شانزدهم آذرماه حتی در سردترين يا آرامترين سالهای سياسی ايران نيز گرمای خودش را داشته است؛ اما نخستين روز دانشجو پس از انتخابات دوره دهم رياست جمهوری با تمام وقايع پس از آن را میتوان مهمترين و تاريخیترين روز دانشجوی سالهای اخير نامید.
۱۶ آذر امسال بهترين مناسبت برای فعالان جنبش دانشجويی و تحليل گران مسايل اجتماعی- سياسی در ايران بود تا بتوانند ارزيابی دقيقتری از ميزان تأثيرگذاری و پويايی جنبش دانشجويی در جامعه امروز ايران داشته باشند.
جنبش دانشجويی ايران در سالهای اخير با فشارهايی پيدا و پنهان از بيرون و حتی داخل جنبش روبهرو بوده که توان بسياری را از آن گرفته است تا آن جا که حتی عدهای بدبينانه از اضمحلال جنبش دانشجويی سخن میگفتند، اما وقايع روز دانشجوی امسال از احيای دوباره جنبش دانشجويی خبر میدهد.
آزاده کيان، استاد جامعه شناسی سياسی در دانشگاه پاريس، ارزيابی خود را از وضعيت فعلی جنبش دانشجويی چنين شرح میدهد: به نظر میرسد اختلافات درونی برخی از تشکلها و سازمانهای دانشجويی به واسطه اتفاقات بعد از انتخابات کمتر شده و نوعی همگرايی بين گروههای مختلف حاضر در دانشگاه و گروههای معترض ايجاد شده است. اين همگرايی باعث میشود جمعيت زيادی از جوانان ما که امروز در دانشگاهها هستند بتوانند خود را سازماندهی کنند.
فراموش نکنيد که ايران حدود سه ميليون دانشجو دارد و اين فرصت بسيار مهمی برای جنبش دانشجويی است که خودش و اعتراضاتش را بيش از پيش نشان دهد و فکر میکنم اين اتفاقی است که اکنون دارد رخ میدهد.
برای دانشجويان مهم بود که اعتراضات خود را از محدوده دانشگاه به خيابانها بکشانند و آحاد ملت را با خود در اعتراضات سهيم کنند. به نظر من اتفاقات بعد از انتخابات دقيقاً اين امر را ممکن کرد، يعنی پيوند بين جنبش دانشجويی و روشنفکری را با جنبش زحمت کشان و بسياری از اقشار طبقه متوسط و کارمندی در اعتراضات خيابانی میبينيد. دانشجويان از اين طريق موفق شده اند يک اتحاد سراسری را با آحاد ملت تشکيل دهند.
خانم کيان! به طور سنتی جنبش دانشجويی جنبشی پيشرو به حساب میآيد و بسياری از تحولات تاريخی معاصر نيز اول بار با حساسيت جنبش دانشجويی شکل گرفته است. آيا اين بار هم جنبش دانشجويی در حرکت ايجاد شده جنبشی پيشرو به حساب میآيد؟
اکنون نمیتوان گفت کدام گروه اجتماعی بيش از گروههای ديگر نقش پيش رونده دارد. به نظر من امروز نمیتوان گفت دانشجويان نسبت به ميليونها رأی دهنده ايرانی که در خيابانها هستند نقش پيشرو دارند.
کسانی که شعارهای مختلف را مطرح میکنند افراد ملت هستند و برخی [در میان آنها] هم دانشجو.
اتفاقاً خواستهای بخشی از جنبش دانشجويی ميان شعار دهندگان در خيابانها نيست و بخشی از جنبش دانشجويی با برخی از سران رفرميست جنبش فعلی مانند آقايان موسوی و کروبی نزديکی دارد و در انتخابات از اين دو نفر حمايت کرده و به همين دليل شعارهايی که امروز میدهد شعارهايی نيست که عليه کل نظام جمهوری اسلامی باشد.
خانم کيان! يکی از ويژگیهای اتفاقات اخير، توجه همزمان تحليل گران و روشنفکران ايرانی به آسيبشناسی اين جنبش است تا با شکست يا افراط و تفريط مواجه نشود. شما چه آسيبهايی را متوجه حرکت جنبش دانشجويی میدانيد؟
نفع جنبش دانشجويی در اين است که به دنبال همان خواستهای اقشار مختلف مردم باشد. اگر اين جنبش بخواهد تعميق پيدا کند و پايدار بماند، بايد خود را با آحاد مردم تطبيق دهد.
راديکاليسم در سالهای اخير هم در جنبش دانشجويی خود را نشان داد، ولی عملاً به جايی نرسيد. از طرف ديگر بايد از خشونت جلوگيری شود زيرا کسانی که با جنبش دانشجويی برخورد میکنند، خشونت طلب هستند.
اين جنبش بايد پيوندهای گستردهتر و عميقتری را با کل جامعه ايران ايجاد کند نه اين که خواستهايی را مطرح کند که با خواستها و شرايط زندگی افراد کشور بيگانه باشد. اين جنبش بايد بتواند بيش از پيش از امکاناتی که فرهنگ ملی اجازه میدهد استفاده کند تا خود را از سطح دانشگاهها به سطح عمومیجامعه بکشاند.
۱۶ آذر امسال بهترين مناسبت برای فعالان جنبش دانشجويی و تحليل گران مسايل اجتماعی- سياسی در ايران بود تا بتوانند ارزيابی دقيقتری از ميزان تأثيرگذاری و پويايی جنبش دانشجويی در جامعه امروز ايران داشته باشند.
جنبش دانشجويی ايران در سالهای اخير با فشارهايی پيدا و پنهان از بيرون و حتی داخل جنبش روبهرو بوده که توان بسياری را از آن گرفته است تا آن جا که حتی عدهای بدبينانه از اضمحلال جنبش دانشجويی سخن میگفتند، اما وقايع روز دانشجوی امسال از احيای دوباره جنبش دانشجويی خبر میدهد.
آزاده کيان، استاد جامعه شناسی سياسی در دانشگاه پاريس، ارزيابی خود را از وضعيت فعلی جنبش دانشجويی چنين شرح میدهد: به نظر میرسد اختلافات درونی برخی از تشکلها و سازمانهای دانشجويی به واسطه اتفاقات بعد از انتخابات کمتر شده و نوعی همگرايی بين گروههای مختلف حاضر در دانشگاه و گروههای معترض ايجاد شده است. اين همگرايی باعث میشود جمعيت زيادی از جوانان ما که امروز در دانشگاهها هستند بتوانند خود را سازماندهی کنند.
فراموش نکنيد که ايران حدود سه ميليون دانشجو دارد و اين فرصت بسيار مهمی برای جنبش دانشجويی است که خودش و اعتراضاتش را بيش از پيش نشان دهد و فکر میکنم اين اتفاقی است که اکنون دارد رخ میدهد.
برای دانشجويان مهم بود که اعتراضات خود را از محدوده دانشگاه به خيابانها بکشانند و آحاد ملت را با خود در اعتراضات سهيم کنند. به نظر من اتفاقات بعد از انتخابات دقيقاً اين امر را ممکن کرد، يعنی پيوند بين جنبش دانشجويی و روشنفکری را با جنبش زحمت کشان و بسياری از اقشار طبقه متوسط و کارمندی در اعتراضات خيابانی میبينيد. دانشجويان از اين طريق موفق شده اند يک اتحاد سراسری را با آحاد ملت تشکيل دهند.
خانم کيان! به طور سنتی جنبش دانشجويی جنبشی پيشرو به حساب میآيد و بسياری از تحولات تاريخی معاصر نيز اول بار با حساسيت جنبش دانشجويی شکل گرفته است. آيا اين بار هم جنبش دانشجويی در حرکت ايجاد شده جنبشی پيشرو به حساب میآيد؟
اکنون نمیتوان گفت کدام گروه اجتماعی بيش از گروههای ديگر نقش پيش رونده دارد. به نظر من امروز نمیتوان گفت دانشجويان نسبت به ميليونها رأی دهنده ايرانی که در خيابانها هستند نقش پيشرو دارند.
کسانی که شعارهای مختلف را مطرح میکنند افراد ملت هستند و برخی [در میان آنها] هم دانشجو.
اتفاقاً خواستهای بخشی از جنبش دانشجويی ميان شعار دهندگان در خيابانها نيست و بخشی از جنبش دانشجويی با برخی از سران رفرميست جنبش فعلی مانند آقايان موسوی و کروبی نزديکی دارد و در انتخابات از اين دو نفر حمايت کرده و به همين دليل شعارهايی که امروز میدهد شعارهايی نيست که عليه کل نظام جمهوری اسلامی باشد.
خانم کيان! يکی از ويژگیهای اتفاقات اخير، توجه همزمان تحليل گران و روشنفکران ايرانی به آسيبشناسی اين جنبش است تا با شکست يا افراط و تفريط مواجه نشود. شما چه آسيبهايی را متوجه حرکت جنبش دانشجويی میدانيد؟
نفع جنبش دانشجويی در اين است که به دنبال همان خواستهای اقشار مختلف مردم باشد. اگر اين جنبش بخواهد تعميق پيدا کند و پايدار بماند، بايد خود را با آحاد مردم تطبيق دهد.
راديکاليسم در سالهای اخير هم در جنبش دانشجويی خود را نشان داد، ولی عملاً به جايی نرسيد. از طرف ديگر بايد از خشونت جلوگيری شود زيرا کسانی که با جنبش دانشجويی برخورد میکنند، خشونت طلب هستند.
اين جنبش بايد پيوندهای گستردهتر و عميقتری را با کل جامعه ايران ايجاد کند نه اين که خواستهايی را مطرح کند که با خواستها و شرايط زندگی افراد کشور بيگانه باشد. اين جنبش بايد بتواند بيش از پيش از امکاناتی که فرهنگ ملی اجازه میدهد استفاده کند تا خود را از سطح دانشگاهها به سطح عمومیجامعه بکشاند.