در پی چند ماه رایزنی و مانور دیپلماتیک، روز سهشنبه هفتم ماه مه ۱۵۹ عضو سازمان تجارت جهانی سرانجام بر سر انتخاب مدیرکل تازه این سازمان به توافق رسیدند.
بر پایه این توافق روبرتو آزودو برزیلی در دور آخر رایزنیها از هرمینیو بلانکوی مکزیکی پیش افتاد و به جای پاسکال لامی فرانسوی، اول سپتامبر آینده سکان رهبری یکی از مقتدرترین نهادهای اقتصادی بینالمللی را در دست خواهد گرفت.
تحول بزرگ
قرار گرفتن یک برزیلی در راس سازمان جهانی تجارت نماد تازهای است از زیر و رو شدن روابط بینالمللی و نشان میدهد که وزنه قدرتهای نوظهور در مدیریت جهان به گونهای دائمی و چشمگیر سنگینتر میشود.
در زمینه مناسبات اقتصادی بینالمللی، سه نهاد عمده نقش اصلی را بر عهده دارند: صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان جهانی تجارت. بر پایه رسمی نانوشته، از آغاز تا امروز مدیریت صندوق بینالمللی پول در انحصار اروپاییها، و ریاست بانک جهانی در انحصار آمریکاییها بوده است. در سازمان جهانی تجارت نیز، جز مدت زمانی کوتاه و میاندورهای که طی آن مدیر کلی آن به یک تایلندی داده شد، این کشورهای صنعتی بودند که راس هرم سازمان را در اختیار داشتند.
با نشستن یک برزیلی بر کرسی مدیریت سازمان جهانی تجارت، این امیدواری وجود دارد که مدیریت ارشد صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی نیز در آیندهای نزدیک از تیول اروپاییها و آمریکاییها خارج شود. فرایند جهانی شدن رابطه قدرتها را در مقیاس بینالمللی برهم زده و «دوزخیان زمین» را که تا دیروز در حاشیه اقتصاد جهانی به سر میبردند، به متن آن کشانده است. صدها میلیون نفر از ساکنان این کره خاکی، از چینیها و هندیها گرفته تا برزیلیها و اندونزیاییها و ترکیهایها، با جابهجا شدن نقششان در تقسیم بینالمللی کار، امروز جایگاه مهمتری را در مدیریت اقتصاد جهانی مطالبه میکنند. یک برزیلی در راس یکی از مقتدرترین سازمانهای اقتصادی بینالمللی، تازهترین جلوه این تحول بزرگ است.
سازمان جهانی تجارت که در سال ۱۹۹۵ میلادی جای «گات» (توافقنامه عمومی تعرفه و تجارت) را گرفت، ژاندارم بازرگانی بینالمللی لقب گرفته و نقش اصلی آن تدارک و اجرای قوانین ناظر بر داد و ستد میان کشورهاست. این سازمان که هم اکنون ۱۵۹ عضو دارد، با تلاش بر سر کم کردن موانع در روابط بازرگانی میان کشورها، مهم ترین موتور محرکه آزادسازی داد و ستد در مقیاس جهانی است.
روبرتو آزودو در مدیریت سازمان جهانی تجارت با چالشهایی بزرگ روبهرو است. در واقع این سازمان، طی سالهای اخیر، با دشواریهای جدی روبهرو شده که یکی از مهمترین آنها شکست «دور دوحه» است. سخن بر سر دور تازه گفتوگوها بر سر آزادسازی بازرگانی بینالمللی است که در سال ۲۰۰۱ در پایتخت قطر آغاز شد و در دسامبر ۲۰۱۱، در پی رویارویی با مسائل گوناگون، عملا به بنبست رسید. این شکست، و دیگر دشواریها، تردیدهایی را درباره تواناییهای سازمان جهانی تجارت به وجود آورد. روبرتو آزودو که دیپلماتی برجسته است و این سازمان را به خوبی میشناسد، باید تردیدها را برطرف کند.
موانع آزادسازی
موانعی که بر سر پیشروی سازمان جهانی تجارت قرار گرفته، از یک سلسله عوامل اقتصادی و سیاسی سرچشمه میگیرد که در دهه پایانی قرن بیستم و نخستین دهه قرن بیست و یکم میلادی، روابط بینالمللی را، بهویژه در عرصه اقتصادی، یکسره دگرگون کردند.
عروج وقفهناپذیر قدرتهای نوظهور و بهویژه چین در عرصه جهانی و حجم روزافزون کالاهای ساخته شدهای که از این کشورها روانه بازارهای اروپا و آمریکا شد، نگرانیهایی را در بخش بزرگی از محافل اقتصادی و سیاسی کشورهای صنعتی به وجود آورد و حتی آنها را نسبت به مزایای مبادله آزاد بدبین کرد. این بدبینی زمانی بیشتر شد که شماری از صادرکنندگان آسیایی تا آنجا که توانستند بعضی از قوانین بازرگانی بینالمللی را، از جمله در عرصههایی چون دامپینگ، سوبسید و مالکیت فکری، نقض کردند.
از سوی دیگر ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا، دو قدرت بزرگ اقتصادی جهان، که پیش از این بر جهتگیریهای نظام بازرگانی بینالمللی و سیر گفتوگو میان اجزای این نظام سلطهای کمابیش مطلق داشتند، این بار از اقتدار لازم برای حل و فصل مسائل در راستای دیدگاههای خود برخوردار نبودند و با رقابت شدید و چالشبرانگیز قدرتهای نوظهور روبهرو شدند. به بیان دیگر، دیپلماسی بازرگانی بینالمللی بازیگران تازهای پیدا کرده است که دیگر حاضر نیستند در حاشیه بازی کنند. با حضور این رقیبان تازهنفس که حرف خود را میزنند و سهم خود را میخواهند، دستیابی به توافق دشوارتر میشود.
و سرانجام بحران عظیم سال ۲۰۰۸ و سالهای بعد از آن نیز دستیابی به توافق را دشوارتر کرد. در شرایط بحرانی، با نرخ رشد پایین و نرخ بالای بیکاری، رهبران قدرتهای بازرگانی برای پیشروی در راه آزادسازی بازرگانی از دامنه مانور کمتری برخوردارند و دست آنها، برای بازتر کردن مرزهای گمرکی شان، بیش از گذشته میلرزد، بهویژه از آن رو که بخش مهمی از افکار عمومی، در کشورهای صنعتی، دشواریهای ناشی از بحران و بهویژه بیکاری انبوه را به کالاهایی نسبت میدهند که از کشورهای در حال توسعه به سوی بازارهای اروپا و آمریکا سرازیر شده است.
مجموعه این عوامل، به درجات متفاوت، زمینه کند شدن و سپس توقف کامل گفتوگوهای بازرگانی بینالمللی را در چارچوب دور دوحه فراهم آوردند. ولی با قاطعیت میتوان گفت که آن چه «دور دوحه» را به شکست کشاند، نبود اراده سیاسی لازم در کشورهای صنعتی و قدرتهای نوظهور برای به ثمر رساندن آن بود.
بحران در نظام بازرگانی بینالمللی
شکست این دور طولانی از گفتوگوهای بازرگانی طبعا اقتدار و احترام سازمان جهانی تجارت را متزلزل کرده است. آیا روبرتو آزودو برزیلی خواهد توانست آب رفته را به جوی بازگرداند و ناکامی سازمان جهانی تجارت را در دور بعدی گفتوگوها جبران کند؟ پاسخ به این پرسش را در نهمین نشست کنفرانس وزیران سازمان خواهیم شنید که قرار است در پایان سال ۲۰۱۳ در بالی (اندونزی) برگزار شود.
در شرایطی که «دور دوحه» به شکست انجامیده و فرایند آزادسازی بازرگانی بینالمللی به نفس نفس افتاده، تردید درباره مکانیسمها و هدفهای سازمان جهانی تجارت افزایش مییابد. این فکر به تدریج قوت میگیرد که نمیتوان ۱۵۹ کشور جهان را، که در مراحل گوناگون رشد قرار دارند و نقش آنها در بازرگانی بینالمللی و نگاه آنها به جهانی شدن به شدت متفاوت است، بر سر میز مذاکره گرد هم آورد و موافقتنامههای مشترکی را، با امضای همه آنها، برای مدیریت داد و ستد بینالمللی فراهم آورد. با این تردیدها، اصل گسترش بازرگانی بینالمللی بر پایه چند جانبهگرایی (مشارکت همه کشورها در گفتوگوهای بازرگانی بینالمللی) در برابر علامت پرسش قرار میگیرد.
در این شرایط، دو جانبهگرایی و منطقهگرایی به سرعت رو به گسترش میرود. ایالات متحده آمریکا سال به سال قراردادهای تازهای را در عرصه مبادله آزاد، به صورت دوجانبه، با کشورهای گوناگون جهان امضا میکند. همزمان، آمریکاییها گفتوگوهای گستردهای را با شمار زیادی از قدرتهای حوزه اقیانوس آرام به منظور دستیابی به یک همکاری گسترده بازرگانی در پهنه این اقیانوس (فعلا بدون مشارکت چین) آغاز کردهاند. گفتوگوهای مشابهی به منظور ایجاد یک منطقه عظیم مبادله آزاد میان آمریکا و اتحادیه اروپا در دو سوی اقیانوس اطلس به زودی آغاز میشود.
هدف آمریکاییها از این دیپلماسی گسترده بازرگانی ایجاد یک آلترناتیو برای سازمان جهانی تجارت است که، از دیدگاه واشینگتن، در انجام ماموریت خود برای آزادسازی بازرگانی موفق نبوده است. نکته بسیار مهم آن که در قراردادهای دوجانبه آمریکا، مفهوم «مبادلات بینالمللی» از محدود کالاها و خدمات فراتر رفته و سرمایهگذاری را نیز در برمیگیرد.
اتحادیه اروپا نیز تلاش میکند در انعقاد قراردادهای مبادله آزاد هم با کشورها و هم با مجموعههای بازرگانی از آمریکا عقب نماند. قدرتهای بزرگ آسیایی هم به همان راه میروند.
ضعف سازمان جهانی تجارت که راه را بر گسترش منتظمات دوجانبه و منطقهای در عرصه بازرگانی بینالمللی گشوده است، این خطر را در بر دارد که پارهای از کشورها را به انزوا بکشاند. اهمیت و علت وجودی سازمان جهانی تجارت در آن است که میتواند به جای مثله کردن روابط بازرگانی بینالمللی و ایجاد بلوکهای متخاصم تجاری، مکانیسمهای مشترکی را در مقیاس سیاره زمین به کار بگیرد و علاوه بر فراهم آوردن فضای مناسب برای پیشروی همگرایی اقتصادی سراسری، به تنشزدایی در عرصه سیاسی نیز کمک کند.
بحران سازمان تجارت جهانی، صلح و امنیت بینالمللی را نیز به خطر میاندازد. آیا روبرتو آزودو که بر پرستیژ کشورش در عرصه جهانی و بهویژه در کشورهای در حال توسعه تکیه دارد، خواهد توانست به این بحران پایان دهد؟
بر پایه این توافق روبرتو آزودو برزیلی در دور آخر رایزنیها از هرمینیو بلانکوی مکزیکی پیش افتاد و به جای پاسکال لامی فرانسوی، اول سپتامبر آینده سکان رهبری یکی از مقتدرترین نهادهای اقتصادی بینالمللی را در دست خواهد گرفت.
تحول بزرگ
قرار گرفتن یک برزیلی در راس سازمان جهانی تجارت نماد تازهای است از زیر و رو شدن روابط بینالمللی و نشان میدهد که وزنه قدرتهای نوظهور در مدیریت جهان به گونهای دائمی و چشمگیر سنگینتر میشود.
در زمینه مناسبات اقتصادی بینالمللی، سه نهاد عمده نقش اصلی را بر عهده دارند: صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان جهانی تجارت. بر پایه رسمی نانوشته، از آغاز تا امروز مدیریت صندوق بینالمللی پول در انحصار اروپاییها، و ریاست بانک جهانی در انحصار آمریکاییها بوده است. در سازمان جهانی تجارت نیز، جز مدت زمانی کوتاه و میاندورهای که طی آن مدیر کلی آن به یک تایلندی داده شد، این کشورهای صنعتی بودند که راس هرم سازمان را در اختیار داشتند.
با نشستن یک برزیلی بر کرسی مدیریت سازمان جهانی تجارت، این امیدواری وجود دارد که مدیریت ارشد صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی نیز در آیندهای نزدیک از تیول اروپاییها و آمریکاییها خارج شود. فرایند جهانی شدن رابطه قدرتها را در مقیاس بینالمللی برهم زده و «دوزخیان زمین» را که تا دیروز در حاشیه اقتصاد جهانی به سر میبردند، به متن آن کشانده است. صدها میلیون نفر از ساکنان این کره خاکی، از چینیها و هندیها گرفته تا برزیلیها و اندونزیاییها و ترکیهایها، با جابهجا شدن نقششان در تقسیم بینالمللی کار، امروز جایگاه مهمتری را در مدیریت اقتصاد جهانی مطالبه میکنند. یک برزیلی در راس یکی از مقتدرترین سازمانهای اقتصادی بینالمللی، تازهترین جلوه این تحول بزرگ است.
سازمان جهانی تجارت که در سال ۱۹۹۵ میلادی جای «گات» (توافقنامه عمومی تعرفه و تجارت) را گرفت، ژاندارم بازرگانی بینالمللی لقب گرفته و نقش اصلی آن تدارک و اجرای قوانین ناظر بر داد و ستد میان کشورهاست. این سازمان که هم اکنون ۱۵۹ عضو دارد، با تلاش بر سر کم کردن موانع در روابط بازرگانی میان کشورها، مهم ترین موتور محرکه آزادسازی داد و ستد در مقیاس جهانی است.
روبرتو آزودو در مدیریت سازمان جهانی تجارت با چالشهایی بزرگ روبهرو است. در واقع این سازمان، طی سالهای اخیر، با دشواریهای جدی روبهرو شده که یکی از مهمترین آنها شکست «دور دوحه» است. سخن بر سر دور تازه گفتوگوها بر سر آزادسازی بازرگانی بینالمللی است که در سال ۲۰۰۱ در پایتخت قطر آغاز شد و در دسامبر ۲۰۱۱، در پی رویارویی با مسائل گوناگون، عملا به بنبست رسید. این شکست، و دیگر دشواریها، تردیدهایی را درباره تواناییهای سازمان جهانی تجارت به وجود آورد. روبرتو آزودو که دیپلماتی برجسته است و این سازمان را به خوبی میشناسد، باید تردیدها را برطرف کند.
موانع آزادسازی
موانعی که بر سر پیشروی سازمان جهانی تجارت قرار گرفته، از یک سلسله عوامل اقتصادی و سیاسی سرچشمه میگیرد که در دهه پایانی قرن بیستم و نخستین دهه قرن بیست و یکم میلادی، روابط بینالمللی را، بهویژه در عرصه اقتصادی، یکسره دگرگون کردند.
عروج وقفهناپذیر قدرتهای نوظهور و بهویژه چین در عرصه جهانی و حجم روزافزون کالاهای ساخته شدهای که از این کشورها روانه بازارهای اروپا و آمریکا شد، نگرانیهایی را در بخش بزرگی از محافل اقتصادی و سیاسی کشورهای صنعتی به وجود آورد و حتی آنها را نسبت به مزایای مبادله آزاد بدبین کرد. این بدبینی زمانی بیشتر شد که شماری از صادرکنندگان آسیایی تا آنجا که توانستند بعضی از قوانین بازرگانی بینالمللی را، از جمله در عرصههایی چون دامپینگ، سوبسید و مالکیت فکری، نقض کردند.
از سوی دیگر ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا، دو قدرت بزرگ اقتصادی جهان، که پیش از این بر جهتگیریهای نظام بازرگانی بینالمللی و سیر گفتوگو میان اجزای این نظام سلطهای کمابیش مطلق داشتند، این بار از اقتدار لازم برای حل و فصل مسائل در راستای دیدگاههای خود برخوردار نبودند و با رقابت شدید و چالشبرانگیز قدرتهای نوظهور روبهرو شدند. به بیان دیگر، دیپلماسی بازرگانی بینالمللی بازیگران تازهای پیدا کرده است که دیگر حاضر نیستند در حاشیه بازی کنند. با حضور این رقیبان تازهنفس که حرف خود را میزنند و سهم خود را میخواهند، دستیابی به توافق دشوارتر میشود.
و سرانجام بحران عظیم سال ۲۰۰۸ و سالهای بعد از آن نیز دستیابی به توافق را دشوارتر کرد. در شرایط بحرانی، با نرخ رشد پایین و نرخ بالای بیکاری، رهبران قدرتهای بازرگانی برای پیشروی در راه آزادسازی بازرگانی از دامنه مانور کمتری برخوردارند و دست آنها، برای بازتر کردن مرزهای گمرکی شان، بیش از گذشته میلرزد، بهویژه از آن رو که بخش مهمی از افکار عمومی، در کشورهای صنعتی، دشواریهای ناشی از بحران و بهویژه بیکاری انبوه را به کالاهایی نسبت میدهند که از کشورهای در حال توسعه به سوی بازارهای اروپا و آمریکا سرازیر شده است.
مجموعه این عوامل، به درجات متفاوت، زمینه کند شدن و سپس توقف کامل گفتوگوهای بازرگانی بینالمللی را در چارچوب دور دوحه فراهم آوردند. ولی با قاطعیت میتوان گفت که آن چه «دور دوحه» را به شکست کشاند، نبود اراده سیاسی لازم در کشورهای صنعتی و قدرتهای نوظهور برای به ثمر رساندن آن بود.
بحران در نظام بازرگانی بینالمللی
شکست این دور طولانی از گفتوگوهای بازرگانی طبعا اقتدار و احترام سازمان جهانی تجارت را متزلزل کرده است. آیا روبرتو آزودو برزیلی خواهد توانست آب رفته را به جوی بازگرداند و ناکامی سازمان جهانی تجارت را در دور بعدی گفتوگوها جبران کند؟ پاسخ به این پرسش را در نهمین نشست کنفرانس وزیران سازمان خواهیم شنید که قرار است در پایان سال ۲۰۱۳ در بالی (اندونزی) برگزار شود.
در شرایطی که «دور دوحه» به شکست انجامیده و فرایند آزادسازی بازرگانی بینالمللی به نفس نفس افتاده، تردید درباره مکانیسمها و هدفهای سازمان جهانی تجارت افزایش مییابد. این فکر به تدریج قوت میگیرد که نمیتوان ۱۵۹ کشور جهان را، که در مراحل گوناگون رشد قرار دارند و نقش آنها در بازرگانی بینالمللی و نگاه آنها به جهانی شدن به شدت متفاوت است، بر سر میز مذاکره گرد هم آورد و موافقتنامههای مشترکی را، با امضای همه آنها، برای مدیریت داد و ستد بینالمللی فراهم آورد. با این تردیدها، اصل گسترش بازرگانی بینالمللی بر پایه چند جانبهگرایی (مشارکت همه کشورها در گفتوگوهای بازرگانی بینالمللی) در برابر علامت پرسش قرار میگیرد.
در این شرایط، دو جانبهگرایی و منطقهگرایی به سرعت رو به گسترش میرود. ایالات متحده آمریکا سال به سال قراردادهای تازهای را در عرصه مبادله آزاد، به صورت دوجانبه، با کشورهای گوناگون جهان امضا میکند. همزمان، آمریکاییها گفتوگوهای گستردهای را با شمار زیادی از قدرتهای حوزه اقیانوس آرام به منظور دستیابی به یک همکاری گسترده بازرگانی در پهنه این اقیانوس (فعلا بدون مشارکت چین) آغاز کردهاند. گفتوگوهای مشابهی به منظور ایجاد یک منطقه عظیم مبادله آزاد میان آمریکا و اتحادیه اروپا در دو سوی اقیانوس اطلس به زودی آغاز میشود.
هدف آمریکاییها از این دیپلماسی گسترده بازرگانی ایجاد یک آلترناتیو برای سازمان جهانی تجارت است که، از دیدگاه واشینگتن، در انجام ماموریت خود برای آزادسازی بازرگانی موفق نبوده است. نکته بسیار مهم آن که در قراردادهای دوجانبه آمریکا، مفهوم «مبادلات بینالمللی» از محدود کالاها و خدمات فراتر رفته و سرمایهگذاری را نیز در برمیگیرد.
اتحادیه اروپا نیز تلاش میکند در انعقاد قراردادهای مبادله آزاد هم با کشورها و هم با مجموعههای بازرگانی از آمریکا عقب نماند. قدرتهای بزرگ آسیایی هم به همان راه میروند.
ضعف سازمان جهانی تجارت که راه را بر گسترش منتظمات دوجانبه و منطقهای در عرصه بازرگانی بینالمللی گشوده است، این خطر را در بر دارد که پارهای از کشورها را به انزوا بکشاند. اهمیت و علت وجودی سازمان جهانی تجارت در آن است که میتواند به جای مثله کردن روابط بازرگانی بینالمللی و ایجاد بلوکهای متخاصم تجاری، مکانیسمهای مشترکی را در مقیاس سیاره زمین به کار بگیرد و علاوه بر فراهم آوردن فضای مناسب برای پیشروی همگرایی اقتصادی سراسری، به تنشزدایی در عرصه سیاسی نیز کمک کند.
بحران سازمان تجارت جهانی، صلح و امنیت بینالمللی را نیز به خطر میاندازد. آیا روبرتو آزودو که بر پرستیژ کشورش در عرصه جهانی و بهویژه در کشورهای در حال توسعه تکیه دارد، خواهد توانست به این بحران پایان دهد؟