بازار موسيقی پاپ فارسی در ماه گذشته، چون هميشه ماهی پربار برای میهمانی روهای حرفه ای بود؛ با اين تفاوت که سه آلبوم، از سه ستاره محبوب اما به شدت «کم کار» به بازار آمد: سندی، شاهکار بينش پژوه و فرشيد امين.
هر سه اين خواننده ها، هوداران بسياری دارند و در بازار موسيقی، به عنوان هنرمندانی «پولساز»، همواره بايد فشار ناشی از موفقيت های گذشته خود را تحمل کنند.
و در ميان آنها، فرشيد امين و سندی که به عنوان خواننده های خارج از ايران، فرصت اجرای زنده نيز دارند، با فشاری مضاعف و گاه محافظه کاری بيشتر، اثر جديدی را منتشر می کنند؛ چرا که کارنامه هنريشان برای پر کردن سالن های کنسرت اروپا و آمريکا کافی است و احتمال عدم موفقيت ترانه های جديد، موجب می شود تا آنها بسيار محتاطانه به سوی انتشار اثری تازه بروند.
شیطنت های گمشده
«سندی» نام گروهی است که با محوريت شهرام آذر، هنرمند ساکن لس آنجلس، از اوايل دهه هفتاد به محبوب دل بسياری از نوجوانان ايرانی بدل شد.
خلاقيت آقای آذر در خلق آثار بديع در سبک موسيقی هيپ-هاپ، در کنار مضامين ملموس و اجتماعی آثارش، موجب شد تا نخستين آلبوم های «سندی»، برای نسلی از ايرانيانی که ابتدای دهه هفتاد نوجوانی خود را سپری می کردند، بسيار خاطره انگيز باشد.
سندی، در کنار ترانه های رقص آور پاپ که از بازسازی ترانه های مردمی جنوب ايران بود، با يک ويژگی ساده اما مهم، محبوب شد: او از زبان جوانان، از «آدم بزرگ ها» به سادگی انتقاد می کرد و از همان «آدم بزرگ ها» می خواست که زندگی شورشی جوانان را «مختل» نکنند.
آنچه در آلبوم جديد سندی، سبک، سنگين، به کلی فراموش شده، همين ويژگی منحصر به فرد در متن ترانه ها است. شهرام آذر و همراهانش در «سندی» حالا خودشان هم مثل همان «آدم بزرگ ها»، ترانه هايشان را می نويسند.
محافظه کاری گروه سندی در محتوای اشعار، گريبان فرم ترانه ها را هم گرفته است. زمانی که موسيقی پاپ فارسی با ملودی های تکراری و ساده، اشباع شده بود، سندی در سبک «رپ» ترانه هايی را اجرا می کرد؛ اما اين روزها که موسيقی هيپ-هاپ به لطف امکانات ارزان قيمت کامپيوتر، به مد روز برخی جوان ها بدل شده، گروه «سندی» آلبومی پر از ملودی های تکراری پاپ منتشر کرده است.
شنونده هايی که از «سندی» سال های دهه هفتاد خورشيدی، خاطرات بسياری دارند، در هنگام شنيدن آلبوم جديد سبک، سنگين، تنها در لحظاتی کوتاه می توانند رد پای سندی ساختار شکن را پيدا کنند.
مثلا در ترانه «دروغگو»، که اثر با ترانه ای کليشه ای و عاشقانه شروع می شود و «شيطنت های سندی» در قسمت هايی کوتاه، آن هم تنها در متن ترانه، نمايان می شوند.
روی جلد آلبوم که کپی بی دليلی از طرح روی صفحه ترانه معروف گروه «بيتلز» به نام Abbey Road است، آب پاکی را روی دست کسانی می ريزد که به خاطر کارهای تازه و «عجيب و غريب» گروه سندی، آنها را دوست داشتند.
لعن و نفرین شاهکار
شاهکار بينش پژوه که سال ۱۳۸۳ خورشيدی، با آلبوم «اسکناس»، ناگهان نظر بسياری از صاحب نظران را به خود جلب کرد نيز در ماه گذشته آلبومی تازه با نام ادبياتی ديگر منتشر کرده است.
سال ۱۳۸۳ آنچه خبرنگاران معتبری چون خبرنگار رويترز را در تهران به خانه آقای بينش پژوه کشانده بوده، ترانه های هيپ- هاپی بود که او برای نخستين بار موفق شده بود آنها را با مجوز منتشر کند.
آلبوم اسکناس اگر چه آلبومی موفق برای اين ترانه سرای نام آشنا بود، اما راهی نبود که شاهکار برای خود برگزيده بود؛ کما اينکه عکس های روی جلد آلبوم اسکناس که او را با سيگاری برگ در دست و کراوات نشان می دادند، خود نشانه ای بودند از اينکه موسيقی پاپ ايران، با يک خواننده جدی موسيقی هيپ-هاپ طرف نيست.
آلبوم تازه شاهکار، دربست به جنس ديگری از موسيقی تعلق دارد؛ ملودی های عامه پسند که از موسيقی فلامنکو قرض گرفته شده، در کنار صدای گيتار موسيقی لاتين، البته با اشعار عامه پسند پاپ فارسی!
مهم ترين ويژگی اين آلبوم نيز همين تکرار موسيقی لاتينويی است که اگر رقصنده «سالسا» باشيد می توانيد ساعت ها از آن لذت ببريد.
دلبستگی شاهکار به ملودی های موسيقی کشورهای اسپانيايی زبان تا جايی پيش رفته که او يکی از ترانه های آرام و عاشقانه اين آلبوم را به زبان «اسپانيايی» اجرا کرده است. اين ترانه در کنار ترانه ای به زبان «ايتاليايی»، مهم ترين سد شکنی آلبوم تازه شاهکار بينش پژوه است.
در محتوای ترانه ها نيز، شاهکار که هر ساله برای بسياری از خواننده های موسيقی پاپ ترانه می سرايد، امضای خود را، مفصل تکرار کرده است: ترانه های عاشقانه، با تم لعن و نفرين معشوق!
شاهکار دو ترانه بسيار معروف اين سال ها با مضامينی مشابه را برای دو خواننده محبوب سروده است: ترانه خيالی نيست که توسط شادمهر عقيلی اجرا شد و ترانه خيال نکن که در آلبوم عشق الهی عليرضا عصار منتشر شد.
اين بار هم شاهکار ترانه هايی با همين مضامين را، خود اجرا کرده است: ترانه نخست آلبوم به نام تهديد و ترانه پنجم آلبوم به نام می گفت. او هنوز با بغض و کينه از معشوقی می گويد و می خواند که او را «حسابی قال گذاشته».
«خواننده نسترن»
فرشيد امين، تا مدت ها به «خواننده نسترن» معروف بود و سال گذشته در مصاحبه با راديو فردا گفت که در روزهای نخست معروفیتش، برای تبليغ کنسرت هايش، بر روی پوسترها نامی از فرشيد امين وجود نداشت، بلکه «خواننده نسترن» عنوانی بود که مردم را به سالن ها می کشاند!
«خواننده نسترن» بودن، بر خلاف ظاهر ساده اش، کار ساده ای نيست! فرشيد با يک آلبوم و ترانه هايی که هر کدام، به تک ترانه ای موفق بدل شدند، با «بیماری موفقيت ناگهانی» رو به رو شد که موزيسين های بسياری را از دريچه خلافيتشان دور کرده است.
فرشيد که سابقه طولانی حضور در يک گروه راک را نيز در کارنامه خود داشت، از سه سال پيش که نخستين آلبومش را منتشر کرد، در دايره فشار ناشی از موفقيت آن آلبوم چنان گرفتار شد که تا يک ماه پيش، تنها تدوين دوباره کارهای گذشته اش را منتشر می کرد.
سرانجام «خواننده نسترن» گام تازه ای برداشت. آلبومی به نام گرفتار که پر است از ملودی های ارژينال فرشيد امين؛ با همان رنگ سابق و با همان حضور بسيار پر رنگ موسيقی الکترونيک و سينتی سايزری که از ثانيه اول تا آخرين ترانه آلبوم، خودنمايی می کند.
فرشيد با محافظه کاری، نه در متن ترانه هايش تغيير زيادی داده است و نه در ساختار کلی آثارش. اما آنچه می تواند نقطه اميد فرشيد برای موفقيت آلبومش باشد، تازه بودن ملودی هايی است که اين روزها در ميان آثار عامه پسند پاپ ناياب است؛ به ويژه در ترانه خواب بودم که ترانه «تازه ای» از فرشيد امين است.