جکسون دیل، سردبیر بخش بینالملل روزنامه «واشینگتن پست»، در تحلیل موضعگیریهای دولت آمریکا در قبال ایران و سوریه مینویسد: «از یک منظر ارتباط بین مشکلات آمریکا در مورد سوریه و ایران بسیار ساده و سرراست است. حکومت بشار اسد نزدیکترین متحد ایران و خط ارتباطی آن با کشورهای عربی است. سوریه پل زمینی ارسال تسلیحات و کمکهای ایران به حزبالله و نوار غزه است. بدون سوریه بلندپروازیهای منطقهای ایران و تواناییهای این کشور برای به چالش کشیدن اسرائیل فلج خواهد شد.»
ژنرال جیمز ماتیس، سرفرمانده نیروهای آمریکا در خاورمیانه، در گزارش خود به کنگره این کشور در ماه مارس گفت که سقوط رژیم بشار اسد «بزرگترین شکست استراتژیک ایران طی بیست و پنج سال اخیر خواهد بود». سرنگون شدن حکومت بشار اسد نه فقط به خاطر جنایتهای این رژیم، بلکه از منظر منافع راهبردی آمریکا و اسرائیل گامی مهم و ضروری است.
با این همه دولت باراک اوباما و حکومت اسرائیل به دخالت نظامی مستقیم یا غیرمستقیم در سوریه هیچ علاقهای نشان نمیدهند. یکی از دلایل مهم آن نگرانی از شرایطی است که پس از سقوط بشار اسد بر این کشور حاکم خواهد شد. در مورد باراک اوباما سال برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و دیدگاه وی در پرهیز از جنگ در خاورمیانه را نیز باید اضافه کرد.
سردبیر بخش بینالملل «واشینگتن پست» میافزاید که محاسبات در مورد رژیمهای ایران و سوریه پیچیدهتر از آن است که در نگاه اول به نظر میآید. نکته دیگری که بر محاسبات در مورد این دو رژیم تاثیر میگذارد این است که در مورد سوریه آمریکا و متحدانش طرفدار سرنگونی و جایگزین کردن رژیم حاکم بر این کشورند، ولی در مورد ایران هدف اصلی پیشگیری از دستیابی آن کشور به سلاح هستهای است. به نظر میرسد گامهایی که ممکن است به پیروزی در یک مورد کمک کند برای پیشرفت در مورد دیگر مشکلآفرین است.
برای مثال، حالت دخالت نظامی را در نظر بگیریم. اگر آمریکا و متحدانش بخواهند همچون نمونه لیبی به شکل غیرمستقیم در بحران سوریه دخالت کنند به نوعی حمایت هوایی از مخالفان رژیم بشار اسد نیاز خواهد بود. اما اگر میزان دخالت آمریکا بیشتر از این باشد آیا این کشور میتواند همزمان حملات هوایی به تاسیسات هستهای ایران را نیز در دستور کار خود قرار دهد؟
مقامات اسرائیلی میگویند که اولویت اصلی آنها ایران است و هر عامل یا بحران دیگری که باعث کاهش این تمرکز شود منفی است. اما در مورد آمریکا به نظر میرسد که دولت باراک اوباما طرفدار پرهیز از اقدام نظامی است. هرگونه معامله و توافقی با ایران مستلزم جلب حمایت روسیه است و مسکو در حال حاضر مخالف برکنار کردن رژیم سوریه است.
اگر باراک اوباما خواهان حمایت پوتین در مورد برخورد با ایران است احتمالا مجبور میشود سیاست روسیه در مورد رژیم بشار اسد را بپذیرد. در یک چنین شرایطی سیاست آمریکا در قبال سوریه عملا گروگان مسکو خواهد بود. به همین خاطر است که در ماههای اخیر غیر از انتقادهای پراکنده آمریکا از سیاست مسکو در قبال سوریه چیز دیگری نشنیدهایم.
سردبیر بخش بینالملل «واشینگتن پست» خاطرنشان میکند که ریشه این سردرگمیها در سیاست و اهداف متناقض آمریکا در منطقه خاورمیانه است. آیا دولت آمریکا در پی سرنگون کردن رژیمهای دیکتاتوری ایران و سوریه است یا هدف آن تضمین شروط و رسیدن به توافقهایی برای مهار خطر این رژیمهاست؟ به نظر میرسد که آمریکا در این مورد سیاست روشنی ندارد. چون از یک طرف در مورد سوریه از سیاست تغییر رژیم دفاع میکند، ولی از طرف دیگر در مورد ایران سیاست دستیابی به یک توافق هستهای را پیش میبرد.
دولت باراک اوباما با اتکا به یک کارزار دیپلماتیک چندجانبه میکوشد این سیاست دشوار را به پیش ببرد. اما اگر هدف برکنار کردن رژیم سوریه باشد، مسلما اقداماتی نظیر طرح صلح کوفی عنان یا قطعنامههای شورای امنیت بیمعنا هستند. فقط اعمال فشار اقتصادی و نظامی توسط مخالفان رژیم بشار اسد و کشورهای دیگر میتواند این رژیم را سرنگون کند.
سقوط رژیم سوریه میتواند موقعیت حکومت ایران را به شدت تضعیف کند و احتمالا در رسیدن به نوعی توافق با ایران نیز موثر خواهد بود. به همین خاطر است که ایران میکوشد بحران سوریه را به فهرست موضوعات مذاکره با غرب بیفزاید یا کوفی عنان و دولت روسیه خواستار آن هستند که ایران نیز به کشورهای گروه تماس با سوریه اضافه شود.
ژنرال جیمز ماتیس، سرفرمانده نیروهای آمریکا در خاورمیانه، در گزارش خود به کنگره این کشور در ماه مارس گفت که سقوط رژیم بشار اسد «بزرگترین شکست استراتژیک ایران طی بیست و پنج سال اخیر خواهد بود». سرنگون شدن حکومت بشار اسد نه فقط به خاطر جنایتهای این رژیم، بلکه از منظر منافع راهبردی آمریکا و اسرائیل گامی مهم و ضروری است.
با این همه دولت باراک اوباما و حکومت اسرائیل به دخالت نظامی مستقیم یا غیرمستقیم در سوریه هیچ علاقهای نشان نمیدهند. یکی از دلایل مهم آن نگرانی از شرایطی است که پس از سقوط بشار اسد بر این کشور حاکم خواهد شد. در مورد باراک اوباما سال برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و دیدگاه وی در پرهیز از جنگ در خاورمیانه را نیز باید اضافه کرد.
سردبیر بخش بینالملل «واشینگتن پست» میافزاید که محاسبات در مورد رژیمهای ایران و سوریه پیچیدهتر از آن است که در نگاه اول به نظر میآید. نکته دیگری که بر محاسبات در مورد این دو رژیم تاثیر میگذارد این است که در مورد سوریه آمریکا و متحدانش طرفدار سرنگونی و جایگزین کردن رژیم حاکم بر این کشورند، ولی در مورد ایران هدف اصلی پیشگیری از دستیابی آن کشور به سلاح هستهای است. به نظر میرسد گامهایی که ممکن است به پیروزی در یک مورد کمک کند برای پیشرفت در مورد دیگر مشکلآفرین است.
برای مثال، حالت دخالت نظامی را در نظر بگیریم. اگر آمریکا و متحدانش بخواهند همچون نمونه لیبی به شکل غیرمستقیم در بحران سوریه دخالت کنند به نوعی حمایت هوایی از مخالفان رژیم بشار اسد نیاز خواهد بود. اما اگر میزان دخالت آمریکا بیشتر از این باشد آیا این کشور میتواند همزمان حملات هوایی به تاسیسات هستهای ایران را نیز در دستور کار خود قرار دهد؟
مقامات اسرائیلی میگویند که اولویت اصلی آنها ایران است و هر عامل یا بحران دیگری که باعث کاهش این تمرکز شود منفی است. اما در مورد آمریکا به نظر میرسد که دولت باراک اوباما طرفدار پرهیز از اقدام نظامی است. هرگونه معامله و توافقی با ایران مستلزم جلب حمایت روسیه است و مسکو در حال حاضر مخالف برکنار کردن رژیم سوریه است.
اگر باراک اوباما خواهان حمایت پوتین در مورد برخورد با ایران است احتمالا مجبور میشود سیاست روسیه در مورد رژیم بشار اسد را بپذیرد. در یک چنین شرایطی سیاست آمریکا در قبال سوریه عملا گروگان مسکو خواهد بود. به همین خاطر است که در ماههای اخیر غیر از انتقادهای پراکنده آمریکا از سیاست مسکو در قبال سوریه چیز دیگری نشنیدهایم.
سردبیر بخش بینالملل «واشینگتن پست» خاطرنشان میکند که ریشه این سردرگمیها در سیاست و اهداف متناقض آمریکا در منطقه خاورمیانه است. آیا دولت آمریکا در پی سرنگون کردن رژیمهای دیکتاتوری ایران و سوریه است یا هدف آن تضمین شروط و رسیدن به توافقهایی برای مهار خطر این رژیمهاست؟ به نظر میرسد که آمریکا در این مورد سیاست روشنی ندارد. چون از یک طرف در مورد سوریه از سیاست تغییر رژیم دفاع میکند، ولی از طرف دیگر در مورد ایران سیاست دستیابی به یک توافق هستهای را پیش میبرد.
دولت باراک اوباما با اتکا به یک کارزار دیپلماتیک چندجانبه میکوشد این سیاست دشوار را به پیش ببرد. اما اگر هدف برکنار کردن رژیم سوریه باشد، مسلما اقداماتی نظیر طرح صلح کوفی عنان یا قطعنامههای شورای امنیت بیمعنا هستند. فقط اعمال فشار اقتصادی و نظامی توسط مخالفان رژیم بشار اسد و کشورهای دیگر میتواند این رژیم را سرنگون کند.
سقوط رژیم سوریه میتواند موقعیت حکومت ایران را به شدت تضعیف کند و احتمالا در رسیدن به نوعی توافق با ایران نیز موثر خواهد بود. به همین خاطر است که ایران میکوشد بحران سوریه را به فهرست موضوعات مذاکره با غرب بیفزاید یا کوفی عنان و دولت روسیه خواستار آن هستند که ایران نیز به کشورهای گروه تماس با سوریه اضافه شود.