بیست و نهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر با همه حاشیهها و حرف و حدیثها پایان یافت و نتیجهها چهارشنبه شب در برج میلاد تهران اعلام شد.
مسعود کیمیایی، برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم برای فیلم «جرم» که چهار سیمرغ بلورین دیگر را از آن خود کرد، برای بهترین بازیگر مکمل مرد، موسیقی، طراحی صحنه و لباس و صداگذاری.
اصغر فرهادی برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی برای فیلم «جدایی نادر از سیمین»، فیلمی که برنده چهار سیمرغ بلورین دیگر هم شد.
اما در مراسم اختتامیه وقتی محسن طنابنده دیپلم افتخارش را برای بازیگر مکمل نقش مرد در فیلم «ندارها» دریافت کرد با گفتههایش و یادآوری جعفر پناهی لحظاتی متفاوت را پدید آورد.
برای بررسی نتایج بیست و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر به تهران میرویم و به سراغ پیام نصیری، دبیر سرویس سینما در خبرگزاری هنر.
پیام نصیری: بهترین فیلم آقای مسعود کیمیایی برای فیلم «جرم». و نکته جالب این بود که در طول ۲۹ دوره جشنواره هیچ گاه سیمرغ بلورین دریافت نکرده بود. این اولین سیمرغ بلورین آقای مسعود کیمیایی بود.
در بخش بهترین کارگردانی، آقای اصغر فرهادی برای کارگردانی فیلم «جدایی نادر از سیمین»، در بخش بهترین فیلمنامه باز هم اصغر فرهادی برای نگارش فیلمنامه این فیلم. در بخش بهترین فیلمبرداری مسعود کلاری برای فیلمبرداری «جدایی نادر از سیمین». آقای کلاری اولین فیلمبردار تاریخ سینمای ایران هستند که در طول برگزاری جشنواره فیلم فجر چهار بار سیمرغ بلورین این بخش را دریافت میکنند.
بهترین بازیگر اول نقش زن خانم ویشکا آسایش برای فیلم «ورود آقایان ممنوع». در بخش موسیقی کارن همایونفر برای فیلم «جرم». در بخش بهترین بازیگر مرد مهدی هاشمی برای بازی در فیلمهای «آقایوسف» و «آلزایمر». در بخش بازیگر نقش مکمل زن خانم مهناز افشار برای بازی در فیلم «سعادتآباد» ساخته مازیار میری. در بخش بازیگری نقش مکمل مرد آقای حامد بهداد برای فیلم «جرم». در حالی که رقیب سرسختی به نام شهاب حسینی در کنارشان بود.
در بخش بهترین صداگذاری اسحاق خانزادی و علی ابوالصدق برای فیلم «جرم». در بخش صدابرداری محمود سماکباشی برای «جدایی نادر از سیمین». در بخش بهترین جلوههای ویژه میدانی محسن روزبهانی برای فیلم «سی و سه روز» به کارگردانی جمال شورجه.
در بخش چهرهپردازی سعید ملکان برای فیلم «فرزند صبح». در بخش بهترین جلوههای ویژه رایانهای امیدرضا معتمدی برای فیلم «راه آبی ابریشم» به کارگردانی محمدرضا بزرگنیا.
در بخش بهترین فیلم، قالب واکنش در آن بخش صورت گرفت که حضور فیلمهای «جرم»، «آسمان محبوب» و «سی و سه روز» یک مقدار... به خصوص فیلمهای آقای کیمیایی و آقای مهرجویی یک مقدار تعجببرانگیز بود. در حالی که فیلمی مثل «آقایوسف» کنار گذاشته شده بود یا حتی «آلزایمر». البته «آلزایمر» در بخش کارگردانی هم بود. «آقایوسف» را خیلی از منتقدان نظر مثبت داشتند که کنار گذاشته شد.
حتی فیلم «یک حبه قند» میرکریمی و «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمی اصلاً به چشم نخورد و حتی کمترین کاندیداها را داشتند. ولی به هر ترتیب این جوایز داده شد. من خودم به شخصه اعتقاد داشتم که جایزه بهترین فیلم را هم باید به فیلم «جدایی نادر از سیمین» میدادند. چون فیلم کاملی بود. به لحاظ روایت و کارگردانی فیلم کاملی بود. همان طور که روز سهشنبه در بخش رقابتی جشنواره برلیناله نمایش داده شده و بسیار مورد استقبال منتقدان و مخاطبان قرار گرفته. طوری که برخی از منتقدان حاضر در برلیناله «جدایی نادر از سیمین» را کاملتر از «درباره الی» میدانستند. فیلم قبلی آقای فرهادی. شایستگی خود فیلم بود که توانست در دوازده رشته نامزد شود و پنج جایزه از دوازده رشته را به خودش اختصاص دهد. کما این که فیلم سیمرغ بلورین منتخب تماشاگران را هم ایشان به خودشان اختصاص دادند. بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه را هم به خودشان اختصاص دادند.
هنگامی که با دوستان مطبوعاتی صحبت میکردیم تمام کسانی که در سالن مطبوعات فیلم را دیده بودند بعد از نمایش واقعاً اظهار رضایت میکردند. فقط آقای مسعود فراستی و امیر قادری در نظرسنجی بین منتقدان به این فیلم نمره کم دادند، که آقای فراستی اصلاً داد «بیارزش» و امیر قادری داد یک یعنی «متوسط». تمام منتقدان بدون استثنا در نظرسنجیها نمره بسیار خوب و بسیار عالی به آن دادند.
من احترام میگذارم به آقای مسعود کیمیایی. به هر حال پیشکسوت سینما هستند. شاید آشتی بود بین آقای کیمیایی، به هر حال به عنوان پیشکسوت و کسی که نزدیک ۵ دهه در سینمای ایران فعالیت کردهاند و به نوعی میشود گفت که پایهگذار موج نوی سینمای ایران بودند. کسی هستند که، کاری به فضای فیلمهایشان ندارم، اما سینمای ایران خیلی به ایشان مدیون است. حرکتی که ایشان در سال ۴۸ راه انداختند با «قیصر» همراه با مهرجویی و ناصر تقوایی میشود گفت که موج جدیدی بود که سالیان سال از حافظه اهالی سینما و تاریخ سینمای ایران پاک نخواهد شد.
اما «جرم» در قیاس با فیلم «جدایی نادر از سیمین» اشکالات اساسی دارد در فیلمنامهاش. به هر ترتیب نظر داوران محترم است و این جایزه به آقای کیمیایی تعلق گرفت و امیدواریم که ایشان در فیلمهایی که قول ساختنشان را دادهاند موفقتر عمل کنند.
فیلمهای «مرهم» علیرضا داودنژاد و فیلم «پرنسیپ یا یکی از ما دو نفر» خانم تهمینه میلانی هم جزء فیلمهایی بودند که مسلماً با توجه به سابقه این کارگردانها حدس و گمانها بر این بود که این فیلمها در بخش مسابقه قرار گیرد. اما از بخش مسابقه و رقابتی کنار گذاشته شدند و در بخش «نوعی نگاه» حضور پیدا کردند.
فیلم آقای دهنمکی هم با توجه به صحبتی که خود آقای دهنمکی داشتند، فرمودند پایان ساعت کاری هیئت داوران را نمیدانستند و فیلم را دیر رسانده بودند به بخش مسابقه. این فیلمها کنار گذاشته شده بودند. فیلمی نبود که از قبل اعلام شود و در طول جشنواره کنار گذاشته شود. من خیلی از گفته آقای حسینی سر درنیاوردم.
من این فیلم را ندیدم. اما دوستان میگفتند فیلم قصه جذابی دارد که بیننده را تا آخر نگاه میدارد.
در سالن مطبوعات محمد دولو منتقد سینما در کنفرانس مطبوعاتی بعد از فیلم بهصراحت به آقای شمقدری این را گفت که آقای شمقدری فیلم شما با آزادی کامل ساخته شده و این یک عرف است و اصحاب رسانه و مطبوعات اگر نتوانند با فیلمی رابطه برقرار کنند و فیلم ضعیف باشد، ابراز احساساتشان به این شکل خواهد بود، من هم همین جمله را تاکید میکنم.
فیلم آقای کلاهداری مورد انتقاد قرار گرفت. با سوت زدن و کف زدن و هو کردن همراه شد. من اعتقاد دارم که هو کردن فیلم و کف زدن برای فیلم به خاطر جبههگیری سیاسی فیلم نبود. اولاً که موضعگیری سیاسی آن هم برای اتفاقات و حوادث بعد از انتخابات سال گذشته یک موضوع بسیار خطرناک است. به نظر من خیلی خطرناک است و اصلاً کلاهداری یک اشتباه بزرگ کرد که سراغ این موضوع مورد مناقشه رفت. نزدیک به ۱۴۰ کارگردان داریم که کارت خانه سینما دارند. هیچ کدام از این کارگردانان سراغ این موضوع نرفتند. شاید لازم بود که یک مدتی میگذشت از این موضوع و دو سال سه سال دیگر بهتر بود با این موضوع کار میکرد ایشان.
اگر بخواهیم بیطرف به فیلم نگاه کنیم جبههگیری سیاسی اصلاً مختص خود آقای کلاهداری، اما فیلم به لحاظ فیلم بودن، ساختار داشتن منظورم است، ندارد. ضعف دارد. داستان چهار جوان را روایت میکند که در حوادث بعد از انتخابات سه تایشان کشته میشوند. شخصیتها اصلاً مشخص نیستند. حامد کمیلی که نقش یک جوان بیست و پنج ساله را بازی میکند که قرار است پایاننامهاش را به آقای شریفینیا که نقش استاد راهنمایش را دارد برساند، شخصیتی را در نظر بگیرید که ما آخر متوجه نمیشویم که این شخصیت چه جور آدمی است. میدانید گاهی سر لج و لجبازی عمل میکند و گاهی ترسو است. گاهی گریه میکند. ابراز احساساتش را خیلی آنی نشان میدهد. گاهی خیلی، ببخشید این جمله را به کار میبرم، با حماقت عمل میکند. این یک دست نبودن شخصیت فکر میکنم باعث خنده تماشاگران میشد.
از طرف دیگر بازی خانم بهاره افشار که اتفاقاً در کنفرانس مطبوعاتی خیلی تند با اصحاب رسانه صحبت کردند، کاملاً خندهدار است. اینها دیگر به مسائل سیاسی فیلم ربط ندارد. یک خانمی در فیلم هست به نام ترانه. کشته میشود. این تداعیگر یک اسم است. صحنه کشته شدن این دختر واقعاً باسمهای از آب درآمده. اگر قرار است جریان سیاسی جنبش سبز را نشان دهیم، کاش یک مقدار دربارهاش تحقیق کنیم. فکر کنید در سکانسهای ابتدای فیلم وارد یک خانهای میشویم که شبیه یک هزارتو است. یک شخصیتی هست در فیلم که دارد دستش را میخاراند. اصلاً هم مشخص نیست که کیست. بعداً مشخص میشود که خانه تیمی جریان سبز است. به این عنوان معرفی میشود. فکر کنید در تمام کلماتی که این آدم در طول فیلم بیان میکند، فقط کلمه لندن هست. این آوردن کلمه لندن بازهم بحث یک جبههگیری سیاسی است. آیا واقعاً یک جمله قرار نبود ایشان در فیلم بیان کند؟ آیا ایشان نماینده آن اتاق فکر لندن است؟ خوب مشخص شد. حرف من همین است. این شعارزدگی از سطح شعار هم گذشته بود. نداشتن فیلمنامه منسجم و این که اصلاً مشخص نیست به چه ژانری تعلق دارد. گاهی به ژانر سوررئال تبدیل میشود. سینمای ترسناک میشود، سینمای گانگستری میشود، ملودرام میشود، گاهی حتی مستندگونه میشود. مشخص نیست.
«پایاننامه» به نظر من پایانی است بر دورهای در فیلمساز جوانی که میتوانست با سینما دیدن و مطالعه و حتی دستیاری کردن در پروژهها کنار کارگردانان بزرگی مثل آقای کیمیایی، مثل مهرجویی... حالا اسم نباید بیاورم، در کنار اینها میتوانست در سالهای آینده فیلمسازی شود استعدادش را نشان دهد. اما «پایاننامه» و حتی «شکلات داغ» که آن هم چیزی فراتر از این نبود،... من اعتقاد دارم پایانی است برای دوره فیلمسازی حامد کلاهداری. مگر این که بخواهد از یک جای دیگر تزریق شود دوباره سرپا بایستد. در اکرانهای عمومی جشنواره هم فیلم به شدت مورد انتقاد قرار گرفته بود. به طوری که روزنامه مردمسالاری یادداشتی نوشته بود مبنی بر این که نمایش غیرواقعی و کذب حوادث بعد از انتخابات در فیلم «پایاننامه» انتقاد شدید منتقدان را برانگیخت.
مسعود کیمیایی، برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم برای فیلم «جرم» که چهار سیمرغ بلورین دیگر را از آن خود کرد، برای بهترین بازیگر مکمل مرد، موسیقی، طراحی صحنه و لباس و صداگذاری.
اصغر فرهادی برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی برای فیلم «جدایی نادر از سیمین»، فیلمی که برنده چهار سیمرغ بلورین دیگر هم شد.
اما در مراسم اختتامیه وقتی محسن طنابنده دیپلم افتخارش را برای بازیگر مکمل نقش مرد در فیلم «ندارها» دریافت کرد با گفتههایش و یادآوری جعفر پناهی لحظاتی متفاوت را پدید آورد.
برای بررسی نتایج بیست و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر به تهران میرویم و به سراغ پیام نصیری، دبیر سرویس سینما در خبرگزاری هنر.
- آقای نصیری، با فهرست برندهها آغاز کنیم.
پیام نصیری: بهترین فیلم آقای مسعود کیمیایی برای فیلم «جرم». و نکته جالب این بود که در طول ۲۹ دوره جشنواره هیچ گاه سیمرغ بلورین دریافت نکرده بود. این اولین سیمرغ بلورین آقای مسعود کیمیایی بود.
در بخش بهترین کارگردانی، آقای اصغر فرهادی برای کارگردانی فیلم «جدایی نادر از سیمین»، در بخش بهترین فیلمنامه باز هم اصغر فرهادی برای نگارش فیلمنامه این فیلم. در بخش بهترین فیلمبرداری مسعود کلاری برای فیلمبرداری «جدایی نادر از سیمین». آقای کلاری اولین فیلمبردار تاریخ سینمای ایران هستند که در طول برگزاری جشنواره فیلم فجر چهار بار سیمرغ بلورین این بخش را دریافت میکنند.
بهترین بازیگر اول نقش زن خانم ویشکا آسایش برای فیلم «ورود آقایان ممنوع». در بخش موسیقی کارن همایونفر برای فیلم «جرم». در بخش بهترین بازیگر مرد مهدی هاشمی برای بازی در فیلمهای «آقایوسف» و «آلزایمر». در بخش بازیگر نقش مکمل زن خانم مهناز افشار برای بازی در فیلم «سعادتآباد» ساخته مازیار میری. در بخش بازیگری نقش مکمل مرد آقای حامد بهداد برای فیلم «جرم». در حالی که رقیب سرسختی به نام شهاب حسینی در کنارشان بود.
در بخش بهترین صداگذاری اسحاق خانزادی و علی ابوالصدق برای فیلم «جرم». در بخش صدابرداری محمود سماکباشی برای «جدایی نادر از سیمین». در بخش بهترین جلوههای ویژه میدانی محسن روزبهانی برای فیلم «سی و سه روز» به کارگردانی جمال شورجه.
در بخش چهرهپردازی سعید ملکان برای فیلم «فرزند صبح». در بخش بهترین جلوههای ویژه رایانهای امیدرضا معتمدی برای فیلم «راه آبی ابریشم» به کارگردانی محمدرضا بزرگنیا.
- واکنشها چه طور بود؟ ناقدان سینمایی همین نتایج را کمابیش پیشبینی میکردند؟
در بخش بهترین فیلم، قالب واکنش در آن بخش صورت گرفت که حضور فیلمهای «جرم»، «آسمان محبوب» و «سی و سه روز» یک مقدار... به خصوص فیلمهای آقای کیمیایی و آقای مهرجویی یک مقدار تعجببرانگیز بود. در حالی که فیلمی مثل «آقایوسف» کنار گذاشته شده بود یا حتی «آلزایمر». البته «آلزایمر» در بخش کارگردانی هم بود. «آقایوسف» را خیلی از منتقدان نظر مثبت داشتند که کنار گذاشته شد.
حتی فیلم «یک حبه قند» میرکریمی و «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمی اصلاً به چشم نخورد و حتی کمترین کاندیداها را داشتند. ولی به هر ترتیب این جوایز داده شد. من خودم به شخصه اعتقاد داشتم که جایزه بهترین فیلم را هم باید به فیلم «جدایی نادر از سیمین» میدادند. چون فیلم کاملی بود. به لحاظ روایت و کارگردانی فیلم کاملی بود. همان طور که روز سهشنبه در بخش رقابتی جشنواره برلیناله نمایش داده شده و بسیار مورد استقبال منتقدان و مخاطبان قرار گرفته. طوری که برخی از منتقدان حاضر در برلیناله «جدایی نادر از سیمین» را کاملتر از «درباره الی» میدانستند. فیلم قبلی آقای فرهادی. شایستگی خود فیلم بود که توانست در دوازده رشته نامزد شود و پنج جایزه از دوازده رشته را به خودش اختصاص دهد. کما این که فیلم سیمرغ بلورین منتخب تماشاگران را هم ایشان به خودشان اختصاص دادند. بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه را هم به خودشان اختصاص دادند.
هنگامی که با دوستان مطبوعاتی صحبت میکردیم تمام کسانی که در سالن مطبوعات فیلم را دیده بودند بعد از نمایش واقعاً اظهار رضایت میکردند. فقط آقای مسعود فراستی و امیر قادری در نظرسنجی بین منتقدان به این فیلم نمره کم دادند، که آقای فراستی اصلاً داد «بیارزش» و امیر قادری داد یک یعنی «متوسط». تمام منتقدان بدون استثنا در نظرسنجیها نمره بسیار خوب و بسیار عالی به آن دادند.
من احترام میگذارم به آقای مسعود کیمیایی. به هر حال پیشکسوت سینما هستند. شاید آشتی بود بین آقای کیمیایی، به هر حال به عنوان پیشکسوت و کسی که نزدیک ۵ دهه در سینمای ایران فعالیت کردهاند و به نوعی میشود گفت که پایهگذار موج نوی سینمای ایران بودند. کسی هستند که، کاری به فضای فیلمهایشان ندارم، اما سینمای ایران خیلی به ایشان مدیون است. حرکتی که ایشان در سال ۴۸ راه انداختند با «قیصر» همراه با مهرجویی و ناصر تقوایی میشود گفت که موج جدیدی بود که سالیان سال از حافظه اهالی سینما و تاریخ سینمای ایران پاک نخواهد شد.
اما «جرم» در قیاس با فیلم «جدایی نادر از سیمین» اشکالات اساسی دارد در فیلمنامهاش. به هر ترتیب نظر داوران محترم است و این جایزه به آقای کیمیایی تعلق گرفت و امیدواریم که ایشان در فیلمهایی که قول ساختنشان را دادهاند موفقتر عمل کنند.
- شهاب حسینی زمان دریافت جایزه برای بازیگر مکمل مرد یادآور شد که فیلمهایی بودند که باید در بخش مسابقه حاضر میشدند و نشدند.
فیلمهای «مرهم» علیرضا داودنژاد و فیلم «پرنسیپ یا یکی از ما دو نفر» خانم تهمینه میلانی هم جزء فیلمهایی بودند که مسلماً با توجه به سابقه این کارگردانها حدس و گمانها بر این بود که این فیلمها در بخش مسابقه قرار گیرد. اما از بخش مسابقه و رقابتی کنار گذاشته شدند و در بخش «نوعی نگاه» حضور پیدا کردند.
فیلم آقای دهنمکی هم با توجه به صحبتی که خود آقای دهنمکی داشتند، فرمودند پایان ساعت کاری هیئت داوران را نمیدانستند و فیلم را دیر رسانده بودند به بخش مسابقه. این فیلمها کنار گذاشته شده بودند. فیلمی نبود که از قبل اعلام شود و در طول جشنواره کنار گذاشته شود. من خیلی از گفته آقای حسینی سر درنیاوردم.
- «انتهای خیابان هشتم» به کارگردانی علیرضا امینی، با هنرمندی حامد بهداد، صابر اَبر و ترانه علیدوستی هم فیلم دیگری بود در مورد دختری که سعی میکند با فروش کلیهاش پول دیهای را فراهم کند برای برادرش که از اعدام نجات پیدا کند. این فیلم چه طور بود؟
من این فیلم را ندیدم. اما دوستان میگفتند فیلم قصه جذابی دارد که بیننده را تا آخر نگاه میدارد.
- یک پرسش درباره فیلمی که سایت بازتاب نزدیک به محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، لقب بمب سیاسی جشنواره فجر به آن داد، با فیلمنامهای در مخالفت تام و تمام با جنبش سبز و رهبران اصلاحطلب. گزارشها در این مورد که «پایاننامه» دومین فیلم حامد کلاهداری، کارگردان بیست و هشت ساله که تهیهکننده فیلمش روحالله شمقدری، برادر احمد شمقدری، معاونت سینمایی وزارت ارشاد است، با متلکگویی و تمسخر تماشاگران روبهرو شد، این آیا درست است؟ در حالی که به نوشته کیهان مسئولان وزارت ارشاد هم آنجا در سالن حضور داشتند و مانع نشدند.
در سالن مطبوعات محمد دولو منتقد سینما در کنفرانس مطبوعاتی بعد از فیلم بهصراحت به آقای شمقدری این را گفت که آقای شمقدری فیلم شما با آزادی کامل ساخته شده و این یک عرف است و اصحاب رسانه و مطبوعات اگر نتوانند با فیلمی رابطه برقرار کنند و فیلم ضعیف باشد، ابراز احساساتشان به این شکل خواهد بود، من هم همین جمله را تاکید میکنم.
فیلم آقای کلاهداری مورد انتقاد قرار گرفت. با سوت زدن و کف زدن و هو کردن همراه شد. من اعتقاد دارم که هو کردن فیلم و کف زدن برای فیلم به خاطر جبههگیری سیاسی فیلم نبود. اولاً که موضعگیری سیاسی آن هم برای اتفاقات و حوادث بعد از انتخابات سال گذشته یک موضوع بسیار خطرناک است. به نظر من خیلی خطرناک است و اصلاً کلاهداری یک اشتباه بزرگ کرد که سراغ این موضوع مورد مناقشه رفت. نزدیک به ۱۴۰ کارگردان داریم که کارت خانه سینما دارند. هیچ کدام از این کارگردانان سراغ این موضوع نرفتند. شاید لازم بود که یک مدتی میگذشت از این موضوع و دو سال سه سال دیگر بهتر بود با این موضوع کار میکرد ایشان.
اگر بخواهیم بیطرف به فیلم نگاه کنیم جبههگیری سیاسی اصلاً مختص خود آقای کلاهداری، اما فیلم به لحاظ فیلم بودن، ساختار داشتن منظورم است، ندارد. ضعف دارد. داستان چهار جوان را روایت میکند که در حوادث بعد از انتخابات سه تایشان کشته میشوند. شخصیتها اصلاً مشخص نیستند. حامد کمیلی که نقش یک جوان بیست و پنج ساله را بازی میکند که قرار است پایاننامهاش را به آقای شریفینیا که نقش استاد راهنمایش را دارد برساند، شخصیتی را در نظر بگیرید که ما آخر متوجه نمیشویم که این شخصیت چه جور آدمی است. میدانید گاهی سر لج و لجبازی عمل میکند و گاهی ترسو است. گاهی گریه میکند. ابراز احساساتش را خیلی آنی نشان میدهد. گاهی خیلی، ببخشید این جمله را به کار میبرم، با حماقت عمل میکند. این یک دست نبودن شخصیت فکر میکنم باعث خنده تماشاگران میشد.
از طرف دیگر بازی خانم بهاره افشار که اتفاقاً در کنفرانس مطبوعاتی خیلی تند با اصحاب رسانه صحبت کردند، کاملاً خندهدار است. اینها دیگر به مسائل سیاسی فیلم ربط ندارد. یک خانمی در فیلم هست به نام ترانه. کشته میشود. این تداعیگر یک اسم است. صحنه کشته شدن این دختر واقعاً باسمهای از آب درآمده. اگر قرار است جریان سیاسی جنبش سبز را نشان دهیم، کاش یک مقدار دربارهاش تحقیق کنیم. فکر کنید در سکانسهای ابتدای فیلم وارد یک خانهای میشویم که شبیه یک هزارتو است. یک شخصیتی هست در فیلم که دارد دستش را میخاراند. اصلاً هم مشخص نیست که کیست. بعداً مشخص میشود که خانه تیمی جریان سبز است. به این عنوان معرفی میشود. فکر کنید در تمام کلماتی که این آدم در طول فیلم بیان میکند، فقط کلمه لندن هست. این آوردن کلمه لندن بازهم بحث یک جبههگیری سیاسی است. آیا واقعاً یک جمله قرار نبود ایشان در فیلم بیان کند؟ آیا ایشان نماینده آن اتاق فکر لندن است؟ خوب مشخص شد. حرف من همین است. این شعارزدگی از سطح شعار هم گذشته بود. نداشتن فیلمنامه منسجم و این که اصلاً مشخص نیست به چه ژانری تعلق دارد. گاهی به ژانر سوررئال تبدیل میشود. سینمای ترسناک میشود، سینمای گانگستری میشود، ملودرام میشود، گاهی حتی مستندگونه میشود. مشخص نیست.
«پایاننامه» به نظر من پایانی است بر دورهای در فیلمساز جوانی که میتوانست با سینما دیدن و مطالعه و حتی دستیاری کردن در پروژهها کنار کارگردانان بزرگی مثل آقای کیمیایی، مثل مهرجویی... حالا اسم نباید بیاورم، در کنار اینها میتوانست در سالهای آینده فیلمسازی شود استعدادش را نشان دهد. اما «پایاننامه» و حتی «شکلات داغ» که آن هم چیزی فراتر از این نبود،... من اعتقاد دارم پایانی است برای دوره فیلمسازی حامد کلاهداری. مگر این که بخواهد از یک جای دیگر تزریق شود دوباره سرپا بایستد. در اکرانهای عمومی جشنواره هم فیلم به شدت مورد انتقاد قرار گرفته بود. به طوری که روزنامه مردمسالاری یادداشتی نوشته بود مبنی بر این که نمایش غیرواقعی و کذب حوادث بعد از انتخابات در فیلم «پایاننامه» انتقاد شدید منتقدان را برانگیخت.