روزهای پايانی حيات اتحاد شوروی از روز هشتم دسامبر سال ۱۹۹۱ ميلادی آغاز شد. روزی که رهبران جمهوری های روسيه، اوکراين و بلاروس در پی يک نشست مشترک اعلام کردند که اتحاد شوروی به عنوان يک واقعيت جغرافيای سياسی، ديگر وجود خارجی ندارد.
اين موضوع به همراه استعفای ميخاييل گورباچف از سمت رياست جمهوری اتحاد شوروی در کريسمس ۱۹۹۱ ميلادی، فروپاشی رسمی کشوری پهناور با سيستم سياسی-اقتصادی سوسياليستی، در ۳۱ دسامبر همان سال (هشتم دی ماه سال ۱۳۷۰ خورشیدی) را به دنبال داشت، که به مدت ۷۴ سال در جغرافيای سياسی جهان خودنمايی می کرد.
اما ۱۵ سال پس از آن زمان، اکثر روس ها هنوز هم با نگاهی نوستالژيک به آنچه که دستاوردهای مثبت اتحاد شوروی می نامند، می نگرند.
در همين ارتباط، به گزارش خبرگزاری ريا نووستی روسيه، نتيجه يک نظر سنجی در سال جاری ميلادی نشان می دهد، که ۶۸ درصد روس ها از فروپاشی اتحاد شوروی متاسفند و معتقدند، که می شد از فروپاشی آن جلوگيری کرد. بر اساس اين نظرسنجی، چنين احساسی، در ميان بيش از ۵۰ درصد مردم چند جمهوری ديگر اتحاد شوروی سابق نيز وجود دارد.
ولاديمير پوتين، ریيس جمهوری روسيه نيز در اين احساسات با اکثر مردم اين کشور هم عقيده است، تا آنجا که وی در يک سخنرانی در سال ۲۰۰۵ ميلادی، فروپاشی اتحاد شوروی را «بزرگترين فاجعه جغرافيايی-سياسی قرن ۲۰ ميلادی» خواند.
همچنين، سرگی ميرونوف، ریيس مجلس دومای روسيه، که از نزديکان آقای پوتين است، در سال جاری اشاره کرد که فروپاشی اتحاد شوروی، «اشتباهی بود، که می شد از آن اجتناب کرد».
در اين ارتباط، حتی ملی گرايی افراطی، مانند ولاديمير ژيرينوفسکی، رهبر حزب ليبرال دموکرات روسيه، در يک مصاحبه تلويزيونی پيش بينی کرد که روسيه دردهه ميلادی آينده، اتحاد شوروی جديدی را ايجاد خواهد کرد، و گفت: «ما بيست و پنجمين سالگرد فروپاشی اتحاد شوروی را نخواهيم ديد.»
در اين ميان، همراه با انتشار نظرسنجی هايی، که حکايت از ديدگاه مثبت افکار عمومی به اتحاد شوروی دارند، سرويس اطلاعات خارجی روسيه متن يک ارزيابی را در مورد فروپاشی اتحاد شوروی منتشر کرد که بر اساس آن، اين تئوری، که مرگ اتحاد شوروی از لحاظ تاريخی مقدر بود، رد شده و آمده است که فروپاشی اتحاد شوروی ناشی از دلايل متناقض تاريخی و شکست ميخاييل گورباچف بود؛ همان نکته ای که ولاديمير کريوچکوف، آخرين ریيس کا گ ب به آن اشاره دارد. وی در يک مصاحبه با روزنامه ايزوستيا در روز ۱۴ دسامبر جاری گفت: «ما خودمان، اتحاد شوروی را بدون کمک آمريکايی ها ويران کرديم.»
«استقلال ایران»
کشورهای بسياری از جمله ايران، از فروپاشی اتحاد شوروی تاثير پذيرفتند. در ايران، اين تاثير در عرصه های گوناگون احساس شد.
داريوش همايون، رايزن حزب مشروطه ايران، در این باره به راديو فردا گفت: «مهمترين پيامد فروپاشی اتحاد شوروی، تغييرموقعيت ژئو استراتژيک و ژئوپولتيک ايران بود. ايران در دو سده گذشته تا دهه ۸۰ ميلادی سده بيستم ميلادی، همواره از سوی روس ها تهديد می شد. با از ميان رفتن اتحاد شوروی، بار سنگينی که وجود داشت، از روی ايران برداشته شد و ما می توانيم مستقل باشيم.»
وی با اشاره به آنچه که تکيه ايران به آمريکا و در سال های پيش از آن، به انگليس و فرانسه ناميد، اضافه کرد: «در اين دو سده، ايرانيان مجبور بودند، يک قدرت خارجی را در مقابل روس ها، به منظور حفظ استقلال و يک پارچگی ايران، علم کنند. اين موضوع موجب وابستگی ايران به آن قدرت خارجی می شد ، و نتيجه آن، محدود شدن استقلال ايران بود.»
آقای همايون، درباره تاثير ديگر فروپاشی اتحاد شوروی، در عرصه سياست داخلی ايران، اظهار نظر کرد: «شوروی ها پس از جنگ دوم جهانی، از طريق انديشه های مارکسيستی و لنينيستی و حزب توده بر روشنفکران و جوانان ايران نفوذ پيدا کردند. اين موضوع، ضربه بزرگی به گسترش انديشه ليبرال دموکراسی در ايران زد، زيرا بخش بزرگی از پيشروترين عناصر جامعه در مقابل دموکراسی موضع گرفتند، در حالی که جامعه ايران نياز فراوانی به شرکت آنان برای برقراری دموکراسی داشت.»
«حمایت همیشگی روس ها»
از طيف ديگر، فرخ نگهدار، از بنيانگذاران سازمان فداييان خلق ايران(اکثريت)، پيامد فروپاشی اتحاد شوروی را از دو زاويه قابل بررسی دانست و گفت: «از زاويه نخست می توان به پيامد فروپاشی اتحاد شوروی از لحاظ ژئوپولتيک منطقه نگريست. درعمل،
به نظر نمی رسد که تغيير عمده ای در مورد ايران روی داده شده باشد.
يعنی تا قبل از فروپاشی اتحاد شوروی، اين کشور به عنوان يک پشتيبان دوفاکتو از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در برابر تعارض و يا تعرضش عليه آمريکا حمايت می کرد، و پس از آن هم، روسيه به عنوان جانشين اصلی اتحاد شوروی، به سياست حمايت دوفاکتو از ايران ادامه داده است. بنابراين، تغيير فاحشی در تعادل قوا در منطقه به وجود نيامده است.»
آقای نگهدار زاويه ديگر تاثير فروپاشی اتحاد شوروی بر ايران را حذف الگوی شوروی و اردوگاه سوسياليستی بر بخشی از نيروهای سياسی، بويژه بر نيروهای چپ گرای ايران دانست، که برای پياده کردن همان الگو در ايران فعال بودند. او افزود: «فروپاشی اتحاد شوروی، اين نيروها را به صرافت انداخت، که نگاه خود را به دنيا و ارزيابی هايشان را از روند تحولات درمنطقه و دنيا و نيز متحدان و مخالفان خود را مورد باربينی قرار دهند.»
فرخ نگهدار همچنين گفت: «انتظار می رفت، که فروپاشی اتحاد شوروی تغييراتی را نيز در ميان نيروهای مخالف اتحاد شوروی، مانند راست گرايان و اسلام گرايان به وجود آورد، اما چنين دگرگونی ای ايجاد نشد.»