سخنی که پس از بروز جنبشهای سیاسی عرب از مقامات سابق و امروز جمهوری اسلامی شنیده میشود آن است که فروپاشی رژیمهای دیکتاتوری را تنها به رژیمهای دوست غرب محدود میکنند.
از نگاه آنها اگر رژیم مبارک و بن علی سقوط کردند این ناشی از دوستی آنها با غرب (به تعبیر نادرست آنها، وابستگی) بوده است: «رژیم مصر رژیم وابسته بود و هیچ کسی تردیدی ندارد که نظام ایران حکومتی مستقل است... نمیتوان شرایط انقلاب ایران را مصری کرد.» (عطاءالله مهاجرانی، جرس، ۱۵ اسفند ۱۳۸۹)
علی خامنهای نیز در تحلیل سقوط این دو رژیم به همان موضوع اشاره میکند: «بن علی فردی کاملاً وابسته به آمریکا بود و حتی برخی گزارشها نشان میدهد که وی وابسته به سازمان جاسوسی آمریکا بوده است... نظام مصر به یک رژیم طرفدار اسرائیل و دنبالهرو محض آمریکا تبدیل شده بود.» (علی خامنهای در نماز جمعه تهران، تبیان، ۱۵ بهمن ۱۳۸۹)
وابسته، برچسبی بیمعنی
مقامات سابق و لاحق جمهوری اسلامی از رژیمهای دوست غرب با عنوان «وابسته» یاد میکنند که عنوانی نادرست و غیرتحلیلی و بیمصداق است. این عنوان یکی از ثمرههای درخت بیریشه و سمی نظریهٔ توطئه است که چندین دهه ذهن سیاستمداران ایرانی را به خود مشغول داشته است.
آنها هنوز دنیا را در قالبهای بیمعنی «مستقل» و «وابسته» میبینند. این قالبها اگر هم در روزگاری معنی داشتند پیش از جنگ جهانی دوم و دوران استعمار هلند و بریتانیا و فرانسه بود که دول اروپایی تلاش میکردند دولتهای دستنشاندهای در کشورهای رسما مستعمرهٔ خود داشته باشند. مقامات سابق و لاحق جمهوری اسلامی هنوز در دوران استعمار و ماقبل ۱۹۳۸ زندگی میکنند.
هیچ رژیمی در دنیای امروز وابسته نیست، همان طور که هیچ رژیمی سراسر مستقل نیست. کشورهای دنیا به هم نیاز دارند و بر اساس وابستگی متقابل زندگی میکنند. حتی رژیمهای یاغی و راهزن و تنشآفرین مثل جمهوری اسلامی یا کرهٔ شمالی و سودان و سوریه از این وابستگی متقابل بهرهمند میشوند (مثلا با خرید دستگاههای شنود از شرکتهای بزرگ غربی یا خرید گاز اشکآور از خارج) اما نمیخواهند قواعد بازی را در این چنین جهانی به رسمیت بشناسند. رژیمها در داخل بر اساس دموکراسی و اقتدارگرایی و در سیاست خارجی بر اساس پیگیری منافع ملی و بیتوجه به این موضوع مقولهبندی و ارزیابی میشوند.
سقوط رژیمها و دوستی با غرب
رمز سقوط و ثبات رژیمهای سیاسی وابسته و مستقل بودن آنها به تعریف مقامات جمهوری اسلامی نیست. بسیاری از رژیمهای «وابسته» به تعریف مقامات جمهوری اسلامی (عربستان، بحرین، یمن) فرو نپاشیدهاند و بسیاری از رژیمهای غیروابسته به بیان آنها (مثل لیبی یا جمهوری اسلامی) در حال فروپاشیاند، همان طور که برخی از رژیمهای مستقل (کره شمالی) از نظر آنها در حال فروپاشی عنقریب نیستند.
نوع سیاست خارجی یک کشور تعیینکنندهٔ ماهیت آن یا ثبات و عدم ثبات سیاسی آن نیست و نمیتوان ماهیت و شاخص ثبات یک رژیم را به سیاست خارجی آن تقلیل داد. دیکتاتوریها میتوانند دوست یا دشمن غرب باشند، همان طور که دموکراسیها ممکن است در یک موضوع خاص (مثل جنگ آمریکا علیه عراق) از هم فاصله بگیرند.
انقلابها علیه دیکتاتوریاند، نه سیاست خارجی
انقلابهای بزرگ جهان مثل انقلاب فرانسه، روسیه، چین و ایران سال ۵۷ علیه رژیمهای وابسته رخ ندادند، بلکه علیه رژیمهای دیکتاتوری به وقوع پیوستند.
فرانسهٔ دوران لویی شانزدهم، روسیهٔ تزاری، و چین امپراتوری دول مستقلی بودند، اما حکومتهایشان استبدادی بود و نتوانست در برابر موج اعتراض عمومی دوام بیاورد. حکومت خامنهای در ایران نیز به دلیل استبداد و به هیچ گرفتن رای و حقوق مردم، فساد و خودرایی و سرکوب و تکصدایی مورد اعتراض است و روزی سقوط خواهد کرد و نوع رابطهٔ آن با جهان خارج در رابطهٔ میان حکومت و مردم متغیری است از دموکراتیک و غیردموکراتیک بودن آن و نه یک متغیر مستقل که بتواند منجی نظام قرار گیرد.
برچسب وابستگی رژیم شاه به امپریالیسم تعبیری کمونیستی بود که اسلامگرایان برای سرکوب مخالفان خود و بیاعتبار کردن آنها از آن پیش و پس از رسیدن به قدرت استفاده کردهاند. علت اصلی عدم عادیسازی روابط ایران و امریکا نه رفتار دولت ایالات متحده یا ایدئولوژی جمهوری اسلامی یا پرهیز آن از وابستگی متصور، بلکه استفاده از این امر برای جلب پشتیبان در منطقه و سرکوب مخالفان در ایران به عنوان عامل و جاسوس بیگانه است.
دوستی رژیمهای دیکتاتوری با غرب به نفع مردم است
اگر از مفاهیم سترون و بیفایده گذر کنیم، دوستی حکومتهای استبدادی با کشورهای غربی به نفع مردم بوده است. حکومت محمدرضا پهلوی، مبارک و بن علی به عنوان دوست غرب و رژیمهایی که افکار عمومی جهان آزاد را جدی میگیرند پس از جنبش عمومی مردم با سرعت بیشتر و با سرکوب کمتری کنار میروند، در حالی که حکومتهایی که دوست غرب نیستند (لیبی قذافی، ایران خامنهای) به افکار عمومی توجهی نداشته و با شدت مردم خود را سرکوب میکنند: قذافی با هواپیمای بمبافکن به معترضان حمله میکند و خامنهای با اراذل و اوباش بسیج.
بدین ترتیب اگر قرار بر مقایسه باشد حکومتهای دیکتاتوری اما دوست غرب بر حکومتهای دیکتاتوری دشمن غرب ترجیح دارند، چون مردم با کمک افکار عمومی در جهان آزاد (و از طریق فشار افکار عمومی بر دولتها) آسانتر میتوانند از شر آنها خلاص شوند. قذافی و خامنهای و فرزندان و طرفدارانشان تا آخرین گلولهها و خمپارهها و بمبهایشان در برخورد با جنبشهای اجتماعی میایستند و سرنگونی آنها بسیار پرهزینه است.
دیکتاتورهای دوست غرب مجبورند برخی استانداردها را رعایت کنند تا بتوانند به رابطه با نهادهای بینالمللی و دول کشورهای دموکراتیک ادامه دهند، اما قذافی و خامنهای و کیم جونگ ایل و عمر البشیر چنین اجباری ندارند و آمادگی کشتار جمعی مردم و نقض حقوق نهادینهٔ آنها را در هر مقیاسی دارند.
دیکتاتورهای دوست غرب در بسیاری از حوزهها ممکن است حقوق سیاسی افراد و گروههای رقیب را نقض کنند، اما حقوق اجتماعی و فرهنگی مردم بالاخص حقوق زنان و اقلیتهای قومی و مذهبی را بیشتر از دیکتاتوریهای ضد غرب رعایت میکنند.
دولت جمهوری اسلامی با هیچ تعریفی مستقل نیست
حتی اگر مفهوم غیرتحلیلی و سترون و بدون مابهازای خارجی «مستقل» را با تعریف مقامات سابق و لاحق جمهوری اسلامی در نظر بگیریم، باز هم این حکومت را نمیتوان مستقل دانست:
الف: جمهوری اسلامی که بنا بر ادعا بر اساس عِرق مذهبی از شیعیان لبنان و فلسطینیان در برابر اسرائیل حمایت مالی و تدارکاتی و نظامی به عمل میآورد، مسلمانان چچن و ایغور و کشمیر را در سرکوب دول روسیه، چین و هند کاملا نادیده میگیرد.
ب: جمهوری اسلامی با سیاستهای غلط مالی، پولی، بانکی، صنعتی، کشاورزی و فنی و اطلاعاتی خود کشور را هرچه بیشتر به واردات وابسته ساخته و تولید ملی کشور را به روز سیاه نشانده است تا حدی که تا یک دههٔ دیگر نه ایالات متحده و روسیه و چین، بلکه ترکیه و امارات متحدهٔ عربی بر سیاستهای دولت ایران تاثیر خواهند گذارد.
ج: جمهوری اسلامی با سیاستهای خود مزیتهای تولید و خدمات در ایران را به چالش، و چالشها را به مانع تبدیل کرده است. امروز تولیدکننده و عرضهکنندهٔ ایرانی خدمات در رقابت بینالمللی جایی ندارد. امروز این شرکتهای بزرگ چینی و ترک و روسی هستند که بر خط مشیهای اقتصادی کشوری که مخالفت با غرب را به ایدئولوژی خود تبدیل کرده تاثیر میگذارند.
د: جمهوری اسلامی با سرکوب اهل فرهنگ و هنر و ادبیات، امروز بیش از دههٔ شصت و هفتاد در تولید محصولات فرهنگی مورد توجه مردم ایران ضعیف و ورشکسته است. بخش عمدهٔ مردم ایران محصولات فرهنگی تولید شده در کشورهای دیگر (ترکیه، هند، ایالات متحده و اروپا) را مصرف میکنند و به رسانههای خارجی توجه دارند تا تولیدات رسمی ماشین تبلیغاتی دولت و رسانههای آن.
جمهوری اسلامی، از اقمار ترکیه و امارات و کره جنوبی
با همان تعریف مقامات از وابستگی، وابستگی به ایالات متحده و آلمان بهتر است یا وابستگی به ترکیه و امارات؟ امروز کرهٔ جنوبی، آلمان و ژاپن با حضور دهها هزار سرباز آمریکایی در پایگاههای نظامی داخل این کشورها با همان تعریف مقامات ایرانی مستقلتر هستند یا جمهوری اسلامی که مرتبا به فحاشی علیه غرب مشغول است؟ افزایش وابستگی اقتصاد ایران به واردات از ترکیه و امارات (و تا حدی کره جنوبی)، این کشور را به سرعت به یکی از اقمار کشورهای در حال توسعه تبدیل خواهد کرد.
امروز کدام کشورها بر تصمیمگیری رهبران ایران تاثیر میگذارند و کدام کشورها بیشترین منافع را از روابط اقتصادی با ایران به خود اختصاص میدهند؟ کشورهایی مثل ترکیه، برزیل، و چین، یعنی کشورهایی که خود در اقتصاد جهانیشده تلاش میکنند بیشترین ارتباط را با ایالات متحده و اروپا و ژاپن و استرالیا و دیگر مناطق رشد اقتصادی و ثروت در جهان داشته باشند.
-------------------------------------------------------
نظرات مطرح در این مقاله الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.
از نگاه آنها اگر رژیم مبارک و بن علی سقوط کردند این ناشی از دوستی آنها با غرب (به تعبیر نادرست آنها، وابستگی) بوده است: «رژیم مصر رژیم وابسته بود و هیچ کسی تردیدی ندارد که نظام ایران حکومتی مستقل است... نمیتوان شرایط انقلاب ایران را مصری کرد.» (عطاءالله مهاجرانی، جرس، ۱۵ اسفند ۱۳۸۹)
علی خامنهای نیز در تحلیل سقوط این دو رژیم به همان موضوع اشاره میکند: «بن علی فردی کاملاً وابسته به آمریکا بود و حتی برخی گزارشها نشان میدهد که وی وابسته به سازمان جاسوسی آمریکا بوده است... نظام مصر به یک رژیم طرفدار اسرائیل و دنبالهرو محض آمریکا تبدیل شده بود.» (علی خامنهای در نماز جمعه تهران، تبیان، ۱۵ بهمن ۱۳۸۹)
وابسته، برچسبی بیمعنی
مقامات سابق و لاحق جمهوری اسلامی از رژیمهای دوست غرب با عنوان «وابسته» یاد میکنند که عنوانی نادرست و غیرتحلیلی و بیمصداق است. این عنوان یکی از ثمرههای درخت بیریشه و سمی نظریهٔ توطئه است که چندین دهه ذهن سیاستمداران ایرانی را به خود مشغول داشته است.
آنها هنوز دنیا را در قالبهای بیمعنی «مستقل» و «وابسته» میبینند. این قالبها اگر هم در روزگاری معنی داشتند پیش از جنگ جهانی دوم و دوران استعمار هلند و بریتانیا و فرانسه بود که دول اروپایی تلاش میکردند دولتهای دستنشاندهای در کشورهای رسما مستعمرهٔ خود داشته باشند. مقامات سابق و لاحق جمهوری اسلامی هنوز در دوران استعمار و ماقبل ۱۹۳۸ زندگی میکنند.
هیچ رژیمی در دنیای امروز وابسته نیست، همان طور که هیچ رژیمی سراسر مستقل نیست. کشورهای دنیا به هم نیاز دارند و بر اساس وابستگی متقابل زندگی میکنند. حتی رژیمهای یاغی و راهزن و تنشآفرین مثل جمهوری اسلامی یا کرهٔ شمالی و سودان و سوریه از این وابستگی متقابل بهرهمند میشوند (مثلا با خرید دستگاههای شنود از شرکتهای بزرگ غربی یا خرید گاز اشکآور از خارج) اما نمیخواهند قواعد بازی را در این چنین جهانی به رسمیت بشناسند. رژیمها در داخل بر اساس دموکراسی و اقتدارگرایی و در سیاست خارجی بر اساس پیگیری منافع ملی و بیتوجه به این موضوع مقولهبندی و ارزیابی میشوند.
سقوط رژیمها و دوستی با غرب
رمز سقوط و ثبات رژیمهای سیاسی وابسته و مستقل بودن آنها به تعریف مقامات جمهوری اسلامی نیست. بسیاری از رژیمهای «وابسته» به تعریف مقامات جمهوری اسلامی (عربستان، بحرین، یمن) فرو نپاشیدهاند و بسیاری از رژیمهای غیروابسته به بیان آنها (مثل لیبی یا جمهوری اسلامی) در حال فروپاشیاند، همان طور که برخی از رژیمهای مستقل (کره شمالی) از نظر آنها در حال فروپاشی عنقریب نیستند.
نوع سیاست خارجی یک کشور تعیینکنندهٔ ماهیت آن یا ثبات و عدم ثبات سیاسی آن نیست و نمیتوان ماهیت و شاخص ثبات یک رژیم را به سیاست خارجی آن تقلیل داد. دیکتاتوریها میتوانند دوست یا دشمن غرب باشند، همان طور که دموکراسیها ممکن است در یک موضوع خاص (مثل جنگ آمریکا علیه عراق) از هم فاصله بگیرند.
انقلابها علیه دیکتاتوریاند، نه سیاست خارجی
انقلابهای بزرگ جهان مثل انقلاب فرانسه، روسیه، چین و ایران سال ۵۷ علیه رژیمهای وابسته رخ ندادند، بلکه علیه رژیمهای دیکتاتوری به وقوع پیوستند.
فرانسهٔ دوران لویی شانزدهم، روسیهٔ تزاری، و چین امپراتوری دول مستقلی بودند، اما حکومتهایشان استبدادی بود و نتوانست در برابر موج اعتراض عمومی دوام بیاورد. حکومت خامنهای در ایران نیز به دلیل استبداد و به هیچ گرفتن رای و حقوق مردم، فساد و خودرایی و سرکوب و تکصدایی مورد اعتراض است و روزی سقوط خواهد کرد و نوع رابطهٔ آن با جهان خارج در رابطهٔ میان حکومت و مردم متغیری است از دموکراتیک و غیردموکراتیک بودن آن و نه یک متغیر مستقل که بتواند منجی نظام قرار گیرد.
برچسب وابستگی رژیم شاه به امپریالیسم تعبیری کمونیستی بود که اسلامگرایان برای سرکوب مخالفان خود و بیاعتبار کردن آنها از آن پیش و پس از رسیدن به قدرت استفاده کردهاند. علت اصلی عدم عادیسازی روابط ایران و امریکا نه رفتار دولت ایالات متحده یا ایدئولوژی جمهوری اسلامی یا پرهیز آن از وابستگی متصور، بلکه استفاده از این امر برای جلب پشتیبان در منطقه و سرکوب مخالفان در ایران به عنوان عامل و جاسوس بیگانه است.
دوستی رژیمهای دیکتاتوری با غرب به نفع مردم است
اگر از مفاهیم سترون و بیفایده گذر کنیم، دوستی حکومتهای استبدادی با کشورهای غربی به نفع مردم بوده است. حکومت محمدرضا پهلوی، مبارک و بن علی به عنوان دوست غرب و رژیمهایی که افکار عمومی جهان آزاد را جدی میگیرند پس از جنبش عمومی مردم با سرعت بیشتر و با سرکوب کمتری کنار میروند، در حالی که حکومتهایی که دوست غرب نیستند (لیبی قذافی، ایران خامنهای) به افکار عمومی توجهی نداشته و با شدت مردم خود را سرکوب میکنند: قذافی با هواپیمای بمبافکن به معترضان حمله میکند و خامنهای با اراذل و اوباش بسیج.
بدین ترتیب اگر قرار بر مقایسه باشد حکومتهای دیکتاتوری اما دوست غرب بر حکومتهای دیکتاتوری دشمن غرب ترجیح دارند، چون مردم با کمک افکار عمومی در جهان آزاد (و از طریق فشار افکار عمومی بر دولتها) آسانتر میتوانند از شر آنها خلاص شوند. قذافی و خامنهای و فرزندان و طرفدارانشان تا آخرین گلولهها و خمپارهها و بمبهایشان در برخورد با جنبشهای اجتماعی میایستند و سرنگونی آنها بسیار پرهزینه است.
دیکتاتورهای دوست غرب مجبورند برخی استانداردها را رعایت کنند تا بتوانند به رابطه با نهادهای بینالمللی و دول کشورهای دموکراتیک ادامه دهند، اما قذافی و خامنهای و کیم جونگ ایل و عمر البشیر چنین اجباری ندارند و آمادگی کشتار جمعی مردم و نقض حقوق نهادینهٔ آنها را در هر مقیاسی دارند.
دیکتاتورهای دوست غرب در بسیاری از حوزهها ممکن است حقوق سیاسی افراد و گروههای رقیب را نقض کنند، اما حقوق اجتماعی و فرهنگی مردم بالاخص حقوق زنان و اقلیتهای قومی و مذهبی را بیشتر از دیکتاتوریهای ضد غرب رعایت میکنند.
دولت جمهوری اسلامی با هیچ تعریفی مستقل نیست
حتی اگر مفهوم غیرتحلیلی و سترون و بدون مابهازای خارجی «مستقل» را با تعریف مقامات سابق و لاحق جمهوری اسلامی در نظر بگیریم، باز هم این حکومت را نمیتوان مستقل دانست:
الف: جمهوری اسلامی که بنا بر ادعا بر اساس عِرق مذهبی از شیعیان لبنان و فلسطینیان در برابر اسرائیل حمایت مالی و تدارکاتی و نظامی به عمل میآورد، مسلمانان چچن و ایغور و کشمیر را در سرکوب دول روسیه، چین و هند کاملا نادیده میگیرد.
ب: جمهوری اسلامی با سیاستهای غلط مالی، پولی، بانکی، صنعتی، کشاورزی و فنی و اطلاعاتی خود کشور را هرچه بیشتر به واردات وابسته ساخته و تولید ملی کشور را به روز سیاه نشانده است تا حدی که تا یک دههٔ دیگر نه ایالات متحده و روسیه و چین، بلکه ترکیه و امارات متحدهٔ عربی بر سیاستهای دولت ایران تاثیر خواهند گذارد.
ج: جمهوری اسلامی با سیاستهای خود مزیتهای تولید و خدمات در ایران را به چالش، و چالشها را به مانع تبدیل کرده است. امروز تولیدکننده و عرضهکنندهٔ ایرانی خدمات در رقابت بینالمللی جایی ندارد. امروز این شرکتهای بزرگ چینی و ترک و روسی هستند که بر خط مشیهای اقتصادی کشوری که مخالفت با غرب را به ایدئولوژی خود تبدیل کرده تاثیر میگذارند.
د: جمهوری اسلامی با سرکوب اهل فرهنگ و هنر و ادبیات، امروز بیش از دههٔ شصت و هفتاد در تولید محصولات فرهنگی مورد توجه مردم ایران ضعیف و ورشکسته است. بخش عمدهٔ مردم ایران محصولات فرهنگی تولید شده در کشورهای دیگر (ترکیه، هند، ایالات متحده و اروپا) را مصرف میکنند و به رسانههای خارجی توجه دارند تا تولیدات رسمی ماشین تبلیغاتی دولت و رسانههای آن.
جمهوری اسلامی، از اقمار ترکیه و امارات و کره جنوبی
با همان تعریف مقامات از وابستگی، وابستگی به ایالات متحده و آلمان بهتر است یا وابستگی به ترکیه و امارات؟ امروز کرهٔ جنوبی، آلمان و ژاپن با حضور دهها هزار سرباز آمریکایی در پایگاههای نظامی داخل این کشورها با همان تعریف مقامات ایرانی مستقلتر هستند یا جمهوری اسلامی که مرتبا به فحاشی علیه غرب مشغول است؟ افزایش وابستگی اقتصاد ایران به واردات از ترکیه و امارات (و تا حدی کره جنوبی)، این کشور را به سرعت به یکی از اقمار کشورهای در حال توسعه تبدیل خواهد کرد.
امروز کدام کشورها بر تصمیمگیری رهبران ایران تاثیر میگذارند و کدام کشورها بیشترین منافع را از روابط اقتصادی با ایران به خود اختصاص میدهند؟ کشورهایی مثل ترکیه، برزیل، و چین، یعنی کشورهایی که خود در اقتصاد جهانیشده تلاش میکنند بیشترین ارتباط را با ایالات متحده و اروپا و ژاپن و استرالیا و دیگر مناطق رشد اقتصادی و ثروت در جهان داشته باشند.
-------------------------------------------------------
نظرات مطرح در این مقاله الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.