سخنان علی خامنهای،رهبر جمهوری اسلامی، در ابتدای درس فقه خود در پنج مهر ۱۳۹۵ حکایت از هراس و نگرانی شدید وی از نامزدی احمدی نژاد برای انتخابات ۹۶ دارد.
او به صراحت گفته است که از ایجاد اختلاف میان نیروهای باورمند به نظام نگران است و احمدی نژاد نشان داده که به سرعت می تواند فضا را دو قطبی سازد.
او در شرایط امروز ایران (رکود، فقر و بیکاری بیسابقه) و منطقه (دخالت نظامی در چهار کشور و سهم قابل توجه در جنایات جنگی بشار اسد) بر هم خوردن فضای امنیتی را علیه منافع قشر حاکم و اقتدار نظام می داند.
او در شرایط امروز ایران (رکود، فقر و بیکاری بیسابقه) و منطقه (دخالت نظامی در چهار کشور و سهم قابل توجه در جنایات جنگی بشار اسد) بر هم خوردن فضای امنیتی را علیه منافع قشر حاکم و اقتدار نظام می داند.
نامزدی رفسنجانی برای بار سوم در سال ۸۴ تحمل شد و در سال ۹۲ با رد صلاحیت پایان یافت. خاتمی نیز با تهدید نیروهای امنیتی و شورای نگهبان از نامزدی در سال ۸۸ انصراف داد. اما خامنهای در مورد احمدی نژاد حتی نمی خواهد از مجرای شورای نگهبان عمل شود و خود وی مستقیما وارد عمل شده است.
وی برای جلب نظر موافق طرفداران احمدی نژاد (که در نهادهای امنیتی و نظامی ریشه دارند) به محروم کردن وی از نامزدی برای بار سوم به چهار موضوع که در ذهنیت اسلامگرایان وفادار به ولایت فقیه و حکومت ریشه دارد متمسک می شود: ۱) دلسوزی ولی فقیه برای دین و کشور، ۲) اطلاع بیشتر وی از امور، ۳) پاسخگویی به خداوند، و ۴) بستن راه مداخلهی خارجیان در امور کشور. هر یک از این امور هنگامی که وارد سیاست روزمره می شوند زمینه را برای اقتدارگرایی و تمامیت خواهی و نقض حقوق شهروندان اعم از دیندار و غیر دیندار فراهم می کنند. چگونه؟
حق انحصاری دلسوزی
خامنهای برای نقض قانون اساسی که حق نامزدی بار سوم را بعد از گذشت چهار سال از دور دوم ریاست جمهوری به احمدی نژاد می دهد به "دلسوزی" متمسک می شود: "انسان بایستی آن چیزی را که میبیند و میفهمد و فکر میکند که به نفع برادر مؤمناش است باید به او بگوید دیگر." تجربه در ۲۷ سال گذشته نشان می دهد که خامنهای چنین حقی را برای هیچ فرد دیگری حتی نزدیکترین وفاداران به خود و جمهوری اسلامی قائل نیست.
فهرست پرشماری از بنیانگذاران جمهوری اسلامی و اسلامگرایان شیعه و وفاداران به ولایت فقیه وجود دارد که تنها به خاطر "بیان چیزی که می بینند و می فهمند و فکر می کنند به نفع برادر مومنشان است" سالها زندانی شده و از عادیترین حقوق خود (آزادی بیان، تجمع، تشکل و دسترسی به رسانهها تا آزادی سفر و شرکت در مراسم مذهبی) محروم شدهاند. آیا خامنهای نفع و صلاح افراد را بیشتر از خود آنان تشخیص می دهد؟ این مسئولیت یا حق تشخیص را چه نیرویی به وی اعطا کرده است؟ خداوند یا زور اسلحه و زندان؟
آشنایی بیشتر با امور
خامنهای برای پیشگیری از نامزدی احمدی نژاد حتی منتظر رد صلاحیت شورای نگهبان نیز نمی شود و فعالیت سیاسی احمدی نژاد و هوادارانش را قبل از رسیدن به فرایند انتخابات به مصلحت نمی داند. او سلب این موقعیت سیاسی از دستهای از اسلامگرایان را علاوه بر دلسوزی برای مومنان به آشنایی بیشتر خود به امور کشور متکی می کند: "ما هم اوضاع کشور را خب، غالباً بیشتر از اغلب افراد آشنا هستیم. آدمها هم، بخصوص آدمهایی که صدها جلسه با ما نشستند و برخاستند بیشتر و بهتر از دیگران میشناسیم." او همین سخن را به بیانی دیگر در یک گفتار چند دقیقهای تکرار می کند: "بنده از زید و عمر و و بکر و اینها هم بیشتر اطلاع دارم."
خامنهای تصور می کند دسترسی انحصاری وی به اطلاعات مراکز دولتی (با محروم کردن اقشار مختلف از آنها) و نظر سنجیهای اختصاصی که برای وی انجام می شود از بقیهی بیشتر از امور کشور اطلاع دارد در حالی که حلقهی بستهای از نظامیان و امنیتیها فقط به وی دسترسی دارند و برای وی اطلاع سازی و نظر سازی می کنند.
خامنهای تصور می کند دسترسی انحصاری وی به اطلاعات مراکز دولتی (با محروم کردن اقشار مختلف از آنها) و نظر سنجیهای اختصاصی که برای وی انجام می شود از بقیهی بیشتر از امور کشور اطلاع دارد در حالی که حلقهی بستهای از نظامیان و امنیتیها فقط به وی دسترسی دارند و برای وی اطلاع سازی و نظر سازی می کنند.
او و همفکرانش متوجه نیستند که در جامعهی غیر آزاد نه تنها شهروندان معمولی بلکه رهبران سیاسی کم اطلاع و بیاطلاع می مانند. از سوی دیگر با پیچیدگی امور در دوران اخیر آیا یک فرد می تواند ادعای آشنایی با هزاران موضوع در ایران را فراتر از تک تک متخصصان داشته باشد مگر آن که ایده ی سنتی "علامه" در حوزههای شیعی را که به عصر تجمع همهی علوم در چند کتاب تعلق داشت باور داشته باشیم.
حتی با فرض اطلاع بیشتر وی از امور این وضعیت کسی را دارای حق تصمیم گیری از سوی دیگران نمی کند. این نگرش مبتنی بر دیدگاه کلامی شیعیان در مورد علم و ارادهی الهی است. آنها تصور می کنند که علم مطلق خداوند وی را در مقام اِعمال ارادهی خود بر مخلوقات قرار می دهد. پس از آن روحانیون با نشاندن خود در کرسی الهی (با توجیه دسترسی به علم الهی از طریق معصوم) خود را در مقام تصمیم گیری برای دیگران قرار می دهند.
پاسخگویی انحصاری به خداوند
توجیه بعدی خامنهای برای محروم کردن فردی از حقوق وی براساس قانون اساسی (حق نامزدی مجدد احمدی نژاد) پاسخگویی وی به خداوند است: "ما باید به خدا جواب بدهیم. ... فردا از ما سؤال میکنند. چرا فلان چیز را گفتید، چرا نگفتید. از نگفتید هم سؤال میکنند."
پاسخگویی به خداوند در جمهوری اسلامی به عنوان یک حکومت دینی جایگزینی برای پاسخگویی به مردم بوده است. رهبر جمهوری اسلامی که در طول دوران رهبری خود به سوال یک یا چند روزنامه نگار پاسخ نداده و در هیچ انتخاباتی شرکت نکرده (تا در معرض پرسش شهروندان قرار گیرد) به پاسخگویی به خداوند در روز رستاخیز متوسل می شود. از آنجا که هیچ کس از رابطهی یک فرد با امر مقدسش اطلاعی ندارد این ادعای پاسخگویی احاله به "نادانی" است. آیا خامنهای عین همین وظیفهی پاسخگویی به خداوند را برای تک تک شهروندان مسلمان (شیعه و سنی، شیعهی منکر ولایت فقیه و معتقد به ولایت فقیه، شیعهی قائل به شریعت و شیعهی گذر کرده ازآن، شیعهی صوفی مسلک و شیعهی رسالهای)، یهودی، مسیحی و بهایی قائل است؟ آیا تنها در روز رستاخیز از خامنهای و خمینی سوال می کنند یا این گونه پرسش و پاسخ فرضی همهی باورمندان را در بر می گیرد؟
مداخلهی موهوم خارجی و انحصار خبررسانی و تحلیل
در منظر خامنهای هم بمباران و اشغال یک کشور (جنگ سخت) و جاسوسی مداخله و نفوذ است و هم اظهار نظر و شرکت در کنفرانس علمی و پخش رادیویی و تلویزیونی. از همین جهت است که وی هر گونه خبر رسانی و گزارش و تحلیل را نیز انگیزه سنجی کرده و "گوش خواباندن و "استفادهی دشمن" می خواند: "دشمنان هم که گوش خواباندند استفاده کنند. ببینید، حواستان جمع باشد. خب به رادیوی فردا یا رادیوی بیبیسی چه ارتباطی دارد این قضیه؟ میپردازند، بحث میکنند، تحلیل میکنند، علت چیه، چرا گفتند، این چیست معنایش؟ این معنایش این است که دشمن میخواهد استفاده کند."
خامنهای و دیگر اسلامگرایانی که در سنت چپگرایی ضد لیبرال پرورش یافتهاند اصولا به خبررسانی و تحلیل به عنوان یک حرفه نگاه نمی کنند و روزنامه نگاران و تحلیلگران از نگاه آنان به دو گروه "در خدمت نظام" و "در خدمت دشمن" تقسیم می شوند. چهار دهه سرکوب روزنامه نگاران و تحلیلگران حرفهای در ایران دقیقا اِعمال این نگرش را در عرصهی عمل گواهی می دهد.
خامنهای و دیگر اسلامگرایانی که در سنت چپگرایی ضد لیبرال پرورش یافتهاند اصولا به خبررسانی و تحلیل به عنوان یک حرفه نگاه نمی کنند و روزنامه نگاران و تحلیلگران از نگاه آنان به دو گروه "در خدمت نظام" و "در خدمت دشمن" تقسیم می شوند. چهار دهه سرکوب روزنامه نگاران و تحلیلگران حرفهای در ایران دقیقا اِعمال این نگرش را در عرصهی عمل گواهی می دهد.
هدف از این انگیزه سنجی در واقع نفی و محدودیت حق اظهار نظر و خبر رسانی از مسائل ایران توسط غیر خودیهاست. در نگاه خامنهای و دستگاههای تبلیغاتی، نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی ایرانیان مقیم خارج و غیر ایرانیان اصولا غیر خودی هستند و حق ندارند در مورد مسائل ایران کار و اظهار نظر کنند مگر آن که با نظام و رهبر آن همدلی داشته باشند و با غرب دشمنی (دلسوزی و همدلی معیار وثوق است و نه حکایت از واقعیت). با همین نگرش است که دنبال کردن مسائل ایران می شود "گوش خواباندن"، گزارش و تحلیل می شود "سوء استفادهی دشمن" و تبیین اختلافات داخلی می شود "اختلاف افکنی".
-----------------------------------------------------------------------------------
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان خود هستند و نه بازتاب دیدگاهی از رادیو فردا.