سردار محمدرضا نقدی، رئیس سازمان بسیج مستضعفین، از افزایش دو تا سه برابری قدرت ایران در فضای مجازی و سایتهای اینترنتی تا پایان سال جاری خبر داده است. فرماندهان بسیج با الگوگیری از فعالان جنبش سبز که به طور خوشهای با استفاده از اینترنت به سازماندهی، ارتباط و اطلاعرسانی میپرداختند میخواهند هدایت بسیجیان را به صورت خوشهای در کشور از طریق فضای مجازی انجام دهند. (فارس، ۱۸ تیر ۱۳۸۹)
دو پرسش معمول در مورد این گونه اقدامات آن است که این گونه سازماندهی چگونه در سرکوب معترضان موثر واقع خواهد شد و چه تاثیری بر فضای مجازی خواهد داشت؟ اما پرسش دیگر در مورد نتایج درازمدت این گونه اقدامات است: حضور بسیجیان در فضای مجازی چه تاثیری بر بسیج و بسیجیان خواهد داشت؟
کمیتهها و کاسِتهای موسیقی و فیلم
یکی از کارهای نیروهای کمیته در دهه اول عمر جمهوری اسلامی نظارت بر موسیقی و فیلمهایی بود که مردم دست به دست میکردند.
ضبط و مصادره این مواد سمعی و بصری به جای آن که مردم عادی را از گوش دادن به موسیقی نامطلوب حکومت و فیلمهای ممنوعه منصرف سازد، نیروهای کمیته و کارگزاران فرهنگی کشور را که عمدتا انقلابی بودند با این محصولات آشنا کرد. همچنین این محصولات از مجرای دستگاههای انتظامی و قضایی به خانه مسئولان مکتبی راه پیدا کرده و نسل دوم آنها را در معرض این مواد قرار داد.
امروز تقریبا همه افراد آن نسل انقلابی که در دستگاههای فرهنگی کار ایدئولوژیک میکردند بخشی از همان نوع موسیقی یا فیلمهای ممنوعه را مستقیم یا غیرمستقیم مصرف میکنند. آنها برای مقابله با این محصولات مجبور بودند آنها را مصرف کنند و این مصرف معمول آنها را که با پرهیز از دنیای هنر به نفی آن رسیده بودند به موسیقی و فیلم عادت داد.
امروز دستگاه فرهنگی کشور همان نوع موسیقی لسآنجلسی را تولید و پخش میکند و بیشتر فیلمهای تولیدی نیز با زرورقی از حجاب در همان فضای فیلمفارسی دهه ۱۳۵۰ تنفس میکنند. انگاره تولید فیلم در ایران نیز از ژانرهایی از سینمای هالیوود گرتهبرداری شده است.
سانسورچیان و تکثر فرهنگی
اکثر افرادی که در کمیتههای بازبینی فیلمهای ایرانی و خارجی یا بازبینی کتاب (سانسور) یا نمایشنامهها یا آثار موسیقی در دهههای شصت و هفتاد حضور داشتند امروز به افرادی متساهل و مداراگر تبدیل شدهاند. درگیری با بخش فرهنگ و تنوع ایدهها و نگرشها در میان تولیدکنندگان و آثار فرهنگی به آنان نشان داد که نمیتوانند جهانی تکصدایی خلق کنند. به همین دلیل است که حاکمان جمهوری اسلامی هر از چند سال تقریبا همه اعضای این کمیتهها را تغییر میدهند.
همچنین اصرار خامنهای بر آوردن نظامیان به این حوزهها به این دلیل است که این افراد اهل اطاعتاند و بر اساس اعتقاد و باور خویش تصمیم نمیگیرند. کسی که بر اساس باور خویش تصمیم میگیرد ممکن است تصمیمش را تغییر دهد.
مدیران جمهوری اسلامی و سفرهای خارجی
مدیران جمهوری اسلامی چه در دهه ۱۳۶۰ و چه در دهه ۱۳۸۰ در آغاز کار جلوی در اداره ایستاده و به خانمهای کارمند تذکر میدادهاند که حجابشان را درست کنند یا از حراست میخواستهاند چنین کنند. اما پس از چند سفر خارجی بهعینه احساس میکردند که حجب و حیا به نوع لباس و آرایش افراد مربوط نیست؛ آنها در ارتباط با افرادی که در کنفرانسها یا مجامع بینالمللی حضور مییافتند به سرعت درمییافتند که حجب و حیا به نحوه اندیشه و فضای اجتماعی و نظام روابط میان انسانها بستگی دارد و نه اندازه دامن یا رنگ روژ لب یا جنس پارچه لباس خانمها یا آقایان. به همین دلیل پس از مدتی ریاست با مجموعه کارکنان با تساهل بیشتری برخورد میکردند. پس از مدتی نیز اکثر همسران و بالاخص دختران خود آنها چادر را رها کرده و مانتو و روسری میپوشیدند.
نیروی انتظامی و عروسیهای مختلط
ممانعت مردم از برگزاری عروسی مختلط بدانجا نینجامید که افراد عروسی خود را بر اساس مدل مکتبی مثل عزاداری برگزار کنند: خواهران و برادران در دو قسمت جداگانه بنشینند و نه رقص و شادی در کار باشد و نه جذابیت خودنمایی و عرضه زیباییها.
از این جهت بسیاری از خیر سالنهای تحت کنترل اداره اماکن گذشتند و به باغهای اطراف شهرها برای برگزاری مراسم عروسی خود روی آوردند. مشکل نیروی انتظامی و ورود سرزده آنان نیز با رشوه حل شد. بدین طریق ممر درآمدی دیگر برای کادر نیروی انتظامی که حقوق آنها در دورههایی کفاف زندگیشان را نمیداد فراهم آمد. در نتیجه، اصرار بر ایدئولوژیای که ظرف دنیای خارج دیگر تحمل آن را نداشت به فساد بیشتر دستگاههای دولت مکتبی منجر شد و با حفظ ظواهر احکام شریعت نیز رعایت شدند.
بسیج و جنگ نرم در دنیای مجازی
از روزی که بسیجیان در برابر کامپیوتر بنشینند و متوجه شوند که ۱) در دنیای اینترنت چه تنوع و تکثری وجود دارد، ۲) این تنوع و تکثر در واقع انعکاسی از جهان خارج است، ۳) هیچ کس قادر نیست این تنوع و تکثر را حذف کند، و ۴) این دنیای متکثر و متنوع به نفع همه از جمله بسیجیان است و نه به ضرر آنها، به غیر از معدود عناصر جاهطلب و سیاهکاری که میخواهند با انکار واقعیتها به مرکز قدرت نزدیکتر شوند بقیه به تدریج نگاه متفاوتی به جهان پیرامون خود خواهند یافت.
درگیر شدن بسیجیان با اینترنت نه تنها خطری برای جنبش اعتراضی مردم ایران نیست، بلکه فرصتی است تا چشم نیروهای حاشیهشهری و کماطلاع و مورد سوءاستفاده واقع شده به روی دنیایی غیر از پایگاه مقاومت و محله و مسجدشان باز شود. هنگامی که بسیجی روی خط قرار گیرد دیگر نمیتوان وی را به پایگاه اینترنتی رهبری یا مراجع یا مواد روضهخوانی و مداحی محدود کرد. ذهن جستجوگر آدمی وی را به آنجا خواهد برد که اقتدارگرایان و تمامیتطلبان از آن حذر داشتهاند.
***
البته جامعه ایران برای تحول نیروهای مکتبی و حکومتی هزینههای بسیاری پرداخته است: از صدها میلیون دلار که در این سی ساله خرج سفر مقامات شده تا میلیونها ساعت اتلاف وقت مردم در بازرسی اتومبیلها توسط نیروهای کمیته و بعد بسیج، از تحقیر توسط خواهر بسیجی تا بازداشت به جرم داشتن چند کاست فیلم بتامکس یا ویاچاس (که اولی به تاریخ پیوسته است)، از هجوم نیروهای انتظامی برای جمعآوری آنتنهای بشقابی تا حمله بسیجیان به کنسرتهای موسیقی، و از خون دل خوردن تولیدکنندگان کالاهای فرهنگی در راهروهای دستگاه سانسور تا عدم انتشار و پخش آثاری بزرگ از هنرمندان و نویسندگانی که فرصت باروری از آنها گرفته شده است.
اما طرفی که در این تهاجمات و کنترلها تغییر کرده مکتبیهای حکومتی بودهاند، نه مردم که با مقاومت سبک زندگی خویش را حفظ کردهاند. تجربه سه دهه کنترل اجتماعی و فرهنگی نشان داده است که به جای آن که بسیج ولایت اینترنت را تغییر دهد، این اینترنت خواهد بود که بسیج و بسیجیان ولایت را تغییر خواهد داد.
دو پرسش معمول در مورد این گونه اقدامات آن است که این گونه سازماندهی چگونه در سرکوب معترضان موثر واقع خواهد شد و چه تاثیری بر فضای مجازی خواهد داشت؟ اما پرسش دیگر در مورد نتایج درازمدت این گونه اقدامات است: حضور بسیجیان در فضای مجازی چه تاثیری بر بسیج و بسیجیان خواهد داشت؟
کمیتهها و کاسِتهای موسیقی و فیلم
یکی از کارهای نیروهای کمیته در دهه اول عمر جمهوری اسلامی نظارت بر موسیقی و فیلمهایی بود که مردم دست به دست میکردند.
ضبط و مصادره این مواد سمعی و بصری به جای آن که مردم عادی را از گوش دادن به موسیقی نامطلوب حکومت و فیلمهای ممنوعه منصرف سازد، نیروهای کمیته و کارگزاران فرهنگی کشور را که عمدتا انقلابی بودند با این محصولات آشنا کرد. همچنین این محصولات از مجرای دستگاههای انتظامی و قضایی به خانه مسئولان مکتبی راه پیدا کرده و نسل دوم آنها را در معرض این مواد قرار داد.
امروز تقریبا همه افراد آن نسل انقلابی که در دستگاههای فرهنگی کار ایدئولوژیک میکردند بخشی از همان نوع موسیقی یا فیلمهای ممنوعه را مستقیم یا غیرمستقیم مصرف میکنند. آنها برای مقابله با این محصولات مجبور بودند آنها را مصرف کنند و این مصرف معمول آنها را که با پرهیز از دنیای هنر به نفی آن رسیده بودند به موسیقی و فیلم عادت داد.
امروز دستگاه فرهنگی کشور همان نوع موسیقی لسآنجلسی را تولید و پخش میکند و بیشتر فیلمهای تولیدی نیز با زرورقی از حجاب در همان فضای فیلمفارسی دهه ۱۳۵۰ تنفس میکنند. انگاره تولید فیلم در ایران نیز از ژانرهایی از سینمای هالیوود گرتهبرداری شده است.
سانسورچیان و تکثر فرهنگی
اکثر افرادی که در کمیتههای بازبینی فیلمهای ایرانی و خارجی یا بازبینی کتاب (سانسور) یا نمایشنامهها یا آثار موسیقی در دهههای شصت و هفتاد حضور داشتند امروز به افرادی متساهل و مداراگر تبدیل شدهاند. درگیری با بخش فرهنگ و تنوع ایدهها و نگرشها در میان تولیدکنندگان و آثار فرهنگی به آنان نشان داد که نمیتوانند جهانی تکصدایی خلق کنند. به همین دلیل است که حاکمان جمهوری اسلامی هر از چند سال تقریبا همه اعضای این کمیتهها را تغییر میدهند.
همچنین اصرار خامنهای بر آوردن نظامیان به این حوزهها به این دلیل است که این افراد اهل اطاعتاند و بر اساس اعتقاد و باور خویش تصمیم نمیگیرند. کسی که بر اساس باور خویش تصمیم میگیرد ممکن است تصمیمش را تغییر دهد.
مدیران جمهوری اسلامی و سفرهای خارجی
مدیران جمهوری اسلامی چه در دهه ۱۳۶۰ و چه در دهه ۱۳۸۰ در آغاز کار جلوی در اداره ایستاده و به خانمهای کارمند تذکر میدادهاند که حجابشان را درست کنند یا از حراست میخواستهاند چنین کنند. اما پس از چند سفر خارجی بهعینه احساس میکردند که حجب و حیا به نوع لباس و آرایش افراد مربوط نیست؛ آنها در ارتباط با افرادی که در کنفرانسها یا مجامع بینالمللی حضور مییافتند به سرعت درمییافتند که حجب و حیا به نحوه اندیشه و فضای اجتماعی و نظام روابط میان انسانها بستگی دارد و نه اندازه دامن یا رنگ روژ لب یا جنس پارچه لباس خانمها یا آقایان. به همین دلیل پس از مدتی ریاست با مجموعه کارکنان با تساهل بیشتری برخورد میکردند. پس از مدتی نیز اکثر همسران و بالاخص دختران خود آنها چادر را رها کرده و مانتو و روسری میپوشیدند.
نیروی انتظامی و عروسیهای مختلط
ممانعت مردم از برگزاری عروسی مختلط بدانجا نینجامید که افراد عروسی خود را بر اساس مدل مکتبی مثل عزاداری برگزار کنند: خواهران و برادران در دو قسمت جداگانه بنشینند و نه رقص و شادی در کار باشد و نه جذابیت خودنمایی و عرضه زیباییها.
از این جهت بسیاری از خیر سالنهای تحت کنترل اداره اماکن گذشتند و به باغهای اطراف شهرها برای برگزاری مراسم عروسی خود روی آوردند. مشکل نیروی انتظامی و ورود سرزده آنان نیز با رشوه حل شد. بدین طریق ممر درآمدی دیگر برای کادر نیروی انتظامی که حقوق آنها در دورههایی کفاف زندگیشان را نمیداد فراهم آمد. در نتیجه، اصرار بر ایدئولوژیای که ظرف دنیای خارج دیگر تحمل آن را نداشت به فساد بیشتر دستگاههای دولت مکتبی منجر شد و با حفظ ظواهر احکام شریعت نیز رعایت شدند.
بسیج و جنگ نرم در دنیای مجازی
از روزی که بسیجیان در برابر کامپیوتر بنشینند و متوجه شوند که ۱) در دنیای اینترنت چه تنوع و تکثری وجود دارد، ۲) این تنوع و تکثر در واقع انعکاسی از جهان خارج است، ۳) هیچ کس قادر نیست این تنوع و تکثر را حذف کند، و ۴) این دنیای متکثر و متنوع به نفع همه از جمله بسیجیان است و نه به ضرر آنها، به غیر از معدود عناصر جاهطلب و سیاهکاری که میخواهند با انکار واقعیتها به مرکز قدرت نزدیکتر شوند بقیه به تدریج نگاه متفاوتی به جهان پیرامون خود خواهند یافت.
درگیر شدن بسیجیان با اینترنت نه تنها خطری برای جنبش اعتراضی مردم ایران نیست، بلکه فرصتی است تا چشم نیروهای حاشیهشهری و کماطلاع و مورد سوءاستفاده واقع شده به روی دنیایی غیر از پایگاه مقاومت و محله و مسجدشان باز شود. هنگامی که بسیجی روی خط قرار گیرد دیگر نمیتوان وی را به پایگاه اینترنتی رهبری یا مراجع یا مواد روضهخوانی و مداحی محدود کرد. ذهن جستجوگر آدمی وی را به آنجا خواهد برد که اقتدارگرایان و تمامیتطلبان از آن حذر داشتهاند.
***
البته جامعه ایران برای تحول نیروهای مکتبی و حکومتی هزینههای بسیاری پرداخته است: از صدها میلیون دلار که در این سی ساله خرج سفر مقامات شده تا میلیونها ساعت اتلاف وقت مردم در بازرسی اتومبیلها توسط نیروهای کمیته و بعد بسیج، از تحقیر توسط خواهر بسیجی تا بازداشت به جرم داشتن چند کاست فیلم بتامکس یا ویاچاس (که اولی به تاریخ پیوسته است)، از هجوم نیروهای انتظامی برای جمعآوری آنتنهای بشقابی تا حمله بسیجیان به کنسرتهای موسیقی، و از خون دل خوردن تولیدکنندگان کالاهای فرهنگی در راهروهای دستگاه سانسور تا عدم انتشار و پخش آثاری بزرگ از هنرمندان و نویسندگانی که فرصت باروری از آنها گرفته شده است.
اما طرفی که در این تهاجمات و کنترلها تغییر کرده مکتبیهای حکومتی بودهاند، نه مردم که با مقاومت سبک زندگی خویش را حفظ کردهاند. تجربه سه دهه کنترل اجتماعی و فرهنگی نشان داده است که به جای آن که بسیج ولایت اینترنت را تغییر دهد، این اینترنت خواهد بود که بسیج و بسیجیان ولایت را تغییر خواهد داد.