دو هفته پیش خبری منتشر شد که در عرض چند دقیقه به تیتر مهم بسیاری از نشریات و خبرگزاریهای طراز اول دنیا بدل شد. جی. دی. سلینجر، نویسنده نامدار آمریکایی، در ۹۱ سالگی درگذشت.
این نویسنده که بعد از جنگ جهانی دوم با کتاب «ناتور دشت» به شهرت و اعتباری افسانهای رسید، تنها چهار کتاب در کارنامهاش دارد. ناتور دشت در سال ۱۹۵۱ منتشر شد و بعدا با ترجمه احمد کریمی حکاک و محمد نجفی به فارسیزبانان ارائه شد. مجموعه داستان «نه داستان» در سال ۱۹۵۳ در آمریکا منتشر شد که این هم به نام «دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم» با ترجمه احمد گلشیری در ایران به چاپ رسید.
«فرنی و زویی» در سال ۱۹۶۱ منتشر شد و دو داستان «تیرهای سقف را بالا بگذارید، نجاران» و «سیمور: پیشگفتار» در یک مجلد در سال ۱۹۶۳ در آمریکا منتشر شد که در ایران به ترجمه امید نیکفرجام به چاپ رسید.
البته آثار دیگری نیز از این نویسنده در ایران منتشر شده است. از جمله «هفتهای یه بار آدمو نمیکشه » با ترجمه امید نیکفرجام و لیلا نصیریها و «نغمه غمگین» به ترجمه امیر امجد و بابک تبرایی که در واقع داستانهای منتشر نشده پس از دهه ۱۹۶۰ سلینجر هستند که خود وی هرگز اجازه چاپ آنها را در قالب کتاب نداد.
به هر حال درباره جی. دی. سلینجر با امید نیکفرجام که بیشترین آثار از این نویسنده را به زبان فارسی بازگردانده است گفتوگو میکنیم.
امید نیکفرجام: جی. دی. سلینجر روز چهارشنبه در ۹۱ سالگی از دنیا رفت و به فاصله کمتر از یک ساعت به تیتر یک اغلب روزنامهها و خبرگزاریهای معتبر دنیا، از نیویورک تایمز تا سیانان در آمریکا بگیرید تا گاردین و بیبیسی در بریتانیا تبدیل شد.
وقتی خبر مرگ یک نویسنده در این دنیای شلوغ و پر از دردسر و اخبار خشونت و ظلم و ناآرامی به تیتر یک تبدیل میشود به هر حال خودش کمی عجیب و معنادار است.
اهمیت جی. دی. سلینجر در ادبیات آمریکا به طور مشخص چیست؟
فکر میکنم باید باز هم برگردم به همان تیتر اخباری که این روزها در مورد مرگ سلینجر دیدیم و شنیدیم. فکر میکنم این تیترها کمی سوال شما را پاسخ میدهد. اغلب این روزنامهها و خبرگزاریها تیتر اولشان را این گونه انتخاب کرده بودند: «خالق ناتور دشت درگذشت».
فکر میکنم بزرگترین کاری که سلینجر در ادبیات آمریکا کرد خلق رمان ناتور دشت بود. هر چند من فکر نمیکنم سلینجر فقط نویسندهای آمریکایی بود، بلکه تصور میکنم از نظر اثری که بر نوجوانان و جوانان دنیا گذاشت او نویسندهای جهانی و متعلق به همه جهان بود.
اگر بخواهم یک دلیل برای اهمیت سلینجر بگویم، همان نوشتن رمان ناتور دشت و خلق شخصیتی به اسم «هولدن کولفیلد» است، شخصیتی که کارشناسان و متخصصان ادبیات آمریکا میگویند محبوبترین ضد قهرمان آمریکا بعد از هاکلبری فین مارک تواین بوده است.
هولدن کولفیلد نوجوانی است که در آسایشگاهی روانی نشسته است و دارد به زندگی خودش در طول یک سال گذشته نگاهی میاندازد، از وقتی که ازمدرسه اخراجش کردند و سفری که به نیویورک میکند و دیداری که با خواهر کوچولویش دارد تا زمانی که به آسایشگاه میرسد.
در واقع به نظر من بزرگترین دستاور سلینجر نوشتن رمان ناتور دشت بود که تا همین لحظه بیش از ۶۰ میلیون نسخه از آن در سراسر دنیا به فروش رفته است.
آقای نیکفرجام، آیا میشود بر یک تم مشترک یا تکرارشونده به صورت یک کلانروایت ذهنی در آثار سالینجر انگشت گذاشت؟
بله، اگر بخواهم از یک مضمون واحد نام ببرم، غیر از ناتور دشت، مضمونی که در کتابهای دیگر سلینجر هم تکرار میشود و در تکیه کلامهای شخصیت اول ناتور دشت هم به روی آن بسیار تاکید میشود زندگی سطحی و قشری بودن آدمها، ریاکاری و عدم صداقت آنها، مصرف گراییشان و تکیهای است که بر ظواهر زندگی دارند.
هولدن کولفیلد تکیهکلامی دارد که به بعضی از آدمها میگوید «آدمهای قلابی»، آدمهایی که نمیدانی واقعا کی هستند، واقعا به چه اعتقاد دارند، دنبال چه هستند؟ این مسئله بزرگ هولدن کولفیلد، بزرگترین شخصیت سلینجر، است.
یکی از کارهای خیلی مهم دیگر سلینجر به نام «فرنی و زویی» را هم شما به زبان فارسی برگرداندهاید، اگر چه پیش از آن یک ترجمه دیگری هم از این کتاب در زبان فارسی در دست بود. درباره فرنی و زویی و اهمیت آن برایمان بگویید و این که چرا شما دوباره این کتاب را ترجمه کردید؟
بعد از ناتور دشت، بهترین داستانی که سلینجر نوشته است همین «فرنی و زویی» است که در واقع از دو داستان بلند تشکیل شده است.
خیال میکنم کسانی که فیلم «پری» داریوش مهرجویی را دیدهاند، حتما با این دو شخصیت آشنا هستند، چون داریوش مهرجویی فیلم پری را بر اساس داستان فرنی و زویی سلینجر ساخته بود.
دلیل اهمیت این داستان و این که چرا آن را برای ترجمه انتخاب کردم اولا ترجمه بسیار بدی بود که نشر مرکز پیشتر از آن منتشر کرده بود و مهمتر از آن صحنههایی است که اوج کار نویسندگی سلینجر را نشان میدهد. اگر به ناتور دشت فکر نکنیم و آن را ندیده بگیریم، در فرنی و زویی صحنههایی هست که هنر نویسندگی سلینجر و نگاهی را نشان میدهد که او به زندگی و پیرامونش داشته است.
در فرنی و زویی، صحنهای هست که زویی در حمام است، سیگار میکشد، و کتاب میخواند. مادرش به بهانهای وارد میشود، اما در واقع میخواهد با زویی درد دل کند. این یک دیالوگ طولانی نزدیک به ۲۰ صفحه است، آن هم در داستانی که رمان بلند نیست. این دیالوگ مادر و پسر به اعتقاد من شاهکار سلینجر است. آن قدر به جزییات اشاره کرده است که شما واقعا فکر میکنید در آن حمام نشستهاید و شاهد گفتوگوی آن مادر و پسر هستید و این گفتوگوی بهشدت جذاب را میشنوید. یکی به دویی که این دو شخصیت در این گفتوگو با هم میکنند اوج کار سلینجر است.
بزرگترین چالشی که شما در ترجمه آثار سلینجر با آن مواجه بودید چه بود؟
سلینجر داستانهای کوتاهش را تا حد ممکن با ایجاز و اختصار و در عین حال با جزیینگری نوشته است. در آوردن این کارها و برگردان آن به فارسی که هم متن روانی باشد و هم بخواهی به سلینجر که نویسندهای وسواسی بوده است امانتدار بمانی بسیار سخت بود.
سلینجر واقعا با وسواس مینوشته است. روی هر کلمه فکر میکرده و قبل از نوشتن هر داستان لیستی از کلماتی را که میتوانسته استفاده کند و مترادفها و متضادهای آنها را تهیه میکرده است.
بنابراین این که بتوانی به این نویسنده وفادار باشی و در عین حال حق مطلب را هم در مورد یک نویسنده وسواسی ادا کرده باشی و در عین حال متنی به فارسی تحویل خواننده بدهی که فکر نکند دارد ترجمه میخواند و از داستان لذت ببرد، بزرگترین چالشی بود که من در ترجمه کارهای سلینجر با آن روبهرو بودم.
فکر میکنم اگر سلینجر فقط کتاب ناتور دشت را مینوشت و غیر از آن کار دیگری خلق نمیکرد همین کافی بود. الان از کتاب ناتور دشت در آمریکا سالی ۵۰۰ هزار نسخه به فروش میرسد و در واقع رمان جوانان دنیا در هر نسلی و هر سال و دورهای شده است. جوابگوی نیازهای آنان بوده و دردهایشان و دلتنگیهایشان را بیان کرده است.
سال ۱۹۵۱ که این کتاب منتشر شد با فروش فراوانی مواجه شد. جوانان بسیاری با شخصیت هولدن کولفیلد احساس همذاتپنداری میکردند. در شعرها و داستانهای بسیاری به این شخصیت اشاره شده است. روی موسیقی راک اند رل تاثیر گذاشت. بر بعضی از فیلمهای هالیوودی اثرگذار بوده، میگویند فیلم «شورش بیدلیل» که جیمز دین در آن بازی کرد متاثر از کتاب ناتور دشت بوده است.
تا همین الان که دهه اول قرن بیست و یکم در حال اتمام است هنوز هم این کتاب به فروش میرسد. این نشان میدهد که این کتاب حتما چیزی در خود داشته است که هنوز هم مورد توجه جوانان دنیاست و درد آنهاست و زندگی آنها را به تصویر میکشد.
این نویسنده که بعد از جنگ جهانی دوم با کتاب «ناتور دشت» به شهرت و اعتباری افسانهای رسید، تنها چهار کتاب در کارنامهاش دارد. ناتور دشت در سال ۱۹۵۱ منتشر شد و بعدا با ترجمه احمد کریمی حکاک و محمد نجفی به فارسیزبانان ارائه شد. مجموعه داستان «نه داستان» در سال ۱۹۵۳ در آمریکا منتشر شد که این هم به نام «دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم» با ترجمه احمد گلشیری در ایران به چاپ رسید.
«فرنی و زویی» در سال ۱۹۶۱ منتشر شد و دو داستان «تیرهای سقف را بالا بگذارید، نجاران» و «سیمور: پیشگفتار» در یک مجلد در سال ۱۹۶۳ در آمریکا منتشر شد که در ایران به ترجمه امید نیکفرجام به چاپ رسید.
بیشتر بخوانید:
به هر حال درباره جی. دی. سلینجر با امید نیکفرجام که بیشترین آثار از این نویسنده را به زبان فارسی بازگردانده است گفتوگو میکنیم.
امید نیکفرجام: جی. دی. سلینجر روز چهارشنبه در ۹۱ سالگی از دنیا رفت و به فاصله کمتر از یک ساعت به تیتر یک اغلب روزنامهها و خبرگزاریهای معتبر دنیا، از نیویورک تایمز تا سیانان در آمریکا بگیرید تا گاردین و بیبیسی در بریتانیا تبدیل شد.
وقتی خبر مرگ یک نویسنده در این دنیای شلوغ و پر از دردسر و اخبار خشونت و ظلم و ناآرامی به تیتر یک تبدیل میشود به هر حال خودش کمی عجیب و معنادار است.
اهمیت جی. دی. سلینجر در ادبیات آمریکا به طور مشخص چیست؟
فکر میکنم باید باز هم برگردم به همان تیتر اخباری که این روزها در مورد مرگ سلینجر دیدیم و شنیدیم. فکر میکنم این تیترها کمی سوال شما را پاسخ میدهد. اغلب این روزنامهها و خبرگزاریها تیتر اولشان را این گونه انتخاب کرده بودند: «خالق ناتور دشت درگذشت».
فکر میکنم بزرگترین کاری که سلینجر در ادبیات آمریکا کرد خلق رمان ناتور دشت بود. هر چند من فکر نمیکنم سلینجر فقط نویسندهای آمریکایی بود، بلکه تصور میکنم از نظر اثری که بر نوجوانان و جوانان دنیا گذاشت او نویسندهای جهانی و متعلق به همه جهان بود.
اگر بخواهم یک دلیل برای اهمیت سلینجر بگویم، همان نوشتن رمان ناتور دشت و خلق شخصیتی به اسم «هولدن کولفیلد» است، شخصیتی که کارشناسان و متخصصان ادبیات آمریکا میگویند محبوبترین ضد قهرمان آمریکا بعد از هاکلبری فین مارک تواین بوده است.
هولدن کولفیلد نوجوانی است که در آسایشگاهی روانی نشسته است و دارد به زندگی خودش در طول یک سال گذشته نگاهی میاندازد، از وقتی که ازمدرسه اخراجش کردند و سفری که به نیویورک میکند و دیداری که با خواهر کوچولویش دارد تا زمانی که به آسایشگاه میرسد.
در واقع به نظر من بزرگترین دستاور سلینجر نوشتن رمان ناتور دشت بود که تا همین لحظه بیش از ۶۰ میلیون نسخه از آن در سراسر دنیا به فروش رفته است.
آقای نیکفرجام، آیا میشود بر یک تم مشترک یا تکرارشونده به صورت یک کلانروایت ذهنی در آثار سالینجر انگشت گذاشت؟
بله، اگر بخواهم از یک مضمون واحد نام ببرم، غیر از ناتور دشت، مضمونی که در کتابهای دیگر سلینجر هم تکرار میشود و در تکیه کلامهای شخصیت اول ناتور دشت هم به روی آن بسیار تاکید میشود زندگی سطحی و قشری بودن آدمها، ریاکاری و عدم صداقت آنها، مصرف گراییشان و تکیهای است که بر ظواهر زندگی دارند.
هولدن کولفیلد تکیهکلامی دارد که به بعضی از آدمها میگوید «آدمهای قلابی»، آدمهایی که نمیدانی واقعا کی هستند، واقعا به چه اعتقاد دارند، دنبال چه هستند؟ این مسئله بزرگ هولدن کولفیلد، بزرگترین شخصیت سلینجر، است.
یکی از کارهای خیلی مهم دیگر سلینجر به نام «فرنی و زویی» را هم شما به زبان فارسی برگرداندهاید، اگر چه پیش از آن یک ترجمه دیگری هم از این کتاب در زبان فارسی در دست بود. درباره فرنی و زویی و اهمیت آن برایمان بگویید و این که چرا شما دوباره این کتاب را ترجمه کردید؟
بعد از ناتور دشت، بهترین داستانی که سلینجر نوشته است همین «فرنی و زویی» است که در واقع از دو داستان بلند تشکیل شده است.
خیال میکنم کسانی که فیلم «پری» داریوش مهرجویی را دیدهاند، حتما با این دو شخصیت آشنا هستند، چون داریوش مهرجویی فیلم پری را بر اساس داستان فرنی و زویی سلینجر ساخته بود.
دلیل اهمیت این داستان و این که چرا آن را برای ترجمه انتخاب کردم اولا ترجمه بسیار بدی بود که نشر مرکز پیشتر از آن منتشر کرده بود و مهمتر از آن صحنههایی است که اوج کار نویسندگی سلینجر را نشان میدهد. اگر به ناتور دشت فکر نکنیم و آن را ندیده بگیریم، در فرنی و زویی صحنههایی هست که هنر نویسندگی سلینجر و نگاهی را نشان میدهد که او به زندگی و پیرامونش داشته است.
سلینجر داستانهای کوتاهش را تا حد ممکن با ایجاز و اختصار و در عین حال با جزیینگری نوشته است. در آوردن این کارها و برگردان آن به فارسی که هم متن روانی باشد و هم بخواهی به سلینجر که نویسندهای وسواسی بوده است امانتدار بمانی بسیار سخت بود.
بزرگترین چالشی که شما در ترجمه آثار سلینجر با آن مواجه بودید چه بود؟
سلینجر داستانهای کوتاهش را تا حد ممکن با ایجاز و اختصار و در عین حال با جزیینگری نوشته است. در آوردن این کارها و برگردان آن به فارسی که هم متن روانی باشد و هم بخواهی به سلینجر که نویسندهای وسواسی بوده است امانتدار بمانی بسیار سخت بود.
سلینجر واقعا با وسواس مینوشته است. روی هر کلمه فکر میکرده و قبل از نوشتن هر داستان لیستی از کلماتی را که میتوانسته استفاده کند و مترادفها و متضادهای آنها را تهیه میکرده است.
بنابراین این که بتوانی به این نویسنده وفادار باشی و در عین حال حق مطلب را هم در مورد یک نویسنده وسواسی ادا کرده باشی و در عین حال متنی به فارسی تحویل خواننده بدهی که فکر نکند دارد ترجمه میخواند و از داستان لذت ببرد، بزرگترین چالشی بود که من در ترجمه کارهای سلینجر با آن روبهرو بودم.
فکر میکنم اگر سلینجر فقط کتاب ناتور دشت را مینوشت و غیر از آن کار دیگری خلق نمیکرد همین کافی بود. الان از کتاب ناتور دشت در آمریکا سالی ۵۰۰ هزار نسخه به فروش میرسد و در واقع رمان جوانان دنیا در هر نسلی و هر سال و دورهای شده است. جوابگوی نیازهای آنان بوده و دردهایشان و دلتنگیهایشان را بیان کرده است.
سال ۱۹۵۱ که این کتاب منتشر شد با فروش فراوانی مواجه شد. جوانان بسیاری با شخصیت هولدن کولفیلد احساس همذاتپنداری میکردند. در شعرها و داستانهای بسیاری به این شخصیت اشاره شده است. روی موسیقی راک اند رل تاثیر گذاشت. بر بعضی از فیلمهای هالیوودی اثرگذار بوده، میگویند فیلم «شورش بیدلیل» که جیمز دین در آن بازی کرد متاثر از کتاب ناتور دشت بوده است.
تا همین الان که دهه اول قرن بیست و یکم در حال اتمام است هنوز هم این کتاب به فروش میرسد. این نشان میدهد که این کتاب حتما چیزی در خود داشته است که هنوز هم مورد توجه جوانان دنیاست و درد آنهاست و زندگی آنها را به تصویر میکشد.