوا انداختند. ایران در گروه دوم لیگ جهانی والیبال باید با روسیه، ایتالیا، کوبا، صربستان و آلمان رویارو شود. دور نخست این رقابتها از ۳۱ ماه مه برابر با یازدهم خرداد آغاز خواهد شد.
رضا مهماندوست، تکواندو: هم کارنامه درخشانش خبرساز شد، هم کنار گذاشته شدن ناگهانیاش از سرمربیگری تیم ملی، هم مرگ فرزند بیمارش و هم مصاحبههای انتقادیاش.
او قبل از المپیک لندن، از جانب فدراسیون جهانی تکواندو به عنوان بهترین مربی جهان معرفی شد. زیرا برای اولین بار پس از چهل سال، به قهرمانی کرهایها در جهان خاتمه داد، پاداش این موفقیت، دریافت حکم برکناری در آستانه المپیک لندن بود. در ادامه، مهماندوست خواستار دریافت مطالباتش شد تا پیگیر درمان فرزند بیمارش باشد، اما موفق به وصول حقوقش از فدراسیون تکواندو نشد. پس از مرگ فرزندش، در حالی که فرزند بیمار دیگری دارد، گفت: اگر از گرفتاریهای من فیلمی درست شود، زار زار گریه خواهید کرد. باید حتما زیر تابوتمان بروند تا باورمان کنند.
محمد بنا، کشتی فرنگی: بهترین نتیجه تاریخ ورزش ایران در المپیکها با هدایت او رقم خورد و در پایان سال هم تقریباً در تمام نظرسنجیها به عنوان چهره برتر سال ۱۳۹۱ ورزش ایران برگزیده شد.
محمد بنا اما پس از المپیک در اعتراض به بیتوجهیها، کنارهگیری رسمی خود را نیز اعلام کرد و در بیانیه کوتاهش با اشاره به انتظار قهرمانان کشتی پس از نتایج درخشان المپیک نوشت: «نه تنها امکانات ویژه برای ورزش اول ایران در نظر گرفته نشده، بلکه بیتوجهیها به اوج رسیده و مشکلات بسیاری سد راه موفقیت کشتی فرنگی است که گفتن آنها تکرار مکررات است.»
علی دایی، فوتبال: مانند سالیان اخیر از ابتدا تا انتهای سال خبرساز بود. از اعتراضات شدید کنار زمین گرفته تا حضور در مراسم اهدای توپ طلای فیفا، مصاحبهاش در حمایت از شرکت سورینت و بابک زنجانی برای تغییر نام راهآهن و سرانجام، حمله سارقان به او که در آخرین روزهای سال اتفاق افتاد.
اما مصاحبه او علیه محمد رویانیان خبرسازترین اقدام دایی در سال ۱۳۹۱ بود: «من از یک من ریش تو نمیترسم. کهکشان راه انداختهای تا برای خودت تبلیغ کنی، این آدمها از کجا آمدند، دایی از کجا آمده. میخواهند خودشان را نشان بدهند. قهرمان وزنهبرداری و پرتاب دیسک را به پرسپولیس میآورند. بدبختی ورزش ما همین است. آن بنده خدا برود، تو هم رفتنی هستی.»
یحیی گلمحمدی، فوتبال: پس از حمید استیلی، محسن عاشوری، مصطفی دنیزلی و مانوئل ژوزه، یحیی گلمحمدی پنجمین نفری بود که محمد رویانیان طی یک سال، به عنوان سرمربی پرسپولیس منصوب کرد. سرمربیگری در تیم پرسپولیس، خود به تنهایی برای ورود به جمع خبرسازان سال کافی است، اما گلمحمدی در پایان سال، شخصاً آخرین حاشیه مهم سال ۹۱ فوتبال ایران را رقم زد.
پس از اشکهای خداحافظی مهدویکیا در برنامه ۹۰، گلمحمدی روی خط برنامه آمد و گفت حالا او خودش از سرمربیگری پرسپولیس استعفا میکند تا مفهوم رفاقت را به مهدویکیا نشان دهد. سرمربی پرسپولیس در ادامه گفت: «صحبتهای مهدی را کنار خانوادهام تماشا کردم و تحت تاثیر قرار گرفتم. وقتی او گریه کرد همه مرا نگاه کردند. دوست ندارم آدمبد ماجرا من باشم، به همین خاطر در همین برنامه از حضور در پرسپولیس استعفا میدهم.»
کوروش باقری، وزنهبرداری: یک طلا، دو نقره و یک برنز حاصل کار تیمی بود که هدایتش را کوروش باقری برعهده داشت. وزنهبرداران ایرانی در المپیک لندن، خاطره یک دهه اخیر و اتکای محض به پیکر حسین رضازاده را از یادها زدودند.
او غیر از کوچینگ عالی کنار تخته وزنهبرداری، گرچه اهل مصاحبه نیست اما وقتی صحبت میکند در انتقاد نیز بیپرواست. پس از تقدیر از قهرمانان المپیک گفت: «به هیچ وجه از پاداشی که داده شد، راضی نیستم. اگر به جای ۴ مدال، یک مدال هم کسب میکرد، همین وضعیت بود. آقایان خواب ۴ مدال را هم نمیدیدند. صددرصد دلسرد شدهام. دیگر اصراری ندارم که مانند گذشته بخواهم آسمان را به زمین دوخته و حتما بهترین نتایج را بگیرم. فردا اگر تیم نتیجه نگرفت و داستانهای گذشته مبنی بر افت تیم ملی پیش آمد، کسی حق ندارد از کوروش باقری سوال کند چرا؟ به این دلیل که خودشان این طور میخواهند.»
امیر قلعهنویی، فوتبال: رکورددار قهرمانی در لیگ برتر فوتبال ایران، سال ۱۳۹۱ را با صدرنشینی تیمش به پایان رساند. گرچه مانند همیشه سال پرحاشیهای برای او بود. پررنگترین ماجرا، میدان دادن او به پسرش در بازی دوستانه استقلال با پیکان بود که پس از بازی، حوادثی را هم کنار زمین در پی داشت. عادل فردوسیپور از اتفاقات رخ داده انتقاد کرد و میدان دادن قلعهنویی به پسرش در حالی که هیچ سابقهای حتی در رده سنی پایه هم ندارد را نیز غیرحرفهای دانست. سرمربی استقلال به شدت برآشفت و در پاسخ گفت: اگر پسر من شراب بخورد و پای قمار برود خوب است؟ فردوسیپور به جای مردانگی ۳۰ بار علیه من نامردی کرد. او ابزاری است که هم به جامعه و هم به فوتبال خیانت میکند. به خدا قسم اگر فوتبال ما ۹۰ نداشته باشد، مثل کشتی از آسیا هم فراتر میرود. چون من از او بازیکن نمیگیرم و برادری ندارم که کار بازیکنان دو رگه را انجام دهم باید به من حمله شود؟
کارلوس کیروش، فوتبال: سرمربی تیم ملی فوتبال ایران روی لبه تیغی حرکت میکند که محبوبیت یا منفور شدن در دو سوی آن قرار دارد. عمر محبوبیت سرمربیان تیم ملی فوتبال در ایران بسیار کوتاه است. اما او با گذشت بیش از دو سال، همچنان در ورزشگاههای ایران تشویق میشود. صعود به جام جهانی او را در قله محبوبیت خواهد نشاند، اما در صورت عدم صعود نیز، کیروش یکی از مهمترین اتفاقات فوتبال ایران برای دهه آینده را پایهگذاری کرد. عضویت اشکان دژآگه و رضا قوچاننژاد در ترکیب تیم ملی فوتبال ایران و ورود دیگر ایرانیان خارج از کشور مانند امید نظری، دانیال داوری و ویلیام آتشکده به تیم ملی که عیار دانش فوتبال مدرن را بالا میبرند و شعار ایران برای همه ایرانیان را دستکم در مستطیل سبز، تحقق میبخشند.
آنتونیو اولیویرا، فوتبال: ۳۳ بازی ملی دارد و سرمربی بنفیکا، سویل و بوردو بوده. وقتی به تراکتورسازی آمد، امیر قلعهنویی با نایب قهرمانی از این تیم رفته بود و تعدادی از ستارگان هم با پایان خدمت سربازی، تبریز را ترک کرده بودند، گفته میشد با چنین وضعیتی، تکرار آن موفقیت برای تراکتورسازی رویایی بیش نیست. اولیویرا اما تیمش را بارها در صدر جدول نشاند و در لیگ قهرمانان آسیا هم شروع بسیار خوبی داشت. او ضمناً با حرکات جالب در کنار زمین از جمله دراز کشیدن و به آسمان خیره شدن، محبوبیت خاصی در تبریز کسب کرده.
حسن شمس، فوتسال: به باور بسیاری از ورزشینویسان، اگر سرمربی سابق و بسیار موفق تیم ملی فوتسال ایران این زبان تند را نداشت، همچنان سرمربی تیم ملی بود. وقتی حسین شمس لب به انتقاد میگشاید، دیگر کسی جلودارش نیست و همه را از دم تیغ میگذراند.
گاهی نیز انتقادی در کار نیست و صرفاً ذکر خاطرهای است. گرچه در بطن همان خاطره هم نیش و کنایههای متعددی نهفته است. مانند نمونه ذیل:
«ترابیان در تمام کنفرانسهای مطبوعاتی قبل و بعد از بازی در جام جهانی گواتمالا بدون این که به من بگوید، به عنوان سرمربی شرکت میکرد. وقتی این موضوع را فهمیدم که بازیها تمام شده بود. او با اسم «حسین شمس» مصاحبه میکرد. بعد از پایان مسابقات که کتاب جام جهانی منتشر شد، دیدم در مشخصات تیم ملی ایران، اسم من ثبت شده اما عکس ترابیان به جای عکسم قرار دارد! وقتی پرسیدم، گفت چون در کنفرانسها سوال فنی نمیکردند، صلاح دانستم که خودم بروم! این کار ترابیان مشکل بزرگی برایش به وجود آورد، در فیفا و AFC او را عشق عکس و مصاحبه میدانند.»
بازیکنان تیم ملی نیز ولاسکو را روی دست بلند کرده و به هوا انداختند. ایران در گروه دوم لیگ جهانی والیبال باید با روسیه، ایتالیا، کوبا، صربستان و آلمان رویارو شود. دور نخست این رقابتها از ۳۱ ماه مه برابر با یازدهم خرداد آغاز خواهد شد.
رضا مهماندوست، تکواندو: هم کارنامه درخشانش خبرساز شد، هم کنار گذاشته شدن ناگهانیاش از سرمربیگری تیم ملی، هم مرگ فرزند بیمارش و هم مصاحبههای انتقادیاش.
او قبل از المپیک لندن، از جانب فدراسیون جهانی تکواندو به عنوان بهترین مربی جهان معرفی شد. زیرا برای اولین بار پس از چهل سال، به قهرمانی کرهایها در جهان خاتمه داد، پاداش این موفقیت، دریافت حکم برکناری در آستانه المپیک لندن بود. در ادامه، مهماندوست خواستار دریافت مطالباتش شد تا پیگیر درمان فرزند بیمارش باشد، اما موفق به وصول حقوقش از فدراسیون تکواندو نشد. پس از مرگ فرزندش، در حالی که فرزند بیمار دیگری دارد، گفت: اگر از گرفتاریهای من فیلمی درست شود، زار زار گریه خواهید کرد. باید حتما زیر تابوتمان بروند تا باورمان کنند.
محمد بنا، کشتی فرنگی: بهترین نتیجه تاریخ ورزش ایران در المپیکها با هدایت او رقم خورد و در پایان سال هم تقریباً در تمام نظرسنجیها به عنوان چهره برتر سال ۱۳۹۱ ورزش ایران برگزیده شد.
محمد بنا اما پس از المپیک در اعتراض به بیتوجهیها، کنارهگیری رسمی خود را نیز اعلام کرد و در بیانیه کوتاهش با اشاره به انتظار قهرمانان کشتی پس از نتایج درخشان المپیک نوشت: «نه تنها امکانات ویژه برای ورزش اول ایران در نظر گرفته نشده، بلکه بیتوجهیها به اوج رسیده و مشکلات بسیاری سد راه موفقیت کشتی فرنگی است که گفتن آنها تکرار مکررات است.»
علی دایی، فوتبال: مانند سالیان اخیر از ابتدا تا انتهای سال خبرساز بود. از اعتراضات شدید کنار زمین گرفته تا حضور در مراسم اهدای توپ طلای فیفا، مصاحبهاش در حمایت از شرکت سورینت و بابک زنجانی برای تغییر نام راهآهن و سرانجام، حمله سارقان به او که در آخرین روزهای سال اتفاق افتاد.
اما مصاحبه او علیه محمد رویانیان خبرسازترین اقدام دایی در سال ۱۳۹۱ بود: «من از یک من ریش تو نمیترسم. کهکشان راه انداختهای تا برای خودت تبلیغ کنی، این آدمها از کجا آمدند، دایی از کجا آمده. میخواهند خودشان را نشان بدهند. قهرمان وزنهبرداری و پرتاب دیسک را به پرسپولیس میآورند. بدبختی ورزش ما همین است. آن بنده خدا برود، تو هم رفتنی هستی.»
یحیی گلمحمدی، فوتبال: پس از حمید استیلی، محسن عاشوری، مصطفی دنیزلی و مانوئل ژوزه، یحیی گلمحمدی پنجمین نفری بود که محمد رویانیان طی یک سال، به عنوان سرمربی پرسپولیس منصوب کرد. سرمربیگری در تیم پرسپولیس، خود به تنهایی برای ورود به جمع خبرسازان سال کافی است، اما گلمحمدی در پایان سال، شخصاً آخرین حاشیه مهم سال ۹۱ فوتبال ایران را رقم زد.
پس از اشکهای خداحافظی مهدویکیا در برنامه ۹۰، گلمحمدی روی خط برنامه آمد و گفت حالا او خودش از سرمربیگری پرسپولیس استعفا میکند تا مفهوم رفاقت را به مهدویکیا نشان دهد. سرمربی پرسپولیس در ادامه گفت: «صحبتهای مهدی را کنار خانوادهام تماشا کردم و تحت تاثیر قرار گرفتم. وقتی او گریه کرد همه مرا نگاه کردند. دوست ندارم آدمبد ماجرا من باشم، به همین خاطر در همین برنامه از حضور در پرسپولیس استعفا میدهم.»
کوروش باقری، وزنهبرداری: یک طلا، دو نقره و یک برنز حاصل کار تیمی بود که هدایتش را کوروش باقری برعهده داشت. وزنهبرداران ایرانی در المپیک لندن، خاطره یک دهه اخیر و اتکای محض به پیکر حسین رضازاده را از یادها زدودند.
او غیر از کوچینگ عالی کنار تخته وزنهبرداری، گرچه اهل مصاحبه نیست اما وقتی صحبت میکند در انتقاد نیز بیپرواست. پس از تقدیر از قهرمانان المپیک گفت: «به هیچ وجه از پاداشی که داده شد، راضی نیستم. اگر به جای ۴ مدال، یک مدال هم کسب میکرد، همین وضعیت بود. آقایان خواب ۴ مدال را هم نمیدیدند. صددرصد دلسرد شدهام. دیگر اصراری ندارم که مانند گذشته بخواهم آسمان را به زمین دوخته و حتما بهترین نتایج را بگیرم. فردا اگر تیم نتیجه نگرفت و داستانهای گذشته مبنی بر افت تیم ملی پیش آمد، کسی حق ندارد از کوروش باقری سوال کند چرا؟ به این دلیل که خودشان این طور میخواهند.»
امیر قلعهنویی، فوتبال: رکورددار قهرمانی در لیگ برتر فوتبال ایران، سال ۱۳۹۱ را با صدرنشینی تیمش به پایان رساند. گرچه مانند همیشه سال پرحاشیهای برای او بود. پررنگترین ماجرا، میدان دادن او به پسرش در بازی دوستانه استقلال با پیکان بود که پس از بازی، حوادثی را هم کنار زمین در پی داشت. عادل فردوسیپور از اتفاقات رخ داده انتقاد کرد و میدان دادن قلعهنویی به پسرش در حالی که هیچ سابقهای حتی در رده سنی پایه هم ندارد را نیز غیرحرفهای دانست. سرمربی استقلال به شدت برآشفت و در پاسخ گفت: اگر پسر من شراب بخورد و پای قمار برود خوب است؟ فردوسیپور به جای مردانگی ۳۰ بار علیه من نامردی کرد. او ابزاری است که هم به جامعه و هم به فوتبال خیانت میکند. به خدا قسم اگر فوتبال ما ۹۰ نداشته باشد، مثل کشتی از آسیا هم فراتر میرود. چون من از او بازیکن نمیگیرم و برادری ندارم که کار بازیکنان دو رگه را انجام دهم باید به من حمله شود؟
کارلوس کیروش، فوتبال: سرمربی تیم ملی فوتبال ایران روی لبه تیغی حرکت میکند که محبوبیت یا منفور شدن در دو سوی آن قرار دارد. عمر محبوبیت سرمربیان تیم ملی فوتبال در ایران بسیار کوتاه است. اما او با گذشت بیش از دو سال، همچنان در ورزشگاههای ایران تشویق میشود. صعود به جام جهانی او را در قله محبوبیت خواهد نشاند، اما در صورت عدم صعود نیز، کیروش یکی از مهمترین اتفاقات فوتبال ایران برای دهه آینده را پایهگذاری کرد. عضویت اشکان دژآگه و رضا قوچاننژاد در ترکیب تیم ملی فوتبال ایران و ورود دیگر ایرانیان خارج از کشور مانند امید نظری، دانیال داوری و ویلیام آتشکده به تیم ملی که عیار دانش فوتبال مدرن را بالا میبرند و شعار ایران برای همه ایرانیان را دستکم در مستطیل سبز، تحقق میبخشند.
آنتونیو اولیویرا، فوتبال: ۳۳ بازی ملی دارد و سرمربی بنفیکا، سویل و بوردو بوده. وقتی به تراکتورسازی آمد، امیر قلعهنویی با نایب قهرمانی از این تیم رفته بود و تعدادی از ستارگان هم با پایان خدمت سربازی، تبریز را ترک کرده بودند، گفته میشد با چنین وضعیتی، تکرار آن موفقیت برای تراکتورسازی رویایی بیش نیست. اولیویرا اما تیمش را بارها در صدر جدول نشاند و در لیگ قهرمانان آسیا هم شروع بسیار خوبی داشت. او ضمناً با حرکات جالب در کنار زمین از جمله دراز کشیدن و به آسمان خیره شدن، محبوبیت خاصی در تبریز کسب کرده.
حسن شمس، فوتسال: به باور بسیاری از ورزشینویسان، اگر سرمربی سابق و بسیار موفق تیم ملی فوتسال ایران این زبان تند را نداشت، همچنان سرمربی تیم ملی بود. وقتی حسین شمس لب به انتقاد میگشاید، دیگر کسی جلودارش نیست و همه را از دم تیغ میگذراند.
گاهی نیز انتقادی در کار نیست و صرفاً ذکر خاطرهای است. گرچه در بطن همان خاطره هم نیش و کنایههای متعددی نهفته است. مانند نمونه ذیل:
«ترابیان در تمام کنفرانسهای مطبوعاتی قبل و بعد از بازی در جام جهانی گواتمالا بدون این که به من بگوید، به عنوان سرمربی شرکت میکرد. وقتی این موضوع را فهمیدم که بازیها تمام شده بود. او با اسم «حسین شمس» مصاحبه میکرد. بعد از پایان مسابقات که کتاب جام جهانی منتشر شد، دیدم در مشخصات تیم ملی ایران، اسم من ثبت شده اما عکس ترابیان به جای عکسم قرار دارد! وقتی پرسیدم، گفت چون در کنفرانسها سوال فنی نمیکردند، صلاح دانستم که خودم بروم! این کار ترابیان مشکل بزرگی برایش به وجود آورد، در فیفا و AFC او را عشق عکس و مصاحبه میدانند.»