دومین نامه رهبر جمهوری اسلامی خطاب به «عموم جوانان در کشورهای غربی» نیز منتشر شد. پیامی که پس از حملات تروریستی اخیر در پاریس نگاشته شده، و ضمن انتقاد از «تروریسم کور»، نکتههای تأملبرانگیزی را مورد اشاره قرار میدهد. نامهٔ نخستین آیتالله خامنهای نیز پس از حوادث تروریستی ژانویه ۲۰۱۵ در پاریس، نگاشته شد (بهمن ۱۳۹۳).
نامهٔ جدید نفر نخست نظام، دو برابر مکتوب نخست حجم دارد، و ملاحظات متفاوت و ارزیابیهای قابل تأملی را شامل است. اما محورها و نکتههای قابل نقد در این نامه نیز کم نیست.
در زیر، و به اجمال، هفت محور از پیام مزبور نقد شده، و حاشیههای بر آن نگاشته شده است.
۱. فاصلهگذاری معنادار با داعش
رهبر جمهوری اسلامی میکوشد که بهصراحت با داعش و سیاستها و تفکر آن، مرزبندی کند و از آن تبری جوید. او در نامهاش از پیامدهای «تروریسم کور» در فرانسه، ابراز تأسف و «بیزاری» و «انزجار» میکند؛ و داعش را با تعابیری تند چون: گروهی «فرومایه»، و دارای «تفکر افراطی و مطرود» و نیز «زباله» مورد انتقاد قرار میدهد.
رأس هرم نظام سیاسی در ایران، آشکارا خود را منتقد کردارهای تندروانه و تروریستی داعش معرفی میکند؛ و میکوشد مانع از هرگونه مشابهتسازی یا همساننگری میان داعش و جمهوری اسلامی شود. او بهوضوح نسبت به پیامدهای سنگین و منفی هرگونه همسوسازی حاکمان در ایران با داعشیان، واقف نشان میدهد.
این مهم درحالی در مکتوب مهم رهبر جمهوری اسلامی رخ میدهد که او بهوضوح در قبال خشونتهای غیرانسانی دولت بشار اسد، و اصرار دمشق برای تداوم اقتدارگرایی و حکومت سرکوبگرش، خاموشی پیشه میکند.
۲. موضع تهاجمی نسبت به «غرب»
آیتالله خامنهای بهقدر لازم در داخل ایران از «تهاجم فرهنگی غرب» گفته است. به باور او، فرهنگ غرب، «فرهنگ مهاجم» و «فرهنگ نابودکنندهٔ فرهنگها» ست؛ و فرهنگ غربی یعنی «سبک زندگی مادى شهوتآلود گناهآلود هویتزدا و ضدمعنویت».
اینک او در نامهٔ جدیدش، برخلاف مکتوب نخست ـ که بیشتر دفاعی بود و اثباتی، و در مقام تبیین اسلام مطلوب ولی فقیه ـ موضعی تهاجمی و سلبی در پیش گرفته و به شکل محسوسی به انتقاد از غرب پرداخته و کوشیده ریشههای تکوین خشونت داعش و گروههای افراطی را در غرب جستجو کند و به فرهنگ غربی ارجاع دهد.
وی «پرخاشگری» و «بیبندوباری اخلاقی» را «مؤلفههای اصلی فرهنگ غربی» توصیف کرده و فرهنگ غرب را برای مخاطبان (جوانان غربی)، «ستیزهجو، مبتذل و معناگریز» خوانده و «آلوده و مولد خشونت» دانسته است.
عینکی که آیتالله خامنهای بر چشم زده، و «دشمن» خواندن غرب و آمریکا، خود را در این مکتوب نیز بازتاب میدهد؛ با این تفاوت مهم که در اینجا، مخاطب جوانان غربی فرض شدهاند. متناقضنمایی که قابل فهم نیست.
۳. «تکگویی» و گریز از «گفتوگو»
چنین محتوایی در نامهٔ آیتالله خامنهای، بازتابدهندهٔ روش و منش و بینش سیاسی اوست. او که در ایران حاکم بلامنازع و سخنگوی نهایی و اصلی است و بر جایگاه «ولایت مطلقه فقیه» تکیه زده، از همین منظر با مخاطبان غربی طرف میشود.
رهبر جمهوری اسلامی آشکارا «تکگویی» میکند و هیچ نشانهای از تمایل به «گفتوگو» و تبادل فرهنگی و نظری و عقیدتی نشان نمیدهد. تمام حقیقت در اختیار اوست، و وی در مقام مبلغ صالح و پیامآور ایدئولوژی مطلوباش، تنها اعلام موضع و نصیحت میکند.
از این منظر، مخاطب حظی از حقیقت نبرده و فاقد بهرهای از دانش و مقامی برای همکلامی و تبادل نظر است. آیتالله خامنهای آشکارا نسبت به مفهوم مهم «گفتوگوی تمدنها» ـ که سیدمحمد خاتمی تبیینگر آن در ایران و مروجاش در جهان بود ـ بیاعتنا نشان میدهد.
۴. سکوت در قبال کارنامهٔ مسکو
نامهٔ رهبر جمهوری اسلامی درحالی در مقام نقد داعش و دیگر گروههای تندرو و افراطی آکنده از انتقاد به غرب و تعریض به فرهنگی غربی است که هیچ اشارهای به نقش مسکو در تکوین و گسترش خشونت در منطقه نمیکند. آیتالله خامنهای که به تازگی از دیدار مهم با ولادیمیر پوتین فارغ شده، نقش مسکو در رویدادهای اسفبار و نزاعهای خونبار در برشهای گوناگون تاریخ، و ازجمله در کشورهایی چون افغانستان و سوریه را مسکوت میگذارد.
نفر نخست رژیم سیاسی حاکم بر ایران بهوضوح بلوک قدرتی در نظام بینالملل برای خود تعریف کرده که «غرب نیست»، و مقابل غرب است. اینچنین، و بهگونهای معنادار، روسیه در سویی نمیایستد که دغدغهٔ رهبر جمهوری اسلامی باشد یا مقوم و موجبی برای بسط تروریسم و خشونت و افراطگرایی در جهان.
۵. نقد خشونت با تکیه بر خشونت
آیتالله خامنهای در نامهاش مکرر از خشونت اعمال شده توسط غرب (بهویژه ایالات متحده) و نیز اسرائیل، انتقاد میکند. بهعنوان نمونه، وی در مکتوباش با اشاره به اسرائیل، از جوانان غربی میپرسد: «گلوله بستن بانویی در وسط خیابان فقط به جرم اعتراض به سرباز تا دندان مسلح، اگر تروریسم نیست پس چیست؟ این بربریت چون توسط نیروی نظامی یک دولت اشغالگر انجام میشود، نباید افراطیگری خوانده شود؟ به جای دعوت به نفهمیدن و یا از یاد بردن فاجعهها، آیا عذرخواهی صادقانه بهتر نیست؟»
رهبر جمهوری اسلامی اما خود در ایران روشی دیگر در پیش گرفته که مبتنی است بر اعمال خشونت و ارعاب. او در مقام نفر نخست نظام سیاسی ایران، تاکنون خود از پاسخگویی در مورد گلوله خوردن ندا آقاسلطان به جرم اعتراض به نتایج رسمی انتخابات ۱۳۸۸، و نیز کشته شدن دهها شهروند دیگر ایران، و همچنین از «عذرخواهی صادقانه» ـ چنانکه خود میگوید ـ پرهیز کرده است.
پرسشهایی که نفر نخست رژیم حاکم بر ایران ابراز میکند، از زاویهای دیگر، قابل طرح برای حکومت خود اوست. سئوالهایی که با وجود تکرار، تاکنون پاسخی از وی و زیرمجموعههایش نگرفته است.
۶. رطب خوردن و منع رطب
آیتالله خامنهای در نامهاش از «دورویی» و «چهرهآرایی» غربیها میگوید و «ذهنیت آلوده به تزویر». وی با اشاره به آنچه بر فلسطینیان میرود از «آراستن اغراض موذیانه» انتقاد میکند. او اما از آنچه زیر سایهٔ حکومت دینی در ایران رخ میدهد، نمیگوید. چنانکه از خشونتی که علیه مخالفان و منتقدان رخ میدهد.
رهبر جمهوری اسلامی به آیهای مهم از قرآن، غیرمستقیم ارجاع میدهد و میگوید: «چگونه ممکن است از یکی از اخلاقیترین و انسانیترین مکاتب دینی جهان که در متن بنیادین خود، گرفتن جان یک انسان را بهمثابهٔ کشتن همهٔ بشریت میداند، زبالهای مثل داعش بیرون بیاید؟» او اما از سرکوب منتقدان و ستاندن جان مخالفان در ایران و حتی گرفتن جان شهروندان پیگیر رأی خود، چیزی نمیگوید.
آیا او انتظار دارد جوانان غربی، بیتأمل در کارنامهٔ وی در ایران، با ادعاهایش همدلی کنند و همراه شوند؟
۷. پرسشگری بدون پاسخگویی
افزون بر اینها، آیتالله خامنهای در نامهٔ خود، و در مقام تبیین دیدگاههایش، پرسشهای گوناگونی را فهرست و مطرح میکند؛ ازجمله اینکه میپرسد:
«چرا کسانی که در اروپا متولّد شدهاند و در همان محیط، پرورش فکری و روحی یافتهاند، جذب این نوع گروهها میشوند؟» یا «اگر ما یک فرهنگ ستیزهجو، مبتذل و معناگریز را نخواهیم، گنهکاریم؟»
مستقل از محتوای این سئوالها و انگیزهٔ رهبر جمهوری اسلامی از فهرست کردن آنها، نکتهٔ مهم، گریز رهبر جمهوری اسلامی از هرگونه پاسخگویی است. او در تمام ۲۶ سال سپری شده از رهبریاش، حاضر نشده که حتی یکبار هم در برابر خبرنگاران قرار بگیرد و به پرسشها و انتقادهای مطرح، پاسخ گوید.
رأس هرم نظام سیاسی در ایران به تعبیری از هفت دولت آزاد است؛ نه مطبوعات داخل کشور امکان پرسش از وی و نقد کارنامهاش را دارند؛ و نه هیچ نهادی ـ از مجلس شورا تا مجلس خبرگان رهبری ـ امکان نقد رسمی و جدی و علنی او را دارد.
اینچنین، و همچون ربع قرن گذشته، آیتالله خامنهای از موضعی حق به جانب، تنها پرسش میکند و نقد، و اهل پاسخگویی و انتقادپذیری نشان نمیدهد.
.....................................................................................................
نظر نویسنده الزاما دیدگاه رادیو فردا نیست.