یکی از محورهای مناظرههای نامزدهای «انتخابات» گسترش فقر در جامعه ایران است. هرکدام از نامزدها نیز با توجه به نگاه خاص خود و همچنین درکی که از انتظارات مخاطبینش دارد، تصویر، تحلیل و راهکاری را برای «مبارزه» با فقر ارائه میدهد.
مثلا اسحاق جهانگیری با تاکید بر راهبردهای اقتصادی کلان، دیوان سالارانه و مدیریتی می گوید:« برای کاهش فاصله طبقاتی باید نظام مالیاتی کشور تقویت شود و بر این اساس کسانی که به هر نحوی ثروت تولید می کنند، مالیات آن را بپردازند».
نامزد دیگر انتخاباتی، ابراهیم رئیسی نیز با اصرار بر پرداخت یارانه مدعی است :« میتوان یارانه نقدی را برای دهکهای پایین تا سه برابر افزایش داد و فقر مطلق را ریشهکن کرد».
همین نامزد انتخاباتی که چشم به توزیع منابع عمومی برای پنهان کردن فقر دارد می گوید:«توجه به محرومان و مستضعفان بویژه دهکهای پایین با همین ظرفیتهای کشور بدون اینکه چشمی به دست دیگران داشته باشیم تا گرهای از ما باز کنند امکانپذیر است».
در همین راستا شهردار فعلی تهران، محمد باقر قالیباف در چارچوب اجرای سیاست رانتی اعلان کرد:« قول ۵ میلیون شغل را دادیم و میدانیم ریشه فساد و رکود در بیکاری جوانان ماست.... یارانهها را برای اقشار کم در آمد اضافه خواهیم کرد.... لازم است نظامهای بانکی را اصلاح کنیم.....؛نظامهای بانکی که سرمایهشان برای ۹۶ درصد ملت است و وام دادنشان به ۴ درصد خاص -سیستم مالیاتی ما باید اصلاح شود و هزینههای دولتی باید کاهش یابد». دیگر نامزدهاها نیز هریک به فراخورد خود بطور آشکار یا پنهان به پدیده فقر پرداخته و رویکرد خود نسبت به معضل فقر را مطرح کرده و می کنند. بطور کلی و فشرده راهکارهای این نامزدها را در برخورد با مسئله فقر را میتوان به دو راهبرد دیوانسالارنه-فن سالارانه و عوامگرایانه-پوپولیستی تقسیم کرد.
راهکارهای دسته نخست، شامل دخالت دولت و نهادهای مربوط و ابزارهای توزیع مجدد از جمله مالیات و فعالیتهای عمرانی اشتغال زائی و یا افزایش رفاه از طریق نهادهای دولتی است.
راهکارهای دسته دوم نیز کمابیش مبتنی بر توزیع منابع عمومی در میان فرودستان است نظیر یارانه است. در این میان آنچه که غیبت آن احساس میشود نگاه جامع و پویا و امروزی به پدیده فقر و همچنین ترویج و تشویق کارآفرینی به مثابه راهکار اساسی مبارزه با فقر نهادینه ساختاری در ایران است.
در حال حاضر بسیاری از اقتصاددان ها –راه حل مشکل فقر- بخصوص در میان جوانان و زنان تحصیل کرده -را نه راهکاری دولتی و دستوری از بالا بلکه زمینه سازی برای ترویج و تشویق کارآفرینی و توانمندی آنها و حضور در بازار کار میداند.
آمار رسمی نشان میدهد نرخ بیکاری جوانان نزدیک دو برابر میانگین بیکاری کل است. از سوی دیگر نرخ بیکاری زنان نیز در شرایط بحران بیکاری معمولا سریع تر از نرخ بیکاری مردان افزایش میابد. بدین ترتیب میتوان بیکاری را غالبا در میان جوانان و بخصوص زنان جوان یافت. نبود مهارت و ناتوانی از حضور در بازار کار از دلایل مهم فقر این گروه از نیروی کار به شمار می اید.
فقر و عوامل مربوط به آن
فقر در ایران پدیده پیچیده و نهادینه است و تنها سطوح بیرونی آن با متغیرهایی مانند میزان درآمد، دارائی، برخورداری از مصرف قابل بررسی و اندازه گیری است. اما این همه ماجرا نیست. چه فقر همزمان پدیدهای اجتماعی، سیاسی و فردیروانی هم هست. از منظر کلان اقتصادی عواملی همچون نبود رشد اقتصادی، بیکاری و تورم فقر را توضیح میدهد.
هر چند فقر فراینده پیچیده و نهادینهای است اما درک نامزدهای انتخاباتی ساده گرایانه است. مثلا بر پایه درک عوام گرای نامزدها فقر محصول بیکاری و نداشتن دسترسی به پول و امکانات معیشتی است و بنابراین با فراهم آمدن این منابع مالی فقر بر طرف میشود.
اما این توضیح هر چند لازم است اما کافی نیست چه نبود رشد اقتصادی و یا توزیع نابرابر منابع به متغیرهای گوناگون اقتصادی دیگر، متغیرهای سیاسی و اجتماعی و حتی فردی گره خورده است. جایگاه کشور در بازرگانی بین المللی و بازار سرمایه از جمله متغیرهای اقتصادی دیگر و همچنین تبعیض سیاسی، مذهبی، جنسیتی از جمله این متغیرهای سیاسی و اجتماعی به شمار میرود. بر اساس رویکرد جامع و مدرن اما مهمترین عامل نهایی فقر، از بین رفتن توان حضور در بازار کار، نبود مهارت و خلاقیت افراد و حاشیه نشینی اقتصادی است.
رابطه فقر و متغیرهای کلان اقتصادی
از منظر کلان اقتصادی سه متغیر اساسی که بر میزان فقر موثر است عبارت است از نرخ رشد اقتصادی، همچنین نرخ تورم و بیکاری. برونو، راوليون و اسكوار (۱۹۹۶) نشان دادند كه، توزيع ابتدايي داراييها و درآمد رشد را تحت تاثير قرار مي دهد؛ كشورهايي با نابرابري بالا رشد پايين داشته اند، در مقابل كشورهايي با نابرابري پايين نرخ رشد بالاتري داشته و كاهش فقر در مراحل رشد سريعتر بوده است. ايسترلي و فيسچر (۲۰۰۰) در بررسي رابطه تورم و فقر با استفاده از اطلاعات مقطعي بين كشوري به اين نتيجه رسيدند كه، تورم وضعيت فقرا را بدتر نموده و باعث گسترش فقر شده است. واتکینز (۱۳۷۳) در پژوهش خود با عنوان« بیکاری، فقر و ناهنجاریهای روانی » نشان می دهد که بیکاری ، فقر و تنگدستی را در پی داشته و فقر نیز به نوبه خود زمینه ساز بسیاری از ناهنجاریهای روانی و اجتماعی است.
تصویر نامزدهای انتخاباتی از فقر و راهکار مدیریت آن
هر چند فقر فراینده پیچیده و نهادینهای است اما درک نامزدهای انتخاباتی ساده گرایانه است. مثلا بر پایه درک عوام گرای نامزدها فقر محصول بیکاری و نداشتن دسترسی به پول و امکانات معیشتی است و بنابراین با فراهم آمدن این منابع مالی فقر بر طرف میشود.
دسترسی به منابع مالی نیز با پرداخت یارانه، صدقه و هبه و یا ایجاد شغل برای افراد، فراهم می آید. ایجاد شغل نیز جزء مسئولیتهای دولتی است که نقش پدر خانواده یا افراد خیر!! را بازی کرده و از کارکردهای آن توزیع منابع در اشکال گوناگون و از جمله یارانه است. نگاه دیوانسالار-فن سالارانه نامزدها به اقتضای درک کارشناسانه از امور و از منظر مدیریتی، البته از درک عوام گرا متفاوت است.
چنین نگاهی بر پایه تحلیل متغیرهای کلان اقتصادی مانند رشد اقتصادی، افزایش درآمدهای دولت و بخصوص درآمدهای نفتی، سرمایه گذاری عمرانی و فعال کردن بخش خصوصی در چارچوب طرحهای عمرانی دولت است. راهکار حل بیکاری در چارچوب نگاه دیوانسالارفن سالارانه دستوری و دولتی است. راهکارهای مدرن اما پدیده فقر را دارای سطوح گوناگونی می بینید که دارای سطح اجتماعی و بیرونی و همچنین سطح فردی و درونی می بیند.
هر چند متغیرهای اقتصاد کلان همچون افزایش سرمایه گذاری دولتی و خصوصی و همچنین رشد اقتصادی و رونق شرط، گسترش اشتغال و بنابراین کاهش فقر است اما این همه داستان نیست. دگرگونی نظام مالیاتی نیز در این مسیر میتواند موثر باشد و به درون زائی اقتصاد ایران و رشد پایدار آن کمک کند و کاهش فقر کمک کند. همزمان ساختار جامعه می بایست به گونهای دگرگون شود که فرصتهای شغلی به شکل برابر در میان شهروندان توزیع شود. از سوی دیگر بنا به چنین نگاهی با توانمند کردن فردی که در محاق فقر گرفتار آمده از طریق فعلیت دادن به استعدادهای او و تقویت جایگاهش در بازار کار و افزایش مهارت است که میتوان به او کمک کرد. فعلیت دادن استعدادهای افراد نیز مشروط به دسترسی به آموزش و بازآموزی است.
به زبان دیگر منظور از توانمندسازي افراد در دستیابی به ظرفيتهاي لازم در افراد و گروههای اجتماعی براي قادر ساختن آنان به ايفاي نقشي است كه در بازار کار به عهده دارند، می باشد. در چنین فردی افراد بجای انتظار از تقدیر و دریافت شغل خود به ایجاد شغل پرداخته و نقش خود را از کارگر یا کارمند منفعل به کارآفرینهای اقتصادی و اجتماعی دگرگون می کنند. لازمه چنین امری سرمایه گذاری بر آموزش و پرورش نیروی انسانی و زمینه سازی برای شکوفائی گرایش کارآفرینی در آنهاست.
-----------------------------------------------------------------------------
یادداشتها و مقالات، آرای نویسندگان خود را بازتاب میدهند و بیانگر دیدگاهی از سوی رادیو فردا نیستند.
منابع:
واتکینز ، استفان جی (1373) ، بیکاری ، فقر و ناهنجاری های روانی »، ماهنامه گزارش ، شماره 42 ، صص 65-64
Bruno, M., M. Ravallion, and L. Squire (1996), Equality and Growth in Developing Countries: Old and New Perspectives on Policy Issues, Word Bank Policy Research Working Paper, No. 1563, Washington, Word Bank.
Easterly, W. and S. Fischer (2000), Inflation and the Poor, Journal of Money, Credit, and Banking, Vol. 33, NO. 2.