جان لیمبرت استاد مطالعات خاورمیانه و از مقامهای پیشین وزارت خارجه آمریکا به بهانه انتشار اسناد جدید در وبسایت ویکیلیکس پیرامون تخاصم بین دولتهای عربی و ایران، نگاهی دارد به سابقه این مسئله و عواملی که در شرایط موجود مانع همزیستی دوستانه بین دو طرف است.
آقای لیمبرت در مقدمه تحلیل خود در مجله «فارین پالیسی» مینویسد که براساس اسناد دیپلماتیک آمریکا که توسط ویکی لیکس انتشار یافته، دولتهای عربی منطقه به اشکال گوناگون تمایل خود برای خلاص شدن از شر حکومت ایران را بیان کردهاند. اما در کمال تعجب محمود احمدینژاد، رئیس جمهور ایران، تمام افشاگریهای ویکی لیکس را توطئه خارجی برای ایجاد دشمنی بین ایران و اعراب دانست و افزود آمریکا به این طریق میخواهد ادعای خود را ثابت کند که گویا ایران مشکل جدی در خاورمیانه است.
به اعتقاد این کارشناس خاورمیانه مناسبات حکومت ایران با همسایگان عرب خود یکدست نیست. روابط ایران با قطر و عمان بسیار خوب، با عربستان و بحرین بسیار سرد و با کشورهای کویت و امارات متحده عربی در حد متوسط است. تجربه نشان داده که دو طرف وقتی که با مشکل یا بحران روبهرو شوند میتوانند دشمنیهای کهنه را کنار گذاشته و به راه حلی برای حفظ منافع دو طرف دست یابند. اما در مجموع باید گفت که فضای عمومی مناسبات بین دو طرف منفی است.
جان لیمبرت سپس این سؤالها را مطرح میکند که دلیل اصلی این فضای نه چندان مثبت چیست؟ آیا دیدگاه حکومتهای عرب خلیج فارس را باید نظر تمام افکار عمومی جهان عرب دانست؟ از طرف دیگر چرا ایران برای مسئله فلسطین تا این حد سینه چاک میکند؟ و بالاخره آیا واقعاً دولتهایی مثل عربستان سعودی طرفدار حمله احتمالی اسراییل و آمریکا به ایران هستند؟
تماس فراوان، تفاهم اندک
جان لیمبرت در ادامه تحلیل خود در مجله «فارین پالیسی» مینویسد که تماس و درهمآمیزی تاریخی بین ایران و اعراب خلیج فارس و عراق سابقه طولانی دارد. بخشی از ساکنان خوزستان عربتبار و عربزبان هستند و در مقابل کردهای ساکن شمال عراق قرابت و نزدیکی بیشتری با مردمان ایران زمین دارند. بسیاری از خانوادههای کهن و صاحب نفوذ ساکن حاشیه خلیج فارس و جنوب عراق ریشههای ایرانی دارند. در یک کلام میتوان گفت که مشکل کمبود یا فقدان تماس و آشنایی بین دو طرف نیست.
عدم تفاهم بین دو طرف در درجه اول به عدم اعتماد به یکدیگر و نوعی رقابت سیاسی بر سر نفوذ و قدرت منطقهای بر میگردد. خاندانهای سنی حاکم بر کشورهایی نظیر بحرین نگران قدرتگیری شیعیان ساکن آن کشورها هستند. جناحهای تندرو در میان شیعیان ایرانی و از آن طرف سنیهای حاکم بر آن سوی خلیج فارس همواره یکدیگر را در صف دشمنان خود قرار دادهاند. به این موضوع باید غرور ملی هر یک از دو طرف را افزود. ایرانیان خود را وارث تمدن کهنتری از اعراب میدانند و در مقابل اعراب خود را زادگاه ظهور و گسترش اسلام تلقی میکنند.
به نوشته جان لیمبرت کوتهبینی و لجاجت هر دو طرف یکی از عوامل اصلی تداوم خصومت است. با وجود قرنها نزدیکی جغرافیایی و حتی درهمآمیزی فرهنگی و نژادی دو طرف اطلاع چندانی از طرف مقابل ندارند. در چنین فضایی آکنده از نادانی متقابل زمینه خصومت و بیاعتمادی به طرف مقابل تشدید شده و رویکردی سادهتر به نظر میرسد.
پادشاهیهای عرب، موجوداتی در خطر
در رأس تمام این تمایزها و بیاعتمادیهای قومی و مذهبی بین دو طرف یک واقعیت تلخ سیاسی قرار دارد و آن تمایز بین سیستمهای سیاسی حاکم بر دو سوی خلیج فارس است. در کشورهای عربی خاندانهای قدیمی به روش سنتی پادشاهی میکنند در حالی که نظام حاکم بر ایران یک جمهوری اسلامی برآمده از انقلاب با عناصر به اصطلاح جمهوریخواهی برخاسته از فقه شیعه است.
آقای لیمبرت یادآوری میکند که طی بیش از نیم قرن اخیر بسیاری از نظامهای پادشاهی منطقه از عراق و مصر گرفته تا لیبی و اتیوپی و افغانستان و ایران سرنگون شدهاند. به همین خاطر حکومتهای عرب خلیج فارس به خودی خود با نوعی تهدید تاریخی روبهرو هستند. در عین حال حکومت ایران که در مجموع توجه چندانی هم به ملاحظات دیپلماتیک نداشته و ندارد خیلی صریح مشروعیت حکومتهای سلطنتی را زیر سؤال برده است.
وی میافزاید که گستاخیهای دیپلماتیک ایران را نیز باید به این مجموعه افزود که پیامد اصلی آن تعمیق سوءظنها و هراس در میان همسایگان آن کشور بوده است. تلاشهای ایران برای سرپوش نهادن بر این مسئله و به دست آوردن دل همسایگان همیشه مقطعی بوده و بنابراین باید گفت که احساسات عربستیزی در ایران ممکن است بسیار قویتر از آن باشد که بتوان برای همیشه آن را سرکوب یا مهار کرد.
ایران دوست ما نیست
به نوشته جان لیمبرت یکی از دلائل عربستیزی حکومت ایران مصرف تبلیغاتی برای انحراف توجه مردم از مشکلات و بحرانهای داخلی کشور است. نمونه برجسته آن سینه چاک کردن برای حقوق فلسطینیان و ماجرای روز قدس و اقدامات مشابه آن است.
این اقدامات باعث شده که بسیاری از دولتهای عرب به این نتیجه برسند که نیت اصلی ایران نه حمایت از مبارزات و حقوق اعراب بلکه نوعی کارزار تبلیغاتی برای شرمنده کردن و زیر سؤال بردن دولتهای عربی است.
آقای لیمبرت در پایان میپرسد که آیا اعراب واقعاً طرفدار جنگ با ایران هستند؟ با توجه به پیامدهای فاجعه بار سیاسی و اقتصادی آن به احتمال زیاد پاسخ به این سؤال منفی است. اما با در نظر گرفتن تمام دلخوریهای تاریخی و سوءظنهای فعلی کاملاً طبیعی است که دولتهای عرب خلیج فارس نیز همان حد از تخاصم و بیزاری را که آمریکا در قبال حکومت ایران دارد احساس کنند.
آقای لیمبرت در مقدمه تحلیل خود در مجله «فارین پالیسی» مینویسد که براساس اسناد دیپلماتیک آمریکا که توسط ویکی لیکس انتشار یافته، دولتهای عربی منطقه به اشکال گوناگون تمایل خود برای خلاص شدن از شر حکومت ایران را بیان کردهاند. اما در کمال تعجب محمود احمدینژاد، رئیس جمهور ایران، تمام افشاگریهای ویکی لیکس را توطئه خارجی برای ایجاد دشمنی بین ایران و اعراب دانست و افزود آمریکا به این طریق میخواهد ادعای خود را ثابت کند که گویا ایران مشکل جدی در خاورمیانه است.
به اعتقاد این کارشناس خاورمیانه مناسبات حکومت ایران با همسایگان عرب خود یکدست نیست. روابط ایران با قطر و عمان بسیار خوب، با عربستان و بحرین بسیار سرد و با کشورهای کویت و امارات متحده عربی در حد متوسط است. تجربه نشان داده که دو طرف وقتی که با مشکل یا بحران روبهرو شوند میتوانند دشمنیهای کهنه را کنار گذاشته و به راه حلی برای حفظ منافع دو طرف دست یابند. اما در مجموع باید گفت که فضای عمومی مناسبات بین دو طرف منفی است.
جان لیمبرت سپس این سؤالها را مطرح میکند که دلیل اصلی این فضای نه چندان مثبت چیست؟ آیا دیدگاه حکومتهای عرب خلیج فارس را باید نظر تمام افکار عمومی جهان عرب دانست؟ از طرف دیگر چرا ایران برای مسئله فلسطین تا این حد سینه چاک میکند؟ و بالاخره آیا واقعاً دولتهایی مثل عربستان سعودی طرفدار حمله احتمالی اسراییل و آمریکا به ایران هستند؟
تماس فراوان، تفاهم اندک
جان لیمبرت در ادامه تحلیل خود در مجله «فارین پالیسی» مینویسد که تماس و درهمآمیزی تاریخی بین ایران و اعراب خلیج فارس و عراق سابقه طولانی دارد. بخشی از ساکنان خوزستان عربتبار و عربزبان هستند و در مقابل کردهای ساکن شمال عراق قرابت و نزدیکی بیشتری با مردمان ایران زمین دارند. بسیاری از خانوادههای کهن و صاحب نفوذ ساکن حاشیه خلیج فارس و جنوب عراق ریشههای ایرانی دارند. در یک کلام میتوان گفت که مشکل کمبود یا فقدان تماس و آشنایی بین دو طرف نیست.
عدم تفاهم بین دو طرف در درجه اول به عدم اعتماد به یکدیگر و نوعی رقابت سیاسی بر سر نفوذ و قدرت منطقهای بر میگردد. خاندانهای سنی حاکم بر کشورهایی نظیر بحرین نگران قدرتگیری شیعیان ساکن آن کشورها هستند. جناحهای تندرو در میان شیعیان ایرانی و از آن طرف سنیهای حاکم بر آن سوی خلیج فارس همواره یکدیگر را در صف دشمنان خود قرار دادهاند. به این موضوع باید غرور ملی هر یک از دو طرف را افزود. ایرانیان خود را وارث تمدن کهنتری از اعراب میدانند و در مقابل اعراب خود را زادگاه ظهور و گسترش اسلام تلقی میکنند.
به نوشته جان لیمبرت کوتهبینی و لجاجت هر دو طرف یکی از عوامل اصلی تداوم خصومت است. با وجود قرنها نزدیکی جغرافیایی و حتی درهمآمیزی فرهنگی و نژادی دو طرف اطلاع چندانی از طرف مقابل ندارند. در چنین فضایی آکنده از نادانی متقابل زمینه خصومت و بیاعتمادی به طرف مقابل تشدید شده و رویکردی سادهتر به نظر میرسد.
پادشاهیهای عرب، موجوداتی در خطر
در رأس تمام این تمایزها و بیاعتمادیهای قومی و مذهبی بین دو طرف یک واقعیت تلخ سیاسی قرار دارد و آن تمایز بین سیستمهای سیاسی حاکم بر دو سوی خلیج فارس است. در کشورهای عربی خاندانهای قدیمی به روش سنتی پادشاهی میکنند در حالی که نظام حاکم بر ایران یک جمهوری اسلامی برآمده از انقلاب با عناصر به اصطلاح جمهوریخواهی برخاسته از فقه شیعه است.
آقای لیمبرت یادآوری میکند که طی بیش از نیم قرن اخیر بسیاری از نظامهای پادشاهی منطقه از عراق و مصر گرفته تا لیبی و اتیوپی و افغانستان و ایران سرنگون شدهاند. به همین خاطر حکومتهای عرب خلیج فارس به خودی خود با نوعی تهدید تاریخی روبهرو هستند. در عین حال حکومت ایران که در مجموع توجه چندانی هم به ملاحظات دیپلماتیک نداشته و ندارد خیلی صریح مشروعیت حکومتهای سلطنتی را زیر سؤال برده است.
وی میافزاید که گستاخیهای دیپلماتیک ایران را نیز باید به این مجموعه افزود که پیامد اصلی آن تعمیق سوءظنها و هراس در میان همسایگان آن کشور بوده است. تلاشهای ایران برای سرپوش نهادن بر این مسئله و به دست آوردن دل همسایگان همیشه مقطعی بوده و بنابراین باید گفت که احساسات عربستیزی در ایران ممکن است بسیار قویتر از آن باشد که بتوان برای همیشه آن را سرکوب یا مهار کرد.
ایران دوست ما نیست
به نوشته جان لیمبرت یکی از دلائل عربستیزی حکومت ایران مصرف تبلیغاتی برای انحراف توجه مردم از مشکلات و بحرانهای داخلی کشور است. نمونه برجسته آن سینه چاک کردن برای حقوق فلسطینیان و ماجرای روز قدس و اقدامات مشابه آن است.
این اقدامات باعث شده که بسیاری از دولتهای عرب به این نتیجه برسند که نیت اصلی ایران نه حمایت از مبارزات و حقوق اعراب بلکه نوعی کارزار تبلیغاتی برای شرمنده کردن و زیر سؤال بردن دولتهای عربی است.
آقای لیمبرت در پایان میپرسد که آیا اعراب واقعاً طرفدار جنگ با ایران هستند؟ با توجه به پیامدهای فاجعه بار سیاسی و اقتصادی آن به احتمال زیاد پاسخ به این سؤال منفی است. اما با در نظر گرفتن تمام دلخوریهای تاریخی و سوءظنهای فعلی کاملاً طبیعی است که دولتهای عرب خلیج فارس نیز همان حد از تخاصم و بیزاری را که آمریکا در قبال حکومت ایران دارد احساس کنند.