موضوع این هفته «نمای دور، نمای نزدیک» بررسی رابطه عشق و نفرتی است که میان ایران وآن چه که به جهان عرب معروف است، همواره خلیج فارس و سرزمینهای پیرامونش را دستخوش بادها و گاه توفانها کرده است.
خاورمیانه منطقهای است که پس از جنگ جهانی دوم، تشکیل دولت اسرائیل و بهویژه پس از پایان جنگ سرد و سرانجام واقعه یازده سپتامبر، به تندترین و لغزندهترین پیچ در جاده سیاست جهان معاصر تبدیل شده است.
اما در این میان رابطه ایران و همسایگان عربش خود به تنهایی و در متن خاورمیانه داستانی مجزا و پیچیده دارد. در سالهای پیش از انقلاب ۵۷ رابطه ایران و اعراب سه گره اصلی را پشت سر گذاشت. و هر سه نیز بیشتر به نفع منافع ملی ایران بود، بحرین، جزایر سهگانه و اروندرود.
دکتر رضا قاسمی آخرین سفیر ایران در کویت تا پیروزی انقلاب:
علیالصول افت و خیز در روابط ما و کشورهای عربی ریشه تاریخی و مذهبی دارد. ولی در گذشته روابط اصولا مسالمتآمیز بود. من به خاطر ندارم که غیر از مسئله روابط ما با کشور عراق که همیشه- یعنی در طول بیش از دو قرن- رابطه تندوتیزی بر سر مسئله شطالعرب و مسائلی مرزی، چه مرز زمینی و چه مرز دریایی، بود و اختلافاتی ریشهدار بود تا این که در سال ۱۹۷۵ فیصله پیدا کرد، به طور کلی با سایر کشورهای عربی رابطه نامتعادلی داشته باشیم.
بهخصوص زمانی که مسئله بحرین به آن ترتیب مصلحتآمیز حل شد، کشورهای دیگر خیلی خشنود شدند و اولین تلگراف تبریک از سوی ملک فیصل رسید.
البته در مورد مسئله جزایر چهار کشور عربی – یمن جنوبی، لیبی، عراق و..... - علیه ما به شورای امنیت شکایت کردند. در آن زمان شورای امنیت از ایران درخواست پاسخگویی کرد و نماینده ایران، مرحوم خسرو افشار، برای اثبات حقانیت ایران مدارکی ارائه داد و به پیشنهاد یک کشور عرب دیگر یعنی سومالی، این شکایت از دستور کار شورای امنیت خارج شد.
با وجود این رابطه به ظاهر متعادل میان ایران شاهنشاهی و اعراب، اما، سقوط نظام سیاسی پیشین به مذاق اعراب خوش آمد.
دکتر علیرضا نوریزاده، مدیر مرکز پژوهشهای ایران و اعراب:
انقلاب اسلامی برخلاف تصور بعضیها بسیار مورد استقبال و توجه کشورهای عربی قرار گرفت. علیرغم این که در پرتو حضور قدرتمند ایران در خلیج فارس این کشورها امنیت داشتند وهر جا که نیازمند بودند این ایران بود که به کمکشان میشتافت، این ایران بود که در ماجرای عمان به کمکش شتافت و این کشور را از شر ضفار کمونیست نجات داد. ولی در عین حال یک نگاه توام با وحشت و عجیب همراه با نگرانی و حسادت نسبت به ایران داشتند.
انقلاب اسلامی در واقع به آنها گفت که رژیمی بر سر کار میآید که شبیه خودتان با همان افکار و اندیشههاست. به همین دلیل هم شتاب داشتند برای به رسمیت شناختن این نظام و یکی یکی فرستادگان ویژه خودشان را راهی تهران کردند.
در آن زمان وزیر خارجه کویت در راس یک هیئت به مبارکباد آمد. ملک خالد پیام فرستاد وآقای خمینی و مهندس بازرگان را دعوت کرد. صدام حسین هم همین کار را انجام داد.
ولی به هر حال این روابط بعد از جنگ ایران و عراق وارد یک مرحله بحرانی شد. در واقع ایران تمام جهان عرب را متهم میکرد- منهای سلطاننشین عمان که سعی میکرد بیطرف باشد و روابط ویژهای با ایران داشت- که پشت سر صدام حسین ایستادهاند، البته ایران زیاد هم اشتباه و پربیراه نمیگفت.
یک سال پیش از پایان جنگ، ماجرای تظاهرات حجاج ایرانی با عنوان برائت از آمریکا و واکنش تند عربستان رابطه دو کشور را چنان تیره کرد که تا پایان مرگ آیتالله خمینی این رابطه همچنان تیره ماند.
علیرضا نوریزاده: هر سال سعودیها اخطار میدادند که اجازه نمیدهیم راهپیمایی شود. سال ۸۶ یعنی یک سال قبل از حج خونین، سعودیها در چمدان شماری از حجاج اصفهانی ۱۵۰ کیلوگرم ماده منفجره بسیار قوی پیدا کردند و بعدها معلوم شد که این حجاج بیگناه از ماجرای مواد منفجره خبری نداشتهاند و این مواد منفجره از سوی دستگاه حج و زیارت در این وسایل کار گذاشته شده بود.
بعدها این مواد منفجره را به مهدی هاشمی – برادر داماد آیتالله منتظری – ربط دادند.
به هر حال سال بعد جریان حج خونین روابط ایران و کشورهای عربی را بهویژه که همگی از عربستان سعودی حمایت میکردند، به شدت به عقب برگرداند.
پس از پایان جنگ و مرگ آیتالله خمینی جمهوری اسلامی برای کاهش تنشها با اعراب از خود تمایل نشان داد. هاشمی رفسنجانی برخی غبارها را زدود و محمد خاتمی راههای بسته را گشود.
دکتر نوریزاده: آقای رفسنجانی سیاستی مبنی بر واقعبینی در پیش گرفت. آقای خامنهای در آن زمان چندان وارد میدان نبود. رفسنجانی توانست روابط ایران با اردن و مغرب و بسیاری از کشورهای حاشیه خلیج فارس را تجدید کند و به مرحله بهتری برساند.
اما انتخاب آقای خاتمی یک نقطه تحول بود. برای اولین بار سعودیها کاری کردند که در تاریخشان بیسابقه بود. پادشاه وقت- ملک فهد- و ولیعهدش- پادشاه فعلی، ملک عبدالله- یکی از نزدیکترین مشاورانشان را با پیام تبریک به تهران فرستادند.
هنوز آقای خاتمی ریاست جمهوری را تحویل نگرفته بود، یعنی در فردای پیروزیاش، که این پیام گرم و صمیمی رسید. سعودیها در بالاترین سطح در کنفرانس سران کشورهای اسلامی شرکت کردند.
امیر عبدالله وقت و ملک عبدالله فعلی در راس یک هیئت صد و چند نفره به تهران آمد و نوع رفتارش به گونهای بود که روابط این دو کشور یکباره به جلو پرتاب شد.
با این حال رابطه ایران و اعراب با تغییر دولت محمد خاتمی به دولت محمود احمدینژاد و به ویژه پس از دوره دوم، به سردی بیشتری گرایید.
انتشار اسناد ویکیلیکس و افشای سخنان پشت پرده بسیاری از رهبران عرب و اصرار آنها به آمریکا برای حمله به ایران، این رابطه شکننده را به فاز تازهای برده است. آیا با تکیه بر اسناد ویکیلیکس میتوان گفت که اعراب موافق وقوع جنگ با ایرانند؟ دکتر رضا قریشی، استاد علوم سیاسی در آمریکا:
اعراب یکدست نیستند و یک حکم واحدی در این مورد نمیشود صادر کرد. شما در نظر بگیرید در خود عربستان هم جناحهایی هستند که بسیار هم طرفدار سازش با ایرانند. جناحهایی که اتفاقا ضد اسرائیل و غربند و در حاکمیت فعلی هم موجودند، مثل وزیر دفاع سابق که طرفدار نزدیکی با ایران است.
ولی خب! جریانهایی هم هستند که به شدت مخالف نزدیکی با ایرانند. در عربستان، امارات و سایر کشورها هم این جریانات وجود دارند. به همین دلیل هم یک حکم عام نمیشود در این مورد داد که مثلا کل اعراب موافق جنگ با ایرانند.
اگرچه دولت احمدینژاد انتشار اسناد ویکیلیکس را برای تفرقهافکنی خواند، به نظر میرسد که انتشار این اسناد برخی محافل در ایران را به تامل واداشته است. تا آنجا که دیپلمات کارکشتهای چون محمدصادق خرازی، سفیر پیشین دولت محمد خاتمی در فرانسه و معاون وزیر خارجه اسبق، طی کنفرانسی در تهران به صراحت اعلام کرد که سیاست تعامل و مدارای جمهوری اسلامی با اعراب به کل اشتباه بوده است.
سخنانی که در همه دورههای جمهوری اسلامی پس از جنگ کمتر شنیده شده است. آقای خرازی حتی پا را فراتر نهاده و برخی کشورهای عرب منطقه و امارات متحده عربی را دشمن اصلی منافع ملی ایران در منطقه خواند. این نکتهای است که در سخنان دیپلمات دیگری از نسلی دیگر و دورهای دیگر هم میتوان شنید. رضا قاسمی، عضو هیئت نمایندگی ایران در تدوین اسناد نهایی توافقهای الجزیره در دهه پنجاه خورشیدی:
اعراب همیشه نسبت به ما حساسیت داشتند. موقعی که ما قدرت داشتیم طبعا ناراحت میشدند. آقای مدیر روزنامه السیاسه کویت – که یکی از روزنامههای مهم کشور کویت است- مرتب به ایران میآمد و با پادشاه وقت مصاحبه میکرد و این مصاحبهها را در صفحه نخست این روزنامه منتشر میکرد.
همین آقا بلافاصله پس از انقلاب، یک مقاله نوشت به این مضمون که خوب شد که انقلاب شد و این کشور داشت تبدیل به اسرائیل منطقه میشد، و حالا رو به تجزیه خواهد رفت که این در جهت مصالح ماست.
من این مقاله را به عنوان یک سند که نشاندهنده افکار و اندیشههای اعراب بود نگاه داشتم. شما نگاه کنید الان بیش از ۶۰ سال از تشکیل اتحادیه عرب میگذرد. در این ۶۰ سال مابین خودشان به هیچ توافقی نرسیدهاند. تنها در دو مورد با هم متحد شدهاند، یکی راجع به نام خلیج فارس بود و دیگری در مورد جزایرش.
اما کسان دیگری هم هستند که این گونه اختلافات را از خصوصیات نیشن - استیتها یا دولت –ملتها در جهان مدرن میدانند. رضا قریشی استاد دانشگاه در کالج استاکتوت نیوجرزی:
این کار در واقع نص سیاست بینالملل در عرصه به اصطلاح منافع ملی است. این متاسفانه یکی از خصایص دولت ملی است که شما دو چیزی را که ظاهرا با هم در تضادند، میخواهید با همدیگر جمع ببندید.
یکی این که میخواهید حافظ منافع ملی کشور و مردم خودتان باشید و از سوی دیگر این که میخواهید به طرف مقابل بفهمانید که ما با شما دوستیم. طبیعی است که افزایش قدرت ایران و نفوذش در منطقه به معنای کاهش قدرت بقیه کشورهاست و بالعکس.
دعوا هم بر سر همین است. موجودیت شیخنشینان و پیدایششان از آغاز بر همین اصل استوار بود که نفوذ ایران پا نگیرد.
شیخنشین دبی و ابوظبی با هم هیچ همخوانی نداشتند. هیچ علاقهای حتی به دیدن همدیگر نداشتند و البته هنوز هم ندارند. انگلیس در سالهای ۶۹ و ۷۰ اصرار کرد که اینها با هم متحد شوند و جلوی ایران وزنهای باشند.
اما در رابطه ایران و اعراب فاکتور دیگری هم هست، اسرائیل. پیش از انقلاب، شاه همواره از اسرائیل برای ایجاد تعادل برای ایران بهره برد.
رضا قاسمی: مرحوم اعلیحضرت پهلوی به هیچ وجه هم عربها را به این معنا قابلاعتماد صد در صد ندانست. همیشه میگفت که اگر اینها قدرت بگیرند احتمال دارد منافع ملی ما را هم به خطر بیاندازند. و علت این که یک رابطه کنسولی را با اسرائیل به رسمیت شناخته بود، همین بود. ایشان معتقد بودند که اینها هم باید باشند تا تعادل در منطقه برقرار شود.
دکتر رضا قریشی، تحلیلگر علوم سیاسی، هم بر اهمیت اسرائیل برای منافع ایران تاکید میکند.
قریشی: در این که ایران و اسرائیل با هم منافع مشترک دارند من هم موافقم. از زمان شاه، بهخصوص در زمینههای اقتصادی مثل کشت و صنعت و زمینکاری مناطق کمآب، کشت دیم و بسیاری از مباحث دیگر امکان همکاری متقابل وجود داشت.
من رابطه ایران و آمریکا را تابعی از رابطه ایران و اسرائیل میدانم. یعنی ایران تا با اسرائیل کنار نیاید نمیتواند با آمریکا کنار بیاید. به نظر من حتی ریشه دعوای اتمی هم در این مسئله است.
یعنی مشکل آمریکا و اسرائیل این نیست که ایران میخواهد بمب اتم بسازد. به نظر من مشکل آنها این است که ایران حمایتش را از اعراب کاهش دهد و این قیمتی است که ایران باید آن را هوشمندانه بررسی کند و بپردازد.
ایران میتواند به مذاکره بنشیند و آن قدر هم کارت برنده در اختیار دارد که با آمریکا و اسرائیل به توافق برسد. تضاد منافع ایران و آمریکا بسیار ناچیز است. اشتراک منافعشان بیشتر است. همچنین با اسرائیل هم اشتراک منافعش بیش از تضاد منافع است. ایران میتواند اگر درست عمل کند بدون این که مجبور باشد به این قبیل سرمایهگذاریهای ۳۰ ساله که شاهدش بودیم، دست بزند، با اینها به توافق برسد.
و همین را در سخنان علیرضا نوریزاده، دیگر تحلیلگر مسائل خاورمیانه میشنویم:
مصالح مشترکی ایران، ترکیه و اسرائیل – این سه کشور غیرعرب منطقه- را به هم ارتباط میدهد. ترکیه با هوشمندی این مسئله را درک کرده و موازنه ایجاد کرده است.
ایران هم باید همین کار را بکند. با همه انتقاداتی که از سیاست زمان شاه میشود، سیاست خارجی او در ارتباط با اعراب واسرائیل درجه یک بود. در عین حال که رابطهاش با اسرائیل را در حالت دوفاکتو به رسمیت شناخته بود و از اسرائیل استفاده میکرد و با او رابطه نزدیک امنیتی و کشاورزی داشت، رابطه خوبی هم با عربها برقرار کرده بود.
ایران در جنگ سال ۷۳ نشان داد که نقشش چه قدر در این میان بااهمیت است. اواخر سلطنت شاه رابطه ایران و سازمان آزادیبخش برقرار شده بود. پولی به عرفات داده بودند و تماسهایی هم گرفته شده بود، مرحوم جعفر رائد، سفیر ایران در عربستان، و دکتر تاجبخش، سفیر ایران در کویت، آقای داوودی و آقای قریب و دیگران، تماسهایی با سازمان آزادیبخش گرفته بودند و نماینده سازمان آزادیبخش فلسطین در عربستان، آقای خالد الحسن، از جانب عرفات پیامی به ایران فرستاد.
ایران منافع استراتژیکی دارد که با اسرائیل برقرار میشود. همین طور مسائل استراتژیکی دارد که در پیوند با عربها برقرار میشود. ترکیه این را درک کرده و به بهترین وجهی دارد از آن استفاده میکند.
پرسش نهایی شاید این باشد که آیا ایران اسلامی سرانجام خواهد توانست از دل بحرانهای سی سالهای که در نزاع با غرب در خاورمیانه برانگیخته است، راهی به سمت آرامش و منافع منطقهای و جهانیاش بیابد، یا سرنوشت جمهوری اسلامی به زیستن در دل این توفانها برای همیشه گره خورده است؟
خاورمیانه منطقهای است که پس از جنگ جهانی دوم، تشکیل دولت اسرائیل و بهویژه پس از پایان جنگ سرد و سرانجام واقعه یازده سپتامبر، به تندترین و لغزندهترین پیچ در جاده سیاست جهان معاصر تبدیل شده است.
اما در این میان رابطه ایران و همسایگان عربش خود به تنهایی و در متن خاورمیانه داستانی مجزا و پیچیده دارد. در سالهای پیش از انقلاب ۵۷ رابطه ایران و اعراب سه گره اصلی را پشت سر گذاشت. و هر سه نیز بیشتر به نفع منافع ملی ایران بود، بحرین، جزایر سهگانه و اروندرود.
دکتر رضا قاسمی آخرین سفیر ایران در کویت تا پیروزی انقلاب:
علیالصول افت و خیز در روابط ما و کشورهای عربی ریشه تاریخی و مذهبی دارد. ولی در گذشته روابط اصولا مسالمتآمیز بود. من به خاطر ندارم که غیر از مسئله روابط ما با کشور عراق که همیشه- یعنی در طول بیش از دو قرن- رابطه تندوتیزی بر سر مسئله شطالعرب و مسائلی مرزی، چه مرز زمینی و چه مرز دریایی، بود و اختلافاتی ریشهدار بود تا این که در سال ۱۹۷۵ فیصله پیدا کرد، به طور کلی با سایر کشورهای عربی رابطه نامتعادلی داشته باشیم.
بهخصوص زمانی که مسئله بحرین به آن ترتیب مصلحتآمیز حل شد، کشورهای دیگر خیلی خشنود شدند و اولین تلگراف تبریک از سوی ملک فیصل رسید.
البته در مورد مسئله جزایر چهار کشور عربی – یمن جنوبی، لیبی، عراق و..... - علیه ما به شورای امنیت شکایت کردند. در آن زمان شورای امنیت از ایران درخواست پاسخگویی کرد و نماینده ایران، مرحوم خسرو افشار، برای اثبات حقانیت ایران مدارکی ارائه داد و به پیشنهاد یک کشور عرب دیگر یعنی سومالی، این شکایت از دستور کار شورای امنیت خارج شد.
با وجود این رابطه به ظاهر متعادل میان ایران شاهنشاهی و اعراب، اما، سقوط نظام سیاسی پیشین به مذاق اعراب خوش آمد.
دکتر علیرضا نوریزاده، مدیر مرکز پژوهشهای ایران و اعراب:
انقلاب اسلامی برخلاف تصور بعضیها بسیار مورد استقبال و توجه کشورهای عربی قرار گرفت. علیرغم این که در پرتو حضور قدرتمند ایران در خلیج فارس این کشورها امنیت داشتند وهر جا که نیازمند بودند این ایران بود که به کمکشان میشتافت، این ایران بود که در ماجرای عمان به کمکش شتافت و این کشور را از شر ضفار کمونیست نجات داد. ولی در عین حال یک نگاه توام با وحشت و عجیب همراه با نگرانی و حسادت نسبت به ایران داشتند.
انقلاب اسلامی در واقع به آنها گفت که رژیمی بر سر کار میآید که شبیه خودتان با همان افکار و اندیشههاست. به همین دلیل هم شتاب داشتند برای به رسمیت شناختن این نظام و یکی یکی فرستادگان ویژه خودشان را راهی تهران کردند.
در آن زمان وزیر خارجه کویت در راس یک هیئت به مبارکباد آمد. ملک خالد پیام فرستاد وآقای خمینی و مهندس بازرگان را دعوت کرد. صدام حسین هم همین کار را انجام داد.
ولی به هر حال این روابط بعد از جنگ ایران و عراق وارد یک مرحله بحرانی شد. در واقع ایران تمام جهان عرب را متهم میکرد- منهای سلطاننشین عمان که سعی میکرد بیطرف باشد و روابط ویژهای با ایران داشت- که پشت سر صدام حسین ایستادهاند، البته ایران زیاد هم اشتباه و پربیراه نمیگفت.
یک سال پیش از پایان جنگ، ماجرای تظاهرات حجاج ایرانی با عنوان برائت از آمریکا و واکنش تند عربستان رابطه دو کشور را چنان تیره کرد که تا پایان مرگ آیتالله خمینی این رابطه همچنان تیره ماند.
علیرضا نوریزاده: هر سال سعودیها اخطار میدادند که اجازه نمیدهیم راهپیمایی شود. سال ۸۶ یعنی یک سال قبل از حج خونین، سعودیها در چمدان شماری از حجاج اصفهانی ۱۵۰ کیلوگرم ماده منفجره بسیار قوی پیدا کردند و بعدها معلوم شد که این حجاج بیگناه از ماجرای مواد منفجره خبری نداشتهاند و این مواد منفجره از سوی دستگاه حج و زیارت در این وسایل کار گذاشته شده بود.
بعدها این مواد منفجره را به مهدی هاشمی – برادر داماد آیتالله منتظری – ربط دادند.
به هر حال سال بعد جریان حج خونین روابط ایران و کشورهای عربی را بهویژه که همگی از عربستان سعودی حمایت میکردند، به شدت به عقب برگرداند.
پس از پایان جنگ و مرگ آیتالله خمینی جمهوری اسلامی برای کاهش تنشها با اعراب از خود تمایل نشان داد. هاشمی رفسنجانی برخی غبارها را زدود و محمد خاتمی راههای بسته را گشود.
دکتر نوریزاده: آقای رفسنجانی سیاستی مبنی بر واقعبینی در پیش گرفت. آقای خامنهای در آن زمان چندان وارد میدان نبود. رفسنجانی توانست روابط ایران با اردن و مغرب و بسیاری از کشورهای حاشیه خلیج فارس را تجدید کند و به مرحله بهتری برساند.
اما انتخاب آقای خاتمی یک نقطه تحول بود. برای اولین بار سعودیها کاری کردند که در تاریخشان بیسابقه بود. پادشاه وقت- ملک فهد- و ولیعهدش- پادشاه فعلی، ملک عبدالله- یکی از نزدیکترین مشاورانشان را با پیام تبریک به تهران فرستادند.
هنوز آقای خاتمی ریاست جمهوری را تحویل نگرفته بود، یعنی در فردای پیروزیاش، که این پیام گرم و صمیمی رسید. سعودیها در بالاترین سطح در کنفرانس سران کشورهای اسلامی شرکت کردند.
امیر عبدالله وقت و ملک عبدالله فعلی در راس یک هیئت صد و چند نفره به تهران آمد و نوع رفتارش به گونهای بود که روابط این دو کشور یکباره به جلو پرتاب شد.
با این حال رابطه ایران و اعراب با تغییر دولت محمد خاتمی به دولت محمود احمدینژاد و به ویژه پس از دوره دوم، به سردی بیشتری گرایید.
انتشار اسناد ویکیلیکس و افشای سخنان پشت پرده بسیاری از رهبران عرب و اصرار آنها به آمریکا برای حمله به ایران، این رابطه شکننده را به فاز تازهای برده است. آیا با تکیه بر اسناد ویکیلیکس میتوان گفت که اعراب موافق وقوع جنگ با ایرانند؟ دکتر رضا قریشی، استاد علوم سیاسی در آمریکا:
اعراب یکدست نیستند و یک حکم واحدی در این مورد نمیشود صادر کرد. شما در نظر بگیرید در خود عربستان هم جناحهایی هستند که بسیار هم طرفدار سازش با ایرانند. جناحهایی که اتفاقا ضد اسرائیل و غربند و در حاکمیت فعلی هم موجودند، مثل وزیر دفاع سابق که طرفدار نزدیکی با ایران است.
ولی خب! جریانهایی هم هستند که به شدت مخالف نزدیکی با ایرانند. در عربستان، امارات و سایر کشورها هم این جریانات وجود دارند. به همین دلیل هم یک حکم عام نمیشود در این مورد داد که مثلا کل اعراب موافق جنگ با ایرانند.
اگرچه دولت احمدینژاد انتشار اسناد ویکیلیکس را برای تفرقهافکنی خواند، به نظر میرسد که انتشار این اسناد برخی محافل در ایران را به تامل واداشته است. تا آنجا که دیپلمات کارکشتهای چون محمدصادق خرازی، سفیر پیشین دولت محمد خاتمی در فرانسه و معاون وزیر خارجه اسبق، طی کنفرانسی در تهران به صراحت اعلام کرد که سیاست تعامل و مدارای جمهوری اسلامی با اعراب به کل اشتباه بوده است.
سخنانی که در همه دورههای جمهوری اسلامی پس از جنگ کمتر شنیده شده است. آقای خرازی حتی پا را فراتر نهاده و برخی کشورهای عرب منطقه و امارات متحده عربی را دشمن اصلی منافع ملی ایران در منطقه خواند. این نکتهای است که در سخنان دیپلمات دیگری از نسلی دیگر و دورهای دیگر هم میتوان شنید. رضا قاسمی، عضو هیئت نمایندگی ایران در تدوین اسناد نهایی توافقهای الجزیره در دهه پنجاه خورشیدی:
اعراب همیشه نسبت به ما حساسیت داشتند. موقعی که ما قدرت داشتیم طبعا ناراحت میشدند. آقای مدیر روزنامه السیاسه کویت – که یکی از روزنامههای مهم کشور کویت است- مرتب به ایران میآمد و با پادشاه وقت مصاحبه میکرد و این مصاحبهها را در صفحه نخست این روزنامه منتشر میکرد.
همین آقا بلافاصله پس از انقلاب، یک مقاله نوشت به این مضمون که خوب شد که انقلاب شد و این کشور داشت تبدیل به اسرائیل منطقه میشد، و حالا رو به تجزیه خواهد رفت که این در جهت مصالح ماست.
من این مقاله را به عنوان یک سند که نشاندهنده افکار و اندیشههای اعراب بود نگاه داشتم. شما نگاه کنید الان بیش از ۶۰ سال از تشکیل اتحادیه عرب میگذرد. در این ۶۰ سال مابین خودشان به هیچ توافقی نرسیدهاند. تنها در دو مورد با هم متحد شدهاند، یکی راجع به نام خلیج فارس بود و دیگری در مورد جزایرش.
اما کسان دیگری هم هستند که این گونه اختلافات را از خصوصیات نیشن - استیتها یا دولت –ملتها در جهان مدرن میدانند. رضا قریشی استاد دانشگاه در کالج استاکتوت نیوجرزی:
این کار در واقع نص سیاست بینالملل در عرصه به اصطلاح منافع ملی است. این متاسفانه یکی از خصایص دولت ملی است که شما دو چیزی را که ظاهرا با هم در تضادند، میخواهید با همدیگر جمع ببندید.
یکی این که میخواهید حافظ منافع ملی کشور و مردم خودتان باشید و از سوی دیگر این که میخواهید به طرف مقابل بفهمانید که ما با شما دوستیم. طبیعی است که افزایش قدرت ایران و نفوذش در منطقه به معنای کاهش قدرت بقیه کشورهاست و بالعکس.
دعوا هم بر سر همین است. موجودیت شیخنشینان و پیدایششان از آغاز بر همین اصل استوار بود که نفوذ ایران پا نگیرد.
شیخنشین دبی و ابوظبی با هم هیچ همخوانی نداشتند. هیچ علاقهای حتی به دیدن همدیگر نداشتند و البته هنوز هم ندارند. انگلیس در سالهای ۶۹ و ۷۰ اصرار کرد که اینها با هم متحد شوند و جلوی ایران وزنهای باشند.
اما در رابطه ایران و اعراب فاکتور دیگری هم هست، اسرائیل. پیش از انقلاب، شاه همواره از اسرائیل برای ایجاد تعادل برای ایران بهره برد.
رضا قاسمی: مرحوم اعلیحضرت پهلوی به هیچ وجه هم عربها را به این معنا قابلاعتماد صد در صد ندانست. همیشه میگفت که اگر اینها قدرت بگیرند احتمال دارد منافع ملی ما را هم به خطر بیاندازند. و علت این که یک رابطه کنسولی را با اسرائیل به رسمیت شناخته بود، همین بود. ایشان معتقد بودند که اینها هم باید باشند تا تعادل در منطقه برقرار شود.
دکتر رضا قریشی، تحلیلگر علوم سیاسی، هم بر اهمیت اسرائیل برای منافع ایران تاکید میکند.
قریشی: در این که ایران و اسرائیل با هم منافع مشترک دارند من هم موافقم. از زمان شاه، بهخصوص در زمینههای اقتصادی مثل کشت و صنعت و زمینکاری مناطق کمآب، کشت دیم و بسیاری از مباحث دیگر امکان همکاری متقابل وجود داشت.
من رابطه ایران و آمریکا را تابعی از رابطه ایران و اسرائیل میدانم. یعنی ایران تا با اسرائیل کنار نیاید نمیتواند با آمریکا کنار بیاید. به نظر من حتی ریشه دعوای اتمی هم در این مسئله است.
یعنی مشکل آمریکا و اسرائیل این نیست که ایران میخواهد بمب اتم بسازد. به نظر من مشکل آنها این است که ایران حمایتش را از اعراب کاهش دهد و این قیمتی است که ایران باید آن را هوشمندانه بررسی کند و بپردازد.
ایران میتواند به مذاکره بنشیند و آن قدر هم کارت برنده در اختیار دارد که با آمریکا و اسرائیل به توافق برسد. تضاد منافع ایران و آمریکا بسیار ناچیز است. اشتراک منافعشان بیشتر است. همچنین با اسرائیل هم اشتراک منافعش بیش از تضاد منافع است. ایران میتواند اگر درست عمل کند بدون این که مجبور باشد به این قبیل سرمایهگذاریهای ۳۰ ساله که شاهدش بودیم، دست بزند، با اینها به توافق برسد.
و همین را در سخنان علیرضا نوریزاده، دیگر تحلیلگر مسائل خاورمیانه میشنویم:
مصالح مشترکی ایران، ترکیه و اسرائیل – این سه کشور غیرعرب منطقه- را به هم ارتباط میدهد. ترکیه با هوشمندی این مسئله را درک کرده و موازنه ایجاد کرده است.
ایران هم باید همین کار را بکند. با همه انتقاداتی که از سیاست زمان شاه میشود، سیاست خارجی او در ارتباط با اعراب واسرائیل درجه یک بود. در عین حال که رابطهاش با اسرائیل را در حالت دوفاکتو به رسمیت شناخته بود و از اسرائیل استفاده میکرد و با او رابطه نزدیک امنیتی و کشاورزی داشت، رابطه خوبی هم با عربها برقرار کرده بود.
ایران در جنگ سال ۷۳ نشان داد که نقشش چه قدر در این میان بااهمیت است. اواخر سلطنت شاه رابطه ایران و سازمان آزادیبخش برقرار شده بود. پولی به عرفات داده بودند و تماسهایی هم گرفته شده بود، مرحوم جعفر رائد، سفیر ایران در عربستان، و دکتر تاجبخش، سفیر ایران در کویت، آقای داوودی و آقای قریب و دیگران، تماسهایی با سازمان آزادیبخش گرفته بودند و نماینده سازمان آزادیبخش فلسطین در عربستان، آقای خالد الحسن، از جانب عرفات پیامی به ایران فرستاد.
ایران منافع استراتژیکی دارد که با اسرائیل برقرار میشود. همین طور مسائل استراتژیکی دارد که در پیوند با عربها برقرار میشود. ترکیه این را درک کرده و به بهترین وجهی دارد از آن استفاده میکند.
پرسش نهایی شاید این باشد که آیا ایران اسلامی سرانجام خواهد توانست از دل بحرانهای سی سالهای که در نزاع با غرب در خاورمیانه برانگیخته است، راهی به سمت آرامش و منافع منطقهای و جهانیاش بیابد، یا سرنوشت جمهوری اسلامی به زیستن در دل این توفانها برای همیشه گره خورده است؟