حذف نظارت استصوابی، آزادی زندانیان سیاسی و تغییر برخی از اعضای شورای نگهبان خواستههایی است که جمعی از فعالان سیاسی و اجتماعی، در نامه به آیتالله مهدوی کنی، رئیس مجلس خبرگان، خواستار اجرای آن با قید فوریت شدهاند.
فضلالله صلواتی، محمد دادخواه، علی نکویی، محمود حسینی، بهزاد حقپناه، هوشنگ الهام و دهها تن دیگر از فعالان سیاسی و اجتماعی، از امضاکنندگان نامه سرگشاده به رئیس مجلس خبرگان هستند.
رادیوفردا در گفتوگو با حسن یوسفی اشکوری، پژوهشگر دینی و فعال سیاسی، ساکن شهر کلن در آلمان نخست از او میپرسد که این خواستهها چه سمت و سویی را دنبال میکند.
حسن یوسفی اشکوری: آن چنان که از متن نامه به آقای مهدوی کنی برمیآید، یک سری خواستههایی را مطرح کرده بودند که اعم آنها عبارت از این بود که تمامی اعضای شورای نگهبان که در انتخابات گذشته از کاندیدای خاصی حمایت کرده بودند، باید تعویض و برکناربشوند، و جای آنها را اعضای جدید بگیرد.
یکی دیگر از این درخواستها آزادی زندانیان سیاسی است. و از همه مهمتر لغو نظارت استصوابی است که از زمان مجلس چهارم در قانون گنجانده شده است.
فکر میکنم به دو دلیل نامه خطاب به آقای مهدوی کنی نوشته شده است. نخست این که آقای مهدوی کنی به لحاظ شخصی و از بین روحانیون حاکم یک آدم میانهروست.
دوم این که در درون جناحهای اصولگرا یک شخصیت مرضیالطرفین است. شاید طبیعت معتدلانه او باعث شده است که چنین جایگاهی پیدا کند که از نیروهای خارج از جریان اصولگرا هم ایشان را مورد خطاب قرار دهند یا یک حداقل امیدواری به او داشته باشند.
هر دوی اینها میتواند باشد. از یک طرف واقعیت جامعه ایران و منشها و روشهای آقای خامنهای در طول سالها، بهخصوص در طول دو سال گذشته نشان داده است که هیچ نقطه امیدی برای کوتاه آمدن و امیدوار بودن در مورد خواستههای مردم یا درخواستهای جنبش سبز و اصلاحطلبان- حتی اصلاحطلبان معتدل- وجود ندارد.
در طول این سالها آقای خامنهای درخواستهایی کمتر از اینها را هم نپذیرفته است. ولی با همه این حرفها، در داخل کشور هم راهی به جز این وجود ندارد.
شاید هدف اصلی هم این بوده است که خواسته باشند اتمام حجتی کرده باشند و هشداری به نظام و آقای خامنهای داده باشند، که با این روندی که ممکلت دارد پیش میرود و با این بحرانهایی که یکی پس از دیگری فرا میرسد، مملکت در خطر جدی دارد قرار میگیرد.
و بنابر این با این نامه خواستهاند نوعی هشدار و اتمام حجت به شخص آقای خامنهای داده باشند.
شخصیتهایی که این نامه را امضا کردهاند و حداقل من شخصا بعضی از اینها را میشناسم، جزء افراد بسیار معتدل و میانهرویی هستند که حتی در دو سال اخیر هم جزء فعالان عرصه رادیکال جنبش سبز نبودهاند. مثل آقای دکتر صلواتی که به هر حال یکی از شخصیتهای قدیمی و مبارز اصفهان و فرد شناخته شدهای است.
یا مثل آقای دادخواه که از فعالین حقوق بشر و شناخته شدهاند و اکثرا از این قبیل افراد بودند که این نامه را امضا کرده بودند.
این افراد با توجه به تیپ و شخصیتی که دارند، همگی بر این باور بودهاند که در حال حاضر راهی به جز این وجود ندارد و نوشتهاند که اگر بناست که مملکت درگیر سرنوشتی مشابه سوریه و لیبی نشود و دخالتهای خارجی اعمال نشود، باید یک تغییرات اساسی در ساختار حقیقی و حقوقی قدرت به وجود بیاید و راهش هم همین است.
تازه این دوستان با زبان و ادبیات بسیار نرمتری این مسئله را مطرح کردهاند، ولی به هر حال با دیدگاه و روشی که این آقایان تا به حال داشتهاند، به رهبر جمهوری اسلامی و تصمیمگیران اصلی رژیم هشدار میدهند که تنها راه نجات کشور، همین تغییراتی است که باید آغاز شود و به تدریج ادامه پیدا کند.
گفتوگوی علیرضا کرمانی با حسن یوسفی اشکوری
فضلالله صلواتی، محمد دادخواه، علی نکویی، محمود حسینی، بهزاد حقپناه، هوشنگ الهام و دهها تن دیگر از فعالان سیاسی و اجتماعی، از امضاکنندگان نامه سرگشاده به رئیس مجلس خبرگان هستند.
رادیوفردا در گفتوگو با حسن یوسفی اشکوری، پژوهشگر دینی و فعال سیاسی، ساکن شهر کلن در آلمان نخست از او میپرسد که این خواستهها چه سمت و سویی را دنبال میکند.
حسن یوسفی اشکوری: آن چنان که از متن نامه به آقای مهدوی کنی برمیآید، یک سری خواستههایی را مطرح کرده بودند که اعم آنها عبارت از این بود که تمامی اعضای شورای نگهبان که در انتخابات گذشته از کاندیدای خاصی حمایت کرده بودند، باید تعویض و برکناربشوند، و جای آنها را اعضای جدید بگیرد.
یکی دیگر از این درخواستها آزادی زندانیان سیاسی است. و از همه مهمتر لغو نظارت استصوابی است که از زمان مجلس چهارم در قانون گنجانده شده است.
- آقای اشکوری، چرا این نامه خطاب به آیتالله مهدوی کنی است؟ مثلا چرا به خود رهبر جمهوری اسلامی ایران نامه ننوشتهاند؟
فکر میکنم به دو دلیل نامه خطاب به آقای مهدوی کنی نوشته شده است. نخست این که آقای مهدوی کنی به لحاظ شخصی و از بین روحانیون حاکم یک آدم میانهروست.
دوم این که در درون جناحهای اصولگرا یک شخصیت مرضیالطرفین است. شاید طبیعت معتدلانه او باعث شده است که چنین جایگاهی پیدا کند که از نیروهای خارج از جریان اصولگرا هم ایشان را مورد خطاب قرار دهند یا یک حداقل امیدواری به او داشته باشند.
- آیا نویسندگان نامه امیدوار بودهاند که این خواستهها جامه عمل به خود بپوشاند؟ یا این که فقط قصد داشتهاند که به نوعی به نظام هشدار بدهند که اگر این موارد اجرایی نشود، اوضاع جامعه بحرانیتر خواهد شد؟
هر دوی اینها میتواند باشد. از یک طرف واقعیت جامعه ایران و منشها و روشهای آقای خامنهای در طول سالها، بهخصوص در طول دو سال گذشته نشان داده است که هیچ نقطه امیدی برای کوتاه آمدن و امیدوار بودن در مورد خواستههای مردم یا درخواستهای جنبش سبز و اصلاحطلبان- حتی اصلاحطلبان معتدل- وجود ندارد.
در طول این سالها آقای خامنهای درخواستهایی کمتر از اینها را هم نپذیرفته است. ولی با همه این حرفها، در داخل کشور هم راهی به جز این وجود ندارد.
شاید هدف اصلی هم این بوده است که خواسته باشند اتمام حجتی کرده باشند و هشداری به نظام و آقای خامنهای داده باشند، که با این روندی که ممکلت دارد پیش میرود و با این بحرانهایی که یکی پس از دیگری فرا میرسد، مملکت در خطر جدی دارد قرار میگیرد.
و بنابر این با این نامه خواستهاند نوعی هشدار و اتمام حجت به شخص آقای خامنهای داده باشند.
- پس شما فکر میکنید که نویسندگان نامه خواستهاند بگویند که راه اصلاحات همین است که مطرح کردهاند و اگر ارادهای برای اصلاحات باشد از این مسیر میگذرد؟
شخصیتهایی که این نامه را امضا کردهاند و حداقل من شخصا بعضی از اینها را میشناسم، جزء افراد بسیار معتدل و میانهرویی هستند که حتی در دو سال اخیر هم جزء فعالان عرصه رادیکال جنبش سبز نبودهاند. مثل آقای دکتر صلواتی که به هر حال یکی از شخصیتهای قدیمی و مبارز اصفهان و فرد شناخته شدهای است.
یا مثل آقای دادخواه که از فعالین حقوق بشر و شناخته شدهاند و اکثرا از این قبیل افراد بودند که این نامه را امضا کرده بودند.
این افراد با توجه به تیپ و شخصیتی که دارند، همگی بر این باور بودهاند که در حال حاضر راهی به جز این وجود ندارد و نوشتهاند که اگر بناست که مملکت درگیر سرنوشتی مشابه سوریه و لیبی نشود و دخالتهای خارجی اعمال نشود، باید یک تغییرات اساسی در ساختار حقیقی و حقوقی قدرت به وجود بیاید و راهش هم همین است.
تازه این دوستان با زبان و ادبیات بسیار نرمتری این مسئله را مطرح کردهاند، ولی به هر حال با دیدگاه و روشی که این آقایان تا به حال داشتهاند، به رهبر جمهوری اسلامی و تصمیمگیران اصلی رژیم هشدار میدهند که تنها راه نجات کشور، همین تغییراتی است که باید آغاز شود و به تدریج ادامه پیدا کند.