آيينها هم مثل انسانها و تمدنها به دنيا میآيند، بزرگ میشوند، پيراهنهايی چند پاره میکنند، سالخورده میشوند و فرسوده، و سرانجام بسياریشان تن به دست مرگ میسپارند. اما نه در همهی موارد و هميشه. آيينهايی که کارکردهای واقعی يا نمادينشان کماکان مفيد باشد، ديرتر جان میدهند. شايد هم اصلاً سختجانی کنند و هيچگاه نميرند.
دست کم تا زمانی که از يکی از اين دو کارکرد برخوردار باشند، يا مردم گمان کنند که از آن کارکردها برخوردارند. وقتی اين کارکردها و آن گمانها دست به دست هم دهند، آيينها، حتی اگر آيين خانهتکانی هم باشند، دير تکان میخورند.
دست کم تا زمانی که از يکی از اين دو کارکرد برخوردار باشند، يا مردم گمان کنند که از آن کارکردها برخوردارند. وقتی اين کارکردها و آن گمانها دست به دست هم دهند، آيينها، حتی اگر آيين خانهتکانی هم باشند، دير تکان میخورند.
اگر آيينی حتی کارکرد واقعيش از دست رفته باشد، اما کارکرد نمادينش برای زندگی مزاحمت ايجاد نکند، به حيات خود ادامه میدهد. از نحوست سيزده را به در کردن گرفته تا نماز باران خواندن، هنوز هم آداب و آيين هايی وجود دارند که با ما زندگی می کنند.
گيرم که بسياری از ما با آن ها آن طور زندگی نکنيم که از بيرون پنداشته می شود. چرا که که در خانهتکانیهايی که هر فرهنگ با خويش میکند، اين آيينهای نه چندان مزاحم را از مرکز گرم زندگی اجتماعی تکان میدهد و به حاشيههای سرد و ساکت آن می راند. خودِ خانهتکانی اما ظاهراً از آن دست آيينهاست که هم کارکرد واقعيش هنوز تا حدی پابرجا مانده هم کارکرد نمادينش. شايد به همين سبب هنوز ما با آن زندگی نسبتاً مسالمت آميزی داريم و آن را مشمول خانهتکانیهای فرهنگی خود نکرده و به آن حاشيههای بیاهميت گسيل نکرده ايم.
گيرم که بسياری از ما با آن ها آن طور زندگی نکنيم که از بيرون پنداشته می شود. چرا که که در خانهتکانیهايی که هر فرهنگ با خويش میکند، اين آيينهای نه چندان مزاحم را از مرکز گرم زندگی اجتماعی تکان میدهد و به حاشيههای سرد و ساکت آن می راند. خودِ خانهتکانی اما ظاهراً از آن دست آيينهاست که هم کارکرد واقعيش هنوز تا حدی پابرجا مانده هم کارکرد نمادينش. شايد به همين سبب هنوز ما با آن زندگی نسبتاً مسالمت آميزی داريم و آن را مشمول خانهتکانیهای فرهنگی خود نکرده و به آن حاشيههای بیاهميت گسيل نکرده ايم.
امروزه کوزهای سفالی يا آفتابهای نقرهکوب برای ما حکم اشيای تزيينی و يادگارهايی جالب توجه دارند. از اين اشياء، بسته به قدمت و قيمتشان، در موزه يا دکور خانهها استفاده میشود. اما مردمان همعصرِ آن کوزهها از آن کوزه ها آب میخوردند و اشراف روزگارانِ آفتابه، پس از غذا، با آنها دست و دهان میشستند. برای آن مردمان، اين اشياء وسايلی بود که به کار زندگیشان میآمد. نمادها و يادگارهايی نبود از وسايلی که زمانی به کار کسانی آمده است و اکنون جایشان سر طاقچه يا توی موزه باشد. آيينهای روزگاران کهن هم مثل اشيای آن روزگاران ممکن است برای مردم اين روزگار به سر طاقچه ی زندگی گذاشته شوند و بر ديوار نمايش آويخته شوند.
آيينهای امروزی نيز برای مردم روزگار آغازشان «آيين» نبودند. آنها بخشی از زندگی و به عبارتی خود زندگی بودند. مثلاً مردم روزگاران کهن قربانی میکردند تا خدايان را به رحم آورند. قربانی کردن برای آنان وجه آيينی يا نمادين نداشت. نشانهی چيز ديگری نبود.
خودش کار میکرد. کارکرد داشت. يا آن مردم گمان میکردند که کار میکند و کارکردی دارد. اما جز برای مردمانِ کهنِ اين روزگاران، برای ديگرِ مردم، امروزه قربانی کردن نماد و نشانهی کاری است که مردمانِ روزگارانِ کهن میکردند نه چيزی بيشتر. خانهتکانی اما انگار از آن دست آيينهاست که مردم فکر میکنند دارد کاری انجام میدهد. خانهتکانی فقط آيينی به يادگار از روزهای کهن نيست، يک شيوهی عمل مؤثر است برای غبارروبی از زندگی مادی و نونوارکردنش.
خودش کار میکرد. کارکرد داشت. يا آن مردم گمان میکردند که کار میکند و کارکردی دارد. اما جز برای مردمانِ کهنِ اين روزگاران، برای ديگرِ مردم، امروزه قربانی کردن نماد و نشانهی کاری است که مردمانِ روزگارانِ کهن میکردند نه چيزی بيشتر. خانهتکانی اما انگار از آن دست آيينهاست که مردم فکر میکنند دارد کاری انجام میدهد. خانهتکانی فقط آيينی به يادگار از روزهای کهن نيست، يک شيوهی عمل مؤثر است برای غبارروبی از زندگی مادی و نونوارکردنش.
خانهتکانی با آن که بر خلاف اسمش باعت تکان دادن خود خانه نمی شود، اما آيينی است که چيزهای زيادی را در خانه تکان میدهد. خانهتکانی، فرآيندی است در هر حال پر زحمت و مشقت.کارهای يک سال در صف مانده را بايد در مدت کوتاهی به انجام رساند. بايد زمانهای نسيهی گذشته و به اينروزها حواله داده شده را يکباره نقد کرد. پس بايد زمان را حسابی تکاند و در هم فشرد. به بدن هم بايد تکانی داد، شايد بيشتر از هميشه. همهی کوتاهیها و تنبلیهای يکسالهی جسم را بايد به کيميای اين رسم تبديل کرد به جبرانها و آستين بالا زدنها و زرنگیهای يکباره. بايد دستی هم به جيب برد، چيزهای نو خريد يا کهنهها را نونوار کرد. در خانهتکانی جيبها را هم بايد تکاند. و در همهی اين احوال بايد مشقتهايی را بر جان و جسم و جيب خود هموار کرد.
گذشته از مشقتهای جسمی و زمانی و مالیِ فشرده، خانهتکانی توأم است با برخی تنشهای ناگزير يا گُر گرفتن آتش تنشها از ميان خاکستر تعارضهای ظاهراً فرومرده. يکی از تعارضهای تنشآلود که از به هم ريخته شدن آرايش و نظم مالوف خانه شروع میشود و تا خاتمهی استقرار نظم جديد ادامه پيدا میکند، تکاندن فضاها و امکانات است، يعنی توزيع مجدد فضاها و امکانات خانه بين اعضای آن. اتاقها و کمدها جابهجا میشود، جای برخی وسايل تغيير میکند، برخی چيزها دور ريخته میشود و برخی ديگر نو میشود. اين تغييرات فضايی، مثل تجديد مرز بين کشورهاست يا مثل تعيين مرز و تقسيم دوبارهی امکانات بين کشورهايی که به چند پاره تقسيم میشوند. برای عدهای برخی امتيازات از دست میرود و برخی امتيازهايی به دست میآيد. اين جا هم، درست مثل روابط بين کشورها، رابطهی قدرت بين اعضای خانواده نقش مهمی در بازتوزيع فضاها و امکانات دارد. هر چه هست، حاصل کار اگر نهايتاً هم رضايت بخش باشد، از ميان فرآيندی معمولاً دشوار و تنشزا گذشته است.
يک تعارض معمولاً سربازکنندهی ديگرِ اين روزها، آشکار شدن مجدد وضعيت تقسيم جنسیِ کار خانگی است. زنان و مردانی که يک سالی اين تقسيم کار ناموزون را به روی خود نياوردهاند، يا از کنارش گذشتهاند، در اين روزها خواهی نخواهی به هم می رسند. در جريان خانهتکانی، ناموزونی اين تقسيم کار در يک فضای زمانی و مکانی فشرده، به اشتراک گذاشته و عيان و آشکار میشود. اين جا ديگر مرد نمیتواند خود را به نديدن بزند. حتی اگر او خود را به نديدن بزند، بقيه دارند اين ناموزونی را به عريانی تمام میبينند. با اين همه، مردها معمولا برای تکاندن تقسيم جنسی کار خانگی در جريان خانهتکانی آمادگی ندارند. يک دليلش شايد اين باشد که ممکن است با اين توقع روبرو شوند که در روزهای آينده هم اين تقسيم کار خانگی جديد ادامه پيدا کند و توازنی به بار آورد که به سود ايشان نيست. شايد به همين دليل، مردها معمولا مايلند به جای کارِ خود، پولشان را به اشتراک بگذارند.
باز شدن پای پول، يعنی انتقال کار خانگی به بازار و بيرون از خانه، يعنی به اقتصاد پولی مدرن. زمانی که اقتصاد مدرن شکل نگرفته بود، خانه، واحدی اقتصادی هم محسوب میشد. واحدی که کالا و خدمات توليد میکرد. در طول قرون، بسياری از اين کارکردهای توليدی و خدماتی خانگی به بيرون از خانه، يعنی به بازار، منتقل شدهاند. خانهتکانی هم زمانی خدمتی کاملاً خانگی بوده است. اما اکنون دست کم بخشهايی از خانهتکانی (مثل شستشوی فرش يا اتوی پردهها) به جريان اقتصاد مدرن، يعنی به بازار و به فرآيندهای صنعتیشده انتقال يافتهاند. انتقال اين خدمات به بازار فقط ناشی از جايگزينی پول مرد با کار خانگی مورد انتظار از او نيست، بلکه نشاندهندهی آن است که بازار هم به استمرار اين آيين و انتقال آن از خانه به بازار اميدوار است.
به اين ترتيب به نظر میرسد که در خانهتکانی گويا همه چيز میتواند تکانده شود. اوضاع داخلی خانه تکان میخورد؛ زمان و فضا تکان میخورند؛ امکانات تکان میخورند؛ جسم و جيب تکانده میشوند؛ و به بازار تکانی میدهند. اما انگار فقط اين تقسيم جنسی کار خانگی است که پابرجا میماند و تکان نمیخورد.
*ويرايستهی نخست اين نوشته قبلا در روزنامه ی فرهنگ آشتی چاپ شده است.