سرهنگ معمر محمد قذافی در ژوئن ۱۹۴۲ در یکی از روستاهای سرت، جایی که پایان زندگیش رقم زده شد، به دنیا آمد. او وابسته به قبایلی چندشاخه بود که در مرکز و غرب و شرق لیبی حضور دارند.
قذافی در کالج نظامی یونان و انگلستان درس خواند و جزء افسرانی بود که ملک ادریس سنوسی، آخرین پادشاه لیبی که قصد اصلاحات داشت، به خارج فرستاد. قذافی در بازگشت به لیبی تحت تاثیر اندیشه قومیت عربی یا ناسیونالیسمی که جمال عبدالناصر در مصر نماد اصلی آن بود، با عدهای از افسرانی که همدرجه او بودند یک شورای مخفی برای خود درست کرد.
اینها در سال ۱۹۶۹ موفق شدند با مجموعهای حدود ۳۰۰ افسر که تعدادی از آنها در داخل طرابلس و بعضی در بنغازی بودند، اعلام انقلاب کنند. پادشاه در آن زمان از کشور خارج شده بود و تقریبا با او محترمانه رفتار شد.
قذافی با شور انقلابی، سوسیالیسم عربی و اندیشه عبدالناصر به میدان آمد و در ابتدا بسیار محبوب بود. فضای پایانی دهه ۶۰ میلادی فضایی بود که از امثال قذافیها استقبال میکرد.
نکته مهمی که درباره این مرد باید بگویم غیرقابل پیشبینی بودن او است. رفتار او منطقی نداشت، ولی برای تودههای عرب مدتی نماد یک قهرمان بود و کشور ثروتمندی داشت و پول میداد روزنامهها را میخرید.
طرح او به عنوان «کتاب سبز» یک ایدئولوژی جدید در برابر مارکسیسم و قومیت عربی بود. با مرگ ناصر و تغییر مسیر سیاست عربی، او در زمینه قومیت عربی دچار سرگیجه و اندوه شد و با «کتاب سبز» به میدان آمد مبنی بر این که این کتاب پاسخ به تمام مشکلات بشری است.
در طول این سالها آقای قذافی خود را امینالرؤسا، شیخالرؤسای عرب و ملکالملوک یعنی پادشاه پادشاهان آفریقا معرفی میکرد و خود را القائدالامم یعنی رهبر جهانی میدانست. رفتار و عملکرد او و کیسه پر پولش که آماده بود به پای مزدوران ریخته شود، همچنین گاردهای زن او که همه جا دنبالش میآمدند و فرزندانش دراین سالهای اخیر باعث شده بود به این انسان یک وجه متفاوت از رهبران دیگر بدهد.
هیچ یک از کارهای او منطقی به نظر نمیرسید. آدمی که میلیاردها دلار خرج کرد تا سلاح هستهای بسازد، بعد از سرنگونی صدام وقتی حس کرد دوره قلدری تمام شده دستها را بالا برد و تمام تجهیزات اتمی لیبی را به آمریکا و بریتانیا تقدیم کرد و در زمینههای مختلف با غرب ساخت و خیالش راحت بود که مشکلات حل شده و او میتواند بعد از ۷۰ سالگی بنشیند و شبیه سلطان یا خلیفه دستورالعمل صادر و به دیگران توصیه کند.
معمر قذافی از دو همسر خود یعنی خانم فتحیه نوری و صفیه فرکاش۱۰ فرزند داشت. یک دختر به نام عایشه که حقوقدان است و قبلا به همراه یکی از برادرانش به الجزایر رفت. سیفالاسلام قذافی معروفترین فرزند قذافی بود که در کار سیاسی فعال بود و مدرک دکترا از مدرسه عالی اقتصاد و علوم سیاسی لندن دارد. در واقع قذافی داشت برای ولایتعهدی او زمینهسازی میکرد.
پروندههای سیاه قذافی که تسویه شد، سیفالاسلام قذافی توانست تسویه کند بنابراین شخصیت قابل تاملی بود. اما اکنون خبری از او در دست نیست و به نظر میرسد زودتر از این که انقلابیون بتوانند آخرین محل حضور اینها را محاصره کنند از کشور خارج شده باشد. المعتصم بالله نیز پسر دیگر قذافی ومشاور امنیت ملی بود که یک واحد نظامی شبیه سپاه پاسداران را راهاندازی کرد که حامیان پدرش بودند.
قذافی در کالج نظامی یونان و انگلستان درس خواند و جزء افسرانی بود که ملک ادریس سنوسی، آخرین پادشاه لیبی که قصد اصلاحات داشت، به خارج فرستاد. قذافی در بازگشت به لیبی تحت تاثیر اندیشه قومیت عربی یا ناسیونالیسمی که جمال عبدالناصر در مصر نماد اصلی آن بود، با عدهای از افسرانی که همدرجه او بودند یک شورای مخفی برای خود درست کرد.
اینها در سال ۱۹۶۹ موفق شدند با مجموعهای حدود ۳۰۰ افسر که تعدادی از آنها در داخل طرابلس و بعضی در بنغازی بودند، اعلام انقلاب کنند. پادشاه در آن زمان از کشور خارج شده بود و تقریبا با او محترمانه رفتار شد.
قذافی با شور انقلابی، سوسیالیسم عربی و اندیشه عبدالناصر به میدان آمد و در ابتدا بسیار محبوب بود. فضای پایانی دهه ۶۰ میلادی فضایی بود که از امثال قذافیها استقبال میکرد.
نکته مهمی که درباره این مرد باید بگویم غیرقابل پیشبینی بودن او است. رفتار او منطقی نداشت، ولی برای تودههای عرب مدتی نماد یک قهرمان بود و کشور ثروتمندی داشت و پول میداد روزنامهها را میخرید.
طرح او به عنوان «کتاب سبز» یک ایدئولوژی جدید در برابر مارکسیسم و قومیت عربی بود. با مرگ ناصر و تغییر مسیر سیاست عربی، او در زمینه قومیت عربی دچار سرگیجه و اندوه شد و با «کتاب سبز» به میدان آمد مبنی بر این که این کتاب پاسخ به تمام مشکلات بشری است.
در طول این سالها آقای قذافی خود را امینالرؤسا، شیخالرؤسای عرب و ملکالملوک یعنی پادشاه پادشاهان آفریقا معرفی میکرد و خود را القائدالامم یعنی رهبر جهانی میدانست. رفتار و عملکرد او و کیسه پر پولش که آماده بود به پای مزدوران ریخته شود، همچنین گاردهای زن او که همه جا دنبالش میآمدند و فرزندانش دراین سالهای اخیر باعث شده بود به این انسان یک وجه متفاوت از رهبران دیگر بدهد.
هیچ یک از کارهای او منطقی به نظر نمیرسید. آدمی که میلیاردها دلار خرج کرد تا سلاح هستهای بسازد، بعد از سرنگونی صدام وقتی حس کرد دوره قلدری تمام شده دستها را بالا برد و تمام تجهیزات اتمی لیبی را به آمریکا و بریتانیا تقدیم کرد و در زمینههای مختلف با غرب ساخت و خیالش راحت بود که مشکلات حل شده و او میتواند بعد از ۷۰ سالگی بنشیند و شبیه سلطان یا خلیفه دستورالعمل صادر و به دیگران توصیه کند.
معمر قذافی از دو همسر خود یعنی خانم فتحیه نوری و صفیه فرکاش۱۰ فرزند داشت. یک دختر به نام عایشه که حقوقدان است و قبلا به همراه یکی از برادرانش به الجزایر رفت. سیفالاسلام قذافی معروفترین فرزند قذافی بود که در کار سیاسی فعال بود و مدرک دکترا از مدرسه عالی اقتصاد و علوم سیاسی لندن دارد. در واقع قذافی داشت برای ولایتعهدی او زمینهسازی میکرد.
پروندههای سیاه قذافی که تسویه شد، سیفالاسلام قذافی توانست تسویه کند بنابراین شخصیت قابل تاملی بود. اما اکنون خبری از او در دست نیست و به نظر میرسد زودتر از این که انقلابیون بتوانند آخرین محل حضور اینها را محاصره کنند از کشور خارج شده باشد. المعتصم بالله نیز پسر دیگر قذافی ومشاور امنیت ملی بود که یک واحد نظامی شبیه سپاه پاسداران را راهاندازی کرد که حامیان پدرش بودند.