بهترین متون برای درک مبانی و بنیادهای فکری نظام استبداد دینی و دیکتاتوری نظامی مبتنی بر موعودگرایی، سخنان خامنهای در خطبههای نماز جمعه و دیدارهای عمومی وی است. با تحلیل محتوا و لحن و گفتمان خامنهای میتوان نوع بومیشده دیکتاتوری نظامی با ایدئولوژی اقتدارگرایی موعودگرایانه دینی را که به تاسیس نوعی نظام شبهتوتالیتر در ایران منجر شده بهعیان مشاهده کرد.
آیتالله خامنهای به همراه نیروهای نظامی- امنیتی وفادارش با توهم رهبری یک انقلاب، ولایت امر مسلمین جهان و اداره یک کشور باتمدن و فرهنگی کهن در دو دهه گذشته یکی از مخوفترین نظامهای استبدادی را در جهان امروز بنیاد گذاشته است که حتی فروپاشی آن هزینههای بسیاری را بر مردم ایران تحمیل خواهد کرد.
پنج بنیاد فکری این گفتمان یعنی تفکیک افراد به خودی و غیرخودی، تفکیک خودیها به خواص و عوام، اینهمانی دین و اخلاق و سیاست، تساوی حفظ حقوق و حرمت و آزادی افراد با لاابالیگری، و محوریت دشمن و شیطان در عالم امکان در همه گفتارهای خامنهای به چشم میخورند. این بنیادها در قرائت خامنهای و همراهانش از مذهب و متون دینی بهوضوح به چشم میآیند.
نظام و انقلاب، درون و برون آن
نظام و داعیه انقلاب دائمی که این نظام بر آن سوار شده است در گفتمان اقتدارگرایی قهری مذهبی به شخص حاکم و عمله نظامی- امنیتی استبداد تقلیل مییابد. در این گفتمان، هر کس که مطیع رهبری باشد خودی و هر کس که با عقاید، روشها و حتی سلایق وی مخالفت کند غیرخودی است.
رهبری در این نظام که وفاداران به وی برای منافع و قدرت و منزلت با یکدیگر به رقابت میپردازند مجبور به مدیریت خرد امور است تا شاکله نظام مبتنی بر فرد از هم نپاشد. مخالفت و معارضه با رهبری که به جزئیترین امور هم ممکن است بسط پیدا کند عین قیام به شمشیر است. سوابق انقلابی و اداری و اجرایی و حتی سوابق خانوادگی و اجتماعی افراد نیز اهمیتی ندارد. (خطبه دوم خامنهای در نماز جمعه ۲۰ شهریور ۱۳۸۸) حتی کسانی که رهبری به آنها دین اخلاقی دارد نیز از این نظام پویای غیرخودیسازی مصون نیستند. (نگاه کنید به مصاحبه همسر مرتضی الویری در مورد سوابق خانوادگی وی با خامنهای پس از بازداشت وی، سایت رادیوزمانه، ۱۹ شهریور ۱۳۸۸)
تعبیر مخالفت با نظام در ادبیات اقتدارگرایان درست در کنار اخلال به امنیت کشور و معارضه گذاشته میشود و درمان آن نیز داغ کردن است. این داغ کردن با هر روش تحقیرکنندهای قابل انجام است.
دستوری که به لباس شخصیها و زندانبانان برای برخورد با بازداشتیهای اعتراضات داده شده بود «حامله» کردن آنها بود و با همین دستور به دختران و پسران تجاوز شد و بدن دختران مورد تجاوز سوزانده شد. به همین ترتیب است که چشم فتنه در آورده خواهد شد.
با جراحیهای استالینی و روبسپیری میتوان هر کس را در هر لحظه از صفحه تاریخ برای حفظ نظام حذف کرد. نگاه داشتن مخالفان در زندان انفرادی برای ماهها و بیخبری تام و تمام خانوادهها از زندانیان حذف کوتاهمدت، اعترافگیریها، حذف گفتمانها و دیدگاههای رقیب، تجاوزهای جنسی و شکنجهها، حذف استقامت و کرامت مخالفان، و کشتار مخالفان در خیابان حذف ابدی است.
بنا به نظر اقتدارگرایان مذهبی، هیچ چیز حتی تقلب در انتخابات و کشتار مردم در روز روشن در برابر دوربینها و تجاوز جنسی به زندانیان آسیبی به نظام نمیزند و مردم در انتخابات بعدی نیز با مشارکتی مشابه اعتماد خود را به نظام ابراز خواهند کرد. (خطبه دوم خامنهای در نماز جمعه ۲۰ شهریور ۱۳۸۸)
از منظر خامنهای علیرغم تفکیک مردم به خودی و غیرخودی، دشمنان نظام تنها استعمارگران و زورگویان و مفسدان استکباری هستند. موافقان نیز مظلومان عالم هستند. این چنین تصوری ناشی از یخزدگی تاریخ در ذهنیت است. او همچنان در شرایط ۲۱ بهمنماه ۱۳۵۷ و به نمایندگی از همه انقلابیون ایرانی سخن میگوید و گویی نظام جمهوری اسلامی نظامی باکره و آرمانی است که وعده آن به مستضعفان داده میشود و هیچ ظلم و جنایتی در سی سال گذشته رخ نداده است. خامنهای از موضع اپوزیسیونی سخن میگوید که یک لحظه در قدرت نبوده و هیچ اتفاقی نیفتاده است.
خواص و عوام
توصیه دائمی هیئت حاکمه به خواص (نیروهای سیاسی خودی یا قبلا خودی) آن است که چشم بر جنایات رژیم ببندند و برای حفظ نظام در برابر دشمن لب نگشایند تا وحدت خدشهدار نشود.
این وحدت نه اتحاد ملی برای وحدت در میان اعضای هیئت حاکمه است که نظام سرکوب را با تردید و مشکل مواجه خواهد ساخت. همه جراحیهای سیاسی انجام شده در سی سال اخیر در جمهوری اسلامی برای حفظ انسجام نظام سرکوب در برابر مخالفان انجام شده است.
اینهمانی دین و اخلاق و سیاست
از بنیادهای خدشهناپذیر اقتدارگرایی دینی اینهمانی دین و مذهب و سیاست است. رفتار سیاسی و موعظههای اخلاقی رهبران دینی معمولا به عنوان برهان برای این مدعا عرضه میشود. (خطبه اول خامنهای در نماز جمعه ۲۰ شهریور ۱۳۸۸) اقتدارگرایان دینی اخلاق و سیاست عرفی و دارای اصول و مبانی عقلانی و مستقل را انکار میکنند تا نه تنها قوای قهریه، بلکه مرجعیت دینی و اخلاقی را از مردم بستانند و راه را بر داوری اعمال خود با اتکا به اصول مذهبی و اخلاقی ببندند.
ظاهر این ادعا سیاست اخلاقی و سیاست مذهبی است، اما در کنه آن نفی اخلاق و مذهب و ادغام آنها در قدرت نهفته است. نتیجه اینهمانی دین و سیاست و اخلاق تبدیل شدن قدرت به حق مطلق است.
انحراف و فسادپذیری شخصی
از منظر اقتدارگرایان دینی هر آن که در جمع خودیها نباشد دارای انحراف و فساد شخصی است، چون همین امر موجب شده است که آنها در برابر حق (قدرت مستقر) سر تعظیم فرود نیاورند. خامنهای بهصراحت این باور را عرضه میکند که فساد و انحراف شخصی به انحراف در عمل و انحراف در عقیده منجر میشود. (خطبه اول نماز جمعه ۲۰ شهریور ۱۳۸۸) با همین دیدگاه است که هیئت حاکمه مخالفانش را به لاابالیگری و فحشا و فساد شخصی متهم میکند.
همین دیدگاه موجب القای این باور یا صدور این دستورالعمل به بازجویان رژیم شده است که در بازجوییها به دنبال نکاتی در زندگی شخصی زندانیان سیاسی مثل نوشیدن مشروبات الکلی و استفاده از مواد مخدر و روابط نامشروع جنسی باشند.
محوریت دشمن
بیتالغزل خامنهای و وفاداران وی بحث دشمنشناسی و فدا کردن همه چیز در برابر تهدیدات دشمن است. به خاطر تهدیدات دشمن باید مردم از حقوق خود بگذرند، نخبگان سیاسی مثل رمه به دنبال رهبری حرکت کنند، و هیئت حاکمه خط قرمزی را در مقابله با کسانی که آنها را عوامل دشمن میپندارد در برابر خود نبیند.
هر گونه مخالفت با رهبری و تحلیلهایی که وی عرضه می کند تفرقهافکنانه است و باید با عرضهکنندگان این مخالفتها مثل ناکثین و مارقین و قاسطین برخورد کرد. خامنهای با پنداشتن خود به عنوان امیرالمومنین همه خوبان عالم را در سمت خود و همه بدی و شر را در مقابل خود میگذارد. چنین اندیشه توهمآمیزی ظرفیت تخریب همه عالم را داراست.
آیتالله خامنهای به همراه نیروهای نظامی- امنیتی وفادارش با توهم رهبری یک انقلاب، ولایت امر مسلمین جهان و اداره یک کشور باتمدن و فرهنگی کهن در دو دهه گذشته یکی از مخوفترین نظامهای استبدادی را در جهان امروز بنیاد گذاشته است که حتی فروپاشی آن هزینههای بسیاری را بر مردم ایران تحمیل خواهد کرد.
پنج بنیاد فکری این گفتمان یعنی تفکیک افراد به خودی و غیرخودی، تفکیک خودیها به خواص و عوام، اینهمانی دین و اخلاق و سیاست، تساوی حفظ حقوق و حرمت و آزادی افراد با لاابالیگری، و محوریت دشمن و شیطان در عالم امکان در همه گفتارهای خامنهای به چشم میخورند. این بنیادها در قرائت خامنهای و همراهانش از مذهب و متون دینی بهوضوح به چشم میآیند.
نظام و انقلاب، درون و برون آن
نظام و داعیه انقلاب دائمی که این نظام بر آن سوار شده است در گفتمان اقتدارگرایی قهری مذهبی به شخص حاکم و عمله نظامی- امنیتی استبداد تقلیل مییابد. در این گفتمان، هر کس که مطیع رهبری باشد خودی و هر کس که با عقاید، روشها و حتی سلایق وی مخالفت کند غیرخودی است.
رهبری در این نظام که وفاداران به وی برای منافع و قدرت و منزلت با یکدیگر به رقابت میپردازند مجبور به مدیریت خرد امور است تا شاکله نظام مبتنی بر فرد از هم نپاشد. مخالفت و معارضه با رهبری که به جزئیترین امور هم ممکن است بسط پیدا کند عین قیام به شمشیر است. سوابق انقلابی و اداری و اجرایی و حتی سوابق خانوادگی و اجتماعی افراد نیز اهمیتی ندارد. (خطبه دوم خامنهای در نماز جمعه ۲۰ شهریور ۱۳۸۸) حتی کسانی که رهبری به آنها دین اخلاقی دارد نیز از این نظام پویای غیرخودیسازی مصون نیستند. (نگاه کنید به مصاحبه همسر مرتضی الویری در مورد سوابق خانوادگی وی با خامنهای پس از بازداشت وی، سایت رادیوزمانه، ۱۹ شهریور ۱۳۸۸)
تعبیر مخالفت با نظام در ادبیات اقتدارگرایان درست در کنار اخلال به امنیت کشور و معارضه گذاشته میشود و درمان آن نیز داغ کردن است. این داغ کردن با هر روش تحقیرکنندهای قابل انجام است.
دستوری که به لباس شخصیها و زندانبانان برای برخورد با بازداشتیهای اعتراضات داده شده بود «حامله» کردن آنها بود و با همین دستور به دختران و پسران تجاوز شد و بدن دختران مورد تجاوز سوزانده شد. به همین ترتیب است که چشم فتنه در آورده خواهد شد.
بیشتر بخوانید:
بنا به نظر اقتدارگرایان مذهبی، هیچ چیز حتی تقلب در انتخابات و کشتار مردم در روز روشن در برابر دوربینها و تجاوز جنسی به زندانیان آسیبی به نظام نمیزند و مردم در انتخابات بعدی نیز با مشارکتی مشابه اعتماد خود را به نظام ابراز خواهند کرد. (خطبه دوم خامنهای در نماز جمعه ۲۰ شهریور ۱۳۸۸)
از منظر خامنهای علیرغم تفکیک مردم به خودی و غیرخودی، دشمنان نظام تنها استعمارگران و زورگویان و مفسدان استکباری هستند. موافقان نیز مظلومان عالم هستند. این چنین تصوری ناشی از یخزدگی تاریخ در ذهنیت است. او همچنان در شرایط ۲۱ بهمنماه ۱۳۵۷ و به نمایندگی از همه انقلابیون ایرانی سخن میگوید و گویی نظام جمهوری اسلامی نظامی باکره و آرمانی است که وعده آن به مستضعفان داده میشود و هیچ ظلم و جنایتی در سی سال گذشته رخ نداده است. خامنهای از موضع اپوزیسیونی سخن میگوید که یک لحظه در قدرت نبوده و هیچ اتفاقی نیفتاده است.
خواص و عوام
توصیه دائمی هیئت حاکمه به خواص (نیروهای سیاسی خودی یا قبلا خودی) آن است که چشم بر جنایات رژیم ببندند و برای حفظ نظام در برابر دشمن لب نگشایند تا وحدت خدشهدار نشود.
این وحدت نه اتحاد ملی برای وحدت در میان اعضای هیئت حاکمه است که نظام سرکوب را با تردید و مشکل مواجه خواهد ساخت. همه جراحیهای سیاسی انجام شده در سی سال اخیر در جمهوری اسلامی برای حفظ انسجام نظام سرکوب در برابر مخالفان انجام شده است.
اینهمانی دین و اخلاق و سیاست
از منظر اقتدارگرایان دینی هر آن که در جمع خودیها نباشد دارای انحراف و فساد شخصی است، چون همین امر موجب شده است که آنها در برابر حق (قدرت مستقر) سر تعظیم فرود نیاورند.
ظاهر این ادعا سیاست اخلاقی و سیاست مذهبی است، اما در کنه آن نفی اخلاق و مذهب و ادغام آنها در قدرت نهفته است. نتیجه اینهمانی دین و سیاست و اخلاق تبدیل شدن قدرت به حق مطلق است.
انحراف و فسادپذیری شخصی
از منظر اقتدارگرایان دینی هر آن که در جمع خودیها نباشد دارای انحراف و فساد شخصی است، چون همین امر موجب شده است که آنها در برابر حق (قدرت مستقر) سر تعظیم فرود نیاورند. خامنهای بهصراحت این باور را عرضه میکند که فساد و انحراف شخصی به انحراف در عمل و انحراف در عقیده منجر میشود. (خطبه اول نماز جمعه ۲۰ شهریور ۱۳۸۸) با همین دیدگاه است که هیئت حاکمه مخالفانش را به لاابالیگری و فحشا و فساد شخصی متهم میکند.
همین دیدگاه موجب القای این باور یا صدور این دستورالعمل به بازجویان رژیم شده است که در بازجوییها به دنبال نکاتی در زندگی شخصی زندانیان سیاسی مثل نوشیدن مشروبات الکلی و استفاده از مواد مخدر و روابط نامشروع جنسی باشند.
محوریت دشمن
بیتالغزل خامنهای و وفاداران وی بحث دشمنشناسی و فدا کردن همه چیز در برابر تهدیدات دشمن است. به خاطر تهدیدات دشمن باید مردم از حقوق خود بگذرند، نخبگان سیاسی مثل رمه به دنبال رهبری حرکت کنند، و هیئت حاکمه خط قرمزی را در مقابله با کسانی که آنها را عوامل دشمن میپندارد در برابر خود نبیند.
هر گونه مخالفت با رهبری و تحلیلهایی که وی عرضه می کند تفرقهافکنانه است و باید با عرضهکنندگان این مخالفتها مثل ناکثین و مارقین و قاسطین برخورد کرد. خامنهای با پنداشتن خود به عنوان امیرالمومنین همه خوبان عالم را در سمت خود و همه بدی و شر را در مقابل خود میگذارد. چنین اندیشه توهمآمیزی ظرفیت تخریب همه عالم را داراست.