یکی از ویژگیهای دولت دهم در نخستین روزهای آن عمده شدن مسائل زنان و خبرهای مربوط به آن است. به گفته آگاهان، انتصاب زنان به مقام وزارت و معاونت رئیس جمهور و عمده شدن زنان نه از سر برنامهریزی و دقت و توجه ارکان نظام جهموری اسلامی به مسائل زنان، بلکه نتیجه سالها تلاش آنها برای دیده شدن توسط نظام است.
دکتر نیره توحیدی، استاد مطالعات زنان و جنسیت دانشگاه کالیفرنیا، پیشینه مبارزات زنان ایران را بسیار پیشتر از حتی دوران مشروطه میداند:
نیره توحیدی: این اتفاق یک فرآیند است، فرآیندی که حداقل صد سال عمر دارد. یعنی از زمان جنبش مشروطه و حتی کمی قبل از آن همزمان با ورود ایدههای تجدد و مدرنیته به ایران و تحولی که هم در سیستم فکری در گفتمانهای غالب در ایران به وجود آمد و حتی اولین جنبش اصلاحطلبانه مذهبی که در آن زمان با نام جنبش بابی به وجود آمد که یکی از سردمداران آن جنبش هم یک زن بود به نام طاهره قرهالعین که برای اولین بار شاید یکی از زنان در خاورمیانه باشد که در شعرهایش، بحثهایش، گفتههایش و حرکت اجتماعیاش مسائل زنان را مطرح کرد. بیش از صد سال پیش اولین جرقههایش را میبینیم. در جنبش مشروطه هم زنان نقش فعالی داشتند. اگرچه نه به صورت متفکرین جنبش. تا این که میآییم به دوران نوسازیهای زمان رضاشاه پهلوی. ورود زنان به دانشگاه، تحصیلات عمومی و بعد دوران محمدرضاشاه که هم در دوره جنبش ملی شدن نفت زنان شرکت فعالی داشتند و هم در جنبشهای چپ و هم در جنبشهای ملی در احزاب ملی نقش فعالی داشتند. همه اینها پایههای فعالیتهای گروهی زنان را بنا نهادند. در دوران نوسازی دو پَهلوی بود که طبقه متوسط زنان شکل میگیرد. اولین مطالبات زنان به صورت متشکل مطرح میشود، گرچه از سوی زنان وابسته به احزاب و سازمانهای سیاسی این خواستها مطرح میشود. کمااین که در دوره مصدق بحث حق رای زنان مطرح شد، ولی متاسفانه حتی ملیون ما آن حد از پیشرفت را نداشتند که عملاً از حق رای زنان دفاع کنند. این تلاشها ادامه یافت تا دوره انقلاب ۵۷ و شرکت وسیع زنان در آن.
خانم توحیدی معتقد است این تلاشها و دستاوردها نهایتاً تصویری از زن ایرانی میسازد که تصویری مثبت است و نه تصویر موجودی «بدبخت و فلکزده، توسریخور، زیر چادر، محدود شده با یک حکومت ستمگر اسلامی استبدادی».
وی میافزاید: «بهخصوص بعد از این جنبش سبز و حرکت کمی گسترده زنان در مبارزات و هم کیفیت این مبارزه، این که زنان دوشبهدوش مردان حرکت کردند نه پشت سرشان، این که زنان از مردان جدا نبودند در اعتراضهای خیابانی.»
خانم توحیدی با اشاره به ویژگیهای زنانه و غیرخشن این جنبش میگوید: «خیلی از شعارها شعر بود و حتی مردم به جای این که مشت گره کنند، علامت پیروزی در تظاهرات نشان میدادند. اینها روی هم یک تصویر فمینین (زنانه) داد به این جنبش. بهخصوص این که اولین قربانی و شهید این جنبش یک زن شد: ندا آقاسلطان. این مجموعه یک اتفاق یکشبه و ناگهانی نیست. به نظر میآید خبرنگاران و کارشناسان مسائل ایران این را متوجه شدهاند که یک عامل اصلی تحول فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی شاید بشود گفت اقتصادی در ایران جوانان و زنان هستند. این دیگر شعار نیست و امروز اگر اقتصاد ایران بخواهد رشد کند باید زنان به طور فعالتر وارد بازار کار شود.»
خانم توحیدی در پاسخ به این پرسش که چرا حکومت تلاش میکند به شیوههای گوناگون موجودیت بهویژه زنان قربانی و شهید در این جنبش را نفی کند میگوید: «حکومتی که ایدئولوژی آن بر اساس تبعیض است، زنان را به صورت جنس دوم، ضعیفه و وابسته به مرد تلقی میکند، دولت را مثل پدرسالار بزرگ تلقی میکند. ادعای این حکومت هم این است که ما نه تنها ضدزن نیستیم، بلکه میخواهیم زن را حمایت کنیم. اما وقتی در برابر این ادعاها روز روشن زنی را در خیابان میکشند و قربانی میکنند، طبیعی است در انظار عمومی چنین حکومتی بخواهد مقاومت کند و انکار کند. آن قدر که افشا شدن کشته شدن مردها در مبارزات به حکومت ضربه میزند، آن قدر مهم نیست که کشته شدن زنان. چون همه اخلاقیات این حکومت و فلسفه وجودیاش را زیر سئوال میبرد.»
خانم توحیدی معتقد است جنبش زنان چنان قدرتی پیدا کرده است که آقای احمدینژاد را وادار میکند با آوردن زنان در کابینه خود دولت را همگام با تحولات جدید در عرصه اجتماعی نشان دهد. به باور خانم توحیدی، این گونه اقدامات از سر ناگزیری است، نه حرکت در روند تحول جامعه.
او میافزاید: «این یک بازی سیاسی است و ایشان اولین دفعه نیست که از این کارهای فرصتطلبانه میکند. مگر در دور اول انتخابات ایشان نبودند که گفتند من اصلاً به طرز پوشش جوانان کار ندارم. مگر ایشان نبودند که گفتند در شان دولت نیست که خودش را مشغول این نوع کارها کند. ما به موی پسرها چکار داریم؟ به موی دخترها چکار داریم؟ ولی دیدیم که دور نخست ریاست جمهوری او یکی از بدترین دورهها برای سرکوب آزادیهای فردی و سلایق شخصی جوانان و زنان بود.»
خانم توحیدی انتخاب زنان را برای شرکت در دولت یک نوع «ژست سیاسی و فریبکاری» از سوی آقای احمدینژاد میداند و معتقد است حرکت اجتماعی و سیاسی این زنان کاملاً علیه جنبش زنان و علیه تساویجویی است.
آیدا سعادت، از اعضای کمپین یک میلیون امضا در تهران، در همین زمینه معتقد است فعالان حقوق زنان در تهران روزهای سختی را در پیش رو دارند. او میگوید: «من خودم فکر میکنم جنسیت خیلی ملاک نیست. حتی فکر میکنم این یک مقدار به بیراهه کشیدن خواستهایی است که در جنبش زنان تاکنون مطرح شده است. این که فقط یک زن در راس کار باشد ملاک ما نبود. خواست ما این بود که شرایط به سود وضعیت زنان بهبود پیدا کند. ما سوابق اجرایی این زنان را دیدهایم و در آن سوابق چنین کارنامهای ندارند. بنابراین من بعید میدانم که حضور یک زن در راس یک وزارتخانه بتواند با یک نگرش به سود جنبش زنان همراه باشد.»
خانم سعادت بر این باور است که روند زنان علیه زنان با انتخاب زنان به مقام وزارت در دولت اصولگرا سبب خواهد شد که بخشی از آرمانها و خواستهای جنبش زنان به بیراهه برود. اما جنبش زنان بار اول نیست که با این مشکلات روبهرو میشود.
مریم حسینخواه، یکی دیگر از اعضای کمپین یک میلیون امضا و از فعالان جنبش زنان ساکن مالزی، از منظری دیگر به این ماجرا نگاه میکند.
او به رادیوفردا میگوید: «من ماجرا را این طور نگاه نمیکنم که این جنگ زنان علیه زنان است. ما قبلاً هم نمایندگان زن داشتیم که حرفهای ضدزن ارائه میدادند. همین خانم وزیر در زمانی که نماینده مجلس بود طرح تفکیک جنسیتی وزارت بهداشت را ارائه داده بود. آنها آدمهایی هستند که طرفدار یک نوع تفکری است مبتنی بر نابرابری جنسیتی. ولی همین که رئیس جمهوری مثل آقای احمدینژاد سر فرود آورده و یک زن را در یک سمت مدیریتی بالا در جمهوری اسلامی تعیین کرده، به نظر من نشاندهنده خواست عمومی جامعه و فعالیتهای زنان است. از این زن انتظار زیادی نداریم. او هم یک نفر دیگر مثل دیگر اعضای کابینه آقای احمدینژاد است. به هرحال من این را به شکل زنان علیه زنان نمیبینم. مثل آن پلیسهای زن که ما را میزدند و آنجا هم در میدان هفت تیر وقتی از زنها کتک میخوردیم فکر نمیکردم دردش بیشتر از درد مردهاست. هر دو طرفدار یک تفکر بودند.»
دکتر نیره توحیدی، استاد مطالعات زنان و جنسیت دانشگاه کالیفرنیا، پیشینه مبارزات زنان ایران را بسیار پیشتر از حتی دوران مشروطه میداند:
نیره توحیدی: این اتفاق یک فرآیند است، فرآیندی که حداقل صد سال عمر دارد. یعنی از زمان جنبش مشروطه و حتی کمی قبل از آن همزمان با ورود ایدههای تجدد و مدرنیته به ایران و تحولی که هم در سیستم فکری در گفتمانهای غالب در ایران به وجود آمد و حتی اولین جنبش اصلاحطلبانه مذهبی که در آن زمان با نام جنبش بابی به وجود آمد که یکی از سردمداران آن جنبش هم یک زن بود به نام طاهره قرهالعین که برای اولین بار شاید یکی از زنان در خاورمیانه باشد که در شعرهایش، بحثهایش، گفتههایش و حرکت اجتماعیاش مسائل زنان را مطرح کرد. بیش از صد سال پیش اولین جرقههایش را میبینیم. در جنبش مشروطه هم زنان نقش فعالی داشتند. اگرچه نه به صورت متفکرین جنبش. تا این که میآییم به دوران نوسازیهای زمان رضاشاه پهلوی. ورود زنان به دانشگاه، تحصیلات عمومی و بعد دوران محمدرضاشاه که هم در دوره جنبش ملی شدن نفت زنان شرکت فعالی داشتند و هم در جنبشهای چپ و هم در جنبشهای ملی در احزاب ملی نقش فعالی داشتند. همه اینها پایههای فعالیتهای گروهی زنان را بنا نهادند. در دوران نوسازی دو پَهلوی بود که طبقه متوسط زنان شکل میگیرد. اولین مطالبات زنان به صورت متشکل مطرح میشود، گرچه از سوی زنان وابسته به احزاب و سازمانهای سیاسی این خواستها مطرح میشود. کمااین که در دوره مصدق بحث حق رای زنان مطرح شد، ولی متاسفانه حتی ملیون ما آن حد از پیشرفت را نداشتند که عملاً از حق رای زنان دفاع کنند. این تلاشها ادامه یافت تا دوره انقلاب ۵۷ و شرکت وسیع زنان در آن.
خانم توحیدی معتقد است این تلاشها و دستاوردها نهایتاً تصویری از زن ایرانی میسازد که تصویری مثبت است و نه تصویر موجودی «بدبخت و فلکزده، توسریخور، زیر چادر، محدود شده با یک حکومت ستمگر اسلامی استبدادی».
وی میافزاید: «بهخصوص بعد از این جنبش سبز و حرکت کمی گسترده زنان در مبارزات و هم کیفیت این مبارزه، این که زنان دوشبهدوش مردان حرکت کردند نه پشت سرشان، این که زنان از مردان جدا نبودند در اعتراضهای خیابانی.»
خانم توحیدی با اشاره به ویژگیهای زنانه و غیرخشن این جنبش میگوید: «خیلی از شعارها شعر بود و حتی مردم به جای این که مشت گره کنند، علامت پیروزی در تظاهرات نشان میدادند. اینها روی هم یک تصویر فمینین (زنانه) داد به این جنبش. بهخصوص این که اولین قربانی و شهید این جنبش یک زن شد: ندا آقاسلطان. این مجموعه یک اتفاق یکشبه و ناگهانی نیست. به نظر میآید خبرنگاران و کارشناسان مسائل ایران این را متوجه شدهاند که یک عامل اصلی تحول فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی شاید بشود گفت اقتصادی در ایران جوانان و زنان هستند. این دیگر شعار نیست و امروز اگر اقتصاد ایران بخواهد رشد کند باید زنان به طور فعالتر وارد بازار کار شود.»
خانم توحیدی در پاسخ به این پرسش که چرا حکومت تلاش میکند به شیوههای گوناگون موجودیت بهویژه زنان قربانی و شهید در این جنبش را نفی کند میگوید: «حکومتی که ایدئولوژی آن بر اساس تبعیض است، زنان را به صورت جنس دوم، ضعیفه و وابسته به مرد تلقی میکند، دولت را مثل پدرسالار بزرگ تلقی میکند. ادعای این حکومت هم این است که ما نه تنها ضدزن نیستیم، بلکه میخواهیم زن را حمایت کنیم. اما وقتی در برابر این ادعاها روز روشن زنی را در خیابان میکشند و قربانی میکنند، طبیعی است در انظار عمومی چنین حکومتی بخواهد مقاومت کند و انکار کند. آن قدر که افشا شدن کشته شدن مردها در مبارزات به حکومت ضربه میزند، آن قدر مهم نیست که کشته شدن زنان. چون همه اخلاقیات این حکومت و فلسفه وجودیاش را زیر سئوال میبرد.»
خانم توحیدی معتقد است جنبش زنان چنان قدرتی پیدا کرده است که آقای احمدینژاد را وادار میکند با آوردن زنان در کابینه خود دولت را همگام با تحولات جدید در عرصه اجتماعی نشان دهد. به باور خانم توحیدی، این گونه اقدامات از سر ناگزیری است، نه حرکت در روند تحول جامعه.
او میافزاید: «این یک بازی سیاسی است و ایشان اولین دفعه نیست که از این کارهای فرصتطلبانه میکند. مگر در دور اول انتخابات ایشان نبودند که گفتند من اصلاً به طرز پوشش جوانان کار ندارم. مگر ایشان نبودند که گفتند در شان دولت نیست که خودش را مشغول این نوع کارها کند. ما به موی پسرها چکار داریم؟ به موی دخترها چکار داریم؟ ولی دیدیم که دور نخست ریاست جمهوری او یکی از بدترین دورهها برای سرکوب آزادیهای فردی و سلایق شخصی جوانان و زنان بود.»
خانم توحیدی انتخاب زنان را برای شرکت در دولت یک نوع «ژست سیاسی و فریبکاری» از سوی آقای احمدینژاد میداند و معتقد است حرکت اجتماعی و سیاسی این زنان کاملاً علیه جنبش زنان و علیه تساویجویی است.
آیدا سعادت، از اعضای کمپین یک میلیون امضا در تهران، در همین زمینه معتقد است فعالان حقوق زنان در تهران روزهای سختی را در پیش رو دارند. او میگوید: «من خودم فکر میکنم جنسیت خیلی ملاک نیست. حتی فکر میکنم این یک مقدار به بیراهه کشیدن خواستهایی است که در جنبش زنان تاکنون مطرح شده است. این که فقط یک زن در راس کار باشد ملاک ما نبود. خواست ما این بود که شرایط به سود وضعیت زنان بهبود پیدا کند. ما سوابق اجرایی این زنان را دیدهایم و در آن سوابق چنین کارنامهای ندارند. بنابراین من بعید میدانم که حضور یک زن در راس یک وزارتخانه بتواند با یک نگرش به سود جنبش زنان همراه باشد.»
خانم سعادت بر این باور است که روند زنان علیه زنان با انتخاب زنان به مقام وزارت در دولت اصولگرا سبب خواهد شد که بخشی از آرمانها و خواستهای جنبش زنان به بیراهه برود. اما جنبش زنان بار اول نیست که با این مشکلات روبهرو میشود.
مریم حسینخواه، یکی دیگر از اعضای کمپین یک میلیون امضا و از فعالان جنبش زنان ساکن مالزی، از منظری دیگر به این ماجرا نگاه میکند.
او به رادیوفردا میگوید: «من ماجرا را این طور نگاه نمیکنم که این جنگ زنان علیه زنان است. ما قبلاً هم نمایندگان زن داشتیم که حرفهای ضدزن ارائه میدادند. همین خانم وزیر در زمانی که نماینده مجلس بود طرح تفکیک جنسیتی وزارت بهداشت را ارائه داده بود. آنها آدمهایی هستند که طرفدار یک نوع تفکری است مبتنی بر نابرابری جنسیتی. ولی همین که رئیس جمهوری مثل آقای احمدینژاد سر فرود آورده و یک زن را در یک سمت مدیریتی بالا در جمهوری اسلامی تعیین کرده، به نظر من نشاندهنده خواست عمومی جامعه و فعالیتهای زنان است. از این زن انتظار زیادی نداریم. او هم یک نفر دیگر مثل دیگر اعضای کابینه آقای احمدینژاد است. به هرحال من این را به شکل زنان علیه زنان نمیبینم. مثل آن پلیسهای زن که ما را میزدند و آنجا هم در میدان هفت تیر وقتی از زنها کتک میخوردیم فکر نمیکردم دردش بیشتر از درد مردهاست. هر دو طرفدار یک تفکر بودند.»