لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ تهران ۰۱:۴۱

فصلنامه بررسی کتاب؛ «معرف ادبیات مهاجرت ایران»


مجید روشنگر، سردبیر فصلنامه «بررسی کتاب» در آمریکا، نزدیک به نیم قرن با عشق و علاقه‌ای کم‌نظیر به انتشار این نشریه مهم ادبی همت گمارده است.

وی نخستین کسی است که در ادبیات فارسی، بحث «ادبیات مهاجرت» را به میان آورده و تفاوت آن را با «ادبیات تبعید» مشخص کرده است.

در طول ۲۰ سالی که این فصلنامه در آمریکا منتشر می‌شود، آثار بسیاری از شاعران و نویسندگان و محققان ایرانی در آن منتشر شده که جایگاه خاصی به این فصلنامه می‌دهد.

  • رادیوفردا: اگر ممکن است تاریخچه کوتاهی از بررسی کتاب را برای شنوندگان ما شرح دهید.

مجید روشنگر: دور نخست انتشار بررسی کتاب ویژه هنر و ادبیات در سال ۱۳۴۴ خورشیدی آغاز شد. من این ماهنامه را در تهران بنیان نهادم که آن زمان‌ها در ایران مجله‌های راهنمای کتاب، انتقال کتاب و نقد کتاب هم منتشر می‌شد.



  • آیا شما این نشریه را به صورت ماهنامه منتشر می‌کردید؟

بله.

  • این نشریه مداوم منتشر می‌شد یا اینکه وقفه هم داشت؟

مداوم منتشر می‌شد، و من چون روزنامه‌نگار نبودم و نیستم و نخواهم بود هرگز به دنبال گرفتن امتیاز برای مجله نبودم.

روش کار ما به این شکل بود که کتابی که منتشر می‌کردیم، مثلا فرض کنید کتاب «اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر» از ژان پل سارتر ترجمه مصطفی رحیمی، شماره بررسی کتاب را می‌نوشتیم ضمیمه این کتاب. بعدا آمدند و اعتراض کردند و گفتند شما نمی‌توانید به این شکل این نشریه را منتشر کنید. باید بیایید و امتیاز بگیرید.

من گفتم من در کار روزنامه‌نگاری نیستم . بعدا اداره فرهنگ و هنر آن زمان یک نامه‌ای به ما داد که اگر این نشریه با مسائل کتاب سرو کار دارد می‌تواند منتشر شود. ما هم این نامه را به عنوان مجوز تلقی کرده و در شماره بعدی نشریه نوشتیم با اجازه‌نامه وزارت فرهنگ و هنر و پس از آن هم دیگر با این وزارتخانه که مسئول اجازه نشر مجلات و روزنامه‌ها بود سروکار نداشتیم و آن نامه را مجوز تلقی می‌کردیم.

  • اصولا به چه دلیل علاقه نداشتید که وارد مبحث روزنامه‌نگاری شوید و مایل نبودید که این نشریه شکل و شمایل روزنامه‌نگارانه به خود بگیرد؟

من به دنیای کتاب، هنر، سینما و تئاتر علاقه داشتم. در زبان انگلیسی تمام فصلنامه‌ها با یک پسوند «ریویو» نام‌گذاری می‌شوند. مثلا فرض بفرمایید دانشگاه هاروارد یک فصلنامه ادبی دارد که اسمش «هاروارد ریویو» است.

من با این ریویوها آشنا بودم. محتوای آنها را می‌دانستم. بنابراین نمی‌خواستم بروم مجوز روزنامه‌ای را بگیرم که احیانا مقداری مسائل سیاسی هم در آن درج می‌شد، برای این که سیاست هرگز مورد علاقه من نبوده، نیست و نخواهد بود.

  • می‌شود گفت که شما از هراس این که وارد مسائل سیاسی نشوید، از عالم روزنامه‌نگاری پرهیز می‌کردید؟ با توجه به این که در آن زمان معمول بود که به هر حال مجلات به نحوی وارد جو روشنفکری شوند و به مسائل سیاسی بپردازند؟

من چندان با به کار بردن کلمه ترس و هراس موافق نیستم. این انتخابی است که یک انسان با مسائل فرهنگ و هنر و ادبیات دارد. من با این قبیل نشریاتی که در خارج از کشور منتشر می‌شد آشنا بودم. زبان می‌دانستم و نشریات را می‌خواندم.

می‌دانستم این نشریات تخصصی در سراسر دنیا وقتی به مسائل کتاب و هنر می‌پردازند دیگر وارد مقوله‌های دیگری نمی‌شوند. من هم می‌خواستم فقط به مسائل کتاب بپردازم. و به همین دلیل هم این انتخاب را کردم.

  • پس این ماجرا ادامه داشت تا بعد از انقلاب. شما بعد از انقلاب از ایران خارج شدید یا پیش از آن؟

من تا یک سال پس از شروع جنگ ایران وعراق هم در ایران بودم. ولی چون فرزندانم در خارج از ایران تحصیل می‌کردند، تصمیم گرفتم بیایم و کمی به امورات فرزندانم بپردازم.

من در سال ۱۹۸۱ بود که از ایران خارج شدم و مقیم آمریکا شدم. بعد قصد داشتم دوره جدید این نشریه را منتشر کنم. یک روز دوست عزیزم دکتر علی فردوسی مقاله‌ای برای من فرستاد که یک نقد جامعه‌شناسانه بود بر کتاب «زمستان ۶۲» از اسماعیل فصیح.

این نقد به اندازه‌ای هوشمندانه بود که حیفم آمد در دسترس خوانندگان قرار نگیرد. و این در واقع تلنگری بود که مرا وادار کرد تا دوره جدید بررسی کتاب را در آمریکا منتشر کنم. این دوره جدید ۲۰ سال پیش شروع شد و با شماره بهار امسال، شماره ۶۱، وارد بیستمین شماره خود شده است.

  • فصلنامه بررسی کتاب واقعا جنبه‌های متعددی برای پرداختن دارد. ولی یک جنبه‌اش برای من به شخصه خیلی مهم بود و آن این بود که شما به بحث ادبیات مهاجرت پرداخته‌اید. ممکن است در این زمینه هم توضیح دهید؟

من متوجه شدم یک ژانر جدید از سوی نویسندگان ایرانی که در یک جابه‌جایی جغرافیایی از ایران به سرزمین‌های دیگر مهاجرت کرده‌اند به چشم می‌خورد که البته مشابهش هم در اقلیت‌های دیگر دیده می‌شود. در دانشگاه‌ها هم به این ژانر پرداخته بودند. دیدم این ژانر با ادبیات تبعید فرق دارد.

ما ادبیات سرگردانی داریم، ادبیات تبعید داریم و ادبیات مهاجرت و حتی ادبیات بازگشت از تبعید. مثلا هاینریش بل، نویسنده آلمانی، وقتی از تبعید [به آلمان] برمی‌گردد کتاب‌هایی می‌نویسد که منتقدین ادبی آن را در دسته ژانر بازگشت از تبعید رده‌بندی می‌کنند.

دیدم این ژانر ادبیات مهاجرت هم مطرح است. ایرانیانی که مهاجرت کرده‌اند در این جابه‌جایی جغرافیایی شروع کرده‌اند به آفرینش‌هایی که وقتی به بازار عرضه می‌شود با ادبیات تبعید تفاوت دارد.

من این ویژگی‌ها را شناسایی کردم و آن را ادبیات مهاجرت نامیدم. در آغاز کار نویسندگان، شاعران و رمان‌نویسان به این اسم‌گذاری به دیده تردید نگاه می‌کردند. ولی وقتی ویژگی‌های ژانر ادبیات مهاجرت را در فصلنامه بررسی کتاب نشان دادیم و در سخنرانی‌ها مطرح کردیم، همه به این اعتقاد رسیدند که بله! ما الان به یک ژانر جدید رسیده‌ایم که با ژانر ادبیات در تبعید تفاوت‌های اساسی دارد.

می توانم با فروتنی کامل ادعا کنم که فصلنامه بررسی کتاب پایگاه ادبیات مهاجرت در ۲۰ سال گذشته بوده است.

  • آیا با این تعریفی که شما ارائه دادید مخالفتی هم شد؟

بله. عده‌ای هنوز هم اعتقاد دارند هر نوشته‌ای که در خارج از کشور قلمی می‌شود صرفا به دلیل این که خارج از سرزمین مادری نوشته شده، اسمش ادبیات در تبعید است.

در حالی که من مخالف این برداشت هستم و آن را درست نمی‌دانم. برای این که ژانر ادبیات مهاجرت با ژانر ادبیات در تبعید تفاوت‌های اساسی دارد. به عنوان نمونه، شما یک کتاب را، در زمینه شعر، ادبیات، نمایشنامه یا رمان، بردارید و ورق بزنید. اگر در ژانر ادبیات در تبعید باشد پیام آن آشکار است. شما از همان صفحه اول می‌فهمید که نویسنده با چه طرز فکری آن را نگاشته و در چه راهی قدم برداشته است.

در حالی که در ژانر ادبیات مهاجرت، پیام نویسنده پنهان است. شما باید در لایه‌های بین خطوط آن پیام را پیدا کنید.

دو نوع ادبیات مهاجرت و ادبیات در تبعید الان در دانشگاه‌های دنیا تدریس می‌شود. من این موضوع را از خودم اختراع نکرده‌ام. من فقط به دنبال نمونه‌های فارسی آن رفتم و دیدم نمونه‌های فارسی هم با سایر زبان‌های دیگر مطابقت دارد.

بنابراین از دیدگاه نقد ادبی این دو را از هم مجزا کردم، و گفتم ادبیات تبعید جای خودش را دارد و ادبیات مهاجرت هم جای خودش را و ادبیات بازگشت از تبعید هم مقوله دیگری است. و نشان دادم که باید کمی در حرف‌های‌مان دقیق‌تر باشیم.

  • پس نمونه‌هایی از این ژانرهای نام برده شده در فصلنامه بررسی کتاب، طی این سال‌ها معرفی شده‌اند؟

بله.

  • شما برای اثبات ژانر ادبیات مهاجرت زحمت بسیار کشیدید و الان هم اشاره کردید که با این ایده مخالفت‌هایی شده و هم می‌شود. ممکن است بفرمایید موارد عمده مخالفتی که با این نوع از ادبیات شد چه بود؟

بله. مثلا شادروان هوشنگ گلشیری وقتی حدود ده، دوازده سال پیش به آمریکا آمد من بحث ادبیات مهاجرت را با او در میان گذاشتم، او اما با تردید به حرف‌های من گوش داد و وقتی به ایران بازگشت، مقاله‌ای نوشت که به یاد دارم در پایان مقاله‌اش نوشته بود: «ادبیات مهاجرت راه به هیچ دهی ندارد».

ولی وقتی آقای گلشیری در سفر بعدی به آمریکا آمد، من رمانی را کشف کرده بودم به عنوان «آقای نون زنش را بیشتر از دکتر مصدق دوست دارد» که بر آن مقدمه‌ای هم نوشته بودم. وقتی ایشان این رمان را در فصلنامه بررسی کتاب خواند به قدری تحت تاثیر قرار گرفت که خودش باعث و بانی آن شد که این رمان را بگیرد و به ایران ببرد و به انتشارات نیلوفر بدهد و نشر نیلوفر هم به عنوان یک رمان نماینده ادبیات مهاجرت آن را چاپ کرد.

در [مجله] کارنامه که سردبیری آن با آقای گلشیری بود هم گه‌گاه می‌دیدم که برخی از داستان‌های کوتاهی که در بررسی کتاب چاپ می‌شود در آنجا نیز تجدید چاپ می‌شد.

البته بنا به ملاحظاتی نام منبع ذکر نمی‌شد که ایرادی هم نداشت و من هم مخالفتی نداشتم. ولی من خیال می‌کنم که [گلشیری]‌ در پایان به این نتیجه رسیده بود که ادبیات مهاجرت را به عنوان یک ژانر جدید و مجزای از ادبیات در تبعید و بازگشت از تبعید بپذیرد.
XS
SM
MD
LG