چنان که پیش از این در پیک فرهنگ شنیدیم، در آستانه شصتمین سال خودکشی صادق هدایت، نویسنده فقید بوف کور، سه قطره خون، سگ ولگرد، حاجی آقا، توپ مرواری و شماری دیگر از نخستین نمونههای رمان مدرن و داستان کوتاه ایرانی، اولین فیلم مستند درباره زندگی و کارنامه او نوروز امسال در لندن به روی پرده رفت.
فیلم مستندی به نام «از خانه شماره ۳۷»، یادآور خانهای با همین پلاک در خیابان شامپیونه پاریس که صادق هدایت در آن ۶۰ سال پیش از این در روز ۱۹ فروردینماه به زندگی خود پایان داد.
با سازندگان فیلم «از خانه شماره ۳۷»، محسن شهرنازدار، پژوهشگر موسیقی و روزنامهنگار، ۳۲ ساله و سام کلانتری، فیلمساز ۳۵ ساله، همراه می شویم تا درباره اولین فیلم مستند درباره صادق هدایت بیشتر بشنویم:
آقای سام کلانتری، فیلم با تصویر کارت پستالی شروع میشود با نقاشی آهو در سمت چپ و تمبرهای رنگارنگ فرانسوی در سمت راست با نشانی گیرنده اعتضادالملک هدایت، خیابان خاقانی تهران و با نشانی فرستنده «از خانه شماره ۳۷» و راوی مثلا صدای صادق هدایت است که محتوای کارت پستالها را میخواند در فواصل مصاحبهها. حتما پس از بحثهای زیاد به اینجا رسیدید که این مناسب است برای روایت زندگی صادق هدایت، نه؟
سام کلانتری: در مورد راوی که داریم حالا که صادق هدایت است، بله درست است، در مورد گرامر و این نوع روایت خب ما خیلی بحث کردیم.
در خلال این بحثها به این نتیجه رسیدیم که سعی کنیم به جایی نزدیک شویم و به اتفاقی نزدیک شویم که هدایت خودش روایتگر خودش باشد و ما به عنوان سازنده خودمان را جدا کنیم. دیدیم که چه اتفاقی میتواند بهترین حالت را داشته باشد، البته پس از اتودهایی که زدیم. و دیدیم که این اتفاق میتواند این باشد که از نامههای هدایت استفاده کنیم.
از بین نامهها طبعا نامههایی انتخاب شد که به نوعی این خط سیر روایت را به همدیگر وصل کند، مثل خط زنجیر و به نتیجه برسد و طبعا به این نامهها رسیدیم و در انتها اتفاقی که افتاد این شد که ما راوی به آن معنای کلاسیک نداریم. هدایتی داریم که خودش سعی میکند با نوشتههای خودش خودش را روایت کند.
نه. البته در مورد جناب آقای فرزانه هم در پرانتز بد نیست نکتهای را اشاره کنم. ما در پاریس بودیم. من با ایشان صحبت کردم. چون ما دو هفتهای فیلمبرداری داشتیم طبق یک برنامه کاملا مشخص.
آن موقع آقای فرزانه در کن بودند و قرار بود برویم در کن دو روز فیلمبرداری با ایشان داشته باشیم، در انتهای برنامهمان. در پاریس من با ایشان صحبت کردم و از تهران هم قبلش هماهنگی شده بود توسط من و خانم کاترین رضوی، رفتیم و آن صحبتهای نهایی در پاریس شد.
از آنجا به بعد وقتی به کن رسیدیم آقای فرزانه اطلاعات خیلی خیلی خوبی به ما دادند، اما نمیدانم چه اتفاقی افتاد که در آن زمان ایشان جلوی دوربین نیامدند. اما گفتند که این اتفاق میتواند بیفتد، اما در سفر یا سفرهای آینده. و متاسفانه حالا به خاطر امکانات و شرایطی که وجود دارد، آن سفر و سفرهای آینده به این شکل نمیشد اتفاق بیافتد.
به هر حال میشود از واژه پرهیز استفاده کرد یا نکرد، ولی به هر حال ما خودمان دوست داشتیم آقای فرزانه در فیلم باشد اما این اتفاق پیش نیامد. اما در مورد بقیه افراد، خیر. کسانی نبودند که ما بخواهیم با آنها صحبت کنیم و حالا به هر نحوی آنها نخواسته باشند. نه. این اتفاق نیافتاد.
این فیلم در خانه هنرمندان پارسال سوم اسفندماه یک نمایش داشت. قرار است مجددا هم نمایش داشته باشد. انجمن تهیهکنندگان مستند پارسال این کار را انجام داد.
امسال هم این اتفاق را قرار است ما داشته باشیم. به هر حال مخاطب آثار هدایت و کسانی که هدایت را دوست دارند در ایران کم نیستند و با توجه به پتانسیلی که این فیلم دارد به عنوان اولین مستند در مورد صادق هدایت کم نیست. چرا که نه.
من به نوبه خودم و همین طور بقیه کسانی که در این فیلم دستاندرکار هستند، به نوعی دوست دارند این فیلم دیده شود و مخاطبان خودش را پیدا کند و چه کسانی بهتر از مخاطبانی که در ایران هستند و صادق هدایت را دوست دارند؟ بله. طبعا. همیشه که امید هست و من فکر میکنم این اتفاق در ایران به زودی دوباره تکرار شود و حتی در یک یا دو ماه آینده باز ما اکرانی در تهران داشته باشیم. اما اگر بحث اکران گستردهاش هست، آن را نمیدانم.
ظرفیت سینمای ما در مورد فیلمهای مستند در حالت کلی نه در مورد صادق هدایت چقدر هست و آیا این اجازه داده میشود به کل مستندهای مختلف که در این اشل پخش شود؟ اما به هر حال کارهایی هم جدیدا شروع شده در مورد پخش مستندهای مختلف از طرف جاهایی مثل مرکز گسترش سینمای مستند تجربی، انجمن تهیهکنندگان مستند که تلاشهایی دارد میشود یک بازاری برای پخش و نمایش فیلمهای مستند، آن هم در اتفاق انتفاعی یعنی بشود ازش پول درآورد و تهیهکنندگان نفع ببرند، شکل گرفته.
من امیدوار هستم. بله امیدوار هستم که این اتفاق در ایران در مورد صادق هدایت بیافتد. دور از ذهن نیست که ما بتوانیم در یک اکران محدود در سینماهای خاص یا فرهنگسراهای خاص این فیلم را برای دوستارانش در ایران که کم هم نیستند نمایش دهیم و بتوانیم به نتیجههای خوبی هم برسیم.
هم از بُعد فرهنگی و هم از بُعد اقتصادی که به هر حال این فیلم کاملا از بطن یک تیم کاملا خصوصی میآید. تهیهکنندگانی که کاملا خودشان و با شرایطی که خودشان داشتند حالا چه کم، چه زیاد توانستند بدون کمک از هر ارگانی کار را انجام دهند. چه داخلی، چه خارجی.
محسن شهرنازدار: مجموعه خصوصیاتی هدایت را در متن جامعه روشنفکری ایران از دیگران متمایز میکند که همین مجموعه خصوصیات باعث شده موضوع هدایت هنوز در جامعه ایران یک موضوع زنده و بیدار و هشیار باشد.
هدایت نه به عنوان یک نویسنده ادبیات داستان معاصر، بلکه به عنوان کسی که الگو و نماد جامعه روشنفکری ایران شده، طبعا موقعیت متمایزی پیدا کرده از سایر نویسندگان ادبیات معاصر ایران، در عین حال که در جامعه روشنفکری ایران هم او را به عنوان یک الگو و یک زاویه جدید و متفاوتی از سایر جریانهای روشنفکری عصر خودش و حتی عصر قبل و بعد از خودش را بازتاب میدهد.
این مجموعه خصوصیات که طبعا بحث در ارتباط با آن مطول است که چگونه در هدایت این وجه تمایز را ایجاد کرده، علت اصلی انگیزه ما برای ساخت این فیلم مستند بود.
من گمانم این است که فقط موضوع خودکشی هدایت نیست که مسئله هدایت را برجسته میکند. بعد از هدایت خیلیها خودکشی کردند در جامعه روشنفکری ایران. اما اصلا گویا چندان محل حساسیت عمومی نشد و این گونه نسبت به آن موضع عمومی را برانگیخته نکرد. غزاله علیزاده، عباس نعلبندیان، مصطفی رحیمی و خیلیهای دیگر که در تاریخ معاصر ایران و بعد از هدایت خودکشی کردند، اما حتی خیلیها در جریان مسئله خودکشی آنها نیستند.
در عین حال اما درباره هدایت این حساسیتها بسیار مضاعف است یعنی با کنجکاوی زیاد حتی خودکشی اول هدایت را افراد پیگیری میکنند و چراییاش را پرسش میکنند.
از لابهلای بحثهای پراکندهای دیدگاههای متفاوتی درباره خودکشی هدایت حتی خودکشی اولش وجود دارد و هنوز هم وقتی افراد به هدایت فکر میکنند اولین تداعی ذهنیشان خودکشی هدایت است. اما خودکشی پدیده غریبی در جامعه ایران نیست. آن چیزی که هدایت را متفاوت میکند به نظرم خودکشی نقطهای بر یک جمله بلند است در زندگی هدایت که آن جمله یک خوانش فردی از نحوه زیستن ایرانی را ارائه میدهد.
یعنی هدایت آن چیزی که به گمان من مسئله خودکشی را فقط پررنگترش میکند، و مسئله خودکشی هدایت آن را شاخص میکند، نسخه فردی است که برای برخورد فرهنگ ایرانی با مسائل روز جهان معاصر ارائه میدهد. هدایت بدون هیچ گونه وابستگی سیاسی روشنی یک روشنفکر منفردی است که با یک کیش شخصی یک مسیر معینی را طی کرده و در عین حال قربانی همین کیش شخصی است.
یعنی من اعتقاد دارم که هدایت بر یک فردیت خودبنیادی استوار است، منطق زندگی و جهانبینیاش که خودکشیاش هم در واقع نقطه پایان این جهانبینی است. این است که حساسیتبرانگیز میشود برای جامعه معاصر ایرانی و ۶۰ سال پس از خودکشی او هنوز این مسئله یک مسئله پررنگ است. در عین حال که برخورد به مسئله خودکشی هدایت برخورد با اسطوره بوده.
کما اینکه هدایت از دل یک مجموعه تضادی تبدیل به اسطوره شده. تضاد انزواطلبی شخصیاش و در عین حال این طور اقبال عامه که شاید هیچ کدام از نویسندگان ادبیات معاصر یا جریان نخبگان صد سال گذشته این طور نتوانستند در لایههای مختلف جامعه نفوذ کنند، در طبقات مختلف اجتماعی گروههای طرفدار داشته باشند.
اسطوره هدایت دقیقا از دل این تضاد درمیآید. یعنی انزواطلبی که در مسیر زندگیاش این را میشود مشاهده کرد و در عین حال این برخورد فراگیری که عامه با آثارش و حتی زندگیاش داشته. مسئله هدایت از این جهت اهمیت ویژه در اذهان عمومی دارد که مسئله خودکشی یک اسطوره است.
خودکشی یک فرد نیست. به گمان من و آن چیزی که در منطق فیلم هم وجود دارد، مسئله خودکشی هدایت مثل مسئله مرگ خودخواسته هر شخص دیگری است که در مسیر خطی زندگیاش ممکن است با چالشهایی روبهرو شود که اگر آن چالشها را سپری کند، به راحتی میتواند به ادامه زندگی بپردازد. و هدایت اگر که آن روزهای به خصوص را ازش عبور میکرد، لااقل این تصویری است که شما در فیلم میبینید، ممکن بود که سالهای درازی زندگی کند و به مرگ طبیعی از دنیا برود.
با جناب آقای کلانتری قصدمان این بود که از ابتدا هم یک مجموعه سهگانهای در ارتباط با هدایت کار کنیم که در بخش اول زندگی هدایت را از آغاز تا پایان به صورت یک بیوگرافی به تصویر بکشیم و در دو قسمت دیگر یک فیلم را اختصاص بدهیم به مسئله خودکشی و یک فیلم را به آثار هدایت با تاکید بیشتری روی بوف کور.
قطعا کار مشترک ما در این زمینه خواهد بود و در برنامه در پیش احتمالا موضوع خودکشی هدایت یک فیلم مستقل در کارنامه مشترک ما خواهد شد.
فیلم مستندی به نام «از خانه شماره ۳۷»، یادآور خانهای با همین پلاک در خیابان شامپیونه پاریس که صادق هدایت در آن ۶۰ سال پیش از این در روز ۱۹ فروردینماه به زندگی خود پایان داد.
با سازندگان فیلم «از خانه شماره ۳۷»، محسن شهرنازدار، پژوهشگر موسیقی و روزنامهنگار، ۳۲ ساله و سام کلانتری، فیلمساز ۳۵ ساله، همراه می شویم تا درباره اولین فیلم مستند درباره صادق هدایت بیشتر بشنویم:
آقای سام کلانتری، فیلم با تصویر کارت پستالی شروع میشود با نقاشی آهو در سمت چپ و تمبرهای رنگارنگ فرانسوی در سمت راست با نشانی گیرنده اعتضادالملک هدایت، خیابان خاقانی تهران و با نشانی فرستنده «از خانه شماره ۳۷» و راوی مثلا صدای صادق هدایت است که محتوای کارت پستالها را میخواند در فواصل مصاحبهها. حتما پس از بحثهای زیاد به اینجا رسیدید که این مناسب است برای روایت زندگی صادق هدایت، نه؟
سام کلانتری: در مورد راوی که داریم حالا که صادق هدایت است، بله درست است، در مورد گرامر و این نوع روایت خب ما خیلی بحث کردیم.
در خلال این بحثها به این نتیجه رسیدیم که سعی کنیم به جایی نزدیک شویم و به اتفاقی نزدیک شویم که هدایت خودش روایتگر خودش باشد و ما به عنوان سازنده خودمان را جدا کنیم. دیدیم که چه اتفاقی میتواند بهترین حالت را داشته باشد، البته پس از اتودهایی که زدیم. و دیدیم که این اتفاق میتواند این باشد که از نامههای هدایت استفاده کنیم.
از بین نامهها طبعا نامههایی انتخاب شد که به نوعی این خط سیر روایت را به همدیگر وصل کند، مثل خط زنجیر و به نتیجه برسد و طبعا به این نامهها رسیدیم و در انتها اتفاقی که افتاد این شد که ما راوی به آن معنای کلاسیک نداریم. هدایتی داریم که خودش سعی میکند با نوشتههای خودش خودش را روایت کند.
- در میان آشنایان صادق هدایت که هنوز زنده هستند به جز مصطفی فرزانه که قبلا گفتید پرهیز کرد از حضور در فیلم، کس دیگری هم بود که مایل بودید با او صحبت کنید، اما نشد؟
نه. البته در مورد جناب آقای فرزانه هم در پرانتز بد نیست نکتهای را اشاره کنم. ما در پاریس بودیم. من با ایشان صحبت کردم. چون ما دو هفتهای فیلمبرداری داشتیم طبق یک برنامه کاملا مشخص.
آن موقع آقای فرزانه در کن بودند و قرار بود برویم در کن دو روز فیلمبرداری با ایشان داشته باشیم، در انتهای برنامهمان. در پاریس من با ایشان صحبت کردم و از تهران هم قبلش هماهنگی شده بود توسط من و خانم کاترین رضوی، رفتیم و آن صحبتهای نهایی در پاریس شد.
از آنجا به بعد وقتی به کن رسیدیم آقای فرزانه اطلاعات خیلی خیلی خوبی به ما دادند، اما نمیدانم چه اتفاقی افتاد که در آن زمان ایشان جلوی دوربین نیامدند. اما گفتند که این اتفاق میتواند بیفتد، اما در سفر یا سفرهای آینده. و متاسفانه حالا به خاطر امکانات و شرایطی که وجود دارد، آن سفر و سفرهای آینده به این شکل نمیشد اتفاق بیافتد.
به هر حال میشود از واژه پرهیز استفاده کرد یا نکرد، ولی به هر حال ما خودمان دوست داشتیم آقای فرزانه در فیلم باشد اما این اتفاق پیش نیامد. اما در مورد بقیه افراد، خیر. کسانی نبودند که ما بخواهیم با آنها صحبت کنیم و حالا به هر نحوی آنها نخواسته باشند. نه. این اتفاق نیافتاد.
- آیا انتظار دارید که این فیلم در ایران نمایش داده شود به صورت گسترده؟
این فیلم در خانه هنرمندان پارسال سوم اسفندماه یک نمایش داشت. قرار است مجددا هم نمایش داشته باشد. انجمن تهیهکنندگان مستند پارسال این کار را انجام داد.
امسال هم این اتفاق را قرار است ما داشته باشیم. به هر حال مخاطب آثار هدایت و کسانی که هدایت را دوست دارند در ایران کم نیستند و با توجه به پتانسیلی که این فیلم دارد به عنوان اولین مستند در مورد صادق هدایت کم نیست. چرا که نه.
من به نوبه خودم و همین طور بقیه کسانی که در این فیلم دستاندرکار هستند، به نوعی دوست دارند این فیلم دیده شود و مخاطبان خودش را پیدا کند و چه کسانی بهتر از مخاطبانی که در ایران هستند و صادق هدایت را دوست دارند؟ بله. طبعا. همیشه که امید هست و من فکر میکنم این اتفاق در ایران به زودی دوباره تکرار شود و حتی در یک یا دو ماه آینده باز ما اکرانی در تهران داشته باشیم. اما اگر بحث اکران گستردهاش هست، آن را نمیدانم.
ظرفیت سینمای ما در مورد فیلمهای مستند در حالت کلی نه در مورد صادق هدایت چقدر هست و آیا این اجازه داده میشود به کل مستندهای مختلف که در این اشل پخش شود؟ اما به هر حال کارهایی هم جدیدا شروع شده در مورد پخش مستندهای مختلف از طرف جاهایی مثل مرکز گسترش سینمای مستند تجربی، انجمن تهیهکنندگان مستند که تلاشهایی دارد میشود یک بازاری برای پخش و نمایش فیلمهای مستند، آن هم در اتفاق انتفاعی یعنی بشود ازش پول درآورد و تهیهکنندگان نفع ببرند، شکل گرفته.
من امیدوار هستم. بله امیدوار هستم که این اتفاق در ایران در مورد صادق هدایت بیافتد. دور از ذهن نیست که ما بتوانیم در یک اکران محدود در سینماهای خاص یا فرهنگسراهای خاص این فیلم را برای دوستارانش در ایران که کم هم نیستند نمایش دهیم و بتوانیم به نتیجههای خوبی هم برسیم.
هم از بُعد فرهنگی و هم از بُعد اقتصادی که به هر حال این فیلم کاملا از بطن یک تیم کاملا خصوصی میآید. تهیهکنندگانی که کاملا خودشان و با شرایطی که خودشان داشتند حالا چه کم، چه زیاد توانستند بدون کمک از هر ارگانی کار را انجام دهند. چه داخلی، چه خارجی.
- آقای محسن شهرنازدار، علت جذابیت صادق هدایت برای ساختن یک کار مستند برای شما چه بود؟
محسن شهرنازدار: مجموعه خصوصیاتی هدایت را در متن جامعه روشنفکری ایران از دیگران متمایز میکند که همین مجموعه خصوصیات باعث شده موضوع هدایت هنوز در جامعه ایران یک موضوع زنده و بیدار و هشیار باشد.
هدایت نه به عنوان یک نویسنده ادبیات داستان معاصر، بلکه به عنوان کسی که الگو و نماد جامعه روشنفکری ایران شده، طبعا موقعیت متمایزی پیدا کرده از سایر نویسندگان ادبیات معاصر ایران، در عین حال که در جامعه روشنفکری ایران هم او را به عنوان یک الگو و یک زاویه جدید و متفاوتی از سایر جریانهای روشنفکری عصر خودش و حتی عصر قبل و بعد از خودش را بازتاب میدهد.
این مجموعه خصوصیات که طبعا بحث در ارتباط با آن مطول است که چگونه در هدایت این وجه تمایز را ایجاد کرده، علت اصلی انگیزه ما برای ساخت این فیلم مستند بود.
- حالا صادق هدایت مجزاست از خودکشی صادق هدایت. از لابهلای گفتوگوهایی که کردید چه دستگیرتان شد درباره این که چرا خودکشی صادق هدایت تا این حد هنوز پس از گذشت شصت سال موضوع جذابی است؟
من گمانم این است که فقط موضوع خودکشی هدایت نیست که مسئله هدایت را برجسته میکند. بعد از هدایت خیلیها خودکشی کردند در جامعه روشنفکری ایران. اما اصلا گویا چندان محل حساسیت عمومی نشد و این گونه نسبت به آن موضع عمومی را برانگیخته نکرد. غزاله علیزاده، عباس نعلبندیان، مصطفی رحیمی و خیلیهای دیگر که در تاریخ معاصر ایران و بعد از هدایت خودکشی کردند، اما حتی خیلیها در جریان مسئله خودکشی آنها نیستند.
در عین حال اما درباره هدایت این حساسیتها بسیار مضاعف است یعنی با کنجکاوی زیاد حتی خودکشی اول هدایت را افراد پیگیری میکنند و چراییاش را پرسش میکنند.
از لابهلای بحثهای پراکندهای دیدگاههای متفاوتی درباره خودکشی هدایت حتی خودکشی اولش وجود دارد و هنوز هم وقتی افراد به هدایت فکر میکنند اولین تداعی ذهنیشان خودکشی هدایت است. اما خودکشی پدیده غریبی در جامعه ایران نیست. آن چیزی که هدایت را متفاوت میکند به نظرم خودکشی نقطهای بر یک جمله بلند است در زندگی هدایت که آن جمله یک خوانش فردی از نحوه زیستن ایرانی را ارائه میدهد.
یعنی هدایت آن چیزی که به گمان من مسئله خودکشی را فقط پررنگترش میکند، و مسئله خودکشی هدایت آن را شاخص میکند، نسخه فردی است که برای برخورد فرهنگ ایرانی با مسائل روز جهان معاصر ارائه میدهد. هدایت بدون هیچ گونه وابستگی سیاسی روشنی یک روشنفکر منفردی است که با یک کیش شخصی یک مسیر معینی را طی کرده و در عین حال قربانی همین کیش شخصی است.
یعنی من اعتقاد دارم که هدایت بر یک فردیت خودبنیادی استوار است، منطق زندگی و جهانبینیاش که خودکشیاش هم در واقع نقطه پایان این جهانبینی است. این است که حساسیتبرانگیز میشود برای جامعه معاصر ایرانی و ۶۰ سال پس از خودکشی او هنوز این مسئله یک مسئله پررنگ است. در عین حال که برخورد به مسئله خودکشی هدایت برخورد با اسطوره بوده.
کما اینکه هدایت از دل یک مجموعه تضادی تبدیل به اسطوره شده. تضاد انزواطلبی شخصیاش و در عین حال این طور اقبال عامه که شاید هیچ کدام از نویسندگان ادبیات معاصر یا جریان نخبگان صد سال گذشته این طور نتوانستند در لایههای مختلف جامعه نفوذ کنند، در طبقات مختلف اجتماعی گروههای طرفدار داشته باشند.
اسطوره هدایت دقیقا از دل این تضاد درمیآید. یعنی انزواطلبی که در مسیر زندگیاش این را میشود مشاهده کرد و در عین حال این برخورد فراگیری که عامه با آثارش و حتی زندگیاش داشته. مسئله هدایت از این جهت اهمیت ویژه در اذهان عمومی دارد که مسئله خودکشی یک اسطوره است.
خودکشی یک فرد نیست. به گمان من و آن چیزی که در منطق فیلم هم وجود دارد، مسئله خودکشی هدایت مثل مسئله مرگ خودخواسته هر شخص دیگری است که در مسیر خطی زندگیاش ممکن است با چالشهایی روبهرو شود که اگر آن چالشها را سپری کند، به راحتی میتواند به ادامه زندگی بپردازد. و هدایت اگر که آن روزهای به خصوص را ازش عبور میکرد، لااقل این تصویری است که شما در فیلم میبینید، ممکن بود که سالهای درازی زندگی کند و به مرگ طبیعی از دنیا برود.
- بعد از فیلم مستند «از خانه شماره ۳۷» برنامههای بعدی مشترکتان در زمینه ساختن فیلم مستند چیست؟
با جناب آقای کلانتری قصدمان این بود که از ابتدا هم یک مجموعه سهگانهای در ارتباط با هدایت کار کنیم که در بخش اول زندگی هدایت را از آغاز تا پایان به صورت یک بیوگرافی به تصویر بکشیم و در دو قسمت دیگر یک فیلم را اختصاص بدهیم به مسئله خودکشی و یک فیلم را به آثار هدایت با تاکید بیشتری روی بوف کور.
قطعا کار مشترک ما در این زمینه خواهد بود و در برنامه در پیش احتمالا موضوع خودکشی هدایت یک فیلم مستقل در کارنامه مشترک ما خواهد شد.