دوم مردادماه به نام شاعری سکه خورده است که شعر پس از نيما را به ميان مردم برد؛؛ احمد شاملو، تحسين شده ترين شاعر معاصر ايران.
هفت سال پيش، در بامداد روز دوم مردادماه، آن گونه که خود چند صباحی پيش از آن در شعرش گفته بود، از آستانه دری بی کوبه که زندگی ست، در گذشت.
آنک در کوتاه بی کوبه در برابر و
آنک اشارت دربان منتظر! ــ
دالان تنگی را که درنوشته ام
به وداع
فراپشت می نگرم
فرصت کوتاه بود و سفر جان کاه بود
اما يگانه بود و هيچ کم نداشت.
به جان منت پذيرم و حق گزارم!
(چنين گفت بامداد خسته.)
اما راز ماندگاری شاملو چيست؟ و چرا در ترسيم تاريخ شعر ايران، اغلب قريب به يقين منتقدان و نويسندگان تاريخ شعر پارسی، پس از حافظ از او نام می برند؟
دکتر ضيا موحد، شاعر، منتقد و زبانشناس ساکن تهران، در مصاحبه ای با راديو فردا، می گويد که از نگاه منتقدان شعر، «کسی نمی داند که چيز يک يک شعر خوب را به شعری خوب بدل می کند.»
وی می گويد: «آن سحری که در کار شاملو هست، قابل تعريف نيست. اين همان کار دشواری است که اگر ممکن بود، نقد شعر ديگر مشکلی نمی داشت. اين همان جوهره صدا است که اگر کسی آن را داشته باشد، صدايش بر ديگران برتری پيدا می کند. شاملو هم جوهره ای داشت و به دليل همين جوهره، در گستره ای که کار کرد، چه شعرهای فولکلور، چه شعرهای عاشقانه و چه بعضا شعرهای سياسی، اثری که ارائه کرد در اوج جوهره شعر بود.»
بوده اند کسانی که مهمترين دليل ماندگاری شاملو را در محبوبيتی که شعرهای اجتماعی و حماسی اش در ميان نسل پس از کودتای بيست و هشت مرداد بر انگيخت می دانند .
اما دکتر موحد اين دليل را رد می کند و می گويد: «ما تعداد کسانی که درباره سياست، اجتماع و درد مردم شعر گفتند، نه تنها کم نداشتيم، بلکه زياد هم داشتيم، اما از ديگر سو کسانی که شعر ناب بگويند کم داشتيم. اما چرا ديگران آن مقامی که شاملو پيدا کرد، پيدا نکردند؟ در واقع شعرهای درجه يک شاملو را نمی توان در ميان اشعار سياسی او پيدا کرد.»
اين منتقد تاکيد می کند که به اعتقاد او «وجه هنری» آثار احمد شاملو، بيش از هر چيز ديگر در اوج گيری وی در ادبيات فارسی نقش داشته است.
.
گذشته از اين شاملو از جمله شاعرانی است که در زمانه حياتش نيز نسل هايی از شاعران را زير تاثير زبان و بيانش برد .
اسماعيل خويی، شاعری که با شاملو اوقات بسيار گذرانده است، در مصاحبه ای به راديو فردا می گويد علت اين تاثير گذاری را در زبان و جهان بينی شاملو می داند.
او می گويد: «علت اين تاثير گذاری شاملو در دو چيز است. نخست گستردگی جهان نگری شاملو، دوم زبان، زيبايی، رسايی، نو بودن و دور بودن زبان شعری او از ابتذال بوده است.»
آقای خويی در تشريح آنچه «وجه تاثير گذار جهان نگری شاملو» توصيف می کند، می گويد: «شاملو، در آرزوی آزادی، آبادی و شادی برای همه مردمان جهان بود و چنين است که تمام گرايش گوناگون در طيف های گوناگون انسان گرا، او را از آن خود می بايند و در انديشه خود او را باز می يابند.»
اين شاعر سرشناس دومين دليلی که بر می شمرد، يعنی «زبان شاملو» و چگونگی تاثير گذاری آن را نيز چنين شرح می دهد: «موضوع زبان احمد شاملو، بسيار با اهميت تر است. زبان شاملو، زبانی است که از يک سو از بهترين های کهن، درس گرفته است و از سوی ديگر از بهترين های نو. و بدين گونه زبانی پديد آورده است که از يک سو، اصيل است، به اين معنا که در سنت ادب پارسی ريشه دارد و از سوی ديگر، بسيار بسيار امروزين است. و از آنجا که گهر اين زبان، زبانی است دور از ابتذال، به اين زودی ها نيز رنگ و انگ کهنه ای نخواهد گرفت.»
شاملو شعر را متاثر از نيما آغاز کرد اما راهی نو گشود که سرنوشت وزن و عروض را در شعر پارسی برای هميشه دستخوش تحول ساخت.
سيمين بهبهانی، شاعر بلندآوازه در اين زمينه چنين می گويد: «شاملو، وزن مالوف عروضی را از شعر خود بيرون راند. ولی اين به آن معنا نيست که شعر شاملو، فاقد موسيقی بود، بلکه شعر شاملو موسيقی خاص خود را دارد. اگر بخواهيم تشبيه کنيم، وزن شعر شاملو، موسيقی بدون ضربی، شبيه به آواز است. شعری هست که موسيقی به شکل بسيار قابل توجهی، روان در لا به لای سطرها، جاری است.»
خانم بهبهانی در تشريح چگونگی شکل گرفتن اين «وزن موسيقايی» در اشعار شاملو می گويد: «اين از آنجا ناشی می شود که شاملو کلمات را، دانه دانه انتخاب می کند و آنها را چنان در کنار يکديگر می چيند که هم نوايی موسيقايی شعر شاملو، شکل می گيرد.»
با اين همه شاملو فقط شاعر ۱۸ مجموعه شعر نبود. ترجمه ۳۳ رمان و شعر و نمايشنامه به فارسی، تصحيح سه ديوان از متون کهن، چند دهه تاليف فرهنگنامه چند ده جلدی «کتاب کوچه»، تاليف ده اثر برای کودکان و بالاخره سردبيری دستکم سيزده هفته نامه و ماهنامه، از او تصوير متفاوتی می سازد .
مسعود بهنود که با شاملو تجربه همکاری را در حرفه روزنامه نگاری دارد، از اين وجه شاملو می گويد: «شاملو سوای شاعری، يک روزنامه نگار بود و روزنامه نگاری، کار بود که به آن عشق می ورزيد و آن را خيلی خوب می دانست و فقط روزنامه نگار ادبی نبود. روزنامه نگاری عمومی را هم بسرا خوب می دانست. به خصوص در پيدا کردن سوژه، زدن تيتر، بی نهايت متبحر بود. نمونه هايی ديده ام از روزنامه هايی که خيلی کوتاه عمر بوده اند و در دوره های جوانی زندگی او يعنی بيست و چند سالگی منتشر کرده است، و آنها همه به نسبت زمانه خودشان، فوق العاده بوده اند.»
آقای بهنود در ادامه به تجربه روزنامه نگاری احمد شاملو در نشريه به نام «بارو» اشاره می کند و می افزايد: «اسم بارو از ترکيب نام های بامداد و رويايی درست شده بود و دو شماره هم بيشتر منتشر نشد. بسيار نشريه خوبی بود، هم ابتکارش، فرمش، ظاهرش. و تا انتهاش فکر خودش بود.»
اين روزنامه نگار همچنين با اشاره ای به تجربه همکاری شخصی خود با احمد شاملو می گويد: «زمانی با هم در خوشه بوديم. خوشه از قبل تر وجود داشت، اما محتوا را شاملو از نو ساخت، تحريريه را ساخت، اجزا را ساخت، گرافيکش را ساخت و آنجا هم يکی ديگر از دوره های تجربه روزنامه نگاری شاملو بود.»
اين روزها، چند روزی از هفتمين سالمرگ شاعری گذشته است که نه تنها در حيات، که در مرگ نيز از مردم قدر بسيار ديد.
به رغم تلاش نظام سياسی ايران در منزوی کردن او، تشييع جنازه اش غافلگير کننده بود .همچنان که هنوز مردم در چنين روزی بر آرامگاه ساده اش گرد می آيند و شعرهايش را زمزمه می کنند.