از جمله مباحثی که در هفتههای گذشته به مناسبت شصتمین سالگرد خودکشی صادق هدایت، نویسنده بوف کور، مطرح شد یکی هم قابلیت آثار این نویسنده فقید معاصر برای به روی صحنه رفتن بود. اینک وفا به وعده پیشین و گفتوگو با نیلوفر بیضایی، کارگردان تئاتر، از جمله نمایش بوف کور در فرانکفورت، آلمان.
نیلوفر بیضایی: برای اجرای صحنهای آن به عنوان یک اثر ادبی من باید یک مقدماتی را در کار با خود بازیگران فراهم میکردم. از جمله از آن متن ادبی تلاش کردم که یک متن نمایشی کوتاه شده، منتها با نگاه داشتن آن ساختار اصلی زبان خود هدایت در بوف کور و در عین حال تبدیل خیلی جاهایی که تصاویر در موردش صحبت میشود، تصاویر صحنهای.
چیزی که مهم است بوف کور یکی از معدود آثار ادبی است که این قدر دربارهاش نقد نوشته شده و از زوایای مختلف به آن نگاه شده که بعضی وقتها شاید شهامت آدم را در کار کردن با متن بخواهد بگیرد، اگر آدم بخواهد به تکتک آن نوشتهها و نقطهنظرها نگاه کند و با توجه به آن کار کند. ما در کار تئاتر به دلیل این که اصولا کار هنری است، مسیر دیگری را پیش گرفتیم. من از بازیگرانم خواهش کردم هر نقدی را که تا به حال در مورد بوف کور خواندهاند اصلا نادیده بگیرند.
صد در صد. بله. مسئله این نبود که من میگویم آن طور که من میخواهم اجرا کنند. بلکه مسئله این بود که تنهایی راوی بوف کور نوعی مونولوگ درونی است. تمام متن بوف کور یک مونولوگ درونی است. بیرونی و رو به بیرون نیست. این خیلی مهم است که این درونی بودن مونولوگ حفظ شود، و گرنه یک حالت دیگری پیدا میکند.
بازیگری که نقش راوی را بازی میکرد کسی است که اتفاقا خودش را با هدایت در تمام سالهای گذشته هم مشغول کرده بود و هدایت و آثارش را خیلی خوب میشناسد. در نتیجه مسلم است که آن پیشزمینههای ذهنی وجود دارد. ولی مهم این است که آن تجربه راوی و نه آن گونه که مثلا حضور راوی از زوایای مختلف در نقدهای ادبی بررسی شده. ما میخواستیم آن بررسیهای ادبی را کنار بگذاریم و جنبه هنری حضور راوی را یعنی آن نقاش جلد قلمدانی که خودش را آدم کماستعدادی میداند در نقاشی، ولی در عین حال تمام مدت درگیریهای فکری دارد که در موردشان صحبت میکند، سفر میکند به جاهای مختلف، از عمویش میگوید، از پدرش میگوید، من نمیخواهم بوف کور را داستانش را تکرار کنم، تمام این مسیر را همراهی کردن با شخصیت یک داستان فرق میکند تا این که با پیشداوری بخواهید در مورد آن قضاوت کنید.
ما سعی کردیم پیشداوریها را کنار بگذاریم فقط. ولی مسلم است که آن چیزهایی که خواندیم به کل که از بین نمیرود در اذهان. ولی سعی کردیم که تحلیل نکنیم بوف کور را، سعی کردیم بوف کور را زندگی کنیم. این کاری است که در تئاتر تنها از این طریق است که میتوانید به یک متن نزدیک شوید و تماشاگر را به آن متن یا آن اتفاقی که میافتد در درون متن نزدیک کنید.
نه. اصلا فکر نکردم که چه فرمی از متن هدایت را کار کنم. حتما روی رئالیستی بودن یا نبودن متن تاکید نداشتم. بلکه حاجی آقا را به لحاظ محتوا و آن چیزی که در او میگذرد، شخصیت خود حاجی آقا، آدمهای اطراف، مونولوگهای او که به شکل گفتوگو با کسانی که میآیند و میروند انجام میشود و از این زاویه ما هی شخصیت حاجی آقا و حاجی آقاها را بیشتر میشناسیم، در وهله اول آن متن در ذهن من بود به دلیل این که متنی بود که من فکر میکردم خیلی به یک نوعی فضای امروزی ما را هم تا حدودی بازگو میکند.
از این نظر برای من مهم است که متنی که کار میکنم با امروز من، با زندگی امروز من سروکار داشته باشد، نه من شخصی، بلکه من جمعی در آن دورهای که دارم زندگی میکنم. ولی حاجی آقا را میشود روی صحنه برد، به عنوان تئاتر کار کرد. این گونه نیست که امکان اجرایی نداشته باشد. تمام کسانی که میآیند و میروند بهانهای هستند برای اینکه حاجی ابوتراب در مورد مسائلی اظهار نظر کند و ما از این طریق بدانیم که او چگونه از اعتقادات دینیاش استفاده میکند، از همه چیز استفاده میکند برای این که همه شرایط را به سود شخص خودش و زندگی شخصی خودش تمام کند. این به هر حال در تئاتر قابل پرداخت است. منتها لازمه این استفاده از آن فرم کاملا رئالیستی بود و زبان بسیار مستقیم و رکی دارد یعنی شاید از رکترین متنهای هدایت است که در آن وجه اجتماعیسیاسی هم برجسته میشود. منتها حاجی آقا جزء برجستهترین آثار هدایت نیست.
همان طور که این را گفتم، گفتم که هر چه بیشتر با متن حاجی آقا شروع کردم به کار کردن، هی بوف کور در ذهنم میآمد. چون بوف کور بدون این که این شکلهای مستقیمگویی و این شکل پرداخت رئالیستی را داشته باشد، به یک شکل دیگری دارد همین فضای امروزی ما را بازگو میکند، منتها شاید بسیار عمیقتر و به همین دلیل بود که در وسط راه متوجه شدم که شاید حاجی آقا را کس دیگری کار کند، نه من. نه به دلیل این که من کار عمیقتری میکنم، بلکه به دلیل این که تمایل خود من در اجرای تئاتر اصولا به سمت کارهای آبسترهتر است. یعنی موضوعات بسیار آشنا، ولی با فرمهای اجرایی آبسترهتر.
من اگر حاجی آقا را هم کار میکردم، صد در صد به آن شکل رئالیستی کار نمیکردم. منتها میگویم. چون بوف کور خودش را برجستهتر نشان داد در طول کار، دیدم که نه من، مثل این که قرار است بوف کور را کار کنم، نه حاجی آقا را. در نتیجه آن متن را کنار گذاشتم. ولی به هر حال متنی است که قابلیت کار صحنهای دارد و صد در صد کسانی هم آن را کار خواهند کرد.
تجربهای که گفتید آقای دولتشاهی انجام دادند به نظر من خیلی جالب است. آثار هدایت بسیار جا دارد، برای این که در زمینههای مختلف بهاش پرداخته شود. در همین بوف کور هم برای صحنه به صحنهاش موسیقی ساخته شد. موسیقیها بر اساس فضاهای تصویری ساخته شده. در مورد آثاری که طنز دارد و بعضی آثار هدایت واقعا طنز بسیار قوی و بسیار فوقالعادهای دارد، صد در صد در این آثار شما هر کدام اینها را میشود به نوعی تجربههایی در موردش انجام داد. این که آیا همه این آثار طنز هدایت در امروز ما میشود به روی صحنه برد یا نه، برای من کمی سوال است. ولی مثلا حتی آن نمایشنامهای که نسبتا کوتاه است و بسیار طنز قوی دارد، افسانه آفرینش است. من یکی از متنهای دیگر که در ذهنم بود همیشه که شاید یک موقع بخواهم کار کنم و فکر میکنم متن خوبی است، افسانه آفرینش است، که شاید از آن زبان روزمره یا دیالکت که در بسیاری از آثار دیگرش در آنها از طنز استفاده کرده، این زبان دیالکت استفاده نشده. ولی خود متن طنز بسیار سیاه و در عین حال قوی دارد. و هدایت در زمینههای مختلف تجربه کرده در کارهای نوشتنش. در هرکدام از این زمینهها چیزی برای یاد دادن به نسلهای بعدش دارد و فکر میکنم که در مورد کارهایش خیلی جای کار شدن دارد. اصلا تعداد آثارش هم نسبت به زمانی که هدایت زندگی کرده، که زندگی نسبتا کوتاهی بوده، تعداد این آثار کم نیست و امیدوارم که هر چه بیشتر به این آثار پرداخته شود در هنرهای مختلف. نه فقط تئاتر و نه فقط سینما.
در شاخههای هنری مختلف و تجربهای که گفتید به نظر من خیلی کار جالبی است. یعنی از این ابتکارها صد در صد خواهد آمد. چون فکر میکنم هدایت ما را تا حالا حالاها ول نخواهد کرد. حضور هدایت، سایه هدایت بر ادبیات و هنر ایران هنوز همچنان باقی خواهد ماند و هنوز نسلها را با خودش مشغول خواهد کرد.
- رادیوفردا: خانم بیضایی، اول از کار خودتان شروع کنم. حاصل تجربهتان از به نمایش درآوردن بوف کور صادق هدایت را چگونه ارزیابی میکنید؟ در آنجا چه کار کردید که فکر میکنید دستاوردی باشد که بشود در آن مسیر گام برداشت؟
نیلوفر بیضایی: برای اجرای صحنهای آن به عنوان یک اثر ادبی من باید یک مقدماتی را در کار با خود بازیگران فراهم میکردم. از جمله از آن متن ادبی تلاش کردم که یک متن نمایشی کوتاه شده، منتها با نگاه داشتن آن ساختار اصلی زبان خود هدایت در بوف کور و در عین حال تبدیل خیلی جاهایی که تصاویر در موردش صحبت میشود، تصاویر صحنهای.
چیزی که مهم است بوف کور یکی از معدود آثار ادبی است که این قدر دربارهاش نقد نوشته شده و از زوایای مختلف به آن نگاه شده که بعضی وقتها شاید شهامت آدم را در کار کردن با متن بخواهد بگیرد، اگر آدم بخواهد به تکتک آن نوشتهها و نقطهنظرها نگاه کند و با توجه به آن کار کند. ما در کار تئاتر به دلیل این که اصولا کار هنری است، مسیر دیگری را پیش گرفتیم. من از بازیگرانم خواهش کردم هر نقدی را که تا به حال در مورد بوف کور خواندهاند اصلا نادیده بگیرند.
- ولی نمیشود که افراد خالیالذهن شوند و کاری را اجرا کنند. به هر حال آن زمینه ذهنی وجود دارد، حتی اگر روی صحنه سعی کنند آن چیزی که شما میگویید اجرا کنند.
صد در صد. بله. مسئله این نبود که من میگویم آن طور که من میخواهم اجرا کنند. بلکه مسئله این بود که تنهایی راوی بوف کور نوعی مونولوگ درونی است. تمام متن بوف کور یک مونولوگ درونی است. بیرونی و رو به بیرون نیست. این خیلی مهم است که این درونی بودن مونولوگ حفظ شود، و گرنه یک حالت دیگری پیدا میکند.
بازیگری که نقش راوی را بازی میکرد کسی است که اتفاقا خودش را با هدایت در تمام سالهای گذشته هم مشغول کرده بود و هدایت و آثارش را خیلی خوب میشناسد. در نتیجه مسلم است که آن پیشزمینههای ذهنی وجود دارد. ولی مهم این است که آن تجربه راوی و نه آن گونه که مثلا حضور راوی از زوایای مختلف در نقدهای ادبی بررسی شده. ما میخواستیم آن بررسیهای ادبی را کنار بگذاریم و جنبه هنری حضور راوی را یعنی آن نقاش جلد قلمدانی که خودش را آدم کماستعدادی میداند در نقاشی، ولی در عین حال تمام مدت درگیریهای فکری دارد که در موردشان صحبت میکند، سفر میکند به جاهای مختلف، از عمویش میگوید، از پدرش میگوید، من نمیخواهم بوف کور را داستانش را تکرار کنم، تمام این مسیر را همراهی کردن با شخصیت یک داستان فرق میکند تا این که با پیشداوری بخواهید در مورد آن قضاوت کنید.
ما سعی کردیم پیشداوریها را کنار بگذاریم فقط. ولی مسلم است که آن چیزهایی که خواندیم به کل که از بین نمیرود در اذهان. ولی سعی کردیم که تحلیل نکنیم بوف کور را، سعی کردیم بوف کور را زندگی کنیم. این کاری است که در تئاتر تنها از این طریق است که میتوانید به یک متن نزدیک شوید و تماشاگر را به آن متن یا آن اتفاقی که میافتد در درون متن نزدیک کنید.
- قبلا جایی نوشتید که قصد داشتید از میان کارهای رئالیستی هدایت، «حاجی آقا» را روی صحنه ببرید. اما نبردید. مشکلی در کار بود؟
نه. اصلا فکر نکردم که چه فرمی از متن هدایت را کار کنم. حتما روی رئالیستی بودن یا نبودن متن تاکید نداشتم. بلکه حاجی آقا را به لحاظ محتوا و آن چیزی که در او میگذرد، شخصیت خود حاجی آقا، آدمهای اطراف، مونولوگهای او که به شکل گفتوگو با کسانی که میآیند و میروند انجام میشود و از این زاویه ما هی شخصیت حاجی آقا و حاجی آقاها را بیشتر میشناسیم، در وهله اول آن متن در ذهن من بود به دلیل این که متنی بود که من فکر میکردم خیلی به یک نوعی فضای امروزی ما را هم تا حدودی بازگو میکند.
از این نظر برای من مهم است که متنی که کار میکنم با امروز من، با زندگی امروز من سروکار داشته باشد، نه من شخصی، بلکه من جمعی در آن دورهای که دارم زندگی میکنم. ولی حاجی آقا را میشود روی صحنه برد، به عنوان تئاتر کار کرد. این گونه نیست که امکان اجرایی نداشته باشد. تمام کسانی که میآیند و میروند بهانهای هستند برای اینکه حاجی ابوتراب در مورد مسائلی اظهار نظر کند و ما از این طریق بدانیم که او چگونه از اعتقادات دینیاش استفاده میکند، از همه چیز استفاده میکند برای این که همه شرایط را به سود شخص خودش و زندگی شخصی خودش تمام کند. این به هر حال در تئاتر قابل پرداخت است. منتها لازمه این استفاده از آن فرم کاملا رئالیستی بود و زبان بسیار مستقیم و رکی دارد یعنی شاید از رکترین متنهای هدایت است که در آن وجه اجتماعیسیاسی هم برجسته میشود. منتها حاجی آقا جزء برجستهترین آثار هدایت نیست.
همان طور که این را گفتم، گفتم که هر چه بیشتر با متن حاجی آقا شروع کردم به کار کردن، هی بوف کور در ذهنم میآمد. چون بوف کور بدون این که این شکلهای مستقیمگویی و این شکل پرداخت رئالیستی را داشته باشد، به یک شکل دیگری دارد همین فضای امروزی ما را بازگو میکند، منتها شاید بسیار عمیقتر و به همین دلیل بود که در وسط راه متوجه شدم که شاید حاجی آقا را کس دیگری کار کند، نه من. نه به دلیل این که من کار عمیقتری میکنم، بلکه به دلیل این که تمایل خود من در اجرای تئاتر اصولا به سمت کارهای آبسترهتر است. یعنی موضوعات بسیار آشنا، ولی با فرمهای اجرایی آبسترهتر.
من اگر حاجی آقا را هم کار میکردم، صد در صد به آن شکل رئالیستی کار نمیکردم. منتها میگویم. چون بوف کور خودش را برجستهتر نشان داد در طول کار، دیدم که نه من، مثل این که قرار است بوف کور را کار کنم، نه حاجی آقا را. در نتیجه آن متن را کنار گذاشتم. ولی به هر حال متنی است که قابلیت کار صحنهای دارد و صد در صد کسانی هم آن را کار خواهند کرد.
- حدود بیست سال پیش در اولین کنفرانس بینالمللی ویژه بررسی کار و زندگی صادق هدایت در آستین تکزاس داریوش دولتشاهی، موزیسین، دستاندر کار موسیقی الکترونیک کامپیوتری و همزمان تارنواز که در ضمن خواهرزاده صادق هدایت هم هست یکی از نوشتههای طنزآمیز صادق هدایت را با بازیگری دانشجویان آن دانشگاه بر روی صحنه برد. با این پرسش که اگر قرار بود صادق هدایت برای نوشتههای طنزآلودش از نوع «وغ وغ ساهاب» موسیقی انتخاب کند، چه نوع موسیقی را برمیگزید و بعد از امتحان کردن انواع مختلف موسیقی در آن صحنه نمایش نتیجه میگرفت موسیقی روحوضی را صادق هدایت برمیگزید. نمایش طنزآمیزی بود. فارغ از این تجربه نظرتان درباره به نمایش درآوردن طنز یا طنزینههای صادق هدایت چیست؟ فارغ از نوشتههای نوع رئالیسم انتقادیاش یا روان داستانهایش یا آن نوع نوشتههای باستانگرایانهاش که همان زمان نمایش داده شد و میگفتند از بهترین نمونههای کارهایش هم نبوده مثلا پروین دختر ساسان؟
تجربهای که گفتید آقای دولتشاهی انجام دادند به نظر من خیلی جالب است. آثار هدایت بسیار جا دارد، برای این که در زمینههای مختلف بهاش پرداخته شود. در همین بوف کور هم برای صحنه به صحنهاش موسیقی ساخته شد. موسیقیها بر اساس فضاهای تصویری ساخته شده. در مورد آثاری که طنز دارد و بعضی آثار هدایت واقعا طنز بسیار قوی و بسیار فوقالعادهای دارد، صد در صد در این آثار شما هر کدام اینها را میشود به نوعی تجربههایی در موردش انجام داد. این که آیا همه این آثار طنز هدایت در امروز ما میشود به روی صحنه برد یا نه، برای من کمی سوال است. ولی مثلا حتی آن نمایشنامهای که نسبتا کوتاه است و بسیار طنز قوی دارد، افسانه آفرینش است. من یکی از متنهای دیگر که در ذهنم بود همیشه که شاید یک موقع بخواهم کار کنم و فکر میکنم متن خوبی است، افسانه آفرینش است، که شاید از آن زبان روزمره یا دیالکت که در بسیاری از آثار دیگرش در آنها از طنز استفاده کرده، این زبان دیالکت استفاده نشده. ولی خود متن طنز بسیار سیاه و در عین حال قوی دارد. و هدایت در زمینههای مختلف تجربه کرده در کارهای نوشتنش. در هرکدام از این زمینهها چیزی برای یاد دادن به نسلهای بعدش دارد و فکر میکنم که در مورد کارهایش خیلی جای کار شدن دارد. اصلا تعداد آثارش هم نسبت به زمانی که هدایت زندگی کرده، که زندگی نسبتا کوتاهی بوده، تعداد این آثار کم نیست و امیدوارم که هر چه بیشتر به این آثار پرداخته شود در هنرهای مختلف. نه فقط تئاتر و نه فقط سینما.
در شاخههای هنری مختلف و تجربهای که گفتید به نظر من خیلی کار جالبی است. یعنی از این ابتکارها صد در صد خواهد آمد. چون فکر میکنم هدایت ما را تا حالا حالاها ول نخواهد کرد. حضور هدایت، سایه هدایت بر ادبیات و هنر ایران هنوز همچنان باقی خواهد ماند و هنوز نسلها را با خودش مشغول خواهد کرد.