محمود احمدینژاد، رئیس جمهور ایران، در سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعه تهران خواستار برخورد با کسانی شد که او «سران و عوامل اصلی جریانهای پس از انتخابات» نامید و گفت که باید با این افراد برخورد جدی داشت.
در این باره، رادیوفردا گفتوگویی انجام داده است با دکتر اکبر کرمی، نویسنده، پژوهشگر و تحلیلگر مسائل ایران، و با توجه به این که بسیاری از سران گروههای اصلاحطلب، و حتی روزنامهنگاران، در زندان هستند، نخست این پرسش مطرح شده است که منظور آقای احمدینژاد چه کسانی میتوانند باشند.
دکتر اکبر کرمی: احتمالاً کسانی که به عنوان رهبران جنبش سبز اخير ايران شناخته میشوند: کسانی مانند آقايان خاتمی، کروبی و موسوی و همچنين آقای رفسنجانی.
آيا شما آقای هاشمی رفسنجانی را با آقای موسوی و آقای کروبی در يک جبهه میدانيد؟
ممکن است آقای موسوی و آقای رفسنجانی از ديدگاههای فکری متفاوتی برخوردار باشند يا ايدهها و روياهای متفاوتی را در سر بپرورانند، ولی واقعيت اين است که سرنوشت آنها به هم گره خورده و امکان بازگشت از اين راه را ندارند.
روز چهارشنبه گذشته گروهی از دانشجويان که به ديدار رهبر جمهوری اسلامی رفته بودند، آقايان ميرحسين موسوی، محمد خاتمی، عبدالله جاسبی و مهدی هاشمی، فرزند آيتالله رفسنجانی را با ذکر نام و خود آقای رفسنجانی را بدون ذکر نام ولی با اشارات روشن، رهبران و محرکان اغتشاشات ناميدند و خواستار دستگيری آنها شدند. آيا جريانی در حکومت وجود دارد که میخواهد آيتالله رفسنجانی و بستگان و نزديکان او را از صحنه حذف کند؟
بله، اين مسئله اجتنابناپذير است. به عقيده من، آن چه از زبان آقای احمدینژاد در نماز جمعه شنيده میشود، بازتاب ارادهای است که در حاکميت وجود دارد. فاصله اين حرف با اظهارات رهبری جمهوری اسلامی اين است که بيان مقام رهبری ممکن است بازتاب دلنگرانیهايی باشد که در مسير اين برخورد و تصفيه حساب خونين وجود دارد.
بعد از کودتای ۲۲ خرداد و فجايعی که اتفاق افتاد، برخورد بين سران اين جنبش و سران کودتا اجتنابناپذير است. جنايات گستردهای صورت گرفته و ادعا شده که به بازداشتشدگان در بازداشتگاهها تجاوز شده است و اينها مسايلی نيست که بتوان به آسانی از آنها گذشت.
اکنون دو راه در برابر حاکميت وجود دارد، يا بايد به اين مسايل رسيدگی و مردم را قانع کند و يا مجبور است با گسترش سرکوب و فرار به جلو روی اين جنايات سرپوش بگذارد.
آقای دکتر کرمی! آيتالله خامنهای در پاسخ به دانشجويانی که خواستار برخورد شديد با سران جنبش اعتراضی بودند گفت که «من هم اين شايعات را شنيدهام، ولی ارتباط آنها با خارجیها بر من ثابت نشده است». از طرفی آقای احمدینژاد هم همين حرفها را تکرار میکند. آيا اين مسئله نشاندهنده شکاف بين رهبر جمهوری اسلامی و عناصر تندرو حاکميت نيست؟
من اين طور فکر نمیکنم. آن چه بازداشتشدگان در اعترافات عجيب و غريب عليه خودشان مطرح میکنند و آن را در تلويزيون به ما نشان میدهند، همان چيزهايی است که در ذهن بازجوها و قبل از آن در صفحات روزنامه کيهان گذشته است.
اين سناريو طوری ساخته نشده که به راحتی از آن بگذرند. اين سناريو ادامه خواهد داشت و گروههای فشار اگر فرصت کنند به سکانس آخر اين سناريو هم خواهند رسيد. سکانس آخر هم تصفيه حساب خونين با گروههايی است که در برابر آنها ايستادهاند.
به نظر نمیرسد که نهاد رهبری اين توان و اراده را داشته باشد که جلوی گروههای سرکوب بايستد و آنها را کنترل کند.
آقای کرمی! به گفته شما جناحی که خود را برنده انتخابات میداند در راهی افتاده که بازگشت ندارد و ناگزير است راه خود را ادامه دهد. آيا جناح معترض به نتيجه انتخابات و سران اين جناح امکان عقبنشينی دارند و اين احتمال چه قدر وجود دارد؟
به نظر من، آنها هم امکان عقبنشينی ندارند و بازگشت به گذشته برايشان منتفی است. گروههای رقيب درصدد اين هستند که اين افراد را به اتهام اخلال در امنيت عمومی و به عنوان عاملين اين اتفاقات و جنايات محاکمه کنند، بنابراين از همين زاويه هم که نگاه کنيم برای آنها نيز بازگشت به گذشته منتفی است.
در این باره، رادیوفردا گفتوگویی انجام داده است با دکتر اکبر کرمی، نویسنده، پژوهشگر و تحلیلگر مسائل ایران، و با توجه به این که بسیاری از سران گروههای اصلاحطلب، و حتی روزنامهنگاران، در زندان هستند، نخست این پرسش مطرح شده است که منظور آقای احمدینژاد چه کسانی میتوانند باشند.
دکتر اکبر کرمی: احتمالاً کسانی که به عنوان رهبران جنبش سبز اخير ايران شناخته میشوند: کسانی مانند آقايان خاتمی، کروبی و موسوی و همچنين آقای رفسنجانی.
آيا شما آقای هاشمی رفسنجانی را با آقای موسوی و آقای کروبی در يک جبهه میدانيد؟
ممکن است آقای موسوی و آقای رفسنجانی از ديدگاههای فکری متفاوتی برخوردار باشند يا ايدهها و روياهای متفاوتی را در سر بپرورانند، ولی واقعيت اين است که سرنوشت آنها به هم گره خورده و امکان بازگشت از اين راه را ندارند.
روز چهارشنبه گذشته گروهی از دانشجويان که به ديدار رهبر جمهوری اسلامی رفته بودند، آقايان ميرحسين موسوی، محمد خاتمی، عبدالله جاسبی و مهدی هاشمی، فرزند آيتالله رفسنجانی را با ذکر نام و خود آقای رفسنجانی را بدون ذکر نام ولی با اشارات روشن، رهبران و محرکان اغتشاشات ناميدند و خواستار دستگيری آنها شدند. آيا جريانی در حکومت وجود دارد که میخواهد آيتالله رفسنجانی و بستگان و نزديکان او را از صحنه حذف کند؟
بله، اين مسئله اجتنابناپذير است. به عقيده من، آن چه از زبان آقای احمدینژاد در نماز جمعه شنيده میشود، بازتاب ارادهای است که در حاکميت وجود دارد. فاصله اين حرف با اظهارات رهبری جمهوری اسلامی اين است که بيان مقام رهبری ممکن است بازتاب دلنگرانیهايی باشد که در مسير اين برخورد و تصفيه حساب خونين وجود دارد.
بعد از کودتای ۲۲ خرداد و فجايعی که اتفاق افتاد، برخورد بين سران اين جنبش و سران کودتا اجتنابناپذير است. جنايات گستردهای صورت گرفته و ادعا شده که به بازداشتشدگان در بازداشتگاهها تجاوز شده است و اينها مسايلی نيست که بتوان به آسانی از آنها گذشت.
اکنون دو راه در برابر حاکميت وجود دارد، يا بايد به اين مسايل رسيدگی و مردم را قانع کند و يا مجبور است با گسترش سرکوب و فرار به جلو روی اين جنايات سرپوش بگذارد.
آقای دکتر کرمی! آيتالله خامنهای در پاسخ به دانشجويانی که خواستار برخورد شديد با سران جنبش اعتراضی بودند گفت که «من هم اين شايعات را شنيدهام، ولی ارتباط آنها با خارجیها بر من ثابت نشده است». از طرفی آقای احمدینژاد هم همين حرفها را تکرار میکند. آيا اين مسئله نشاندهنده شکاف بين رهبر جمهوری اسلامی و عناصر تندرو حاکميت نيست؟
من اين طور فکر نمیکنم. آن چه بازداشتشدگان در اعترافات عجيب و غريب عليه خودشان مطرح میکنند و آن را در تلويزيون به ما نشان میدهند، همان چيزهايی است که در ذهن بازجوها و قبل از آن در صفحات روزنامه کيهان گذشته است.
اين سناريو طوری ساخته نشده که به راحتی از آن بگذرند. اين سناريو ادامه خواهد داشت و گروههای فشار اگر فرصت کنند به سکانس آخر اين سناريو هم خواهند رسيد. سکانس آخر هم تصفيه حساب خونين با گروههايی است که در برابر آنها ايستادهاند.
به نظر نمیرسد که نهاد رهبری اين توان و اراده را داشته باشد که جلوی گروههای سرکوب بايستد و آنها را کنترل کند.
آقای کرمی! به گفته شما جناحی که خود را برنده انتخابات میداند در راهی افتاده که بازگشت ندارد و ناگزير است راه خود را ادامه دهد. آيا جناح معترض به نتيجه انتخابات و سران اين جناح امکان عقبنشينی دارند و اين احتمال چه قدر وجود دارد؟
به نظر من، آنها هم امکان عقبنشينی ندارند و بازگشت به گذشته برايشان منتفی است. گروههای رقيب درصدد اين هستند که اين افراد را به اتهام اخلال در امنيت عمومی و به عنوان عاملين اين اتفاقات و جنايات محاکمه کنند، بنابراين از همين زاويه هم که نگاه کنيم برای آنها نيز بازگشت به گذشته منتفی است.