لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۱:۴۸

مبانی تصمیم گیری «نظام» در تعامل با غرب


رهبر جمهوری اسلامی در تبیین و توجیه مواضع خود در باب چگونگی مذاکره با غربی‌ها می گوید: «بارها گفته‌ایم که اگر در هسته‌ای عقب نشینی کنید آنها مسئله موشک را پیش می‌کشند، اگر باز هم عقب بروید بحث حمایت از مقاومت را مطرح می کنند، اگر به عقب نشینی ادامه دادید موضوع حقوق بشر را جلو می آورند، و بعد اگر معیارهای آنها را پذیرفتید سراغ حذف معیارهای دینی در حکومت می روند.» (۲۸ مهر ۱۳۹۵)

علی خامنه‌ای در دهه‌ی هفتاد کاملا منکر هر گونه مذاکره با دولت امریکا بود. در دهه‌ی هشتاد منافع مشترک امریکا و جمهوری اسلامی در عراق دو طرف را به میز مذاکره کشاند. بعد از آن هم مسئله‌ی هسته‌ای این مذاکرات را گریز ناپذیر کرد. امروز او دیگر مثل گذشته منکر اصل مذاکره نیست بلکه بر سر چگونگی آن بحث دارد.

آیت الله خامنه‌ای می خواهد به دریای مذاکره وارد شود بدون آن که پایش تر شود همانطور که در دریای سیاست ایران هر روز دخالت می کند (تا حد انتقاد از دعوت یک فرد برای حضور در یک کنفرانس علمی) و همیشه هم از جامعه و مقامات طلبکار است. از همین جهت او در حالی که با دول غربی- از مجرای وزارت خارجه- مذاکره می کرد خود رهبری جریان مخالفت با مذاکرات را بر عهده داشت. او در این مورد نیز همانند دیگر امور کشور در حالی که مدیریت خرد را در اختیار دارد در نقش اپوزیسیون ظاهر می شود تا هیچگاه در مقام پاسخگویی قرار نگیرد و هزینه‌ها را بر عهده‌ی دیگران بیندازد و اعتبارات را به خود اختصاص دهد.

مسائل مورد اختلاف

وی در عبارت فوق به روشنی چهار موضوع مورد اختلاف جوامع و دول غربی با جمهوری اسلامی را بیان می کند: ۱) تولید سلاح‌های کشتار جمعی، ۲) تروریسم دولتی جمهوری اسلامی (که وی نامش را گذاشته «مقاومت») و دفاع از دولت‌ها و گروه‌های تروریستی، ۳) نقض سیستماتیک و نهادینه‌ی تعهدات بین المللی حکومت از جمله رعایت حقوق بشر در جمهوری اسلامی، و ۴) اقتدارگرایی و تمامیت خواهی حکومت دینی. توصیه‌ی خامنه‌ای به عدم عقب نشینی در موضوعات چهارگانه و بیان نیات دول غربی از جهت روشن کردن راهبرد جمهوری اسلامی در مذاکره با دول غربی قابل توجه است.

آیت الله خامنه‌ای می خواهد به دریای مذاکره وارد شود بدون آن که پایش تر شود همانطور که در دریای سیاست ایران هر روز دخالت می کند (تا حد انتقاد از دعوت یک فرد برای حضور در یک کنفرانس علمی) و همیشه هم از جامعه و مقامات طلبکار است. از همین جهت او در حالی که با دول غربی- از مجرای وزارت خارجه- مذاکره می کرد خود رهبری جریان مخالفت با مذاکرات را بر عهده داشت. او در این مورد نیز همانند دیگر امور کشور در حالی که مدیریت خرد را در اختیار دارد در نقش اپوزیسیون ظاهر می شود تا هیچگاه در مقام پاسخگویی قرار نگیرد و هزینه‌ها را بر عهده‌ی دیگران بیندازد و اعتبارات را به خود اختصاص دهد.

این موضع گیری خامنه‌ای را در سه سطح می توان مورد بررسی قرار داد:

فهم و نگرشی وی نسبت به جمهوری اسلامی

اگر عبارت فوق را از حیث اولویت‌های رهبر جمهوری اسلامی وارونه کنیم به این نتیجه می رسیم که برای وی به ترتیب معیارها و ارزش‌های حکومت دینی (اجرای شریعت، قدرت مطلقه‌ی روحانیت شیعه که در ولایت فقیه تجسم یافته، امتیازات ویژه‌ی روحانیون شیعه و وفاداران به آن، و تمرکز قدرت و ثروت و منزلت در قشر حاکم)، نقض سیستماتیک و نهادینه‌ی حقوق بشر (که از نظر وی غربی و ابزار فشار به دول و جنبش‌های ضد غربی است)، مقاومت (جبهه‌ای که جمهوری اسلامی و گروه‌های نیابتی و دول همپیمان آن را برای جنگ علیه دول غربی و مخالفان جمهوری اسلامی که عوامل غرب پنداشته می شوند در کنار هم قرار می دهد)، موشک‌های جمهوری اسلامی (ابزار بسط سلطه‌ی جمهوری اسلامی و گروه‌های نیابتی آن در یمن و لبنان و نوار غزه) و در نهایت برنامه‌ی هسته‌ای که هدف از آن مدیریت جهانی و تبدیل شدن به یک ابر قدرت بود و هنوز در چشم انداز استراتژیک نظام قرار دارد و برجام تنها آن را به تعویق انداخته است.

جمهوری اسلامی بدین ترتیب خلاصه می شود در مهندسی فرهنگی جامعه برای تحمیل سبک زندگی و مبانی فکری روحانیت، نقض دائمی و نهادینه‌ی حقوق بشر، گسترش طلبی و دست یابی به سلاح‌های کشتار جمعی. خامنه‌ای تنها به طور موقت ساخت سلاح هسته‌ای را متوقف ساخته است اما در موضوعات دیگر نمی خواهد کوتاه بیاید.

جمهوری اسلامی بدین ترتیب خلاصه می شود در مهندسی فرهنگی جامعه برای تحمیل سبک زندگی و مبانی فکری روحانیت، نقض دائمی و نهادینه‌ی حقوق بشر، گسترش طلبی و دست یابی به سلاح‌های کشتار جمعی. خامنه‌ای تنها به طور موقت ساخت سلاح هسته‌ای را متوقف ساخته است اما در موضوعات دیگر نمی خواهد کوتاه بیاید.

فهم و نگرش وی نسبت به مبانی مواجهه‌ی دول غربی با حکومت‌های استبدادی

از نگاه وی هدف نهایی و غایی دول غربی براندازی جمهوری اسلامی است چون این رژیم را قابل تعدیل و اصلاح نمی دانند (او به خوبی آگاه است که هر مسیری برای اصلاح را سد کرده است). صدها شاهد برای همکاری‌های اقتصادی و نظامی میان دول غربی و نظام‌های استبدادی برای نقض این نظر خامنه‌ای کاربردی ندارند. برای او دولت اوباما که برای خامنه‌ای نامه‌های پنهانی می فرستد، مدام حکومت جمهوری اسلامی را به اصلاح دعوت کرده و ۱.۷ میلیارد دلار پول نقد برای آن می فرستد و اصولا براندازی دیگر نظام‌ها را خارج از اصول سیاست خارجی خود می داند و بر این اساس عمل کرده با دولت بوش و ریگان و نئوکان‌ها تفاوتی ندارد. او حتی مذاکرات هسته‌ای را گامی برای براندازی می داند چون اگر «نظام» در برنامه‌ی هسته‌ای کوتاه بیاید قدم اول برای رسیدن به گام نهایی براندازی نظام برداشته شده است.

از نگاه خامنه‌ای تنها دو نیرو در جهان امروز وجود دارد: استکبار (دول غربی به رهبری ایالات متحده) و مقاومت علیه آن (به رهبری جمهوری اسلامی). از همین جهت وی و دستگاه تبلیغاتی‌اش داعش را ابزار دست دول غربی معرفی می کنند (در حالی که جنگ میان این دو برقرار است) چون اگر نیرویی علیه جمهوری اسلامی باشد حتما غربی، غرب ساخته یا همپیمان با غرب است. خامنه‌ای دنیا را در دوگانه‌ی اسلام (حکومت و نظام ارزشی خود وی) و غرب (همه‌ی پلشتی‌ها و زشتی‌ها) می فهمد.

نزاع دائمی «اسلام» و غرب

نتیجه گیری تجویزی وی از دو مجموعه گزاره‌های توصیفی فوق در باب جمهوری اسلامی و غرب (گرچه هیچگاه نمی توان از دو توصیف منطقا به یک تجویز رسید) آن است که باید با دول متخاصم با هر ابزار ممکن جنگید.

بر همین اساس در دادگاه‌های جمهوری اسلامی افراد را به صرف داشتن اقامت و گذرنامه‌ی امریکایی به رابطه بادول متخاصم متهم کرده و برای آنها زندان‌های طولانی مدت در نظر می گیرند، قایق‌های سپاه در نزدیکی ناوهای امریکایی در آبهای آزاد موشک شلیک می کنند، بر روی موشک‌های دوربرد «مرگ بر اسرائیل» می نویسند، و حتی به دشمنان سابق خود (مثل طالبان) برای کشتن سربازان امریکایی سلاح می دهند. اسلامگرایان شیعه نظریه‌ی امپریالیسم لنین (زدودنی نبودن خوی امپریالیستی سرمایه داری در برابر طبقه‌ی کارگر) را به خوبی هضم کرده و با درنظر گرفتن ذات برای نظام سرمایه داری به خصومت ابدی میان ایالات متحده و جمهوری اسلامی فتوا می دهند.

با همین نگرش است که خامنه‌ای هر گونه مصالحه با دول غربی را عقب نشینی و هرگونه هوزیستی را غیر ممکن می داند. در نگاه ایدئولوژیک وی همزیستی صلح آمیز بر اساس منافع مشترک یعنی عقب نشینی جبهه‌ی «حق» در مقابل جبهه‌ی باطل و خوردن فریب عناصر نفوذی. این یعنی جنگ و نزاع دائمی تا یک طرف طرف دیگر را به کلی از میان بردارد.

اگر جمهوری اسلامی در حکومت روحانیت، ضدیت با حقوق بشر، گسترش طلبی و تولید و استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی خلاصه شود و غرب نیز بنای براندازی حکومت اسلامی (خامنه‌ای این را تا حد مخالفت با اصل اسلام نیز پیش می برد) داشته باشد طبعا تا می توان باید از مذاکره با این «دشمن» ذاتی حذر کرد و در شرایط مذاکره نیز باید از پیش فرض کرد که تعهداتشان را نقض خواهند کرد و همچنین باید فرض کرد که در نهایت می خواهند دیگران را بنده ومملوک خویش قرار دهند. در نتیجه تا آخرین سنگر باید جنگید و از مذاکره پرهیز کرد مگر آن که «جبهه‌ی حق» در حال نابودی باشد.

جمهوری اسلامی از هر فرصتی برای به چالش کشیدن نیروهای غربی در منطقه استفاده خواهد کرد، ادبیات و خطابه‌های ضد غربی در دستگاه‌های تبلیغاتی حکومت ادامه خواهد یافت، برای فعالان سیاسی و رسانه‌ای با اتهامات مرتبط با «نفوذ» پرونده سازی خواهد شد.

علی خامنه‌ای از این اصل بدیهی رئال پالیتیک غافل است که طرفین مذاکرات علی رغم داشتن برنامه‌ها و انتظارات مختلف و متعدد برای برخی از آنها ممکن است اولویت قائل باشند.

از این جهت متوقف کردن برنامه‌های جمهوری اسلامی جهت تولید سلاح‌های کشتار جمعی در اولویت قرار داشته و دارد و اگر در این امر موفق شوند طبعا به خواسته‌ی بعدی خود گذر می کنند. جمهوری اسلامی اتفاقا در منطقه‌ی خاورمیانه در همین چارچوب به دنبال رسیدن به اهداف خود بوده است. او همچنین متوجه نیست که افراد و گروه‌ها و دولت‌ها را برای اولویت بندی اهدافشان (با تنوعی که دارند) نمی توان مورد سرزنش قرار داد. البته او در تصور این که دول غربی در نهایت حکومت دینی را نمی خواهند یا در اشتباه است یا به نفع خود می بیند که در اشتباه بماند. کشورهایی که با عربستان سعودی می توانند همکاری کنند با جمهوری اسلامی نیز می توانند چنان روابطی داشته باشند به شرط آن که سفارتخانه‌های آنها از تعرض و شهروندانشان از گروگانگیری و شهرهایشان از بمبگذاری و عملیات تروریستی در امان بماند. انتقادات حقوق بشری دول غربی معمولا خدشه‌ای به روابط اقتصادی و نظامی وارد نیاورده است.

آینده روابط ایران و غرب

با توجه به سخنان فوق کسانی که به دنبال عادی سازی روابط ایران و غرب هستند حداقل در دوران خامنه‌ای آب در هاون می کوبند، مگر فشارهای از جنس تحریم‌های نفتی و بانکی به جمهوری اسلامی وارد شود که در چشم انداز ۵ سال آینده بعید به نظر می آید. سخنان فوق بدین معناست که گروگانگیری شهروندان غربی و دو تابعیتی و نگاه داشتن آنها برای معامله ادامه خواهد یافت، جمهوری اسلامی از هر فرصتی برای به چالش کشیدن نیروهای غربی در منطقه استفاده خواهد کرد، ادبیات و خطابه‌های ضد غربی در دستگاه‌های تبلیغاتی حکومت ادامه خواهد یافت، برای فعالان سیاسی و رسانه‌ای با اتهامات مرتبط با «نفوذ» پرونده سازی خواهد شد.

---------------------------------------------------------------------------

نظر نویسنده الزاماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.

XS
SM
MD
LG