ایرانشناسی زیر سایه رشته تاریخ ساخته میشود و شواهد و قراین تاریخی ماده خام نتیجهگیریهایی است که از مطالعه وجوه گوناگون کشور، جامعه و فرهنگ ایران حاصل میشود. راه دور نباید رفت. در همین کنفرانس سه روزه استانبول از میان نزدیک ۱۲۰ جلسه حدود ۴۰ جلسه مستقیما نام تاریخ در عنوان آنان به کار برده شده بود یا عموم مقالههای ارائه شده در آن تاریخی بود و ارائه دهندگانش تاریخنگار بودند. با این محاسبه میتوان گفت یک سوم جلسات به گونهای مستقیما به تاریخ ایران باستان، ایران دوران اسلامی و ایران دوران معاصر ربط داشتند.
در بقیه جلسهها هم که مثلا به شعر، ادب، دین، هنر، موسیقی، تئاتر، سینما، اقتصاد، سیاست داخلی و خارجی، آموزش و پرورش، علم و تکنولوژی، زنان، اقوام و وجوه دیگر مطالعات ایرانشناسی مربوط بود تاریخ حی و حاضر بود. چون رجوع به اسناد تاریخی و کاربرد روشهای دقیق تاریخنگارانه لازمه پیشبرد مطالعه در همه این زمینههاست.
ایرانشناسان خارجی به فراخور نیاز مطالعاتی خود از هزارهها و قرنها پیش به ایران طبعا به دید کشوری دیگر و بیگانه نگریستهاند. بسیاری از ایرانیان با نام هرودوت یونانی مورخ زاده نزدیک به نیم قرن پیش از میلاد مسیح و نام ادوارد براون انگلیسی، مورخ ایران معاصر که ۷۶ سال پیش درگذشت، آشنایند. شمار مورخان خارجی که از بیرون به درون ایران نگریستهاند در حدود دو و نیم هزارهای که از مرگ هرودوت میگذرد کم نبوده است. آنچه نادر است شمار مورخان ایرانی است که به مطالعه تاریخ کشورهای دیگر پرداختهاند.
در کنفرانس سه روزه انجمن بینالمللی ایرانشناسی که از ۱۲ تا ۱۴ مرداد برابر با ۲ تا ۴ اوت در استانبول برگزار شد بخشی از کار یکی از این موارد نادر بررسی شد. در جلسه یا پانلی با عنوان «وجه سیاسی تاریخنگاری در ایران معاصر» الیور باست، استاد جوان انگلیسی دانشگاه منچستر بریتانیا مقالهای ارائه کرد به نام «جابهجا کردن نقطه دید، تاریخ اروپا از نگاه مورخان ایرانی، مورد فریدون آدمیت».
فریدون آدمیت مورخ ایرانی متولد ۱۲۹۹ که چهار سال پیش در اسفندماه ۱۲۸۷ در ۸۷ سالگی درگذشت مورخ بحث برانگیز دوران قاجار و به ویژه دوران مشروطیت است و صاحب کتابهای امیرکبیر و ایران، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی، اندیشههای میرزا فتحعلی آخوندزاده، اندیشههای طالبوف تبریزی، اندیشه ترقی و حکومت قانون، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران و فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران است.
بررسی بخشی از نوشته فریدون آدمیت را در این کتاب آخر درباره فرازی از تاریخ آلمان در دوران زمامداری آدولف هیتلر در گفتوگو با الیور باست مورخ و ایرانشناس جوان انگلیسی در حاشیه کنفرانس استانبول میشنویم.
آقای الیور باست، این تحقیق شما در مورد تغییر چشمانداز در کار فریدون آدمیت، نتیجهگیری که خودتان میخواستید که مخاطب بکند چیست؟
الیور باست: عرض به حضور، شما نتیجهگیری من در مورد کار فریدون آدمیت این بود که ایشان مثل این که یکی از گروه خیلی کوچک و کم است که در بین مورخین ایران در مورد یک موضوعی کار کرده که با ایران ربطی پیدا نمیکند. به خصوص در مورد آدمیت در مورد تاریخ آلمان، آدمیت در یکی از کتابهایشان که در ۱۹۷۵ چاپ شده یک قسمتی دارد که در مورد سقوط جمهوری وایمار و به قدرت رسیدن نازیها یک تز جالبی مطرح میکند. تز آقای آدمیت این است که سقوط جمهوری وایمار و به قدرت رسیدن نازیها تقصیر کمونیستهاست. او میگوید اگر کسی جمهوری وایمار را خراب کرده کمونیستها بودند که به دستورهای مسکو یعنی دستورهای استالین عمل میکردند و در طی آن تزی که آقای آدمیت پیش میبرد ایشان هم میگویند که نازیسم و کمونیزم یکی اند. اصلا هیچ فرقی بین این دو وجود ندارد.
آیا دلایلی وجود ندارد برخلافش یعنی استدلال همیشگی این است که نه نازیها و حزب نازی خودش نقشه رسیدن به قدرت و انحصار قدرت را داشت و در نتیجه نتیجه این نوع نگاه همیشه این بوده که خود نازیها فاعل این قضیه بودند تا اینکه مساله ربط داده شود به عامل خارجی که در این مورد که شما میگویید از دید فریدون آدمیت کمونیزم است؟
بله. کاملا حق با شماست. ولی آدمیت این دلایل را اصلا قبول نمیکند و رد میکند در آن تزی که نوشته و میگوید نه این چنان نیست. اینها ممکن است که تاثیری داشته باشد ولی اصلا عوامل اصلی به قدرت رسیدن نازیها فعالیتهای کمونیستها در آلمان هست. و چیزی که برای من جالب است در این چارچوب، سه نکته هست.
از یک لحاظ این است که اصلا یک مورخ ایرانی حرفی میزند در مورد تاریخ آلمان و یک تز اوریژینالی هم پیشنهاد میکند. البته کار آدمیت که همینطور که در سخنرانیام هم ارائه کردم از لحاظ تاریخی ضعیف است. مثلا خیلی اشتباه میکند در مورد اصلا خود جمهوری وایمار و چگونگی به قدرت رسیدن نازیها.
نکته دوم که برای من جالب است این است که چرا آقای آدمیت در ۱۹۷۵ در یک کتاب به اسم فکر دموکراسی اجتماعی در عصر مشروطیت ۴۰ صفحه در مورد سقوط جمهوری وایمار دارد. چرا اصلا؟ مگر این که این یک ربطی پیدا میکند به اوضاع ایران در اواخر زمان پهلوی؟ این هم برای من مطرح است و سووال است.
و نکته سوم این است که آقای آدمیت با این تز در ۱۹۷۵ کارشان را آغاز میکند. ولی ۱۱ سال بعد از این روی همان مطلب روی همان سووال اگر میشود گفت نازیسم در حقیقت نتیجه بلشویزم است، نتیجه فعالیتهای کمونیستها، در آلمان یک بحث مهمی تحت عنوان historische streit یک بحثی بین مورخین که بعدا هم کشیده میشود به یک بحثی که اهمیت بزرگی در افکار عمومی آلمان پیدا میکند...
تجدیدنظرطلبی تاریخی؟
بله. که در مورد همان مطلب هست. اینها حتما تز آقای آدمیت را نخواندهاند. ولی جالب است که یک مورخ ایرانی یازده سال قبل از این که در آلمان این یک بحث خیلی مهم و عظیمی میشود already به اصطلاح این تز را اجرا کرده.
در مورد فریدون آدمیت از یک سو گفته میشود که اشراف داشته بر تاریخ و به خصوص تاریخ دوران مشروطه و در این مورد خیلی کار کرده و از طرف دیگر گفته میشود که نظرات خودش را به شدت در نتیجهگیریهایش دخیل کرده و ابایی هم نداشته از اینکه جملههایی به کار ببرد که ارزشداوری هایش هم تویش باشد. یعنی به جای اینکه مثل یک مورخ منصف سعی کند فاصله داشته باشد از موضوع تحقیقش کار را به جایی رسانده که نظر داده در مورد یهودیها، نظر داده در مورد کمونیستها و نظر منفی هم داده در مورد اینها عموما. ریشههای این در کجاست و آیا چنین وضعیتی در مورد تحقیق تاریخی متداول بوده در ایران یا کشورهای دیگر یا نه؟
به نظر من متداول بوده و اگر حقیقتش را بخواهید من هم نمیدانم چرا آدمیت در آن برهه از زمان علاقه پیدا میکند که یک حرف اریژینال و جالب در مورد تاریخ آلمان بزند. ولی همینطور که من در سخنرانی هم نشان دادم آقای آدمیت کسی بود که به... شما چه میگویید... هنر تاریخ نویسی، به تاریخ نویسی به عنوان یک علم خیلی علاقمند بود و خیلی هم اظهار نظر کرده. به خصوص در مورد این که ما باید از کار غیر حرفهای بالاخره رد شویم و به یک تاریخ نویسی حرفهای دسترسی پیدا کنیم. ولی خودشان در حقیقت اگر به کتابهایشان نگاه کنیم بعضی اوقات اینقدر هم حرفهای نبود.
خیلی ها هم به خصوص در مورد آن نوشته در مورد تاریخ آلمان مثلا یک چیزی مینویسد ولی هیچ رفرانسی و پانویسی هم به ما نمیدهد و معلوم نیست این را از کجا درآورده. پس یک تفاوتی وجود دارد بین اصلا این... چه جوری بگویم... objective ی که دارد برای حرفهای شدن تاریخ نویسی ایران و کاری که خودش انجام میدهد.
هدفش و آن کاری که در عمل انجام میدهد...
بله. بین این هدف و کاری که در عمل انجام میدهد یک تفاوتی وجود دارد و خود آقای آدمیت بعضی اوقات اینقدر مثل اینکه کار حرفهای انجام نمیدهد.
در بقیه جلسهها هم که مثلا به شعر، ادب، دین، هنر، موسیقی، تئاتر، سینما، اقتصاد، سیاست داخلی و خارجی، آموزش و پرورش، علم و تکنولوژی، زنان، اقوام و وجوه دیگر مطالعات ایرانشناسی مربوط بود تاریخ حی و حاضر بود. چون رجوع به اسناد تاریخی و کاربرد روشهای دقیق تاریخنگارانه لازمه پیشبرد مطالعه در همه این زمینههاست.
ایرانشناسان خارجی به فراخور نیاز مطالعاتی خود از هزارهها و قرنها پیش به ایران طبعا به دید کشوری دیگر و بیگانه نگریستهاند. بسیاری از ایرانیان با نام هرودوت یونانی مورخ زاده نزدیک به نیم قرن پیش از میلاد مسیح و نام ادوارد براون انگلیسی، مورخ ایران معاصر که ۷۶ سال پیش درگذشت، آشنایند. شمار مورخان خارجی که از بیرون به درون ایران نگریستهاند در حدود دو و نیم هزارهای که از مرگ هرودوت میگذرد کم نبوده است. آنچه نادر است شمار مورخان ایرانی است که به مطالعه تاریخ کشورهای دیگر پرداختهاند.
در کنفرانس سه روزه انجمن بینالمللی ایرانشناسی که از ۱۲ تا ۱۴ مرداد برابر با ۲ تا ۴ اوت در استانبول برگزار شد بخشی از کار یکی از این موارد نادر بررسی شد. در جلسه یا پانلی با عنوان «وجه سیاسی تاریخنگاری در ایران معاصر» الیور باست، استاد جوان انگلیسی دانشگاه منچستر بریتانیا مقالهای ارائه کرد به نام «جابهجا کردن نقطه دید، تاریخ اروپا از نگاه مورخان ایرانی، مورد فریدون آدمیت».
فریدون آدمیت مورخ ایرانی متولد ۱۲۹۹ که چهار سال پیش در اسفندماه ۱۲۸۷ در ۸۷ سالگی درگذشت مورخ بحث برانگیز دوران قاجار و به ویژه دوران مشروطیت است و صاحب کتابهای امیرکبیر و ایران، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی، اندیشههای میرزا فتحعلی آخوندزاده، اندیشههای طالبوف تبریزی، اندیشه ترقی و حکومت قانون، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران و فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران است.
بررسی بخشی از نوشته فریدون آدمیت را در این کتاب آخر درباره فرازی از تاریخ آلمان در دوران زمامداری آدولف هیتلر در گفتوگو با الیور باست مورخ و ایرانشناس جوان انگلیسی در حاشیه کنفرانس استانبول میشنویم.
آقای الیور باست، این تحقیق شما در مورد تغییر چشمانداز در کار فریدون آدمیت، نتیجهگیری که خودتان میخواستید که مخاطب بکند چیست؟
الیور باست: عرض به حضور، شما نتیجهگیری من در مورد کار فریدون آدمیت این بود که ایشان مثل این که یکی از گروه خیلی کوچک و کم است که در بین مورخین ایران در مورد یک موضوعی کار کرده که با ایران ربطی پیدا نمیکند. به خصوص در مورد آدمیت در مورد تاریخ آلمان، آدمیت در یکی از کتابهایشان که در ۱۹۷۵ چاپ شده یک قسمتی دارد که در مورد سقوط جمهوری وایمار و به قدرت رسیدن نازیها یک تز جالبی مطرح میکند. تز آقای آدمیت این است که سقوط جمهوری وایمار و به قدرت رسیدن نازیها تقصیر کمونیستهاست. او میگوید اگر کسی جمهوری وایمار را خراب کرده کمونیستها بودند که به دستورهای مسکو یعنی دستورهای استالین عمل میکردند و در طی آن تزی که آقای آدمیت پیش میبرد ایشان هم میگویند که نازیسم و کمونیزم یکی اند. اصلا هیچ فرقی بین این دو وجود ندارد.
آیا دلایلی وجود ندارد برخلافش یعنی استدلال همیشگی این است که نه نازیها و حزب نازی خودش نقشه رسیدن به قدرت و انحصار قدرت را داشت و در نتیجه نتیجه این نوع نگاه همیشه این بوده که خود نازیها فاعل این قضیه بودند تا اینکه مساله ربط داده شود به عامل خارجی که در این مورد که شما میگویید از دید فریدون آدمیت کمونیزم است؟
بله. کاملا حق با شماست. ولی آدمیت این دلایل را اصلا قبول نمیکند و رد میکند در آن تزی که نوشته و میگوید نه این چنان نیست. اینها ممکن است که تاثیری داشته باشد ولی اصلا عوامل اصلی به قدرت رسیدن نازیها فعالیتهای کمونیستها در آلمان هست. و چیزی که برای من جالب است در این چارچوب، سه نکته هست.
از یک لحاظ این است که اصلا یک مورخ ایرانی حرفی میزند در مورد تاریخ آلمان و یک تز اوریژینالی هم پیشنهاد میکند. البته کار آدمیت که همینطور که در سخنرانیام هم ارائه کردم از لحاظ تاریخی ضعیف است. مثلا خیلی اشتباه میکند در مورد اصلا خود جمهوری وایمار و چگونگی به قدرت رسیدن نازیها.
نکته دوم که برای من جالب است این است که چرا آقای آدمیت در ۱۹۷۵ در یک کتاب به اسم فکر دموکراسی اجتماعی در عصر مشروطیت ۴۰ صفحه در مورد سقوط جمهوری وایمار دارد. چرا اصلا؟ مگر این که این یک ربطی پیدا میکند به اوضاع ایران در اواخر زمان پهلوی؟ این هم برای من مطرح است و سووال است.
و نکته سوم این است که آقای آدمیت با این تز در ۱۹۷۵ کارشان را آغاز میکند. ولی ۱۱ سال بعد از این روی همان مطلب روی همان سووال اگر میشود گفت نازیسم در حقیقت نتیجه بلشویزم است، نتیجه فعالیتهای کمونیستها، در آلمان یک بحث مهمی تحت عنوان historische streit یک بحثی بین مورخین که بعدا هم کشیده میشود به یک بحثی که اهمیت بزرگی در افکار عمومی آلمان پیدا میکند...
تجدیدنظرطلبی تاریخی؟
بله. که در مورد همان مطلب هست. اینها حتما تز آقای آدمیت را نخواندهاند. ولی جالب است که یک مورخ ایرانی یازده سال قبل از این که در آلمان این یک بحث خیلی مهم و عظیمی میشود already به اصطلاح این تز را اجرا کرده.
در مورد فریدون آدمیت از یک سو گفته میشود که اشراف داشته بر تاریخ و به خصوص تاریخ دوران مشروطه و در این مورد خیلی کار کرده و از طرف دیگر گفته میشود که نظرات خودش را به شدت در نتیجهگیریهایش دخیل کرده و ابایی هم نداشته از اینکه جملههایی به کار ببرد که ارزشداوری هایش هم تویش باشد. یعنی به جای اینکه مثل یک مورخ منصف سعی کند فاصله داشته باشد از موضوع تحقیقش کار را به جایی رسانده که نظر داده در مورد یهودیها، نظر داده در مورد کمونیستها و نظر منفی هم داده در مورد اینها عموما. ریشههای این در کجاست و آیا چنین وضعیتی در مورد تحقیق تاریخی متداول بوده در ایران یا کشورهای دیگر یا نه؟
به نظر من متداول بوده و اگر حقیقتش را بخواهید من هم نمیدانم چرا آدمیت در آن برهه از زمان علاقه پیدا میکند که یک حرف اریژینال و جالب در مورد تاریخ آلمان بزند. ولی همینطور که من در سخنرانی هم نشان دادم آقای آدمیت کسی بود که به... شما چه میگویید... هنر تاریخ نویسی، به تاریخ نویسی به عنوان یک علم خیلی علاقمند بود و خیلی هم اظهار نظر کرده. به خصوص در مورد این که ما باید از کار غیر حرفهای بالاخره رد شویم و به یک تاریخ نویسی حرفهای دسترسی پیدا کنیم. ولی خودشان در حقیقت اگر به کتابهایشان نگاه کنیم بعضی اوقات اینقدر هم حرفهای نبود.
خیلی ها هم به خصوص در مورد آن نوشته در مورد تاریخ آلمان مثلا یک چیزی مینویسد ولی هیچ رفرانسی و پانویسی هم به ما نمیدهد و معلوم نیست این را از کجا درآورده. پس یک تفاوتی وجود دارد بین اصلا این... چه جوری بگویم... objective ی که دارد برای حرفهای شدن تاریخ نویسی ایران و کاری که خودش انجام میدهد.
هدفش و آن کاری که در عمل انجام میدهد...
بله. بین این هدف و کاری که در عمل انجام میدهد یک تفاوتی وجود دارد و خود آقای آدمیت بعضی اوقات اینقدر مثل اینکه کار حرفهای انجام نمیدهد.