منوچهر سخايی، چهره قدیمی موسيقی پاپ و از بازماندگان نسلی است که با اجرای ترانههای عاشقانه بر بستر ملودیهای ايرانی، با ارکستراسيون غربی و کلام فارسی، در اواخر دهه ۳۰ خورشيدی، محبوبيت خيره کنندهای برای اين سبک موسيقی به ارمغان آوردند.
او پيش از آن که وارد دنيای موسيقی شود، در روزنامه کيهان به عنوان خبرنگار پارلمانی فعاليت میکرد، اما به واسطه دوستی با پرويز ايرانفر به موسيقی رو آورد.
از منوچهر سخایی ترانههای بسياری به يادگار مانده است، اما در میان این آثار، ترانه «کلاغا» با کلام نوذر پرنگ و آهنگ پرويز مقصدی، به امضای هنری او در عالم موسیقی بدل شده است.
او همچنين درسالهای فعاليت هنریاش شوی تلويزيونی زنگولهها را برای تلويزيون ملی ايران تهيه کرد که در آن به معرفی چهرههای جديد موسيقی پاپ میپرداخت.
او که از جمله خوانندگانی است که نتوانست موفقيت گذشتهاش را در مهاجرت و در شهر لس آنجلس تکرار کند، در مصاحبه ای با راديو فردا، از گذشتهاش، انتقادهايش از فضای فرهنگی ايرانيان مقيم لس آنجلس و آلبوم تازهاش میگويد:
آقای منوچهر، شما در اواخر دهه ۳۰ با ترانهای به نام کالسکه زرين که به شکلی غير حرفهای به همراه کامبيز مژدهی به عنوان آهنگساز و با ترانهای از پرويز وکيلی ضبط کرده بوديد، توانستيد از سد شورای سختگير موسيقی آن زمان عبور کنيد. اين اتفاق چگونه رخ داد؟
منوچهر سخايی: آن موقع مثل اين روزها (در لس آنجلس) نبود که شرکتهای موسيقی برای خودشان نوار و صفحه پر میکنند و پخش میکنند. در آن زمان مرکز توليد موسيقی فقط و فقط راديو ايران بود و تنها آنها امکاناتش را داشتند.
- بعد از آنکه قانون حق مولف در ايران تصويب شد، شرکت های خصوصی وارد ماجرا شدند. تا پيش از آن شورای موسيقی خيلی سختگيری می کرد و چون موسيقيدانان سنتی در آن شورا حضور داشتند، نمی خواستند آهنگ هايی غير از موسيقی سنتی و ملی از راديو پخش شود، بنابراين خيلی به ندرت اين آهنگ ها (پاپ) از راديو پخش می شد.
بعد از آنکه قانون حق مولف در ايران تصويب شد، شرکتهای خصوصی وارد ماجرا شدند. تا پيش از آن شورای موسيقی خيلی سختگيری میکرد و چون موسيقيدانان سنتی در آن شورا حضور داشتند، نمیخواستند آهنگهايی غير از موسيقی سنتی و ملی از راديو پخش شود، بنابراين خيلی به ندرت اين آهنگها (پاپ) از راديو پخش میشد.
مثلا آقای محمد نوری که خواننده بسيار خوبی هم بودند، در برنامه ارتش برنامههايش را اجرا میکرد و در خود راديو ميدان نمیدادند.
پس چطور شد اين شورای به گفته شما محافظه کار و سنتی به پخش موسيقی پاپ در آن زمان رضايت داد؟
با پخش «مرا ببوس» جو ديگری به وجود آمد. اين آهنگ و صدای «گل نراقی» در آن جو حاکم بعد از ۲۸ مرداد، فريادی بود در سکوت. البته مسئولان راديو در آن سالها متوجه پيام اين آهنگ و شعر نشدند و گل نراقی هم ديگر ادامه نداد.
وقتی ديدند خيلی از اين نوع آهنگها استقبال شده، به دنبال جانشينی برای گل نراقی گشتند و آقای ويگن را پيدا کردند و از او خواستند همين آهنگ را اجرا کند و به اصطلاح جايگزين آقای گل نراقی شود .
ايشان هم آن آهنگ را خواند، ولی متاسفانه مورد استقبال قرار نگرفت. ولی بعدها آهنگ مهتاب را خواند که از آن بسيار استقبال شد.
پس آن طور که شما میگوييد پس از گل نراقی خوانندههای ديگری وارد گود شدند؟
راديو آن موقع تصميم گرفت تا مجوز پخش يکی دو تا از اين آهنگها را در ماه صادر کند ولی خيلی سختگيری میکردند که اين يکی دو نفر چه کسانی باشند.
در ابتدا آنها آقای محمد نوری را انتخاب کردند و بعد آقای ويگن انتخاب شد و بعدها من و آقای مهرپويا را انتخاب کردند.
ما چهار نفر خوانندههای پاپ موزيک راديو در آن زمان بوديم و هر کدام در ماه يک برنامه اجرا میکرديم.
بعدها آقای روانبخش و آقای عارف هم به اين مجموعه اضافه شدند. بنابراين آنها به جبر استقبال جوانها و مردم، قبول کردند گهگاهی چنين آهنگهايی اجرا شود، ولی خيلی سختگيری میکردند که چه کسانی اين آهنگها را اجرا کنند.
ازصحبتهايتان پيدا است که موسيقی پاپ در آن سالها که شما و همکارانتان تنها خوانندگان سبک پاپ راديو بوديد، به طور کامل در انحصار راديو بوده است؟
بعدها که قانون حق مولف تصويب شد و شرکتهای خصوصی ديدند که اگر سرمايهگذاری کنند میتوانند درآمد داشته باشند، آن موقع ديگر از دست راديو موضوع در رفت و همهگير شد.
چه اتفاقی موجب شد که موسيقی پاپ ايرانی که در دهه ۵۰ در دوران اوج به سر میبرد به موسيقی امروز در لس آنجلس رسيد؟
آن اواخر قبل از انقلاب بازار مقداری آشفته شده بود. وقتی سدها برداشته شد و کنترلها از بين رفت، اصلا نتيجه خوبی در بر نداشت.
ولی بعد از انقلاب وقتی اين موسيقی شروع شد که در گوشه و کنار کسانی تک و توک زمزمههايی کردند و چون در داخل ايران موسيقی پاپ وجود نداشت، همه جوانها تحت تاثير موسيقی بيرون از ايران بودند، حالا میتوانيد اسمش را موسيقی لس آنجلسی بگذاريد.
آن موسيقی از کجا تاثير گرفته بود که در مقطعی تاثير گذار هم شد؟
تعيين کننده سبک و روش خوانندههايی که اينجا (لس آنجلس) شروع به خوانندگی کردند، آدمهايی هستند که بنا به دلايلی از ايران بيرون آمدند و اينجا علاف و علوفی دارند.
در شروع خوانندههايی اينجا رشد کردند و بالا رفتند که جوابگوی دعوتها،مهمانیها، بزن بکوب و به اصطلاح خالتور بودند.
به اين ترتيب موسيقی پاپ تبديل شد به موسيقیای برای سرگرمی و رقص و پايکوبی و همين موسيقی به الگوی جوانان در ايران بعد از انقلاب تبديل شد. ولی به نظر من با گذشت زمان بعضی از جوانان کارهای خوبی در ايران ارايه کردهاند.
در موسيقی پيش از انقلاب شما، تلفيقی از ملودیهای ايرانی با ساز بندی غربی شنيده میشود، اما پس از انقلاب اين روند از هم گسسته میشود.
- من از چند آهنگ اولين آلبومم که در آمريکا تهيه کردم راضی نيستم. چون اين آلبوم را در بدو ورودم به آمريکا ارايه دادم، هنوز به اوضاع و احوال اينجا آشنا نبودم و از نظر مالی هم بسيار محدود بودم، نمی توانستم به راحتی تصميم بگيرم و اين آلبوم را در شرايط کوچ اجباری و آن حالت گيج و ويجی توليد کردم.
من از چند آهنگ اولين آلبومم که در آمريکا تهيه کردم راضی نيستم. چون اين آلبوم را در بدو ورودم به آمريکا ارايه دادم، هنوز به اوضاع و احوال اينجا آشنا نبودم و از نظر مالی هم بسيار محدود بودم، نمیتوانستم به راحتی تصميم بگيرم و اين آلبوم را در شرايط کوچ اجباری و آن حالت گيج و ويجی توليد کردم.
اما بلافاصله وقتی مقداری به خودم مسلط شدم، اولين کاری که کردم سکوت بود و بعد آلبوم همکلاسها را عرضه کردم که در آن آهنگهای خوبی بود.
ولی آن آلبوم هم راضیام نکرد و بعد از آن اوضاع اينجا به شکلی شد که من ديدم يا بايد از اين جماعت بزن بکوب پيروی کنم يا دوباره سکوت کنم و من در آن زمان تصميم گرفتم با موسيقی لس آنجلس همراهی نکنم.
حاصل اين سکوت طولانی مدت و غيبت از صحنه موسيقی پاپ لس آنجلس چه بود؟
در اين فاصله مقداری مصاحبه از شخصيتهای مختلفی که در موسيقی پاپ ايران مطرح بودند تهيه کردم.
کتابی در دست تهيه دارم درباره موسيقی مدرن و موسيقی پاپ ايران و در آن تقريبا با همه کسانی که در دسترس بودند مثل آقای محمد نوری، آقای حميد قنبری و آقای نعمت مينباشيان گفتوگو کردم.
و گويا پس از مدتها آلبومی هم تهيه کردهايد؛ آلبومی که در آن از ترانههای اجتماعی استفاده شده و به مضامينی نظير حقوق بشر پرداخته ايد...
من در اين آلبوم، سبک خواندنم را تغيير دادهام و نتها وگامهايی را اجرا کردهام که در گذشته پيش نيامده بود.
در باره آهنگها سعی کردم از بهترين کسی که تواند جوابگوی اين گونه کارها باشد استفاده کنم و با آقای محمد شمس کار کردم، آهنگهای اين آلبوم از تم کلاسيک ايرانی و غربی برخوردار است.
درباره انتخاب اشعار هم خيلی دقت کردم و بالاخره با يکی از دوستان با ذوق و هنرمند، آقای ايرج فاطمی کار کردم.
اين آلبوم حاصل سه سال کار مداوم است و موسيقی آن را با ارکستر سمفونی پاريس به شکل زنده ضبط کردم.